انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری
نمایش دیگری در راه است
محمدحسین یحیایی
•
در چند هفته آینده این بازی به اتمام خواهد رسید و یکی دیگر از خودی ها وارد میدان خواهد شد. هرچند رئیس جمهوری با رأی مستقیم مردم انتخاب می شود و ریاست قوه اجرائیه را در دست دارد و بعد از رهبر بالاترین مقام اجرایی کشور محسوب می شود ولی توانایی و قدرت سیاست گذاری را ندارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲٣ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
۱٣ می ۲۰۰۹
بیش از سه دهه از انقلابی می گذرد که مردم به ستوه آمده از استبداد و خود کامگی دست به شورش زدند و نظام کهنه و فرسوده شاهنشاهی را در ایران کهن به تاریخ سپردند. مردم ایران در آرزو و رویای شیرین آزادی بودند که بتوانند در سایه آن عقب ماندگی های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را جبران کنند و در جایگاه واقعی خود در خانواده بزرگ جهانی قرار گیرند. فاصله بین آغاز و پایان کار در انقلاب بسیار کوتاه بود، امواج قدرتمند توده ها ی خشمگین هر مانعی را از سر راه بر می داشت، نبرد بین سنت و مدرنیته که از چند دهه پیش شروع شده بود به نفع مدرنیته تشدید می شد، با پیروزی انقلاب در مدت کوتاهی نهادها، گروه ها و احزاب سیاسی که دستآورد مدرنیته و دوران جدید است به فعالیت پرداختند. در این راستا مفاهیم سیاسی مدرن، از جمله انتخابات آزاد، حق تعیین سرنوشت و حقوق فردی و اجتماعی را به درون توده ها بردند. واپسگرایان که منافع خود را در خطر می دیدند، وحشتزده به فکر چاره افتادند، نخست انقلاب را از مسیر واقعی خود منحرف کردند، سپس به تهی کردن مفاهیم و شعار های انقلاب که خواست مردم را بازتاب می داد، پرداختند.
انتخابات یکی از مفاهیمی بود که با برد سیاسی خود از نخستین روزهای انقلاب در جامعه جایگاه خود را پیدا کرد و از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفت. رهبری نخست انقلاب با توجه به خواست توده ها از قدرت و رأی مردم سخن گفت، در حکم نخست وزیری بازرگان به آرای اکثریت قاطع مردم اشاره کرد. هنوز روحانیت و گروه های واپسگرا اهرم ها، نهادها و ارگان های نظامی، امنیتی در راستای قدرت سیاسی و اقتصادی دولت را در دست نگرفته بودند. ولی آهسته و با احتیاط با استفاده از باورهای مذهبی مردم و با مطرح کردن شعارهای پوپولیستی به سوی قدرت پیش می رفتند. در این راستا حزب جمهوری اسلامی خواستار جایگزین کردن احکام اسلام با قوانین عرفی و مدنی بود و آن را در بخش از اساسنامه خود منعکس می کرد و می گفت. ً حاکمیت ناشی از خداوند است و همه قوانین و مصوبات می باید مبتنی بر شرع اسلام باشند و رهبری و ریاست کشور باید در دست فقها قرار گیرد.ً (روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۵ تیر ماه ۱٣۵٨). هر چند آیت اله خمینی خود نیز به این موضوع در کتاب ولایت فقیه اشاره کرده بود که حکومت اسلامی، حکومت قانون الهی است، حاکمیت ریشه در خدا دارد، قانون همان کلام خداست، در زمان غیبت، فقیه نماینده امام است و حاکم مشروع صرفأ مجری قوانین الهی است...ً ولی با توجه به شرایط و ویژه گی های آن دوره به انتخابات و رأی مردم توجه می کرد، تا جاییکه میزان را رأی مردم و مجلس را بالاترین ارگان می خواند. گفتار آیت اله غروی از مدرسان حوزه علمیه قم در این راستا است. ایشان در تحلیل و تفسیر عملکرد آیت اله خمینی در اوایل انقلاب می گوید. ً هدف ما حکومت اسلامی است نه جمهوریت که در ابتدای انفلاب به روحانیت تحمیل شد، امام در نجف قائل به جمهوری نبود و درس هایشان در باره حکومت اسلامی بود و کتابی نیز تحت عنوان حکومت اسلامی دارد... جمهوری به معنایی که در غرب وجود دارد و مشروعیت حکومت را ناشی از رأی مردم می داند به هیچ وجه در ذهن و فکر امام نبوده است.ً آغاز جنگ هشت ساله با عراق و شرایط ویژه در کشور زمینه سرکوب دگر اندیشان از طیف های گوناگون را فراهم کرد و انقلاب در مسیری افتاد که واپسگرایان در آرزوی آن بودند، ولی از فشار مردم کاسته نشد، کشتار بی رحمانه زندانیان در سال ۱٣۶۷ که فاجعه ملی نامیده شد نتوانست همه دستآورد های انقلاب را از بین ببرد. بنابرین مبارزه دیرینه که از دهه ها پیش آغاز شده بود ادامه یافت. تغییراتی در قانون اساسی داده شد و قدرت رهبری با اضافه شدن ولایت مطلفه افزون تر شد و پست نخست وزیری از بین رفت. دو دوره ۴ ساله مردم با صلاح دید شورای نگهبان هاشمی رفسنجانی را به ریاست جمهوری انتخاب کردند که هیچگونه گشایشی در امور سیاسی اتفاق نیافتاد تا حادثه بزرگ اصلاحات در دوم خرداد ۷۶ به وقوع پیوست. خاتمی با ۲۲ میلیون رأی به کاخ ریاست جمهوری فرستاده شد. همه مردم براستی انتظار اصلاحات و تغییرات را در راستای گشایش سیاسی، دمکراسی، آزادی های فردی و اجتماعی داشتند و رئیس جمهور این صلاحیت را از مردم گرفته بود ولی در مدت کوتاهی مردم متوجه شدند که امید آنها بیهوده بوده، نه نظام تغییرپذیر است و نه رهبری اصلاحات این توانایی را دارد که بتواند وعده های خود را عملی سازد. در نتیجه هر روز قدمی به عقب بر داشت و گفته های پیشین خود را به گونه ی دیگری تعبیر و تفسیر کرد و گفت ً هدف من از جامعه مدنی مدینت النبی بود و یا در رابطه با کشتار نویسندگان و اندیشه ورزان جامعه گفت.ً از کجا معلوم که آنها خود خطا کار نباشند. هنگامی که زیر فشار مردم مأیوس و سرخورده قرار گرفت، با مطرح کردن توطئه های فراوان گفت من یک تدارکاتچی بیش نیستم! در پی آن نمایش دیگری به اجرا در آمد و با همکاری نیروهای نظامی، امنیتی و سنت گرایانی که خود را اصولگرا می نامند احمدی نژاد انتخاب شد. در چند هفته آینده دور اول ۴ ساله ایشان به پایان می رسد. بنابرین نمایش دیگری در راه است تا گزینش دیگری انجام گیرد. تعدادی خود را نامزد کرده اند که با صلاح دید شورای نگهبان تعداد اندکی از آنها معرفی خواهند شد. یکی از معضل های مهم سیاسی در جامعه ایران کمبود نهاد ها، سازمان ها و احزاب سیاسی دگر اندیش است که از همان سال های نخست انقلاب به شدت سرکوب شدند، جامعه با افت فرهنگ سیاسی روبرو شد، در نتیجه افراد و کادرهای آگاه، هوشیار و توانا در سیاست که بتوانند جامعه را اداره کنند تربیت نشدند و آموزش لازم و ضروری را ندیدند .از آن رو افرادی وارد میدان سیاست و گاهی اقتصاد شده اند که در سال های پیشین از افراد نظامی، امنیتی یا اجرایی کشور بودند. در این راستا گفتار اکبر اعلمی نماینده پیشین مجلس و کاندیدای امروز ریاست جمهوری که به احتمال زیاد رد صلاحیت خواهد شد جالب توجه است. ایشان در اورمیه می گوید. ً متأسفانه در حال حاضر کاکسیون ۲۰۰ نفره ای به مدت ٣۰ سال است که قدرت را به همدیگر پاس می دهند و این ملت ۷۰ میلیونی را به گروگان گرفته اند... در این سرزمین شایسته سالاری شرط نیست بلکه سر سپردگی اساس است. ً ساختار نظام حاکم بر ایران با دمکراسی همسویی و هم خوانی ندارد زیرا دمکراسی با پرسشگری آغاز می شود، با جستجو ادامه می یابد و با اراده آزاد و حق انتخاب تحقق می یابد. در شرایط امروز هیچکدام از این پیش شرط ها عملی نیست. بنابرین انتخابات تجلی اراده مردم در گزینش کارآمدترین ها نیست. زیرا احزاب سیاسی با گرایش های گوناگون و با برنامه های متفاوت که کار پایه دمکراسی است شکل نگرفته است. احزاب سیاسی و نهاد های اجتماعی بازتاب دهدنده کنش های اجتماعی در جامعه اند که بیانگر نوگرایی و مدرنیسم در شرایط امروزی اند. از این رو تعدادی از افراد که خواهان ادامه همین روش اند بدون برنامه، با مطرح کردن شعار های بی پایه، بدون پشتوانه عملی وارد میدان شده اند که فقط به نقد گذشته می پردازند و به قول خود، آینده کشور و انقلاب را در خطر می بینند. همه آنان در یک چیز مشترک اند که خواهان ادامه همین راه و همین روش اند، با دمکراسی و شکل گیری احزاب و سازمان های سیاسی مخالفند و با جوامع صنعتی و پیشرفته که با نظام های عرفی و دمکراتیک اداره می شوند سر ستیز دارند. حال برخی خود را دلسوز جامعه و نظام معرفی می کند. میرحسین موسوی که خود را اصول گرای اصلاح طلب می خواند به مناسبت ۷ تیر می گوید.ً آرمان خواهی اوایل انقلاب از بین رفته، مسئولان از مردم فاصله گرفته، در نتیجه مردم فقیر شده اند، جامعه نیازمند اقتصاد اخلاقی است، ایشان با این کلی گویی ها در حقیقت هیچ نمی گوید، از چگونگی اقتصاد اخلاقی و راه کار رسیدن به آن جامعه را معرفی نمی کند، از آن گذشته به آرمان خواهی اوایل انقلاب اشاره می کند ولی دلایل ناکامی و جنایات علیه دگراندیشان را توضیح نمی دهد. از سوی دیگر رضایی فرمانده سابق سپاه، دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام وارد گود شده با مخاطره آمیز خواندن آینده نظام به نقد روند اقتصادی می پردازد و می گوید.ً ایران در چهار سال گذشته ٣۴۰ میلیارد دلار از ناحیه نفت و گاز درآمد داشته که باید با این پول سرمایه گذاری عظیمی در کشور صورت می گرفت اما این کار انجام نشد.ً اغلب کاندیدا ها به اوضاع نابسامان و بحرانی اقتصاد می پردازند. جمهوری اسلامی با بزرگترین بحران اقتصادی خود روبرو شده است. اقتصاد متکی به نفت، فساد و رانت خواری را گسترش داده، اقتصاد را به روزمره گی کشانده است. با افزایش درآمد های نفتی و پخش آن به صورت های مختلف در جامعه حجم نقدینگی را افزایش داده، تورم از مرز ۲۵ درصد گذشته، افزایش واردات کالا های مصرفی تولیدات داخلی را به تعطیلی کشانده است. از این رو هر روز بر تعداد بیکاران افزوده می شود. در این میان تیلیغات کاندیدا ها اغلب دور اقتصاد و بیکاری می چرخد ولی چگونگی حل آن مشکل اجتماعی که بحران های بیشماری را به همراه دارد گفته نمی شود.
هیچکدام از کاندیدا ها در رابطه با حقوق بشر، آزادی مطبوعات، آزادی های فردی و اجتماعی و شناسایی عاملان و آمران قتل ها و جنایت های دهه ۶۰ و قتل های موسوم به زنجیره ای سخن نمی گویند، گویا آنجا منطقه ممنوعه و خط قرمز نظام است. که تا آخر باید پنهان بماند. به هر رو در چند هفته آینده این بازی به اتمام خواهد رسید و یکی دیگر از خودی ها وارد میدان خواهد شد. هرچند رئیس جمهوری با رأی مستقیم مردم انتخاب می شود و ریاست قوه اجرائیه را در دست دارد و بر اساس اصل ۱۱٣ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بعد از رهبر بالاترین مقام اجرایی کشور محسوب می شود ولی توانایی و قدرت سیاست گذاری را ندارد، زیرا سیاست گذاری های کلی نظام همراه با نهاد های تأثیر گذار از رادیو تلویزیون گرفته تا نیروهای مسلح و دیگران در دست رهبر است. بنابرین انتخابات نمایشی بیش نیست. نه با انجام آن چهره های جدید با برنامه های مشخص وارد صحنه می شوند و نه گزینش مردم مفهوم واقعی خود را که همان تغییر باشد پیدا می کند. تنها دستآورد انتخابات رونمایی کردن از برخی واقعیت های موجود در جامعه و باز کردن برخی از پرونده ها است که از سوی جناح های داخل رژیم مطرح می شوند...
Mhyahyai@yahoo.se
|