انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری
نگاهی به گفتمان و گفتگوهای تازه انتخابات ریاست جمهوری ایران! (۱)
در حاشیه کناره گیری عبدالله نوری و گفتمان "مطالبه محور"!
تهمورث کیانی
•
این گروه نمی باید در انتقاد از دیگر گروه های اصلاح طلب بی دلیل و سند آنها را به سبب آنکه از نامزد مورد علاقه اش پشتیبانی نکردند به "قدرت طلبی" و "در پی قدرت سیاسی به هر قیمیت بودن" متهم کنند. این همان اتهامی است که در خلال یکصد سال پس از مشروطیت، نیروهای افراطی چپ و راست با توسل به آن کوشیده اند راه را بر هر اصلاحی سد کرده و هر صدای رفرم و اصلاح طلبی را مرعوب و خاموش سازند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۰ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
۱۰ می ۲۰۰۹
سرانجام همانطور که پیش بینی می شد آقای عبدالله نوری از نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری منصرف شد. آقای نوری از سوی برخی از گروههای اصلاح طلب،که اغلب از آنها با نام "اصلاح طلبان پیشرو یا تحول خواهان" یاد می شود، نامزد شرکت در انتخابات شده بود. آقای نوری درحالی از نامزدی منصرف شد که سرانجام کسی فرصت آن را نیافت تا دریابد که او در صورت انتخاب شدن چه برنامه هایی برای اجرا داشت. به خصوص کسی درنیافت که آقای نوری چگونه و با چه برنامه ای قرار بود تا با پرهیز از اشتباهات آقای خاتمی، و بدون آنکه رهیافت اصلاح طلبانه را برای تغییرات دموکراتیک و اصلاح سیستم سیاسی در جمهوری اسلامی به کناری نهد، برنامه های خود را پی گیری و اجرا می کرد. بنابراین، می توان گفت که آقای نوری با انصراف بی موقع، و بدون اعلام مواضع و استراتژی خود نه تنها به شیوه ای غیردموکراتیک و مدرن با نامزدی خود روبرو شد، بلکه فرصت تأثیر گذاری بر فضای انتخاباتی و بالا بردن سطح مطالبات سیاسی را، نیز، از خود و گروهی که او را نامزد انتخابات کرده بودند، ستاند. رهیافت شرکت در انتخابات از سوی گروه های مدرن و دموکراسی خواه تنها تلاشی معطوف به قدرت سیاسی نیست تا در صورت محاسبه شکست یا "رد صلاحیت" از انجام آن منصرف شد. شرکت در انتخابات پیش از هر چیز یک تلاش مدنی برای ارتقاء سطح سیاسی جامعه و مدد رساندن به تبلیغ و ترویج برخی ایده ها و اهداف دموکراتیک است. بنابراین، نامزدی در انتخابات را نمی توان مشروط به پیروزی محتمل نامزد مزبور یا "پشتیبانی همه گروه های همسو و نزدیک به هم از یک نامزد" کرد. همچنانکه گروههای مختلف مدنی- مثلأ گروه های مدافع حقوق زنان- نمیتوانند تلاش های مختلف خود را مشروط به موفقیت در یک برهه یا یک مورد سازند. آنچه آشکار است این است که صفبندی نیروهای سیاسی جامعه و سطح مطالبات گروه های مختلف مدنی، حتی اگر این تلاش ها موفقیت فوری و کامل نداشته باشند، در آن سطحی نخواهد ماند که پیش از انجام این تلاش ها بوده است.
نگاهی به فرآیند انتخابات در برخی از کشورها مثال خوبی در این باره است. در ایالات متحده بیش از چند دهه است که برخی از سیاستمداران و فعالین سیاهپوست نامزد انتخابات ریاست جمهوری می شوند. از سوی دیگر، همیشه آشکار بوده است- دست کم تا دوره نامزدی آقای اوباما- که این افراد از هیچگونه شانسی برای دستیابی به نامزدی حزب متبوع خود نیز برخوردار نبوده اند. آنچه، اما، این افراد را به نامزد شدن وادار می کرد، از یک سو، تلاشی برای شکست تابوی نامزدی سیاهان در ایالات متحده بود و، دیگری، استفاده از فرصت پدید آمده برای طرح برخی از برجسته ترین مطالبات و خواسته های جامعه سیاهان بوده است. همچنین، برخی از نمایندگان و افراد با نامزد شدن در مبارزات مقدماتی حزب متبوع خود، به رغم آنکه می دانند از شانسی برای موفقیت برخوردار نیستند، در صدداند تا سطح مطالبات و برنامه حزب خود را بالا برده و به آنچه خود در پی آنند نزدیک سازند. جامعه مدنی از رهگذر همین تغییرات اندک و تمرین های سیاسی تقویت گشته و استوار می گردد. فعالیت کنونی برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بهترین مثال در این باره هستند. سخنان و مباحثی که، مثلأ، آقای مهدی کروبی درباره موضوعات گوناگون مطرح می کند، اعتراضات گاه به گاه او به کسانی چون آقای شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان، نامه های سرگشاده او به برخی مسئولان به خصوص مسئولان شورای نگهبان درباره تخلف از قانون، و مصاحبه های مختلف درباره ضرورت اجرای کامل قانون همه تلاش های مدنی مثبتی هستند که با نامزد شدن در انتخابات و جلب توجه افکار عمومی و رسانه ای ممکن می شوند. سخنان و رفتار نامزدها بر هم و بر جامعه تأثیر گذارده و به بالا بردن سطح سیاسی جامعه مدد می رساند. بی شک، حتی در صورت ناکامی آقای کروبی تلاش های او آثار مثبت خود را بر جای باقی خواهد گذارد و جامعه مدنی همان جامعه پیش از فعالیت های انتخاباتی کنونی نخواهد بود.
بنابراین، آقای نوری می توانست با پذیرفتن شرکت در انتخابات و با مددگیری از هواداران و پشتیبانان خود، و از رهگذر سخنرانی ها، مصاحبه ها، و مناظره با دیگر نامزدها فعالانه دست به مطرح کردن استراتژی و برنامه های خود برای برون رفت از مشکلات سیاسی- اقتصادی کنونی کشور بزند. مثلأ، او می توانست بگوید برای سیاست خارجی چه برنامه ای دارد و چگونه خواهد توانست هم از نفوذ ایران در لبنان و برخی از کشورهای دیگر دفاع کند، هم از حقوق فلسطینیان برای داشتن یک کشور در چهارچوب قطعنامه های سازمان ملل و طرح صلح عربی پشتیبانی کند، هم اختلافات با ایالات متحده زا حل و فصل کند، و همزمان از ایجاد تنش و خطر جنگ نیز بکاهد. او می توانست نشان دهد چه برنامه ای برای فائق آمدن بر کارشکنی چناح ها و گروههای مختلف در این مسیر خواهد داشت. از همه مهمتر، او میتوانست با انگشت گذاردن بر نقاطی از دوران سیدمحمد خاتمی و رویکرد سیاسی او در عرصه داخلی و بین المللی،که از نظر "گروه های مطالبه محور"، نادرست و ضعیف بوده است، رویکرد جایگزین و درست را نشان دهد و توضیح دهد چگونه می توانسته است از چنان اشتباهاتی جلوگیری کند و چگونه خواهد توانست برنامه های خود را - به رغم وجود موانع پیشین - به پیش برد. بی شک، اگر در آخرین روزهای انتخابات آقای نوری در میافت از شانس موفقیت برخوردار نیست،یا "رد صلاحیت" می شد، او می توانست پس از انجام همه تلاش ها و معرفی برنامه خود و تأثیر گذاردن بر سطح مطالبات سیاسی جامعه، به طور مشروط به سود نامزدی که او را از همه به خود نزدیک تر می بیند، کناره گیری کند یا به طور کامل از شرکت در انتخابات صرف نظر کند. از همه مهمتر، شرکت او در انتخابات می توانست به روشن شدن برخی صف بندی های سیاسی و میزان نفوذ برخی ایده ها در میان گروه های مختلف اجتماعی مدد رساند. اکنون، اما،با انصراف او - در حالیکه همچنان در سکوت بود- همه این فرصت ها از دست رفته است.
با اینهمه، اما، به نظر می رسد برخی از افراد و گروه های طیف "مطالبه محور" با تغییر رویکرد پیشین خود و با نگاهی تازه و واقع بینانه تصمیم گرفته اند نقشی را که با نامزدی آقای نوری می توانستند به طور روشن تر و هدفمندتری ایفاء کند، بدون حضور او نیز بر عهده بگیرند. این رویکرد نشانگر فرآیند مثبت و تازه ای در گفتمان انتخابات در میان گروه های اصلاح طلب و دموکراسی خواه ایران است. بازتاب این رویکرد تازه را می توان در سخنان اخیر آقای عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان ادوار تحکیم، یافت. این گفتمان با پرهیز از مرثیه خوانی بر عدم پشتیبانی گروه ها ی اصلاح طلب از آقای نوری و با دوری از رویکرد توأم با قهر و غصه، بر رویکردی پراگماتیک، به جای ایدئولوژیک و ایده آلیستی، و شرکت فعالانه در انتخابات به مثابه یک تلاش مدنی، تأکید می کند. آقای مومنی در مقاله خود به درستی با رد رویکرد ایدئولوژیک و ایده آلیستی به انتخابات، بر این نکته تأکید دارد که انتخابات هنوز به رغم همه کاستی ها یکی از اهرم های ایجاد چالش برای گروه های تمامیت خواه و اقتدار گراست. (گویا نیوز، هفتم اردیبهشت).
به دیگر سخن، اگر تاکنون رویکرد به انتخابات مانند تندیسی بود که روی سر خود استاده بود، از این پس قرار است در جای درست یعنی روی دو پای خود بایستد. در سال های گذشته در حالی که اصلاح طلبان، حتی با دستیابی به ریاست جمهوری، از اجرای قانون موجود، به سبب کارشکنی برخی گروه های قدرتمند ناتوان بودند، برخی گروه ها در درون جبهه اصلاح طلبان به جای در پیش گرفتن استراتژی پراگماتیسی و عمل شدنی اجرای قانون، بر شعار ایده آلیستی تغییر قانون اساسی پای فشردند. بدتر از آن، آنهنگام که در اجرای آن خواسته، نیز، ناکام ماندند به تحریم انتخابات روی آوردند و برخی نیز راه تبعید خود خواسته را در پیش گرفتند. پس از آن، سیاست مخرب و توسعه طلبانه "رژیم چنج" ایالات متحده در دوره جرج بوش، موجب شکاف بیشتر در میان نیروهای دموکراسی خواه و افزایش تردید در میان برخی از گروه های مدنی برای همکاری با همدیگر، و تعامل این گروه ها با مراجع حکومتی مانند مجلس و قوق قضائیه شده و به اغلب تلاش های مدنی صبغه ای سیاسی داد. رویکرد تازه، اما، قرار است با "نگاهی واقع بینانه از آرمان دموکراسی خواهی خود دفاع کند" و پراگماتیسم را به جای ایدئولوژی و ایده آلیسم بنشاند. این رویکرد - که بازتاب دهنده وضعیتی است که چهار سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد پدید آورده است - در صورتی که فراگیر شده و موجب روی آوردن بخش غالب کسانی گردد که در سال های گذشته از شرکت در انتخابات روی برتافتند، می تواند دوباره صف بندی سیاسی کنونی جامعه را به سود اصلاح طلبی دگرگون سازد.
با اینهمه، طراحان این رویکرد تازه میباید در برخی موارد هشیار باشند. موادری که می تواند با بازداشتن آنها از پرداختن به هسته و معنی آنان را اسیر پوسته و لفظ گرداند. نخست، اگر چه اکنون میتوان با مسامحه از این گروه با نام "گروه مطالبه محور" نام برد، اما این گروه باید دریابد که سایر گروه ها و نامزدها، نیز، دارای برنامه و مطالبات معینی هستند، این برنامه ها تنها در عمق، سطح، و اجزاء ِ مطالبات با هم تفاوت دارند. بر همین اساس است که این گروه می تواند با یافتن برخی مشترکات از یکی از نامزدها در برابر دیگران پشتیبانی کند. اگر این گونه نبود بی شک انتخابات از یک سو اینهمه در معرض رقابت بین گروه های مختلف نبود. استفاده از شعارها یا "سمبلیک پلیتیک"، که از سوی برخی گروه ها بیش از دیگران به کار می رود، نمی تواند موجب گردد تا آن ها را گروه هایی بدون اهداف سیاسی معین و بدون مطالبات خاص به شمار آورد. حتی "گروه مطالبه محور" اگر فعالانه وارد میدان رقابت انتخاباتی شود سمبلیک پلتیک خود را خواهد آفرید. مثلأ، در ایالات متحده مسائلی نظیر سقط جنین، ازدواج گی ها، پرچم بزرگ کشور، جنگ ویتنام، استفاده از کشته شدگان جنگ و خانواده آنها، و "دشمنانی" چون ایران و حزب الله همه سمبلیک پلیتیک هستند. در ایران، نیز، جنگ تحمیلی، شهدا و جانبازان، اسرائیل، ایالات متحده، و غیره همان نقش ها را دارند. هر گروه می کوشد با توسل به نمادهایی که برای بخشی از مردم عزیز است، یا موجب توجه و حساسیت آنها می گردد، رأی بیشتری بدست آورد یا با معرفی رقیب خود به عنوان کسی که با آن نمادها پیوستگی ندارد، او را شکست دهد. در پس اینهمه، اما، مطالبات سیاسی- اقتصادی با کمی دقت به وضوح معلوم است.
دوم، این گروه نمی باید در انتقاد از دیگر گروه های اصلاح طلب بی دلیل و سند آنها را به سبب آنکه از نامزد مورد علاقه اش پشتیبانی نکردند به "قدرت طلبی" و "در پی قدرت سیاسی به هر قیمیت بودن" متهم کنند. این همان اتهامی است که در خلال یکصد سال پس از مشروطیت، نیروهای افراطی چپ و راست با توسل به آن کوشیده اند راه را بر هر اصلاحی سد کرده و هر صدای رفرم و اصلاح طلبی را مرعوب و خاموش سازند. این یک شمشیر دو لبه است که به آسانی بر ضد کسی که آن را در دست دارد می تواند به کار رود و در فردایی دگر دامن او را، نیز، بگیرد. بی شک، انتقاد از رویکرد و شیوه های برخی از گروه های "اصلاح طلب حکومتی"، خاصه رویکرد آنان در انتخابات گذشته و انتخابات کنونی - خاصه نوع رویکرد به حزب اعتماد ملی و آقای کروبی- که تاکنون موجب انشقاق بیشتر در جبهه اصلاح طلبان و پیروزی آقای احمدی نژاد شده است، از راه های بسیار بهتر و درستتری می تواند، و می باید، صورت گیرد.
تهمورث کیانی، سیاتل (ایالات متحده)، هیجدهم اردیبهشت ۱٣٨٨ هجری خورشیدی
tahmoures_kiani@yahoo.com
|