بگذار جهانیان باز بگویند: این صدای خدای ابراهیم است
سخنی با پیروان اهل سنت
احمد تقوائی
•
اینک که آتش کینه و نفرت مذهبی در هر گوشه خاورمیانه زبانه می کشد و تر و خشک را باهم می سوزاند و دشمنان حقوق بشر و شرافت انسانی آتش بیاران این معرکه شده اند، هر آینه مردم ایران، دشمنی های دینی را کنار نهند و بیرق برابری شهروندان ایران را خارج از دین و مذهب و جنسیت و قومیت به اهتراز در اورند، بار دیگر جهانیان خواهند گفت که این صدای خدای ابراهیم است که از زبان ایرانیان در خاورمیانه طنین افکنده است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۹ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
۱۹ می ۲۰۰۹
پس از انتشار بیانیه آقای کروبی پیرامون حقوق اقلیت های قومی و مذهبی و اشاره ایشان به اهمیت رفع تبعیض از شهروندان سنّی مذهب ایران و نیاز به اصلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی در این راستا، به ناگهان آقای خامنه ای نیز به یاد پیروان اهل سنت افتادند. ایشان که سالیان درازی در جایگاه ریاست جمهوری و سپس ولایت فقیه و رهبری، دست اهل بیت و وابستگان خویش را در ناسزاگویی و تحقیر اهل سنت باز گذارده و شاهد خاموش افزایش این رفتار تبعیض گرایانه علیه مسلمانان غیرشیعی و پیروان دیگر ادیان در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بوده اند، در سفر به کردستان از ناخشنودی خویش در رفتار با اهل سنت سخن گفته و افزوده اند که از این پس صدا و سیمای دولتی در کردستان پروانه خواهد داشت که اذان اهل سنت را هم پخش کند.
این گفتار بی گمان در واکنش به چالشی است که اینک در سپهر انتخابات ریاست جمهوری آغاز شده و مقام رهبری را هم به هم آوایی خجولانه با این روند واداشته است. هرچند اگر آقای خامنه ای به بخش دیگری از خواسته های آقای کروبی مبنی بر پایان دادن به چیرگی انحصاری دولت بر رادیو و تلویزیون گوشه چشمی می داشتند، درمی یافتند که برچیدن انحصار دولتی بر این رسانه ها، ملیون های ایرانی اهل سنت را از فرمان خجولانه و دیررس ایشان بی نیاز می کرد؛ چرا که آن ها هم می توانستند رادیو و تلویزیونی داشته باشند و اذان و دیگر آیین های مذهبی خویش را بی آنکه نیازمند پروانه از سوی مقام رهبری باشند، پخش کنند! می توانستند به ناسزاهای کسانی از بیت رهبری که در ردای روحانی شیعی و از بالای منبر، سدها ملیون اهل سنت را حرامزاده خوانده و می خوانند پاسخ دهند. چنین آزادی هایی است که هر آینه پا بگیرد، به دخالت آشکار و تبلیغاتی دولت در باورهای دینی مردم و پاسداری بی شرمانه از یک برداشت محدود مذهبی پایان خواهد داد ودست دولت را در برانگیختن پیروان یک مذهب در برابر مذاهب دیگر کوتاه خواهد کرد.
آقای خامنه ای سخت در اشتباه اند اگر گمان می کنند که سی سال تبعیض و دولتی کردن آزار اهل سنت در ایران به چرخشی در گفتار و آزاد ساختن پخش اذان اهل سنت در بخش هایی از ایران حل و فراموش خواهد شد. ایشان خوش خیال اند اگر گمان می کنند که مردم درنخواهند یافت که رفتار ایشان تنها واکنشی انتخاباتی به پیام مهم آقای کروبی در ضرورت پایان بخشیدن به تبعیض های دینی است. سرچشمه گرفتاری در جای دیگری است که پخش چند نوبت اذان در کردستان، از سیلاب ناخشنودی مردمی که تبعیض سالیان دراز را با گوشت و پوست خود دریافته اند، جلوگیری نخواهد کرد.
سی سال است که نظام سیاسی ولایت فقیه، ستم بر پیروان اهل سنت را که پیشتر جنبه رفتاری و فرهنگی می داشته، قانونی کرده و ایشان را به شهروندان درجه دوم ایران تقلیل داده است. نظام حقوقی تبعیض در جامعه ما به پایه ای است که کودکان ایرانی با حقوق و مزایای متـفاتی به دنیا می آیند. کودکی که در خانواده ای سنی مذهب، یهودی و یا به مذهب و آیینی دیگر جز شیعی (و آن هم شیعه جعفری دوازده امامی و نه زیدی و اسماعیلی و غیره) پا به جهان می گذارد، از همان سنین خردسالی درمی یابد که باور دینی او، مذهب «اشرافیت» جامعه ایران نیست. در می یابد که مذهب پدرش، وی را که رویاهای کودکی اش برای دست یابی به بلندترین جایگاه های سیاسی در ایران محروم کرده است. در می یابد که هم بازی هایش که از حقوق «خدادادی» زاده شدن در خانواده ای با مذهب «راستین» و برتر برخوردارند، از همان خردسالی آینده ای با امتیازاتی برتر از او دارند و او، هرآینه به بالاترین درجات دانش و فن نیز دست یابد، باز به پای شهروندان دیگری که از «افتخار» و فضیلت زاده شدن در خانواده ای شیعی برخوردارند نخواهد رسید.
چگونه می توان با دستور دیررس خواندن اذان اهل سنت در پاره ای از شهرهای ایران، بر خشم و نارضایی ناشی از نابرابری حقوقی و قانونی شهروندان پرده کشید و چنین پنداشت که جوان درس خوانده باورمند به آیینی جز آیین رسمی جمهوری اسلامی که در جستجوی استخدام در فلان اداره دولتی است، پس از خواندن این بند که «متقاضی باید مسلمان و شیعی اثنی عشری باشد»، خواهد گفت که چه باک که دستکم اذانم را در بَهمان شهر از رادیو پخش می کنند! گویا آن بازرگان و صاحب صنعتی که سال ها است به دلیل باور دینی شان و یا زاده شدن در یک خانواده مسلمان اما «حرامزاده» و یا نامسلمان، شاهد حاشیه زیستن خویش در پیمان های دولتی بوده اند، اینک باید شکرگذار باشند که مقام رهبری، بزرگترین دغدغه ایشان را که شنیدن اذان به آیین اهل سنت است، برآورده کرده اند.
ریشه و بنیاد بسیاری از گرفتاری های بزرگی که اینک در بخش هایی از ایران رنگ قومی هم به خود گرفته در همین پروراندن تخم دشمنی و تبعیض دینی است که اینک سی سال از حقوقی و قانونی شدن آن می گذرد. هنگامی که پاسداران تبعیض دینی چنین رفتاری را با هم دینان خویش و نیز به طریق اولی با غیرمسلمانان قانونی و ساختاری کرده اند، چگونه ایرانیان مسلمان و دیگر مسلمانان می توانند در برابر کوشش برخی از بنیادگرایان مسیحی برای محدود ساختن و تبعیض علیه مسلمانان در کشورهایی که مسیحیان اکثریت دارند، معترض شوند؟ هنگامی که در ایران فرمان و حکم حکومتی لازم است تا در چند شهر اذان اهل سنت در رادیو خوانده شود و هنوز ساختن مسجد اهل سنت در پایتختش مجاز نیست، چگونه می توان به کوشش در محدود ساختن فعالیت مسلمانان در پاره ای از کشورهای غیر اسلامی خرده گرفت؟ آیا بجاست که فردا در هلند، آقای احمد ابوطالب را به جرم مسلمان بودن از شهرداری روتردام که بیشترین شهروندانش مسیحی هستند برکنار سازند؟ اگر منطق ورشکسته قوانین ایران که تبعیض دینی را حقوقی و ساختاری کرده اند، برپایه آموزش های خدا باورانه باشد، آیا بجا نخواهد بود که در هندوستان که شمار مسلمانانش از هر کشور دیگری بیشتر است، کوشش هندوهای متعصب را در محدودکردن حقوق مسلمانان آن کشور محق و قابل توجیه دانست؟ اگر هندوستان رفتار جمهوری اسلامی را در پیش گیرد، به یکباره نزدیک به دویست ملیون مسلمان که بیش از سی ملیون آنان شیعی مذهب اند به شهروندان درجه دوم تبدیل خواهند شد و آقای خامنه و اهل بیتش که داعیه پاسداری از حقوق مسلمانان جهان را دارند، مشروعیتی در اعتراض به این رفتار نخواهند داشت.
حقیقت این است که رفتار تبعیض گرایانه جمهوری اسلامی تنها به پایمال کردن حقوق اهل سنت و پیروان ادیان دیگر در ایران نیانجامیده، که بار تاریخی آن به محدود کردن حقوق مسلمانان در کشورهای دیگر و یا دستکم به دستاویزی برای بنیادگرایان ادیان دیگر برای افزایش فشار بر مسلمان آن کشورها انجامیده است. راستی این است که سران دولت ایران هم به بخشی از هم کیشان خویش ستم می کنند و هم حقوق مسلمانان در کشورهای غیراسلامی را خدشه دار می سازند. شرم آورتر این که آقای احمدی نژاد که در دوران چهارساله زمامداری اش، شاهد افزایش سازمان یافته فشار و ناسزاگویی به مسلمانان غیر شیعی اثنی عشری بوده است، با قیافه ای حق بجانب و وقاحتی بی مانند به اسرائیل خرده می گیرد که یهودی بودن آن دولت و محدودیت های حقوقی شهروندان مسلمان آن کشور، اسرائیل را کشوری غیردموکراتیک، تبعیض گرا و هوادار «آپارتید» کرده، اما رفتار حکومت متبوع ایشان و قوانین تبعیض گرایانه علیه بخشی از مسلمانان در جمهوری اسلامی ایران، کشور ما را بهشت مساوات و قسط و عدل ساخته است!
در چنین فضا و با چنین پیشینه ای است که سخنان و بیانیه آقای کروبی در پشتیبانی از حقوق برابر شهروندان اهل سنت با اهمیت و ارزشمند است. ایرانیان سنی مذهب بر پایه ستمی که در سالیان دراز بر آن ها رفته و در سی سال گذشته صورت حقوقی یافته است، محق اند که به سخنان آقای کروبی و یا بیانیه حقوق شهروندی آقای موسوی و مواعید دیگر برآمدگان نظام بدبین باشند و این سخنان را بخشی از کارزرا انتخاباتی ایشان بدانند. محق اند که گمان کنند این ترهات جنبش اسلامی شیعی بنیاد است و ازآن سهمی به ایشان نخواهد رسید و پس از چیرگی یکی از نامزدها، آن اذان خواندن اهل سنت هم از رادیو فراموش خواهد شد، ائمه جمعه شیعی همچنان بر شهرهای سنی نشین خطبه خواهند خواند و تخریب مساجد اهل سنت در خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان ادامه خواهد یافت. حجت الاسلام دانشمند و دیگر اهل بیت رهبری نیز همچنان در باب حرامزاده بودن بیشتر مسلمانان جهان دهن دریدگی خواهند کرد.
چه بسا که من نیز چنانچه به ارزش کار آقای کروبی در دامن زدن به چالش حقوق شهروندی و بازنویسی قانون اساسی باور نمی داشتم و یا گمان نمی کردم که زمانه برای یک تغییر اساسی در این راستا فرارسیده است، براین باور می شدم که همه مواعید این دوره از انتخابات ریاست جمهوری جز شعرهای توخالی بیش نیستند. اما باور من این است که زمانه و حقایق غیر قابل انکار داخلی و بین المللی، نادرستی تبعیض دینی و سلب حقوق شهروندی از مردم ایران به هر مسلک و آیین را، به کانون گفتمان سیاسی ایران وارد کرده و این چالش را به مسیری برگشت ناپذیر کشانده است. تبعیض، چشم اسفندیار جمهوری اسلامی است. هم از این رواست من که در یک خانواده سنی مذهب زاده شده و ناسزاها و نابرابری ها را خود شاهد بوده و آثار حقوقی و قانونی شدن ستم به شهروندان سنی مذهب را در سی سال گذشته در میان خویشان و بستگان خود دیده و شنیده ام، شجاعت و صراحت یک روحانی شیعی مذهب را که در پیشاپیش حزبی که اساسا در برگیرنده روشنفکران مسلمان شیعی است، در نقد بی پرده و آشکار به این نابرابر به فال نیک می گیرم و به روشنفکران و رهبران اهل سنت می گویم که عوام فریبانه خواندن این چالش و یا بیان این که «این دعوای میان شیعیان است و مارا باکی نیست»، نه عادلانه است و نه عاقلانه.
بیش از دویست و پنجاه سال پیش، نشست دشت مغان، برابری «اهالی ایران» از شیعی و سنی را به کانون گفتمان یگانگی کشور وارد کرد و یک سد سال پیش، پافشاری خردمندان زرتشتی و مسلمان، اصل هشتم متمم قانون اساسی را که بر برابری «اهالی ایران در برابر قانون دولتی» اصرار داشت در آن سند تاریخی گنجانید. اینک، به شکرانه شهامت برخی روشنفکران شیعی مذهب و به ویژه رهبران حزب اعتماد ملی و ستاد انتخاباتی آقای کروبی، گفتمان برابری حقوق مسلمانان شیعی و سنی در برابر قانون برای سومین بار به کانون چالش حقوق شهروندی درایران راه یافته است. روشنفکران، رهبران و کوشندگان سیاسی اهل سنت نمی توانند و نباید نسبت به چالشی که در راستای حقوق شهروندی و به ویژه نقد به تبعیض دینی برخاسته است بی تفاوت باشند و از کارزار انتخاباتی که با این گفتمان پیوند یافته دوری جویند. اگر کسی در قامت یک روحانی نواندیش شیعی، آرای بیشتر ایرانیان شیعی مذهب را به خود جلب کند و در همان حال پرچم پشتیبانی از حقوق اهل سنت را برافرازد و در راستای رهایی ایشان از شهروندی درجه دوم کوشش کند، کشور ما گام بزرگی در راه تسامح و بردباری مذهبی برخواهد داشت. فعالین اهل سنت که برای دستیابی به حقوق شهروندی خویش مبارزه می کنند باید از چنین کوششی استقبال کنند و خویشتن را در هستی مشترک آینده ایران شریک بدانند.
افسوس که آقای کروبی در بیانیه حقوق اقلیت های دینی، به نقد تبعیض علیه ایرانیان اهل سنت بسنده کرده اند و از حقوق برابر دیگر ایرانیانی که بر ادیان غیراسلامی باور دارند سخنی به میان نیاورده اند. پیشتر گفتم که من در خانواده ای از اهل سنت زاده شده ام. اینک بیافزایم که نیم دیگر خانواده من یهودی تبار است. من شادمانم که آقای کروبی و دیگر روشنفکران شیعی ایران سخن از پایان دادن به نابرابری میان ایرانیان باورمند به فرق گوناگون اسلامی می کنند و امیدوارم که چالشی که اینک بالا گرفته، یکبار و برای همیشه سفری را که از دشت مغان آغاز شد و در مشروطه به نیمه راه رسید، اینک به سرمنزل مقصود برساند. اما نیم دیگر خانواده من و خانواده های بسیاری که به آیین های غیراسلامی باورمندند و یا پیشینه شان از آن آیین هااست، هنوز ناقوس مواعید برابری حقوق را نشنیده اند و ستاد آقای کروبی هم سخنی از این برابری حقوق بمیان نیاورده است. امیدوارم که کار شجاعانه آیت الله منتظری که از حقوق شهروندی بهاییان هم پاسداری کردند، نمونه نیکی باشد برای کارزار انتخاباتی آقای کروبی و ایشان و هم پیمانانشان، با شهامت و درایت، یکبار و برای همیشه سخن از برابری حقوق همه شهروندان ایران به میان آورند و این سخن مدبرانه اصل هشتم قانون اساسی مشروطه را که «اهالی ایران در برابر قانون دولتی متساوی الحقوق خواهند بود» ملکه خویش سازند.
در تورات آمده است آنگاه که کوروش فرمان آزادی یهویان را از زندان بابلیان صادر کرد، آن یهوه بود که از زبان کوروش فرمان می راند. اینک که آتش کینه و نفرت مذهبی در هر گوشه خاورمیانه زبانه می کشد و تر و خشک را باهم می سوزاند و دشمنان حقوق بشر و شرافت انسانی آتش بیاران این معرکه شده اند، هر آینه مردم ایران، دشمنی های دینی را کنار نهند و بیرق برابری شهروندان ایران را خارج از دین و مذهب و جنسیت و قومیت به اهتراز در اورند، بار دیگر جهانیان خواهند گفت که این صدای خدای ابراهیم است که از زبان ایرانیان در خاورمیانه طنین افکنده است.
ataghvai@gmail.com
|