سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بهار کاغذین
در حاشیه وحدت میان سه سازمان وابسته به جنبش چپ ایران


بیژن بیقرار


• مشروعیت و تاثیرگذاری در جنبش چپ ایران، در مرحله نخست از راه مبارزه جدی سیاسی، حضور عملی در صحنه های این مبارزه، و قرار گرفتن در صف مقدم پیکاری که کارگران، دانشجویان، زنان، معلمان، روشنفکران و جوانان ایرانی با فداکاری و از خودگذشتگی درگیر آن هستند، به دست می آید. هم از این راه است، که شرایط عینی و ذهنی وحدت میان سازمان ها و گروه های مبارز وابسته به جنبش چپ فراهم می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۱۰ می ۲۰۰۹


بهار کاغذین (۱)
در حاشیه وحدت میان سه سازمان وابسته به جنبش چپ ایران

بر خیالی صلحشان و جنگشان
و ز خیالی فخرشان و ننگشان
                                                         مثنوی، دفتر اول

طرح وحدت سازمان های"فداییان خلق (اکثریت)"، "اتحاد فداییان خلق" و "شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران"، به رغم شور و شعفی که در میان مروجان و مبلغانش برانگیخته است، گره ای از کار فروبسته جنبش چپ ایران نخواهد گشود. این طرح با شرایط موجود، آتشی است که درخشندگی اش برای جنبش چپ، بیش از گرمای آن است. در اینجا پرسشی اساسی مطرح است: سازمان هایی که در سال های اخیر در زمینه حضور در داخل ایران، فعالیت در آنجا و پیوند موثر با مبارزات مردمی، همچنین تدوین برنامه و مبانی اعتقادی و تشکیلاتی خود، گرفتار ضعفی مزمن بوده اند، اکنون چگونه می خواهند با سحر و جادوی وحدت و پیوستن به یکدیگر، نقش موثرتری در غلبه بر پراکندگی نیرو های وابسته به جنبش چپ، و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ایفا کنند؟

سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)" که درکنگره یازدهم خود قطعنامه " وحدت و اتحاد نیروهای چپ" را به تصویب می رساند، علی رغم داشتن فرصت کافی در دو دهه اخیر، تا کنون قادر به بررسی اصولی وانتقادی گذشته اش در دوران پیش و پس از انقلاب نبوده است و در این زمینه، بیشتر از آنکه دست به عمل بزند، به نشان دادن عکس العمل، آن هم به گونه ای ژورنالیستی و موردی بسنده کرده است. برخورد این سازمان با تاریخش، معجونی از بلاتکلیفی و فرصت طلبی است. از سوی دیگر، حرکت لاک پشتی سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)" در زمینه تدوین و تصویب اساسی ترین سند استراتژیک و راهبردی این سازمان، یعنی برنامه، در طول بیست سال گذشته، نشان از سردرگمی، انفعال سیاسی و در نهایت، حاکمیت بورکراسی عریض و طویلی در نهاد ها و سطوح گوناگون آن دارد.
سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)" هنوز بالقوه می تواند جایگاه واقعی خود در جنبش چپ ایران و اعتماد به نفس از کف رفته را باز یابد. تنها از این طریق است که این سازمان می تواند نقشی موثر در وحدت نیروها ی وابسته به جنبش چپ و غلبه بر پراکندگی حاکم بر این جنبش ایفا کند. برای این کار اما، باید از راهی سخت و نفس گیر گذشت. این راه، به قطع و یقین، خلاف مسیری است که سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)" در حال حاضر پیش گرفته است؛ چرا که با    جهان بینی، ساختار و سیاست کنونی، این سازمان بیش از آنکه به سازمان سیاسی مبارز ی شبیه باشد که برای آزادی، عدالت اجتماعی و استقرار سوسیالیسم در ایران مبارزه می کند، به حزب دولتی فرسوده و بی رمقی می ماند؛ حزبی که سردرگمی و انفعال بر آن حاکم است و بیشتر به کار نمایش سیاسی می آید تا مبارزه جدی.

طرح موضوعاتی چون "تداوم کار بررسی علل و عوامل ضربات سال ۶۵"، یا، بررسی "سیاست سازمان در سال های ۱٣۵٨ تا ۱٣۶۲" (۲)، به عنوان وظایفی که هنوز به انجام نرسیده اند! و هم چنان فرا روی سازمان قرار دارند، حکایت از   ناتوانی و کم تحرکی مزمن "فداییان خلق" در بیست سال اخیر و در برخورد با گذشته خود می کند. چه عواملی مانع از بررسی همه جانبه و جامع سیاست ها و حوادث تاسف آوری شده است که بیش از دو دهه از وقوعشان می گذرد؟ آیا این بررسی، با توجه به لزوم و اهمیتش برای سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)" به طور خاص، و جنبش چپ ایران به طور عام، نمی توانست و نمی باید ده یا حتی پانزده سال پیش انجام می گرفت؟ آیا این رخوت و تعلل، طی بیست سال اخیر مانعی بزرگ بر سر راه وحدت واقعی و تحرک سیاسی بخش بزرگی از جنبش چپ ایران نبوده است؟

سازمانی که اکنون، در کنگره خود، وحدت نیروهای جنبش چپ را، به گونه ای پراگماتیستی، و بدون توجه و پرداختن به پیش نیازهای ابتدایی آن به بحث می گذارد، سال های سال، علی رغم داشتن فرصت و فراغ خاطر، با نپرداختن به سیاست های فاجعه انگیز خود در فاصله زمانی ۱٣۵٨ تا ۱٣۶۲، و با توهین به شعور بخش بزرگی از جنبش چپ ایران و نادیده گرفتن خواست های آن در این زمینه، نقش بزرگی در ایجاد انفعال و سردرگمی در میان اعضا و هوادارن خود، و همچنین پراکندگی و تشتت در صفوف جنبش چپ ایفا کرده است. تا زمانی که این گذشته، به گونه ای اساسی و نه تشریفاتی، مورد نقد و بررسی قرار نگیرد، سخن گفتن از وحدت با سایر نیروهای درون جنبش چپ و عمل در این راستا، جز زمینه سازی برای تکرار اشتباهات گذشته، در قالبی و شکلی دیگر، نخواهد بود.

بی هیچ تردیدی، بخشی از عصبیت، تفرقه و پراکندگی حاکم در جنبش چپ ایران درسال های پس از انقلاب، و در زمان حاضر، نتیجه سیاست های رهبری سازمان "فداییان خلق (اکثریت)" است؛ سیاست های که در نخستین سال ها، به فروپاشی و انفعال یکی از بزرگترین سازمان های چپ در خاورمیانه انجامید؛ و سپس با نپرداختن به اشتباهات انجام شده درآن سال ها، و نشان دادن بی مسئولیتی و تعلل در بررسی اساسی آنها، سبب بی اعتمادی بیشتر نیروهای دیگر جنبش چپ نسبت به این سازمان شد. سخن کوتاه. در شرایطی که سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)" هنوز تکلیفش با گذشته روشن نیست و مسائل جدی مربوط به گذشته، هر از چند گاه گریبانش را می گیرد ؛ در شرایطی که این سازمان هنوز باید به مسائل کلیدی و مناقشه انگیزی بپردازد که سال ها پیش باید به آنها می پرداخته؛ و در شرایطی که رهبری سازمان در برزخ میان لیبرال دموکراسی و سوسیالیسم حیران مانده است، بحث وحدت با سایر سازمان های وابسته به جنبش چپ، و حرکت در این راستا، بیشتر به شوخی نابهنگامی می ماند. نه! این کار سرانجام خوشی نخواهد داشت!

اما بعد. گذشته از بیماری مزمنی که سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت) به آن مبتلا است و تاثیراین بیماری بر وحدت این سازمان با دو سازمان دیگر، از زوایای دیگری نیز، می توان به موضوع این وحدت پرداخت. به گواهی تمامی شواهد، سازمان های "فداییان خلق (اکثریت)"، "اتحاد فداییان خلق" و "شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران"، نه تنها در تحولات اجتماعی و سیاسی در سال های اخیر در ایران نقش قابل توجهی ایفا نکرده اند، بلکه در مبارزات صنفی، اجتماعی، سیاسی و مدنی طبقات و گروه های مختلف، هم چون کارگران، معلمان، دانشجویان و زنان، در حال حاضر نیز، سهم و نقشی، در خور یک سازمان سوسیالیستی مبارز و پیشرو ندارند.

در چند سال اخیر، ققنوس چپ در ایران از خاکستر خویش برخاسته است. در این سال ها، کارخانه ها و واحدهای تولیدی عرصه اعتراضات و مبارزات گسترده کارگران و زحمتکشان ایرانی بوده است. مبارزات زنان و معلمان به خیابان ها کشانده شده، و اعتراضات صنفی و سیاسی دانشجویان، چهره دانشگاه های ایران را دگرگون کرده است. در حالی که تمامی این عرصه ها، حوزه های سنتی و کلاسیک حضور و فعالیت یک حزب یا سازمان سوسیالیستی مبارز است؛ در حالی که طی چند سال اخیر، کارگران، دانشجویان، روشنفکران، روزنامه نگاران و زنان ایرانی، درگیر مبارزه مرگ و زندگی بوده و بهای سنگین آن را با محرومیت، شکنجه و زندان پرداخته اند، سازمان هایی که در پی وحدت و ارائه آلترنانیوی سوسیالیستی برای جنبش چپ ایران هستند، چه کارنامه ای را در زمینه سازماندهی و ایفای نقشی کارآ در این مبارزات می توانند ارائه دهند؟ آیا آنان می پندارند با توافق بر سر وحدت، نقش موثرتری در مبارزات داخل ایران ایفا خواهند کرد؟ آیا آنان با وحدت خود، از مشروعیت بیشتری در میان دانشجویان و جوانان پرشور و مبارزی که پرچم چپ در ایران را، در شرایط اختناق و سرکوب، دوباره به اهتزاز در آورده اند برخوردار خواهند شد؟ هیهات! هیهات!

مشروعیت و تاثیر گذاری در جنبش چپ ایران، در مرحله نخست از راه مبارزه جدی سیاسی، حضور عملی در صحنه های این مبارزه، وقرار گرفتن در صف مقدم پیکاری که کارگران، دانشجویان، زنان، معلمان، روشنفکران و جوانان ایرانی با فداکاری و از خودگذشتگی درگیر آن هستند، به دست می آید. هم از این راه است، که شرایط عینی و ذهنی وحدت میان سازمان ها و گروه های مبارز وابسته به جنبش چپ فراهم می شود. وحدت میان چند سازمان سیاسی، زمانی دست آوردهای مثبتی خواهد داشت، که اولا هر کدام از آن سازمان ها بداند به لحاظ سیاست، برنامه و اهداف خود، "در کجای جهان ایستاده است"؛ چراکه میان لیبرال دموکراسی، سوسیال دموکراسی و سوسیالیسم تفاوت بسیاراست؛ ثانیا پاکیزگی حیات سیاسی و تشکیلاتی هر یک از آن سازمان ها، با دموکراسی درونی و حضور فعال در عرصه های گوناگون مبارزه، تا آنجا که ممکن است، تضمین شود. به برکت حضور آگاهانه و فعال در این مبارزه است، که یک سازمان سیاسی می تواند زنده و پویا بماند؛ اندیشه ها، سیاست ها، تاکتیک و استراتژی خود را تصحیح کند؛ و دچار "سیاسی کاری"، محفل گرایی و "مصلحت اندیشی" نشود.

به همان اندازه که مهاجرت بخشی از یک سازمان سیاسی به خارج از کشور، به دلایل معین، و در شرایط مشخص، امری پذیرفتنی و توجیه پذیر است؛ عدم ارتباط یا ارتباط ضعیف آن سازمان با داخل کشور، غفلت از پیشبرد مبارزه در داخل، غرق شدن در روزمرگی و از پس تحولات سیاسی و اجتماعی دویدن، غیرقابل قبول و توجیه ناپذیر است. این جمله، خوره ای است که یک سازمان سیاسی را به آرامی و از درون می خورد ودر نهایت آن را به "شیر بی یال و دم اشکم" تبدیل می کند.

سازمان هایی نظیر "فداییان خلق ایران (اکثریت)"، پیش از آن که راه نجات از وضعیت به تمام معنا آشفته کنونی خود را در وحدت با نیروهای دیگر جنبش چپ بجویند، باید به خانه تکانی بزرگی در اندیشه و عمل خود دست زنند. آنان پیش از وحدت و مقدم بر آن، باید به بررسی انتقادی گذشته، تعریف هویت و جایگاه خود در جنبش چپ ایران، و سازماندهی مبارزه و فعالیت در ایران بیندیشند. حاصل وحدت میان سازمان هایی با جهان بینی و برنامه های متفاوت، که در حال حاضر، نقش و تاثیر جدی نیز در مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران ندارند، سازمانی خواهد بود به همان اندازه ناتوان و بی تاثیر در مبارزات جاری مردم کشورمان؛ سازمانی که به دلیل تناقض بنیادی میان هویت اجزایش از یک سو، و غیبت در عرصه مبارزه در داخل ایران از سوی دیگر، تنها، محلی برای بحث های محفلی و "سیاسی کاری" خواهد بود؛ سازمانی که به جای اعتقاد و اتکاء به توده های مردم و سازمان دهی و پیشبرد امر مبارزه، خود را به قضا و قدر خواهد سپرد و فرصت طلبانه و لنگ لنگان، از پس مبارزات مردم خواهد رفت، به این امید که در فرصتی مناسب، بهره ای از این مبارزات حاصلش شود.

در قطعنامه "وحدت و اتحاد نیروهای چپ"، مصوب کنگره یازدهم سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)"، بینشی فرصت طلبانه و عافیت اندیش، که از مبارزه سیاسی فعال در داخل ایران به لطایف والحیل طفره می رود، چهره    می نمایاند. در بندی از این قطعنامه می خوانیم: "ما در راستای پیگیری گفتگوی جاری برای وحدت، در جهت هماهنگی، همکاری، ائتلاف و اتحاد با سایر نیروهای چپ، فعالانه تلاش می کنیم. پشتیبانی مشترک نیروهای چپ از مطالبات دموکراتیک مردم و دفاع از تامین حقوق صنفی و سیاسی کارگران، زحمتکشان و جنبش های اجتماعی، می تواند بستر مساعدی برای نزدیکی نیروهای جنبش چپ کشور باشد."(٣) توجه به فرمول بندی این بخش، روح سازشکارانه و تسلیم طلبانه حاکم بر آن را آشکار می کند.

در شرایطی که جامعه ایران هم چون دیگی می جوشد؛ در شرایطی که این جامعه به دلیل اختلاف و شکاف طبقاتی، حاکمیت رژیمی قرون وسطایی، و تناقضات و بحران های بیشمار درونی، در آستانه انفجار قرار دارد؛ و در شرایطی که مبارزات طبقاتی، صنفی، مدنی و اجتماعی در ایران، هر روز ابعاد گسترده تری به خود می گیرد، سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)" ،در مقام بزرگترین سازمان جنبش چپ ایران، به شرکت در این مبارزات و تلاش و فعالیت در جهت سازمان دهی آگاهانه آن به سهم خود، نمی اندیشد. این سازمان که قرار است، در پروسه وحدت، یکی از پایه های اصلی تشکیل آلترناتیو سوسیالیستی در جنبش چپ ایران باشد، تنها و تنها از "پشتیبانی از مطالبات دمکراتیک مردم" و "دفاع از تامین حقوق صنفی و سیاسی کارگران، زحمتکشان و جنبش های اجتماعی" سخن می گوید. آیا مبارزه طبقاتی، سیاسی و اجتماعی را می توان با چنین آسوده خیالی تعطیل کرد، مسئولیت خود در این زمینه را نادیده گرفت و به فراموشی سپرد، و هم زمان از تلاش برای وحدت و ایجاد یک آلترناتیو سوسیالیستی در ایران سخن گفت؟

هیچ سازمان سیاسی، بدون آن که نخست در خانه خود نظم و سامانی برقرار سازد، هویت و شناسنامه اش را مشخص کند، و شخصیت سیاسی مستقل و تاثیرگذاری، حتی در مقیاس و ابعادی کوچک، داشته باشد، از وحدت با سایر       سازمان ها طرفی نخواهد بست. هنگامی که کارهای کوچک تر را نتوان پیش برد، امید به انجام کارهای بزرگ تر، ساده اندیشی و خوش خیالی است. وحدت سازمان هایی که به لحاظ برنامه سیاسی و ساختار تشکیلاتی، گرفتار تناقض های اساسی درونی هستند، حتی اگر تحقق پذیرد، در ذات خود پراکندگی و تفرقه را پرورش خواهد داد.

از سوی دیگر،غلبه بر پراکندگی و کسب وحدت، با تکیه بر نوستالژی و احساسات میسر نیست. در حالی که سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)" در سال های اخیر به شکلی پیوسته، از سوسیالیسم فاصله گرفته، و در بهترین حالت، آن را آرزو و رویای دوردستی در آینده ای نامعلوم قلمداد کرده است، چگونه سازمانی هم چون "اتحاد فداییان خلق ایران"، که دست کم خود را هنوز سوسیالیست می داند،      می تواند با آن به وحدتی پایدار در چارچوب یک سازمان سوسیالیستی دست یابد؟ کدام شرایط نسبت به ده یا پانزده سال گذشته تغییر کرده که این وحدت را ضروری ساخته است؟ مگر نه این است که فاصله گرفتن تدریجی سازمان "فداییان خلق ایران (اکثریت)" از سوسیالیسم، باید کار وحدت با این سازمان را، برای سازمانی نظیر"اتحاد فداییان خلق ایران" ، نسبت به ده یا پانزده سال گذشته دشوارتر کرده باشد!؟ وحدتی که حاصل خواست و اندیشه رهبران سازمان های سیاسی باشد، و نه برخاسته از الزامات مبارزات طبقاتی و سیاسی جاری در متن جامعه، وحدتی با ذات و رنگ روشنفکری است؛ وحدتی است صوری و ناپایدار. چنین وحدتی که پیوندی با واقعیت بیرونی ندارد و خود را از آن بی نیاز می داند، زمان و مکان نمی شناسد؛ وحدتی است اراده گرایانه و ذهنی که دیر یا زود، در برخورد با نخستین امواج واقعیت عینی متلاشی خواهد شد.

خلاصه کنیم. سازمان هایی که با بی توجهی به تعریف جایگاه و هویت مستقل خود و کم بها دادن به حضور همه جانبه در مبارزه سیاسی در داخل ایران، در صدد وحدت با یکدیگر و پایه گذاری آلترناتیوی فراگیر در جنبش چپ هستند ، فقط، نمایشی کم بیننده را جانشین مبارزه واقعی می کنند. این نمایش که عرصه بروز اختلافات محفلی، ناکارآمدی های تشکیلاتی، پرگویی و کم عملی خواهد بود، در نهایت، در شهرهای اروپا برگزار خواهد شد و تنها می تواند اسباب سرگرمی و رفع ملال دست اندرکاران و بازیگرانش باشد. آنجا، هوایی و خونی تازه، جریان نخواهد داشت.

پانویس ها:
۱) عنوان این نوشته، وام گرفته از شعری از محمد رضا شفیعی کدکنی است:
    در بهار کاغذین
       بلبل حقیقی از شکوفه دم نمی زند
    ...
    مجله بخارا، شماره ۶٨ و ۶۹، اسفند ۱٣٨۷
۲) اطلاعیه برگزاری یازدهمین کنگره سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، سایت kar-online.com   
٣) گزارش اخبار روز از" چشم انداز وحدت سه سازمان چپ"، سایت اخبار روز


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست