سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سفر رهبر حکومت فقیهان به کردستان خنده دارنیست؟


دکتر محمد علی مهرآسا


• آیا این سفر واکنشی است به فتوای تکفیری که از سوی مفتی عربستان علیه شیعیان صادر شد؛ یا پادزهری است بر زهر حرامزاده خطاب کردن سنی های جهان توسط آخوندی به نام دانشمند بر روی منبر! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۱٨ می ۲۰۰۹


 
 
 
 
آیا این سفر واکنشی است به فتوای تکفیری که از سوی مفتی عربستان علیه شیعیان صادر شد؛ یا پادزهری است بر زهر حرامزاده خطاب کردن سنی های جهان توسط آخوندی به نام دانشمند بر روی منبر!
 
مدت چند روز است که آقای رهبر حکومت فقیهان«علی خامنه ای» در کردستان نه میهمان اهالی و کردهای محلی بلکه سربار پاسداران و مأموران دولتی فارس و شیعه است؛ و پیرامونش را تفنگداران اصفهانی، تهرانی، کرجی، سمنانی و... چون دیوار چین باروئی گوشتی کشیده اند. حتا برای پیشواز نیز هزاران نفر را از استانهای اطراف از قبل به سنندج آورده بودند و همانها را به دیگر شهرهای استان می برند تا همچنان مستقبل و بدرقه کننده ی رهبر باشند. مسخره اینجاست که برنامه ریزان فریبکار این سفر حتا زحمت به خود نداده اند که به مستقبلین دستور دهند ریشهایشان را بتراشند؛ و با همان ریش و پشم به عنوان جماعت استقبال کننده از رهبر، از آنان فیلمبرداری کرده اند. غافل از اینکه جوان و پیر کرد ریش و پشم ندارد.
سفر آقای خامنه ای رهبر حکومت فقیهان ایران به کردستان برای اولین بار، هم حیرتزا بود و هم خنده دار. زیرا کردستان و کردها هیچ گاه حکومت فقیهان شیعه را به رسمیّت نشناختند و در این مدت اگر مطیع هم شدند، همواره اطاعتشان در زیر سایه ی سرنیزه و نیروی پاسدار بوده است.   حتا اگر به ظاهر و اجبار دولت را پذیرفته باشند، بی تردید رهبر و رهبریّت را زائده ای متعفن می دانند. البته امروز در میان بیش از 80% مردم دیگر استانها نیز قبول حکومت فقیهان- در بعد سیاسی و فرمانروائی اش-   دلیلی جز ترس از مستبد و زورمدار ندارد؛ و به یقین اگر رفراندمی در ایران صورت گیرد، سقوط حکومت با رأی مردم حتمی است.
چند روز پیش از سفر آقای رهبر حکومت تشیّع به استان کردستان، یکی از مفتی های عربستان سعودی برروی منبر حکم تکفیر شیعیان را صادر کرد و اعلام نمود که هرکه شیعه است، کافر است و کار را تمام کرد... به این جهت فریاد آیت الله ها و مراجع مذهبی در قم بلند شده است که این کاری تفرقه افکنانه است؛ و چرا دولت سعودی به چنین ملاهائی اجازه ی چنین گفتاری میدهد و... غافل از این که خود دولت سعودی نیز مشوق این گونه فتوا دادنها و مفتیها است و از چنان ملاها و فتواهایشان سپاسگزار است.
در این رابطه موضوعی که گفتن و تکرارش بسیار ضروری است، اشاره به دشنامهای زشت آخوندی دولتی به نام«دانشمند» است برروی منبر نسبت به سنی های جهان. آری در همین حکومت فقیهان شیعه، با این که آگاهند در ایران دستکم 15 میلیون سنی وجود دارد و جهان اسلام در بعد اصلی اش سنی است، چند روز پیش از فتوای مفتی سعودی، آخوندی به نام دانشمند بر روی منبر، هرچه ناسزا در چنته داشت نثار سنی های جهان کرد و چندین بار با حرارت و تأکید فرمود: تمام سنی ها حرامزاده اند و عمر بزرگترین حرامزاده بوده است. آخوند دانشمند حدود نیم ساعت در اثبات حرامزادگی سنی ها که نود درسد مسلمانان جهان را شامل است افاضه سخن فرمود. گمان کنم هنوز یوتیوب این سخنرانی بر روی اینترنت را بسیاری نگهداشته اند.
برمن معلوم نیست که این آخوند به چه نیّت، و به اشاره و دستور چه کسی و کدام سیاستی در این موقع و موقعیّت چنین راحت و روان مکنونات قلبی اش را بیرون ریخت و یک میلیارد مسلمانان را به باد توهین و ناسزا گرفت و همه را حرامزاده نامید. اما مشخص است که جناب رهبر، اثرات سوء این حماقت و واکنشهای آن را دریافته و فتوای مفتی های عربستان را نیز واکنشی به سخنان آخوند دانشمند ارزیابی کرده و به فکر تحبیب قلوب مردم کردستان افتاده است.
مردم کردستان در اکثریت مطلق از نظر مذهبی سنی اند و نزدیک به پنج قرن است که حکومت مرکزی را که همواره درد مذهب داشته است، به اکراه و زور پذیرفته اند. اکنون آقای علی خامنه ای که فقیه بزرگ شیعه و آیتی از خدا در تشیّع به حساب می آید، به عزم دلداری مردم سنی و خنثا کردن اثر داروی تقویتی که سخنان ملاهای عربستان سعودی ممکن است در ذهن و روان مردم ریخته باشند، به کردستان رفته است. یعنی حضرت رهبر به هراس افتاده که مبادا کردستان دوباره و این بار از راه مذهب به جدال حکومت آخوندی برود و دردسر تازه ای برای حکمرانان شیعه درست کند، لذا   مثلاً برای دلجوئی و تحبیب قلوب به مدت یک هفته به کردستان سفر کرده است.
 
اختلاف شیعه و سنی بسیار عمیقتر از آن است که به ظاهر تصور می شود؛ و یا مسافرت رهبرکه خود مورد نفرت اکثریّت مردم ایران و تمام کردها و سنیهاست، بتواند تخفیفی در اصل مشکل بدهد.
من در آنچه می نویسم مطلقاً تعصبی ندارم زیرا مدتهاست خودم را از از هر دو فرقه و هرچه   فرقه ی دینی است رها کرده و نجات داده ام. پس بیان واقعیّت و ذکر تاریخ ربطی به ایمان و عقیده ندارد. مسلمانان سنی موضوع خلافت را که امری دنیائی و نوعی حکومت برای اداره ی کشور بوده است قبول دارند و برای خلفای چهارگانه هیچ نوع مقام دینی و الهی قائل نیستند و آنان را فقط فرمانروا و صحابه ی پیامبر می شناسند. چنانکه خود «عمر» خلیفه دوم، هم پس از مرگ ابوبکر به هنگام خواندن نخستین خطبه در مسجد در پله دوم منبر نشست، و هم به مردم گفت به من خلیفه نگوئید و بگوئید «امیر المومنین» زیرا از نظر لغوی خلیفه ی پیامبر تنها به یک نسل بعد از او اطلاق میشود؛ و نفر بعدی خلیفه ی محمد نیست، بلکه خلیفه ی نفر پیشین و جانشین ابوبکر است. به این مفهوم که ابوبکر خلیفه ی محمد؛ و عمر خلیفه ی ابوبکر میشود. به همین دلیل عمر برخود نام خلیفه ننهاد و خود را امیرالمومنین نامید. پس به این ترتیب عثمان خلیفه ی عمر میشود، و علی خلیفه یا جانشین عثمان است. حسن نیز خلیفه علی است که پس از شش ماه جایش را به معاویه داد و حکومت و سلطنت تا معتصم ادامه یافت و سرانجام هلاکوی مغول آن را ساقط کرد
اما شیعه جانشینی محمد را نه به عنوان خلیفه بل با نام و مقام«امام» که در این مذهب هم منصبی دنیائی و هم مقامی لاهوتی و آسمانی است، حق مسلم علی می داند و ادعا دارد که آن سه نفر فرمانروای مسلمانان (ابوبکر، عمر و عثمان) نه تنها غاصبند، بلکه چون حق علی را خورده اند و امامت علی را قبول نکردند، از مسلمانی خارج شده و کافرند. پس می بینیم هم شیعه سنی را کافر می شناسد و هم سنی شیعه را کافر می شمارد.
معین کنید مسلمان واقعی را؟!
اصول دین اسلام که در قرآن ذکر شده سه تاست (توحید و نبوت و معاد) که اجماع مسلمانان آن را قبول دارند. اما اصول دین در شیعه پنج است و دو اصل «عدل و امات» را نیز به آن افزوده اند که اهل تسنن آن را تقلب و بدعت می شناسد. یکی از این تقلبها و منصب سازیها، ساختن مبحث امامت است که آن را به جای خلافت که مورد پذیرش عامه مسلمانان است ابداع کرده اند؛ و چون به باور مسلمانان بدعت در اصل دین کفر محسوب میشود، مفتی عربستان به خود پروا میدهد که چنین فتوائی صادرکند.  
شیعه داستانی به نام غدیر خم را ساخته و پرداخته، و به دستاویز آن معتقد است که پیامبر اسلام علی را به جانشینی برگزیده است. اما چرا هیچ کس در روز فوت محمد شهادت براین موضوع نداد، مشکلی است که هیچ یک از بزرگان شیعه نتوانسته اند و نمی خواهند به آن پاسخ دهند.
 
آما اصل داستان...
پیامبر اسلام پیش از رفتن به مکه برای آخرین حج یا حج الوداع، ستونی از لشکریانش را به فرماندهی علی ابن ابو طالب برای جنگ و چپاول اموال به سوی یمن فرستاد تا پس از فتح و غارت مظفرانه در آن دیار، در بازگشت به مکه بیایند و ضمن انجام مراسم حج، غنایم را تقسیم کنند. پیامبر خود باپیروان درمکه ماند و منتظر علی شد که آمدند و مراسم حج به انجام رسید و همراه کاروان به سوی مدینه رهسپار شدند. درمیان راه زمزمه ای میان کاروان افتاد و اسم علی تکرار میشد و حتا جمله ی«ما باید او را بکشیم...» به گوش محمد رسید. شرح واقعه چنین بود که پیامبر، علی را به یمن فرستاده بود که ضمن مسلمان کردن اهالی، هرچه می تواند غنیمت گرفته و اموالشان را چپاول کند و آن غنائم را همراه بیاورد تا سهم پیامبر گم و گور نشود. علی این کار را کرد و غنیت بسیار هم گرفت. اما به تقاضای جنگجویان که طبق رسم مألوف درخواست تقسیم غنیمت را در همان محل پیروزی داشتند، وقعی ننهاد. سپاهیان غمگین و ناراضی برگشتند و در راه چند بار قصد جان علی کردند و قسم خوردند که علی را خواهند کشت. محمد چون وضع را وخیم دید، دربین راه در محلی به نام غدیر خم به بهانه ی رفع خستگی، کاروان را نگه داشت و دستور داد پالان و جهاز چند شتر را رو هم نهادند و مانند منبر بالای آن پالانها رفت و دست علی را که کوتاه قد بود گرفت و بالابرد و خطاب به مردم و جنگجویان جنگ یمن گفت:« علی از من است و من از علی؛ هرکه مرا می خواهد، باید علی را هم بخواهد. خدایا سلامت گردان دوستان علی را و نابود کن دشمنانش را...» به این ترتیب با این ترفند و توپ و تشر آتش خاموش گشت، غائله خوابید، و غنایم هم مطابق میل حضرت محمد تقسیم شد. این تمام آن چیزی است که مورخین اسلام مثل طبری و واقدی و دیگران نوشته اند؛ و شیعه از آن با قلب حقیقت خلافت علی را جعل کرده است؛ و در کتابهایشان نوشته اند که منظور از این کار معرفی علی به جانشینی بوده است.
 
و این بزرگترین و ریشه ای ترین مسئله و اختلاف بین دو فرقه‍ی سنی و شیعه است و سبب شده است که شیعیان مرتب به آن سه نفر فرمانروای نخستین اسلام، سب و لعن کنند و حتا عایشه سوگلی حرم پیامبر اسلام و دختر ابوبکر را که مخالف علی بوده است نیز لعن کرده و او را فاحشه خطاب کنند.
 
و بالاتر از آن جعفر صادق بساط   امامت را به عنوان امری خدائی نظیر نبوت بنا و بدعت نهاد که اندک اندک به یکی از اصول دین مبدل شد. شگفت این است که اصول دین به طور حتم باید در قرآن آمده باشد؛ در حالی که هیچ اثری از امامت در قرآن نیست. به این دلیل است که آن مفتی سنی عربستان و دیگر ملاهای نظیر او، شیعیان را بدعتگذار در دین می دانند و به آنان القابی نظیر رافضی و حتا مرتد و زندیق میدهند.
اما در میان این همه نفاق و احتلاف و باوجود زخمی که کردها از این دشنام حرامزادگی خورده اند، جناب رهبر به خود زحمت داده و رنج سفر را تحمل کرده تا هم از طبیعت زیبای بهار کردستان لذت ببرد و هم به زعم خود رنجش آن مردم از دشنامهای آخوند دانشمند را تسکین دهد و بزداید. وقاحت اینجاست که با وجود یو تیوب سخنان آخوند دانشمند در دست مردم، رهبر در نطق هایش در سنندج و مریوان اختلاف عمیق بین دو فرقه را زائیده ی دخالت سیاستهای خارجی و به قول حضرتش شیطنت دشمنان اسلام رقم زد. این در حالی است که حجت الاسلام دانشمند آخوندی دولتی است و قطعاً با اجازه و صلاحدید حکومت مفت می گوید و دشنام میدهد. حضرت رهبر که تابعینش از سپاه پاسداران و شماری از جیره خواران و خانواده شان متجاوز نیست، باید بداند: نتیجه ی سفر او به کردستان برای استمالت از مردم، درست داستان آن فرد کریه المنظری است که بچه ای را در آغوش داشت و بچه به شدت گریه می کرد؛ و او به بچه می گفت: که تو از چه می ترسی وقتی من اینجام. ظریفی از آن ناحیّت بگذشت و گفت حریف گریه ی بچه به دلیل ترس از خود تو است. او را زمین بگذار تا آرام شود...
بله حضرت رهبر! مردم کردستان هم به شدت از تو وحکومت تو نفرت دارند؛ همچنان که این تنفر اپیدمی شده و اکثریّت مطلق ایرانیان از تو و حکومتت متنفرند. پس اگر لطفی داری، رهایشان کن...  
 
کالیفرنیا          17/5/2009
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست