سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگاهی به کتاب عقل در سیاست، اثر دکتر حسین بشیریه
قسمت دوم


ا. دهقان


• بشیریه عقلانی کردن فرد و نیز دولت و در پی آن‌ها هم‌چنین سیاست را جمعی می‌داند. به‌نظر او عقلانی کردن از بیرون و تحمیل هر الگویی که در جمع مطرح و بازاندیشی نشده باشد، غیرعقلانی است. نتیجه‌ی تصمیمات غیرجمعی در دولت و الگوی سیاستی این‌چنینی خود منجر به نادرستی و انحراف در عمل‌کرد آن‌ها می‌گردد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۶ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۲۶ آوريل ۲۰۰۹


عقل در سیاست مبحث دیگری می باشد که بشیریه در بخش اندیشه به آن می‌پردازد. همان‌طوری که نویسنده نام کتابش را ازاین عنوان برگزیده‌ است، خود دال بر مهم بودن این مبحث بوده که می‌تواند جوهره‌ی همه‌ی مباحث را در خود داشته باشد.
بشیریه عقلانی کردن فرد و نیز دولت و در پی آن‌ها هم‌چنین سیاست را جمعی می‌داند. به‌نظر او عقلانی کردن از بیرون و تحمیل هر الگویی که در جمع مطرح و بازاندیشی نشده باشد، غیرعقلانی است. نتیجه‌ی تصمیمات غیرجمعی در دولت و الگوی سیاستی این‌چنینی خود منجر به نادرستی و انحراف در عمل‌کرد آن‌ها می‌گردد. بشیریه این ایراد را در عمل‌کرد تک ‌ذهنی و غیرجمعی، در سرتاسر فلسفه‌ی سیاسی غرب هم به افلاطون و هم به دولت‌های قراردادی چون هابز و جان لاک و روسو وارد می‌دادند.
به اعتقاد وی عقلانیت تک‌ذهنی (از هر نوع آن که باشد، چه در شکل شرعی، فلسفی و یا قراردادی)، با کاربرد زور و اجبار همراه است و منظور از عقلانی شدن سیاست گسترش گفتگو و دوری جستن از زور و اجبار می‌باشد.
عقلانی شدن سیاست و دولت با ایجاد و گسترش عرصه‌ی عمومی ممکن می‌شود زیرا در این عرصه ذهن جمعی، تقسیمات را غربال و پالایش می‌کند و آن‌چه پذیرفته می‌شود با عقل جمعی صورت می‌پذیرد که مورد توافق همگان است.
در مفهوم عقلانیت، سوالی که از قدیم همیشه مطرح بوده آن است که: این دولت‌های عقلانی چه دولت‌هایی هستند و این نوع دولت‌ها چه ابزارهایی برای عقلانی کردن خود در دست دارند؟ هم‌چنین در حوزه‌ی سیاست که در آن آمریت، قدرت و اجبار آشکارتر می باشد، همواره موضوع عقلانی شدن دولت ها مورد توجه بوده است.
بشیریه میگوید، در بحث فلاسفه، عقل در مقابل زور و اجبار و هوا و هوس فردی و نیز شرع و دین به‌کار آمده است. بحث بین عقل و ناعقل مفصل و پیچیده می‌باشد. او می‌گوید در این بحث امکان توضیح بیش‌تر و بازکردن موضوع امکان‌پذیر نیست اما مختصر و اشاره‌وار می‌توان گفت که عقل به معنی توانایی درک روابط ضروری یا همان درک حقیقت است. پس از آن اضافه می‌کند که معنای روابط ضروری متفاوت می‌باشد. دو استنباط متفاوتی که از این روابط ضروری وجود دارد، یکی از نوع عقل فلسفی به معنی افلاطونی آن است که نظر بر ماورای تجربه دارد. دیگری نوع تجربی و عقل علمی و یا همان مفهوم پوزیتیوسیتی آن است. از نظر بشیریه هر دو این نظریه‌ها خصلت برون‌زایی نسبت به عقل جمعی دارند و در اجرا ممکن است به اجبار و زور ختم شوند.
قبل از این‌که به فلسفه‌ی سیاسی غرب بپردازد، بشیریه نظریه‌ی هگل و مارکس را در مورد عقلانی کردن دولت و سیاست مطرح می‌کند. طبق نظر او هیچ‌‌کدام از این دو فیلسوف راهی را در جهت عقلانی کردن دولت باز نمی‌گذارند. بشیریه درباره‌ی هگل می‌گوید، او دولت را درهمه عصرها و همه نوع آن را، در نهایت عقلانیت قلمداد می‌کرد و عقلانیت شکل‌گرفته در دولت را فراتر از فرد در نظر می‌گرفت. و به همین دلیل اطاعت فرد از دولت را ضرورت عقلی تاریخ و عین آزادی فردی می‌پنداشت. بشیریه برداشت هگل از دولت را که ارگانیکی یا اندام‌وار بود، در ارتباط با اندیشه‌ی انقلاب و عقلانی کردن سیاست در مباینت می‌بیند. او نظر مارکس را در این‌ باره برعکس هگل ذکر می‌نماید. می‌گوید: در نظرات مارکس نهاد دولت غیرعقلانی شکل گرفته است. چراکه مارکس می‌گوید، دولت جنبه‌ی طبقاتی دارد و مظهر طبقه‌ خاص و در جهت تام منافع همان طبقه عمل می‌کند. مارکس دولت متشکل طبقه‌ی بورژوازی را در مقابل طبقات محروم و طبقات مولد می‌بیند از این‌جهت، زوال و اضمحلال دولت از هر نوع آن را در نظر دارد. در توضیح معنای عقلانی شدن دولت در فلسفه‌ی غرب، سه معنای متفاوت در اندیشمندان غرب را به‌طور وضوح مشخص کرده و از این‌ها چنین نام می‌برد:
1- اندیشه‌ی مدینه‌ی فاضله‌ی افلاطونی
2- اندیشه‌ی قراردادی جان‌لاک و روسو
3- مشروعیت عقلی – قانونی بورکراسی مدرن
پس از بازگو نمودن محور نظرات هر کدام از این دیدگاه‌ها، به ایرادات و نواقص آن‌ها نیز اشاره می‌کند. در معنای افلاطونی آن که جوهرگرایی پایه و اساس آن را تشکیل می‌دهد، حد اعلای عقلانیت درمثل یاخداوند ویا روح وذهن انسان جستجو می شود که این جوهرکامل وتغییر ناپذیرند.پس کار انسان فقط اجرای آن‌ها است. در خلق حقیقت نقشی از طرف انسان قایل نیست و در مدینه‌ی فاضله افلاطون، این فرد است که بر سر انجام عقلانیت نایل می‌آید و آن‌را اجرا می‌نماید.
بشیریه در معنای دوم آن، همانا اندیشه‌ی قراردادی اجتماعی از نوع هابز و یا جان‌لاک می‌باشد، نخستین گام در راه عقلانی شدن سیاست می‌داند. از نظر اندیشمندان، دولت حاصل قرارداد جمعی افراد است. اما بشیریه در این‌باره توضیح می‌دهد که دولت‌های قراردادی اینان پس از تشکیل و تحکیم شکل مطلقه می‌گیرد و به‌صورت تک‌ذهنی می‌خواهد خیر و صلاح عامه راتشخیص داده و اجرا نماید. از نظر بشیریه، لویاتان هابز در طرح دولت که پاسدار صلح و آرامش و منبع قانون هم است و نیز از نظر هابز «دیواره‌های راه را می‌ماند که هدف آن نه متوقف نمودن مسافرین بلکه جهت راهنمایی آن‌ها است و هم‌چنین مردم داوطلبانه پذیرای آن‌ هستند.»در نگاه بشیریه لویاتان محور اجبار و زور و ناشی از عقل تک‌ذهنی می‌ باشد که مغایر با محتوای آزادی و لیبرالیستی اولیه است.
بشیریه به نوعی دیگر از فرآیند عقلانی شدن دولت، نه از نوع قراردادی آن، در دیدگاه‌های مکتب اصالت فایده مثل بنتهام، استوارت‌میل، نیز اشاره می‌کند. این مکتب می‌گوید چون همه‌ی مردم به دنبال سعادت و بهروزی و شادی هستند، دولت را ضروری می‌دانند تا ابزار و عاملی باشد تا بتواند بیش‌ترین رفاه و امکانات را در این جهت برای بیش‌ترین افراد فراهم نماید. با توجه به این‌که در دیدگاه این مکتب (اصالت فایده) اصل بر تأمین رفاه و فراهم شدن زمینه‌ برای این هدف است، چیزی از آزادی و نقش و خلاقیت و ابتکارات فرد آزاد حرفی در میان نیست، پس اگر دولت مستبد و مطلقه‌ای، که به‌صورت تک‌ذهنی و جمعی، بدون دخالت دادن نظرات افراد دیگر، خود در پی برآوردن آن خواسته‌ها باشد، جای هیچ اعتراضی نیست. بشیریه می‌گوید: بنتهام انسان را کاملاً عقلانی می‌داند، اما مشخص نمی‌کند آیا عقلانی عمل کردن فرد هم‌جهت با منافع فردی اوست یا هم‌سو با منافع جمع است. اگر تعارضی بین این دو منافع به‌وجود آید، چه راه‌حلی پیشنهادی وجود دارد که بنتهام چیزی در این رابطه نمی‌گوید. جان استوارت‌میل از دیگر اندیشمندان اصالت فایده می باشد که در پی دادن جوابی به این ایرادات بنتهام برآمده است.
استوارت میل به‌جای شادی و فایده از حیثیت و کمال آدمی سخن می‌گوید که باید نماینده‌ی دولت باشد. از نظر میل دولت عقلانی، همان دولت اخلاقی است. او دولت را به‌صورت مدرسه‌ای می‌بیند که هدف آن ایجاد و پرورش فضیلت و احساس تعهد اخلاقی در فرد است و بر خلاف بنتهام که تکلیف و تعهد اخلاقی را ناشی از ترس می‌دانست، میل آن‌را وظیفه‌ی وجدانی قلمداد می‌کند و اصل شادی و لذت‌بخشی انسان را در رسیدن به آن می‌داند. ولی بشیریه ایرادات قبلی را به استوارت میل هم‌ نسبت می‌دهد چراکه عنصر اجبار و تفرد در نوع آزاد مطرح شدن در میل شخص نیست. آیا رفتارآزاد فرد همواره رفتارعقلانی است یا اینکه ممکن است در رفتار عقلانی فرد منع آزادی هم باشد، که این دو در تضادند. از نظر بشیریه در جوهره‌ی تفکر استوارت‌میل همان عنصر تک‌ذهنی بودن و فردی عمل‌کردن هم‌چنان پابرجاست.
پس از آن‌ بشیریه به نظرات ژان‌ژاک روسو اشاره دارد، روسو هم سعی در حل مسئله‌ی فردیت مکتب اصالت فایده را داشت. او مقاله‌ای به نام اراده‌ی عمومی را طرح می‌کند که هم در فرد و هم در دولت ظاهر می‌گردد. روسو که در انسان دو غریزه‌ی متضاد و محوری را برجسته می‌داند، در پی متعادل کردن آن‌ها در انسان طبیعی است. این تعادل باید با اراده‌ی عمومی که در آن‌جا مجموعه غرایز از نوع جمع‌خواهی و نوع‌دوستانه فراهم می‌آید، ایجاد شود. اراده‌ی عمومی انسان طبیعی جامعه‌خواه پرورش می‌یابد، غریزه‌ی خودمحوری و خودخواهی در این‌جا تعدیل می‌شود. چون منافع عامه و خیرخواهی دیگران در اراده‌ی عمومی حاکم است.اطاعت فرد از چنین اراده‌ای نه از زور و یا اجبار بلکه یک پیروی داوطلبانه است. روسو دولت را نماینده‌ی چنین اراده‌ای می‌داند. این دولت همه‌ی جوانب اخلاقی را هم باید در نظر بگیرد. اگر غیر از این باشد کم‌کم به نفی خود می‌رسد و عنوان نمایندگی اراده‌ی عمومی را از دست می‌دهند.
در دیدگاه روسو، بشیریه ضعف فلسفه‌ی سیاسی افلاطون مشاهده می‌کند. بدین‌معنی که این دولت یا همان اراده‌ی عمومی، چون از دیدگاه روسو کسی جز فرد واجد شرایط و با ویژگی‌های برجسته نمی‌تواند باشد، به عبارت دیگر هر کس حتی از انتخاب جمع هم باشد، نمی‌تواند نمایندگی اراده‌ی عمومی شایسته ای باشد. در نتیجه قانون‌گذار روسو فردی ، هم‌پایه‌ی فیلسوف شهریار افلاطونی ظاهر می‌شود. به‌همین دلیل است که منتقدین روسو، دموکراسی پیشنهادی از طرف روسو را از نوع توتالیتر نام می‌برند. چراکه وظیفه‌ی تشخیص مصلحت عمومی را از حوزه‌ی عمومی خارج می‌کند.
بشیریه به معنای سوم عقلانی شدن ، یعنی عقلانیت عملی می‌پردازد. این دیدگاه عقلانی شدن دولت را در کارایی و پیچیدگی ابزارها و بورکرارسی آن می‌بیند. این دیدگاه وحدت‌نظر در فرد و همین وحدت‌نظر در دولت را مفهوم دقیق عقلانی بودن می‌پذیرد. انسجام در تصمیم‌گیری یا تصمیم سازی عینن عقلانیت در فرد و دولت می‌تواند باشد. اما بلافاصله این موضوع مطرح می‌شود که تصمیم‌گیری فردی یا دولتی حتی با بودن انسجام و وحدت کامل و نیز عقلانی، خود فرآیند تک‌ذهنی است ؟ یا جمعی و تدریجی شکل می‌گیرد. مسلماً هیچ‌کدام، چه‌ فرد و چه دولت، در رسیدن به این عقلانیت، پروسه‌ی جدا و فردی را نپیمودند. هر دو در گستره‌ی جمع صورت پذیرفتند.
بشیریه اضافه می‌کند، گرچه ممکن است فرد به تنهایی ابزارهای لازم برای دست‌یابی به اهداف خود را، خود گزینش کند، اما چنین تقسیماتی که اگر جدا از جمع و تک‌ذهنی باشد قابل‌ اعتماد نیست. خواست یا هدف فردی موقعی غیرفردی و یا عقلانی می‌شود، که فردآن را در گستره‌ی جمع مطرح و از آن در حضور عقلانیت جمعی دفاع کند. برای این‌کار بشیریه ابزار آن را ایجاد عرصه‌ی عمومی می‌بیند. در این عرصه است که هر هدف بر اساس معیارهای عمومی مستدل و دفاع می‌شود. دولت عقلانی هم باید گام‌‌های استوار خود را در همین عرصه‌ی عمومی نگه دارد. بشیریه می‌افزاید، وقتی می‌گوییم دولت عقلانی است، دو معنا دارد:
یکی معنای ابزاری است. یعنی این‌که دولت همه‌ی ابزارهای لازم برای دست‌یابی به هدف مشخص خود را آماده دارد. ولی تا وقتی ماهیت هدف مشخص نباشد و یا این‌که این هدف فردی و تک‌ذهنی تعیین شده باشد، به عبارت دیگر اگر در عرصه‌ی عمومی معقول نیاید، همه‌ی سوالات غیرعقلانی بودن را پیش‌ می‌آورد و جوابی برای آن هم ندارد.
معنای دوم عقلانی بودن دولت، به نفس اهداف، خواست‌ها و سیاست‌هاست که از مهم‌ترین بحث های فلسفه‌ی سیاسی هم بوده است. اما این مهم اخیراً کم‌رنگ شده است و خصوصاً در مطالعات پوزیتیوسیت‌ها، دیدگاه‌‌های اینان مربوط به توسعه‌ی سیاسی محور، صحبت نه غایات عقلانی دولت، بلکه کارایی حکومتی مورد تأکید می‌باشد. اینان به ماهیت اهداف تعیین‌شده توسط دولت نمی‌اندیشند، زیرا از دیدگاه آن‌ها، غایات و اهداف نهایی دموکراسی بور ژوایی و سرمایه‌دارانه در نهایت چیزی که پذیرفته شده است نیاز به تأمل بیش‌تر در این اهداف نیست. شاخص چنین دیدگاهی همان دولت بورکراتیک- قانونی- عقلانی مدرن در جامعه‌‌شناسی، وبر عنوان گردیده است. که البته خود وبر نیز از آن به‌عنوان قفس آهنین نام برد که باعث از خودبیگانگی فرد می‌شود. چون زنجیری دست و پا و حتی مغز افراد را در سازمان‌ها در چنبره‌ی خود می‌گیرد و به هر جهتی که خود می‌خواهد آن‌را سوق می‌دهد. راهی برای رهایی از این قید‌وبند برای او باز نمی‌گذارد. فکر و ابتکار و خلاقیت فردی جای خود را به رفتار و پیش‌برد کار سازمانی و گروهی در سازمان‌‌های عریض و طویل بورکراسی می‌دهد.
آیا عقل در حاکمیت و یا دولت اسلامی هم کارکرد مشخصی دارد یا نه، بشیریه سعی می‌کند مبنا را به اندیشه‌ی ابن‌خلدون قرار دهد. دیدگاه‌ این اندیشمندان برجسته‌ی اسلامی را در چند نکات لازم و برجسته بازگو می‌کند. با رجوع به کتاب المقدمه، نظر او را مطرح می‌نماید. بشیریه می‌گوید ابن‌خلدون در این کتاب سه شکل احتمالی برای دولت در نظر دارد. نوع اول را سیاسته‌الدینیه یا دولت شرعی می‌نامد. همه‌ی قوانین لازم برای اجرا در این حکومت در شرع اسلام بدون هیچ‌گونه کمی یا کاستی ذکر و مشخص گردیده است. در این نوع حکومت معاش و معاد مردم از طریق حکومت شرع تأمین می‌شود. ابن‌خلدون نوع دوم حکومت را، سیاست‌العقلیه نام می‌گذارد که قوانین این نوع حکومت‌ها از عقل به وسیله‌ی حاکمان وضع می‌شود. این نوع حکومت‌ها به آخرت مردم کاری ندارند. در بهترین شکل آن در تأمین خواست عامه تلاش می‌کنند. هرچند با رأی مردم برگزیده نمی‌شوند، ولی ممکن است در شکل‌ بدترین هم ظاهر شوند. در این‌صورت، با قهر فقط منافع حاکم را پی گیرند.
سومین نوع پیشنهادی دولت از طرف ابن‌خلدون، سیاست‌المدینه نام برده می‌شود. در این نوع حکومت مطرح شده، ابن‌خلدون می گوید که باید ظاهر و باطن مردم را چنان پرورش داد و بار آورد که به حکومت نیازی نداشته باشند. یعنی حکومت بر پایه‌ی عقل و توافق ایجاد می‌گردد که مورد قبول عموم قرار می‌گیرد. البته خود ابن‌خلدون این نوع حکومت را خیالی دانسته و حرکتی درجهت تشکیل آن را مد نظر قرارنداد.
گرچه فلاسفه‌ی اسلامی تمایلی به شرعی کردن حکومت نداشتند و برای عقلی کردن دولت تلاش نمودند،و در همین راستا در پی ایجاد مدینه‌ی فاضله‌ای بودند که عقل جای زور را بگیرد. ولی در این کار موفق نبودند. برجسته‌ترین فلاسفه در حوزه‌ی تشکیل حکومت بر مبنای دستورات اسلامی اندیش‌مندانی چون فارابی و ابوعلی‌سینا بودند. که هر دو در نهایت شرعی کردن سیاست را به عقلی کردن آن ترجیح دادند، چون نتوانستند به‌جای عقل شرعی، به شرع عقلی برسند.
از دیگر فلاسفه‌ی اسلامی، اندیش‌مندانی چون غزالی و ابن‌تیمیه بودند که کم‌تر خود را به حرکت‌های عقلی متعهد می‌دیدند. چه در ضعف و چه در اوج قدرت‌مندی، پای‌بندی به شرع را در اولویت وظایف اسلامی خود قلمداد می‌کردند. به‌طور کلی بشیریه می‌گوید عقل شرعی قدرت‌مدار و تک‌ذهنی است و عقل جمعی را برنمی تابد.

ادامه دارد...
قسمت اول:
akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست