انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
میزان
•
سخنی دوستانه با: اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت)، جاما، جامعه زنان انقلاب اسلامی، جنبش مسلمانان مبارز، حزب ملت ایران، شورای فعالان ملی – مذهبی، نهضت آزادی ایران. یعنی امضاء کنندگان بیانیه ای در مورد انتخابات پیش روی ریاست جمهوری در ایران
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
۲۱ آوريل ۲۰۰۹
به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم و فعالان سیاسی از هر جناحی، در بی توجهی و بی تفاوتی مردم، به قول مشهور، سعی در گرم کردن تنور سرد انتخابات را دارند. در ظاهر امر، تنها سوختی که برای گرم کردن در اختیار دارند، در ابتدا با اهمیت جلوه دادن پست ریاست جمهوری و به تبع آن، تعریف یا تکذیب کاندیداها می باشد.
در ابتدا اما لازم به نظر می رسد تا عواملی که انتخابات را در کشور اجباری و عملی می سازند شناسائی نمائیم. بنیاد این عوامل یکی قانون اساسی و دیگری نظام جمهوری اسلامی به عنوان مجری آن می باشند. از بدو انقلاب، ابهامات و تناقضاتی که در قانون اساسی مصوب مردم موجود بودند مورد سوءاستفادهی حاکمان تمامیت خواه واقع شدند و با اعمال زور از وجود آنها به سود خویش بهره بردند. تا اینکه در پی بازنگری آن توسط آیت الله خمینی که هرگونه تغییری در آن را (مراجعه به آراء عمومی یا رفراندم) در انحصار موافقت رهبری قرار داد، قانون اساسی در تمامیتش در نظام حل و از هرگونه بهبود و تحولی مصون شد.
نظام جمهوری اسلامی که متشکل از چند مرکز قدرت است، در ابتدای انقلاب و در غیاب قانون اساسی، با مدیریت جمعی از بازاریان طرفدار آقای خمینی شکل گرفت. روحانیت که همواره با ضعف مدیریت همراه بوده و هست مجبور به همکاری با این هستهی جدید قدرت شد که دومین عضو تشکیل دهنده نظام می باشد. ابتدا با تشکیل کمیته های انقلاب و بعد سپاه پاسداران، بازوی نظامی نظام هم کم کم شکل گرفت و با مرکزیت ولایت فقیه، نظام شکل نهائی خود را پیدا کرد. از بدو تشکیل این هستهی اولیه نظام، به دستور آقای خمینی سیاسیون در طرف دیگر مشغول تدوین پیش نویس قانون اساسی شدند و بعد با دخالت همان روحانیون در مجلس خبرگان، قانون اساسی با تغییرات عمده در پیش نویس، به سود نظام درحال شکل گیری به تصویب رسید و به رفراندم گذاشته شد.
با این حال نظام نتوانست همین قانون اساسی را هم تحمل کند. زیرا در اولین فرصت بدست آمده بعداز رفراندم قانون اساسی، یعنی انتخابات ریاست جمهوری، مردم که هشیارانه تحولات سیاسی را زیر نظر داشتند یک پارجه نظر خود را بر آزادی و دمکراسی ابراز کردند و بدین وسیله مخالفت خود را با هرگونه انحصارطلبی و دسیسه سازی و بی عدالتی که نظام جدید برپایهی آنها شکل می گرفت ابراز داشتند. در پی پیشنهاد رئیس جمهور به رهبر در مورد انجام یک رفراندم، نظام ولایت فقیه راهی جز مقابله با مردم را در برابر خود ندید و طرح کودتای خرداد 1360 را با همکاری کلیه جناح های موجود در نظام به علاوه حزب توده و اقمارش بر ضد منتخب مردم به اجرا درآورد و در اولین فرصت، در سال 68 با تغییراتی در قانون اساسی آن را کاملا با نظام موجود مطابق کردند وبا وارد کردن ولایت مطلقه، کل قوانین موجود در قانون اساسی را از اعتبار ساقط نمودند و کمترین نقش مردم در سرنوشتشان را از آنان گرفتند. به این ترتیب شکل واقعی و پنهان نظام تشکیل یافته هویدا شد.
بنابراین، نظام موجود تشکیل یافته از 1- سرمایه داران بازاری، 2- روحانیت، 3- سرداران سپاه و 4- ولی مطلق فقیه که سه دستهی اول را نمایندگی می کند و درعین حالا فصل الخطاب آنها در موارد برخورد منافع و درگیری های اجرائی و در کل حافظ منافع آنها در برابر منافع ملی است. از قوای سه گانه، قوه ی قضائیه که باید ملجأ و پناهگاه مردم باشد کاملا در اختیار نظام است. قوای مقننه و مجریه هم با نظارت استصوابی در اختیار نظام قرار دارند.
و اما باید دید رئیس قوه ی مجریه که در آینده ی نزدیکی شاهد انتخابش خواهیم بود چه نقشی می تواند دراین نظام بازی کند تا بتوانیم به اهمیت این انتخابات واقف شویم. آنچه که تجربه در نظر و عمل نشان می دهد این است که در درجه ی اول رئیس جمهور نه تنها نباید مزاحمتی برای اعضاء تشکیل دهنده ی نظام ایجاد کند، بلکه باید زمینه ی کار را برای سرمایه داران بازاری فراهم سازد (بی توجهی به تولید ملی و فراهم کردن زمینه برای واردات و صادرات)، زمینه حیات و کاسبی و رانت و امتیاز و غیره را برای روحانیت تضمین کند، و زمینه ی درآمدهای سرشار بدون دردسر را برای سرداران سپاه فراهم آورد. نظام و مقام معظم ولایت امر را مقدس بداند و عظمت او را در جامعه پاسداری کند. آنگاه در چهارجوب بالا به کار امور مردم بپردازد. برای این امر بودجه ای در اختیارش قرار داده می شود. تنها اختلاف میان روسای جمهوری چگونگی تقسیم این بودجه و برد و خورد و تقسیم رانت و غیره در شرائط بالا است. عدول از آن شرائط هم ممکن نیست، به همین دلیل آن لیست مشهور مفسدین هنوز ته جیب احمدی نژاد چسبیده و از ترس، نای بیرون آمدن را ندارد. یا همان طور که خاتمی هم بعداز تجربه گفت "رئیس جمهور یک کارگزار بیش نیست" نشان می دهد که رئیس جمهور حتی در تقسیم همین بودجه هم مستقل نمی باشد. با وجود این، بدنه ی کودتاگر نظام، این خوش خدمتی ها را هم قبول ندارد و بنا بر خبرگزاری فارس اخیرا حسین مرعشی در بندرعباس با حمله به احمدی نژاد گفته است رفتارهای دولت احمدی نژاد از بنی صدر خطرناکتر است و مردم باید با حضور در انتخابات به کسانی که به اصالت نظام تنه میزنند سیلی بزنند. بنابراین امر است که قبل از کاندید شدن، حضراتی که شانسی برای انتخاب شدن دارند ابتدا به خدمت رهبری شرفیاب می شوند تا قول های لازم را به ایشان بدهند و ایشان با کاندیداتوری آنان موافقت نماید. با این شرائط، رئیس جمهور موفق رئیس جمهوری است که بتواند مراکز قدرت یا تشکیل دهندگان نظام را راضی کند و بودجه را طوری تقسیم کند که هم کشور اداره شود و هم فعالان سیاسی- اقتصادی- نظامی از او راضی باشند. قدر مسلم رضایت آنان با حقوق و منافع مردم همسو نیست و سازگار نمی باشد و مردم باید همواره با وعده های دروغین کاندیداها هر چهار سال یک بار دل خود را خوش نگه دارند.
در چنین شرائطی نظام ولایت مطلقه که برقانون اساسی اشراف دارد عامل اصلی و تنها تصمیم گیرنده و مجری برگزاری انتخابات می باشد. با وجود همه اینها، می دانیم در جائی که ضرورت ایجاب می کند، بعداز ردصلاحیت ها و تقلبات حلال شده و... با پا در میانی سپاه پاسداران نتیجه ی انتخابات انجام شده را به سود یا به ضرر کاندیداها تغییر می دهند. یک چنین فضای انتخاباتی ای می باشد که درآینده ی نزدیک بار دیگر شاهد برپائی آن خواهیم بود. دراین مورد بیانیه ای از سوی اپوزیسیون ملی و مذهبی صادر گردیده که قابل تأمل و بررسی است.
محتوای بیانیه بیانگر ابهام و ندانم کاری ها و سردرگمی جامعه سیاسی کشور است. بیانیه با قلمی لرزان و دور از استحکام لازم برای یک مبارز سیاسی نوشته شده تا از چهارچوبی که از سوی نظام برای فعالیت سیاسی درنظر گرفته شده تخطی نکرده باشد. کلیه نابسامانی ها و کمبودها را به گردن قوه مجریه- و با بکارگیری انتقادهای به حق و مستمر سی سال گذشته، از رئیس جمهور کنونی- به گردن محمود احمدی نژاد انداخته است. گویی در کشوری زندگی می کنیم که رئیس جمهور آن بالاترین مقام تصمیم گیرنده و مجری کشور می باشد. در واقع امر، رئیس جمهور نقش فیوز را برای نظام بازی می کند و ایراد گرفتن از امور جاری کشور به نام او نه تنها ازنظر نظام عملی مذموم نیست بلکه به آن احتیاج مبرم دارد تا بازیگران اصلی خود را در پناه آن پنهان نگه دارند.
بیانیه با بکارگیری واژه هائی بی محتوا و غیرواقعی نظیر "انتخابات نیمه آزاد" و "شبه عادلانه"، سعی برصحه گذاشتن بر انتخابات غیرقانونی گذشته را دارد. جا دارد از سیاسیون امضاء کننده سئوال شود که انتخابات نیمه آزاد یعنی چه؟ مگر آزادی را می توان نصف کرد و ملت را با آن نصف دیگر روانه ی صنوقهای رأی نمود؟ اگر نصف کردن آزادی امکان دارد و قابل قبول می شود، چرا آن را ربع نکنند و یا به ده و به صد تقسیمش نکنند؟ معلوم نیست این نیمه ی آزادی در کجای قضیه قرار می گیرد؟ اگر نظام نیمی از آزادی را در اختیار مردم می گذارد، قدرمسلم آن نیمی نیست که به کار آنها می آید، بلکه آن نیمی است که به نفع خودش می باشد. در این صورت، شرکت در انتخابات یعنی همکاری و همیاری کردن با استبدادی که نیمه ی آزادی را بر ملت حرام کرده است. بنابراین "انتخابات نیمه آزاد" برای توجیه کردن فساد انتخاباتی بکار می آید تا بتوان در آن شرکت نمود. راست قضیه این است که بر طبق قانون و حقوق بشر هر ایرانی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را دارد. اگر این حق رعایت شود انتخابات آزاد است، درغیر این صورت نمی توان آن را آزاد و نیمه آزاد خواند.
به هرحال، یادآوری می کنم که از خرداد 76، زمانی که قوه ی مجریه از دست مهره های اصلی کودتا بیرون آمد و به دست دستیاران استبداد افتاد، رئیس جمهور درچهاردیواری نظام محبوس گردید و از عمل باز نگه داشته شد. جرم این روسای جمهور، نه آن کمبودهائی است که در بیانیه شمارش شده اند، بلکه جرم اصلی آنان علاوه بر دستیاری استبداد، دروغ گفتن به مردم برای دستیابی به حکومت است. البته آنان در این دروغ گفتن تنها نبوده اند. کافی است نگاهی گذرا به رسانه های داخلی و خارجی بیندازید تا ببینید چه اندازه از عملکرد رئیس جمهور بی ابزار و بی اختیار انتقاد می شود و تا چه حدی به ریشه ی نابسامانی ها، یعنی نظام و تنها صاحب اختیار کشور پرداخته می شود. ضعف این بیانیه از آنجا ریشه دارد که نویسنده و امضاءکنندگان آن که انسان هائی زنده، سیاسی، مذهبی، ملی و فعال و مبارز هستند، قبول کرده اند که در قفس نظام ولایت مطلقه فقیه زندگی زندانی داشته باشند. از بیانیه ای که از درون این زندان صادر شود بیش از این نمی توان انتظاری داشت. و هراز گاهی، آنجا که نظام مقدس محتاج به عوام فریبی می شود، با صدور بیانیه هائی رئیس جمهور را سپربلای نظام ولایت مطلقه قرارداده او را به باد ناسزا بگیرند و یک کاندیدا را بر دیگری ارجح بدانند و ملت را برای رأی دادن بسیج نمایند.
امضاء کنندگان محترم بیانیه، شما اطلاع ندارید که قوه ی قضائیه و نیروهای انتظامی در اختیار رئیس جمهور نیستند؟ نقض حقوق شهروندی و حمله به مراکز مذهبی و سانسور مطبوعات و کتاب و حمله به دانشجویان و کارگران و زندان و شکنجه و تجاوز و غیره تازگی دارند؟ در زمان اصلاحات که مدت هشت سال دو قوه را در اختیار داشتند این کارها انجام نمی شدند؟ اگر می شدند، باید قبول کرد یا تمام روسای جمهور مستبد و خونخوار هستند و نظام و ولی فقیه پاک و منزه اما بی عرضه، یا آن نظامی که قبولش کرده اید و مقدسش می خوانند ام الفساد است و بنابراین با تغییر رئیس جمهور و به قولی کارگزار، چیزی عوض نمی شود.
بیانیه سعی بر این دارد تا به مردم تفهیم کند فساد در قوه مجریه است نه جائی دیگر! در این صورت فرق بین اصلاح طلبانی که 8 سال با در دست داشتن مجلس حکومت کردند با اصولگرایان در چیست؟ اگر همه فاسدند چرا از جناحی پشتیبانی می کنید؟ اگر همه فاسد نیستند، علت فساد و استبداد و قانون شکنی و بی عدالتی در کجاست؟ به چه دلیلی خود را موظف می دانید مردم را گمراه کنید؟ اگر ترس شما از آگاهی مردم است، والله مردم از همه چیز آگاهند و شما با این عمل فقط اعتماد مردم را از خود سلب می کنید و تحول را به عقب می اندازید. اگر شهامت مبارزه را درخود نمی بینید سکوت کنید زیرا اگر مردم از تمامی فعالان سیاسی ناامید شدند به جای تحول نظام در آرامش، با خشم و خشونت به خیابانها خواهند ریخت و آنگاه...
در بیانیه نوشته اید "از موضع منافع و مصالح ملی و دلبستگی به این آب و خاک و آرمانهای انقلاب اسلامی 1357" عمل می کنید، و "در داوری هایتان بی طرف و مستقل هستید"، اگر در این گفتار صادق می باشید باید باشهامت اعلام کنید که نظام ولایت مطلقه ی فقیه در راستای همین منافع و مصالح ملی می باشد و ایران فقط محتاج یک رئیس جمهور خوب است و رسما در انتخابات شرکت کنید تا مردم تکلیف خودشان را بدانند. اگر نظری غیر از این دارید، علت این ابهام گوئی ها و مکدرکردن فضای سیاسی کشور در چیست؟ در این سی ساله از تعریف و تکذیب روسای جمهوری یا رهبر یا کاندیداها چه نتیجه ی مثبتی عایدمان شده است؟ چه چیز را توانستیم تغییر دهیم؟ جدا و مستقل از این اشخاص، نظام موجود مشغول به قهقرا بردن کشور است. با تغییر روسای جمهور سیر سقوط کشور در تمامی ابعادش همچنان روبه رشد است. سیر بالارفتن بیکاری، سیر بالارفتن فساد، سیر بالارفتن خشونت های اجتماعی، سیر صعودی گرانی، سیر صعودی بی عدالتی ها و... در زمان کدام رئیس جمهور نبود؟ روسای جمهور و حتی رهبر، خود از بندگان و عملگان بیچاره ی این نظام مخوف و خطرناک و فاسد هستند. مسلم است که مقابله کردن با چنین نظامی هزینه در بر دارد اما آیا ترسیدن و سکوت کردن چاره ی کار است؟ مگر مردم در وضعی که قرار دارند شب و روز مشغول پرداختن هزینه ی زندگی کردن در این نظام نمی باشند؟ شما اگر در دلبستگی به "منافع و مصالح ملی" و مردم، به حقوق ملی و مردم هم دلبستگی پیدا کنید، خواهید دید که در کوشش برای تغییر این نظام لحظه ای را از دست نخواهید داد. زیرا دفاع از حقوق مردم روشن و شفاف است، دفاع از منافع ملی و مردم اما تفاسیر زیادی در بر دارد که همین نظام هم مدعی آن می باشد. اگر در آن گفتار صادق هستید، باید همت کنید تا با همیاری مردم، کشور، منجمله همین رهبر را از دست این نظام مخوف نجات دهید و برایش فرصتی ایجاد نمائید تا بتواند از حقوق انسانیش برخوردار گردد.
بی طرفی و استقلال در داوری هنگامی صادقانه است و امکان عمل پیدا می کند که انسان خود را از چهارچوبهای واقعی و ذهنی رها کرده باشد. وقتی می نویسید "انتخابات نیمه آزاد"، و به مسبب و مسئول آن ارجاع نمی دهید، نمی توانید ادعای رهائی از چهارچوبی را که نظام ترسیم کرده است داشته باشید. در آن صورت نمی توانید ادعای استقلال و بی طرفی در داوری را بکنید. لزوم تحول در نظام را چه کسانی باید در اذهان عمومی زنده کنند؟ شما که مردم را با سراب انتخابات ریاست جمهوری سرگرم می کنید، از چه کسانی باید انتظار این مهم را داشت؟ از رهبران نظام یا از بدنه ی آن؟ آنان هریک به سهم خود یا از معماران یا از عملگان سازنده ی این نظام هستند. هر جائی هر فسادی، هر بی عدالتی، هر تجاوزی به حقوق مردم، هر چپاولی از بیت المال، هر.... که هست، خود را در آن سهیم می بینند. معلوم نیست به چه دلیلی شما پر خویش را در آن می بینید و از تحول می ترسید؟
بدنه ی نظام هم نباید همواره خود را گناهکار و در نتیجه شریک و موظف به ادامه ی راه ناصواب گذشته بداند. انسان زنده انسانی است که همواره در حال تحول در مسیر ارتقاء کمالات و کرامت انسانی است. شجاعت یکی از این کمالات است که انسان به وسیله ی آن می تواند از گذشته ی نادرست خود بریده و طعم شیرین آزادی را بچشد و در آرامش وجدان بیاساید و کردار گذشته ی خود را جبران نماید.
Mizan.57@gmail.com
|