روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
۲٣ آوريل ۲۰۰۹
روزنامه «کیهان» با عنوان: «تیزاب انتخابات» نوشته است: «اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری آینده چگونه به میدان میآیند؟ این پرسش از جهات مختلف مهم است: ۱-آغاز دهه پیشرفت و عدالت همزمان با آغاز به کار دولت دهم ۲- پیروزیها و چالشهای مهم ایران در عرصه منطقهای و جهانی ٣- تجربه تلخ غفلت از شبیخون فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دشمن درگذشته ۴-گستردگی و تنوع سلیقهها در میان جبهه بزرگ اصولگرایی و لزوم مدیریت این تنوع طبیعی در فرآیند «وحدت در عین کثرت» ۵- روی کار بودن دولت و رئیسجمهور اصولگرا ۶-ترفندهای «رقبا» یا «دشمنان» برای کشیدن ترمز اصولگرایی، استقلالطلبی و عدالتخواهی.
درباره راهبرد مورد اشاره و نحوه مدیریت و تعامل درونی جبهه اصولگرایان برای توفیق در انتخابات آینده چند نکته را باید مدنظر داشت:
۱- صحنه انتخابات با وجود تفاوتهایی، بیشباهت به فضای سال ٨۴ نیست. در انتخابات آن دوره هم مانند یک سال اخیر، انبوهی از بحثها و رجزخوانیها به چشم میآمد. طیفهایی به نشاط و رونق انتخابات همت گماشته بودند و طیفهای دیگر اگرچه میغریدند و میخروشیدند اما جز بر تیرگی و تاری فضا نمیافزودند. مثال آنها مثال ابرهای سیاهی بود که تیرگی و رعد و برق با خود داشتند اما برکتی با خود به همراه نیاورده بودند. مردم اما بیآنکه هیاهو کنند و زرق و برق داشته باشند، جنبش اجتماعی بزرگی را ترتیب دادند که باران رای شد و سیل جاری ساخت. بیشباهت نبود به عبارت شیوای امیر کلام علی بن ابیطالب علیه السلام که «و قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الامر الفشل. ولسنا نرعد حتی نوقع و لانسیل حتی نمطر. [جریان مقابل] خروشیدند و رعد و برق زدند اما با این وجود، فشل شدند و ما نمیخروشیم مگر اینکه حمله ببریم و تا نباریم، سیل به راه نمیاندازیم.» (خطبه ۹نهج البلاغه). فقط به عنوان یک استناد میتوان به اظهارات یک عضو گروهکهای مدعی ملی گرایی در مصاحبه با روزنامه زنجیرهای اعتماد استناد کرد که با پیشبینی شکست طیف موتلفان آن جریان میگوید «امکان شکست در کمال تاسف بالاست. با کنارهگیری آقای خاتمی، احتمال شکست را بالا میدانم... به عقیده من اگر قرار باشد اصلاحطلبان ببازند به جناح راستی از جنس احمدینژاد خواهند باخت.»
۲-انتخابات و پیروزی در آن با همه اهمیتی که دارد، مقصد نیست. این اتفاق اگر به یک معنا ایستگاه و معبر و پلی به سوی مقصد است، به مفهوم دیگر، «تیزاب» است برای عیارسنجی و به دست آوردن میزان خلوص یا ناخالصی افراد و جریانها و نامزدها. طلا را به تیزاب میزنند تا عیار آن به دست آید. این آزمون سخت است که زر ناب را از فلز قلابی متمایز میکند. آن قدر درباره امتحان و آزمون شنیدهایم که برای بعضی از ماها این عبارت به صورت کلیشه درآمده است. بعضیهایمان که گویا واکسینه شدهایم و فکر میکنیم امتحان و آزمون برای رقیبان و اغیار و دیگران و دشمنان است. این کلام بلند امیرمومنان است که برای همیشه افق را روشن ساخته است «ای مردم دنیا را از نگاه زاهدان و پارسایانی بنگرید که از آن روی برگرداندهاند... دانا کسی است که اندازه و قدر خود را بشناسد و در نادانی انسان همین بس که ارزش و اندازه خود را نداند. دشمنترین رجال نزد خداوند تعالی بندهای است که پروردگار او را به حال خود واگذاشته و او از راه حق تجاوز میکند و بدون راهنما و راهبر، ره میسپارد...ای مردم! خداوند شما را پناه داده از اینکه ستم روا دارد اما پناه نداده که مبتلا نکند و نیازماید. و بزرگ گویندهای است آن که فرمود؛ در این امر آیاتی است و ما آزمایش کنندهایم.» (خطبه ۱۰٣نهجالبلاغه)
چه فرقی میکند رئیسجمهور و وزیر باشد یا رئیس و نماینده مجلس. جامعه روحانیت باشد یا حزب موتلفه و رایحه خوش خدمت و جبهه پیروان و اصولگرایان تحول خواه. حامی مصمم دولت باشد یا اصولگرای حامی اما منتقد کابینه و رئیسجمهور. «آیا مردم گمان میبرند واگذاشته شدهاند که بگویند ایمان آوردیم و امتحان نشوند و حال آن که به یقین پیشینیان آنها را به فتنه انداختیم و آزمودیم تا علم خدا درباره آنها که راست میگفتند و آنها که اهل دروغ هستند تحقق یابد» (آیات ۲و٣ سوره عنکبوت).
پیروزی در انتخابات با همه اهمیت کم نظیرش آوردگاه اصلی نیست. اگر اقتضای عقل و مصلحت در اتحاد و انسجام است، اقتضای شرع و اخلاق در آن است که همین امروز را دریابیم. رشد و ارتقا و ظفرمندی و موفقیت ما در دقت و مراقبت و تقوایی است که همین امروز به خرج میدهیم. ما همین امروز- و همه روز- در تیزاب نقد الهی قرار گرفته ایم. همچنان که شکست فاجعه بار جنگ احد پس از پیروزی شگفت «بدر» پدید آمد، فاجعه تلخ «صفین» هم پس از ظفرمندی در جنگ جمل رقم خورد تا امروز به ما یادآور شود غرور بیجا، غافل شدن از انگشت اشاره مقتدا، ندیدن میدان کارزار و مشتبه شدن امر، آمیختن حق و باطل، یا آلوده شدن و به بازی گرفته شدن در پروژه و زمین دشمن میتواند ورق پیروزی را به ناکامی برگرداند و از موفقیت قطعی، شکست غیرمترقبه بسازد. اینکه دوره نگرانی و عسرت گذشت و پیروزی در افق پیداست پس از غنیمت بازنمانیم، یا چون اختلاف نظر و دلخوری و رنجش از یکدیگر داریم پس باید رو به جبهه خودی تیر بیفکنیم، نه ملازم عقلانیت است و نه در تراز شریعت.
ظفرمندی اصولگرایان در سالهای اخیر حاصل جمعیت و اجتماع و اجماع آنهاست. این که طیفهای متنوع توانستند به خاطر آرمانها و نگرانیهای مشترک انقلابی، جبههای متحد را به نحوی رشک برانگیز فراهم کنند، اتفاق کمی نبود. امروز آنها که در دنیا و در داخل کشور به دلایل گوناگون سر ستیز با اصول انقلاب دارند، اگر در خود کفایت نفوذ و اثرگذاری در ایران را نمیبینند، صرفا هماهنگی و وحدت جبهه اصولگرایان را آماج ضربات پنهان و پیدا قرار دادهاند مگر از این طریق، بنای رفیع اصولگرایی تجزیه و سست شود. بیدلیل نیست که دولت وحدت یا ائتلاف ملی را پیش کشیدند، یا شایعه کردند اصولگرایان سراغ کسی غیر از احمدینژاد میروند و از او عبور میکنند، یا القا کردند مجلس مقابل دولت و دولت مقابل مجلس است.
طراحان این سناریوها خود به نیکی میدانند و بعضا هم گفتهاند که چون اصولگرایان محور اتحاد و ستاره راهنما دارند با همه تنوعها و بحثها، به وقت لازم یکپارچه میشوند همچنان که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته و ۲ انتخابات مجلس و ۲ انتخابات شورای شهر و انتخابات مجلس خبرگان یکی شدند. اما با این وجود سناریوسازان دنبال چه میگردند و به چه امید بستهاند؟ برای این طیف، از دست رفتن زمان برای اصولگرایان مهم است، اینکه تمام ظرفیتهای این جبهه بزرگ بسیج نشود. آنها میگویند احمدینژاد به احتمال بسیار زیاد از سوی مردم انتخاب میشود اما باید کاری کرد که رئیس دولت جمهوری اسلامی از حداکثر آرای ملت برخوردار نشود. کاستن یک رای از احمدینژاد هم برای آنها مهم است. دشمن میداند که نمیتواند به پایگاه اصلی رای احمدینژاد لطمه بزند اما مایل است تا میتواند از کرانه امواج جنبش اصولگرایانه ملت ایران بکاهد.
٣- اصولگرایی دوباره زیر پوست افکار عمومی به حرکت درآمده است، در این تردیدی نیست. بدنه اجتماعی اصولگرایان به عنوان طیف نخبه این جریان بیآنکه منتظر هماهنگی و آمد و شد و قول و قرار رجال و احزاب و گروهها بماند و زمان را از دست بدهد، بیآنکه حتی با دولت و رئیسجمهور هماهنگ کند، کار روشنگری و تبیین را در اعماق کشور آغاز کرده است. در عین حال دغدغه همین طیف نخبه بیادعا آن است که کسانی از رجال- ولو کم شمار- هنوز در تردید و انفعال به سر برند. برای بدنه اجتماعی اصولگرا- فارغ از اینکه بین رایحه خوش و موتلفه و تحولخواهان و فلان و بهمان، اجماع حاکم شود یا خدای نکرده بحث ملالآوری درگیرد- منش عدالت خواهانه و خدمتگزارانه و عزتطلبانه رئیسجمهور سزاوار حمایت و همراهی و پشتیبانی است همچنان که درخور قدردانیهای بلندبالای سکاندار انقلاب قرار گرفته است. و این کم حجتی نیست برای هر گروه و جریانی که خود را اصولگرا میداند. یکی باید خدمتگزاری کند و دیگران حامی و پشتیبان او باشند. هرگونه که بسنجیم موفقیتها و نقاط قوت کم نظیر دولت و رئیسجمهور با خطاها و اشتباهات و قصور و تقصیر آنها اصلا هم سنگ نمینماید تا اصولگرایان را درباره حمایت جانانه به تردید اندازد.
اما از آن طرف هم باید به دولتمردان و حامیان خاص و دلسوز آنها توجه داد که شکر توفیق بزرگ پیشقدمی در خدمتگزاری، فروتنی و سعه صدر و همدلی تا حد مقدور است. البته استثنا میکنیم جماعت معدود و کمشماری را که امتیاز میطلبند و لابی میکنند و خود را به در و دیوار میزنند تا مگر موقعیتی به دست آورند. آنها نه اصلاحطلبند و نه اصولگرا. عنوان حزب بادی برای آنان سزاوارتر است. از این استثنا که بگذریم، قاطبه اصولگرایان با وجود تنوع سلیقهها، قصد خدمت و بهبود عملکردها را دارند، فارغ از اینکه نقدشان درست و کارشناسی باشد یا نباشد. تکروی، تنگ حوصلگی، بدگمانی عجولانه، اعتماد به شایعات کاملا محرمانه و موثق!، بیاعتنایی یا طرد یکدیگر، و رشد را در تمایز و جدایی و تفرد یافتن، هر یک خطای بزرگی است که اگر واقع شود میتواند انسجام یک مجموعه متحد و همدل را در اوج موفقیت و پیروزی ظاهری از هم بگسلد و زمینه ساز تهدیدها و آسیبهای بعدی شود.
هیچ کس نمیتواند خود را حق مطلق و عارف واصل و بینیاز از نقد و اصلاح و رشد بپندارد، در دولت باشد یا مجلس، از این حزب باشد یا حزب دیگر. دولت و مجلس هنوز راه ناپیموده و ظرفیت فعلیت نایافته بسیاری پیش رو دارند. ما جملگی نیازمند امر به معروف و نهی از منکریم و حق تک تک ما بر گردن دیگری میماند اگر ضعف و ایرادی ببیند اما با رعایت قواعد و ضوابط امر به معروف و نهی از منکر یادآور نشود. آینه باید بود برادر مومن را یا زلالتر از آن. برادر باید بود؛ بیغل و غش، صادق، دلسوز و فراتر از همه مهربان. «الفت» و «رحمت» و «عطوفت» آن ملاط چسبنده جبهه اصولگرایی و آن نخ تسبیح ظفرمندی است. «ای پیامبر خداوند همان است که تو را با یاری خود و با مومنان تایید کرد و بین دلهای آنان الفت داد و اگر میبخشیدی به آنان تمام آنچه روی زمین است، نمیتوانستی میان قلبهای آنها الفتدهی اما خداوند بین آنها الفت داد که او عزیز و حکیم است» (آیات ۶٣-۶۲ سوره انفال).
طلارا در آتش میبرند تا ناخالصیهای آن بریزد و در تیزاب داخل میکنند تا عیار آن پدید آید. ابراهیم خلیل از ابتلا مصون نماند همچنان که آدم و نوح و موسی و عیسی و محمد(ص). باید در آتش شد. «و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیّا. و نیست از شما کسی الا اینکه وارد آتش دوزخ میشود، این بر پروردگارت قضای حتمی است.» (آیه ۷۱ سوره مریم).
آیا نمیتوان از این آتش ناگزیر، گلستان ساخت؟ به یاد بیاوریم بیشمار انتخاباتی که خوش یا ناخوش آمده و سپری شده و دوره منتخبانش به سر آمده است. آثار آن اما باقی است آنقدر که به چشم ظاهر میبینیم. یعنی در غیب عالم به اندازه همین ظاهر خبری نیست؟!»
دو راه با خطر ریسک بالا
روزنامه «اعتماد ملی» نوشتهای از مسعود بهنود نویسنده و روزنامهنگار مقیم لندن با عنوان: «کار دشوار آقای ثمره» دارد که در پی نقل شده است: «سرانجام یکی از دشوارترین شغلها به آقای ثمره هاشمی رسید اگر این خبر درست باشد که از مقام مشاور عالی رئیس جمهور استعفا داد تا رئیس ستاد انتخاباتی وی باشد.
پیش از هر نکته این رفتار آقای ثمره را باید غنیمت شمرد و نشان از پیشرفت دانست و توجه کرد که این تن دادن به افکار عمومی و قانون و عرف در قاموس دولت فعلی نبود و این از آن حرکاتی است که در دموکراسیهای نهادینه شده رایج است. یادمان باشد هنوز پرونده مدیران دوشغله باز است و با همه اشارات و مصوبهها هنوز دولت بر سر آن ایستاده و یادمان باشد که آقای احمدینژاد بر سر استعفا از شهرداری تهران هم نظر خاص خود را داشت. اما فعلاً همین نشان از آن دارد که موقعی که منافع ایجاب میکند رعایت قانون و مردم هم امکانپذیر است.
اما از این نکته گذشته، ریاست ستاد انتخاباتی رئیس مشکل است چون هیچ کدام از بریدگیها و انشعابها و شکستها و وعدههای خالی قابل پردهپوشی نیست. تمام شعارهایی که در حالت عادی ساده بود و آسان بود، در این لحظات زیر ذرهبینی است و فرصت تکذیب هم نیست. باید خیلی حساب شده بود. یک دختربچه و انرژی اتمی، یک دوستی با مردم اسرائیل، یک نکتهپراکنی نابجا و یک تصمیم نادرست مانند توزیع سیبزمینی در این موقعیت در بوق میرود و در تاریخ میماند. یک مقاله خانم فاطمه رجبی کار ضدشعار «بنویسید خاتمی بخوانید...» میکند.
ستاد انتخاباتی چه کند در برابر تبلیغات دو روزنامه هوادار دولت علیه موسوی و کروبی به خاطر گشت ارشاد. ستاد چه کند با حکم دادگاه رکسانا صابری [آن هم درست در زمانی که سازمان میراث فرهنگی کنفرانس ایرانیان مقیم خارج برپا کرده و چه سخنهای نازک و زیبا در دعوت از ایرانیان مهاجر گفته شده]. ستاد چه کند با سوال مکرر ۲۷۰ میلیارد دلار چه شد؟
در این موقعیت حساس به نظرم ستاد الان دو راه در پیش دارد براساس قاعده صدای بزرگ پوشاننده صداهای کوچک، یک حرکت تبلیغاتی بزرگ لازم است. گرچه هر دو راه متضمن خطر است و ریسک آن بالاست اما به هر حال از آن جمله روشهای «پیچیده» است که میتواند اگر درست کار شود کمکی بکند و صحنه را بگرداند.
اول طرح استعفا: براساس این طرح آقای احمدینژاد به سکوت خود درباره شرکت در انتخابات ادامه میدهد تا ۱۰ روز مانده به پایان تبلیغات، در آن زمان اعلام میدارد به علت کار فراوان و کارشکنیها در انتخابات شرکت نمیکند. آن وقت است که ستاد باید آماده باشد و چادرهای صحرایی به پا کند و راهپیمایی شبیه به مائو یا شبیه به راهپیمایی و دستههای شهرستانی درست کند که درسال ۱٣۰۴ به خانه سردار سپه سرازیر شدند و زمینه را برای پادشاهی وی فراهم کردند. اگر موقعیتی مانند سفر به خارج شهر فراهم شود – همان کاری که سردار سپه کرد قهر کرد و رفت به رودهن – موثرتر است.
دوم طرح اوباما درمانی: براساس این طرح همان کاری میشود که روز گذشته چاوز کرد و تصادفی و در راهرو کنفرانس آمریکای لاتین سر راه اوباما سبز شد و بلافاصله عکسهایش را دفتر وی در کاراکاس منتشر کرد و جا باقی ماند که وی رجز بخواند که به اوباما چه گفتم. حسن این راهحل آن است که دو روزنامه هوادار دولت هم میتوانند از رئیس جمهور انتقاد کنند که این خود به اندازه هزار تعریفشان در جلب رای موثر است.
جناب ثمره هاشمی که گفته میشود مشاور محرم و مشاورترین مشاور آقای احمدینژاد است در ۴ سال گذشته دوبار بخت خود را در عرصههای بلندسیاست خارجی و داخلی آزموده اما هر دو گام موفقیتآمیز نبود و ناگزیر در این یک سال به همان دفتر مشاورت بازگشت. یک بار سفر وی به عنوان فرستاده ویژه رئیس دولت به کاخ الیزه در آخرین ماههای ژاک شیراک، همان زمان که دکتر ولایتی هم به سفری در بالادست به پاریس دست زده بود. دیگر چند ماهی که به معاونت سیاسی وزارت کشور رفت. [که اگر میماند امروز به جای آقای دانشجو برگزارکننده انتخابات بود] اما در آن کار هم صلاح دیده نشد. حالا باید دید در دو طرح داخلی و خارجی برای ستاد از تجربههای گذشته کدام به کار میآید.»
نقطه اوج کنفرانس دوربان۲
روزنامه «جام جم» با عنوان: «دوربان ۲ و چالش بزرگ غرب» نوشته است: «کنفرانس دوربان ۲ نیز مانند تمامی همایشها و تجمعات بینالمللی میرفت تا شکل و ماهیتی بیاثر و نمایشی به خود بگیرد که بیان مواضع جمهوری اسلامی ایران توسط جناب آقای دکتر احمدینژاد آن را به محل ایجاد تردید در نیات و اهداف کشورهای غربی و وجود تناقض آشکار با اصول ادعایی آنان از سویی و عملکرد پر از انتقادشان از سوی دیگر تبدیل کرد.
با این حال توجه به چند نکته در این خصوص ضروری است:
۱ - نقطه اوج کنفرانس دوربان ۲ زیر سوال رفتن هنجارهای ادعایی و مورد تبلیغ غرب بوده است. نمایشهای مضحکی چون خروج از جلسه، فشار بر رئیسجمهور سوئیس، فراخوانی سفیر رژیم صهیونیستی از این کشور، تحریم اجلاس توسط برخی کشورهای مدعی دمکراسی، فشار بر دبیرکل سازمان ملل متحد، لغو سخنرانی رئیسجمهور اسلامی ایران در دانشگاه سوئیس و اذعان مسئولان دانشگاه بر وجود فشار، این نگرانی را در جامعه جهانی شدت میبخشد که حتی برخی جرات شنیدن سخن متفاوت را نیز نداشته و نگران ایجاد تشکیک در مبانی اندیشه سکولاریسم و دمکراسی ادعایی خود بوده و چون بید بر سر ایمان خویش میلرزند.
۲- جهان در ماههای اخیر شاهد بود که پس از حمله رژیم صهیونیستی و قتلعام ۱۴۰۰ نفر از مردان، زنان و کودکان فلسطینی در باریکه غزه و بروز مشکلات روانی، بهداشتی و معیشتی فراوان بر مردم مظلوم این سرزمین شورای امنیت سازمان ملل از صدور حتی یک قطعنامه نیز اجتناب کرد، در حالی که درخصوص کشورهای آزادیخواه و منتقد نظام موجود غرب و لابی صهیونیسم بدون هیچ توقفی بیانیه و قطعنامههای رنگارنگ و متوالی صادر میکند.
٣- غرب انتظار دارد با عنوان لزوم پذیرش قوانین و قواعد بینالملل، هنجارهای خود را جهانی کرده، به همه کشورها و ملتهای دنیا تحمیل کند. از نگاه غرب پذیرش و اطاعت بیچون و چرا از این نظامها ضروری و شایسته تقدیر است و بیان هرگونه انتقاد و حتی پرسش، میتواند اتهامهای سنگین و غیرقابل تحملی را بر سر منتقدان فرود آورد.
۴- استقبال گرم حاضران در جلسه سخنرانی رئیسجمهور محترم و تشویقهای ممتد حاضران نشان از علاقه مردم جهان به کلید واژههای زیبا، اما گمشدهای چون عدالت و محکومیت نژادپرستی دارد. به نظر نگارنده غرب با فراخوانی چند نفر از حاضران در جلسه به یک خطای استراتژیک دچار گشت. رقم ۵۰۰ میلیون نفر بیننده مستقیم و صد البته صدها میلیون نفر بیننده غیرمستقیم، تراز سخنرانی رئیسجمهور ایران را ارتقا بخشید.
۵ - برخی این روزها نقد میکنند که این سخنرانی، مسیر و امکان بهبود روابط جمهوری اسلامی ایران با غرب را دچار مشکل میسازد یا این که این سخنرانی مجددا غرب را در حمایت از اسرائیل به اشتراک نظر میرساند.باید تاکید کرد که جهان فقط محدود به غرب نبوده، و غرب نیز محدود به چند سیاستمدار تحتتاثیر لابی صهیونیسم نیست. مطمئنا جانهای آگاه و روانهای بیدار که منتظر پیامهای معنوی، آزادیخواهانه و عدالتجویانه باشند، در جهان کم نیستند.»
چند سوال پیرامون کنفرانس ژنو
صادق خرازی سفیر پیشین ایران در فرانسه در روزنامه «اعتماد ملی» دیروز سفر رئیس جمهوری را به سویس مورد بررسی قرار داده و با عنوان: «سفر به سویس چرا؟» نوشته است: «سفر رئیسجمهوری اسلامی ایران به ژنو و شرکت در نشست سازمان ملل در زمینه مبارزه با نژادپرستی (دوربان ۲) بازتاب فراوانی در رسانههای جهانی داشته است با اینکه بیش از ۲۴ ساعت از زمان سخنرانی آقای احمدینژاد در این اجلاس میگذرد. هنوز مطالب ارائه شده توسط رئیسجمهور و اتفاقاتی که در حین این سخنرانی به وقوع پیوست مورد توجه و تجزیه و تحلیل این رسانهها قرار دارد.
قبل از اینکه به ارزیابی سفر آقای احمدینژاد به ژنو بپردازم لازم است اولاً تأکید کنم که مواضع اعلام شده توسط ایشان درخصوص نحوه به وجود آمدن رژیم صهیونیستی در پایان جنگ دوم جهانی و جنایات این رژیم از بدو تأسیس چه در ارتباط با اتخاذ سیاستهای تبعیضآمیز علیه مردم فلسطین، چه در ارتباط با ظلم و ستم علیه فلسطینیان و چه در ارتباط با اقدامات تجاوزگرانه علیه همسایگان که همگی از طبیعت نژادپرستانه این رژیم نشأت میگیرد سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران است که بارها مورد تأکید اما راحل و مقام معظم رهبری قرار گرفته است. چه کسی در جهان و به ویژه جهان اسلام است که نداند دولت اسرائیل با حمایتهای آشکار و پنهان قدرتهای بزرگ به وجود آمده و با حمایت این قدرتها به این جنایات ادامه میدهد. و چه کسی است که نداند مواضع جمهوری اسلامی ایران در قبال این رژیم ثابت بوده و در طول ٣۰ سال گذشته به کرات مورد تأکید مقامات جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است.
ثانیاً اتفاقاتی که در طول سخنرانی آقای احمدینژاد به وقوع پیوست کاملاً هدایت شده بود. در این زمینه میتوان به تلاش برای حمله به رئیسجمهور در داخل اجلاس و ترک اجلاس توسط اروپاییها اشاره کرد. جو تبلیغاتی علیه ایران به وجود آوردند. سخنان مقامهای اسرائیل قبل از شروع اجلاس مبنی بر تلاش ایران در به شکست کشیدن اجلاس ژنو و انجام تبلیغات سوء علیه سوئیس درخصوص برگزاری ملاقات بین روسای جمهور دو کشور همگی حکایت از تلاش بیوقفه صهیونیستها در هدایت ایجاد جو منفی سیاسی ـ تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران در طول چند هفته گذشته دارد.
توهینهایی که در زمان ایراد نطق رئیسجمهور علیه ایشان به عمل آمد از دید هر ایرانی آزاده توهین به ملت ایران تلقی شده و محکوم است. سران کشورها از طرف مردم خود در مجامع بینالمللی حضور مییابند لذا هرگونه توهین به آنان توهین به مردم تلقی میشود.
اما اکنون در ارتباط با شرکت رئیسجمهوری اسلامی ایران در اجلاس ژنو چند سوال مطرح است:
۱ـ درحالی که اجلاس ژنو در سطح سران نبوده (اگرچه دعوتنامه اجلاس از سوی دبیرکل سازمان ملل برای سران کشورها ارسال شد) و هیچ رئیس کشور دیگری در این اجلاس شرکت نداشت چه توجیهی برای شرکت آقای احمدینژاد در اجلاس ژنو وجود داشت؟درحالی که هیچ ملاقات دوجانبه مهمی نیز در برنامه وجود نداشت، چرا در این سطح در اجلاس شرکت کردیم؟
۲ـ آیا تصمیمگیری برای شرکت در این اجلاس براساس نظرات کارشناسی اتخاذ شد و با مقامات تصمیمگیرنده بدون توجه به این نظرات صرفاً به دلایل سیاسی تصمیم به شرکت در این اجلاس گرفتند؟
٣ـ در حالی که سند اجلاس سند چندان محکمی به نظر نمیرسد چه لزومی به شرکت در سطح رئیسجمهور بود؟
۴ـ هدف از شرکت در این اجلاس در سطح سران چه بود؟ آیا صرف ایراد یک سخنرانی توجیه مناسبی برای شرکت بود؟ آیا نمیشد این مواضع توسط وزیر امور خارجه بیان میشد؟
۵ـ صهیونیستها به چه نحو به داخل سالن اجلاس وارد شده بودند و آیا وزارت امور خارجه پیشبینی لازم را در مورد حضور این مزدوران در محل اجلاس کرده بود؟
۶ـ وزارت امور خارجه چه تمهیداتی را برای مقابله با مواضع توهینآمیز حامیان رژیم اسرائیل از جمله دبیرکل سازمان ملل متحد در تقبیح سخنان رئیسجمهور در اجلاس ژنوپیشبینی کرده است؟
ضروری است وزارت امور خارجه افکار عمومی را درخصوص این سوالات روشن کند.
سنت و سیره دولتها و روسای جمهور محترم بعد از انقلاب این گونه بوده است که سفر مقامات رسمی برخوردار از پروتکلی باشد که با شأن نظام اسلامی و ملت بزرگ ایران سازگاری داشته باشد و در چارچوب همان اصول متین ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری مبنی بر عزت، حکمت و مصلحت باشد چگونه است که رئیسجمهور بدون رعایت پروتکلهای دیپلماتیک این گونه عمل میکنند که باعث میشود به صورت آشکار به مردم ایران توهین شود.»
اعتراض اصلاحطلبان
روزنامه «اعتماد» نیز با عنوان: «اعتراض اصلاحطلبان به رفتار احمدینژاد در ژنو» نوشته است: «دو کاندیدای اصلاحطلب همزمان به حضور محمود احمدینژاد در اجلاس دوربان ژنو اعتراض کرده و آن را عاملی برای تحقیر ملت ایران در عرصه بینالملل ارزیابی کردند. مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی در سخنانی صریح اظهار داشت آقای احمدینژاد مجبور نیست در هر جلسهیی شرکت کند تا ملت ایران مورد اهانت قرار گیرد. اما بیان چنین سخنانی محدود به مهدی کروبی نشد گو اینکه همزمان با حضور مهدی کروبی در دانشگاه اراک و انتقادات وی به محمود احمدینژاد، میرحسین موسوی نیز در دانشگاه گرگان واقعه ژنو را توهین به ملت ایران دانست و نسبت به آن اعتراض و تصریح کرد؛ واقعه ژنو و توهین به رئیسجمهور که نماد ملت ایران است بسیار تاثربرانگیز است و هر کسی را ناراحت میکند و ما نیز نسبت به این مساله معترضیم. مهندس موسوی با گلهمندی از مشاوران احمدینژاد که در این نشست با وی همراه بودند، گفت؛ باید از مشاوران رئیسجمهور گله کرد که چرا چنین وضعیتی را پیش بینی نکردهاند تا موجبات وهن نظام فراهم نشود. نمیتوانیم به کسانی که به سمبل نظام و رئیس دولت توهین میکنند معترض نباشیم اما بحث توهین به رئیسجمهور با گلهمندی از مشاوران ایشان متفاوت است. نمیتوانیم صرف گفتن کلمات حماسی این مساله را بپوشانیم چون اتفاقات این گونه شأن ایران و ایرانیان را تحتالشعاع قرار میدهد.این موضعگیری توسط کاندیداهای اصلاحطلب در حالی صورت میگیرد که سخنان احمدینژاد در این اجلاس مورد اعتراض کشورهای جهان واقع شد و کشورهای عضو اتحادیه اروپا به نشانه اعتراض سالن را ترک کردند حتی دبیرکل سازمان ملل متحد نیز نسبت به آن موضع گرفت اما در پاسخ به این واکنشها محمود احمدینژاد اظهار داشت «از این به بعد در تمام اجلاسهای جهانی شرکت خواهم کرد.» البته چنین رفتاری از سوی احمدینژاد بارها مورد اعتراض اصلاحطلبان قرار گرفته است چرا که کاندیداهای اصلاحطلب تصریح میکنند اتخاذ چنین مواضعی موجب خواهد شد فارغ از وهن ملت ایران، هزینههای گزافی به کشور وارد شود و تمام ملت ایران مجبور به پرداخت این هزینهها شوند که مهمترین آسیب وارد شده این خواهد بود که اجماع جهانی علیه ایران شکل بگیرد و تمام قدرتهای جهان علیه ایران متحد شده و موجب انزوای ایران در عرصه بینالملل شود. البته میرحسین بارها از اینکه دیپلماسی ایران به کشورهای آفریقایی و ونزوئلا محدود شده است انتقاد کرده و مهدی کروبی نیز به کارگیری دیپلماسی فعال را راهکار برون رفت از مشکلات اخیر کشور دانسته است.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|