روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٣۰ ارديبهشت ۱٣٨٨ -
۲۰ می ۲۰۰۹
روزنامه «جام جم» با عنوان: «رفتار انتخاباتی ایرانیان» نوشته است: «دستیابی به پاسخ این پرسش که مردم چگونه و چرا رای میدهند بیش از نیم قرن است که در کشورهای غربی پژوهش درباره آن بهطور مستمر صورت گرفته است و به نتایجی دست یافتهاند که در مجموع همه اندیشمندان و صاحبنظران بنام بر این باورند که چرایی و نحوه رای دهی مردم متاثر از عوامل اقتصادی، جامعهشناختی، سیاسی و روانشناسی است که تحلیل و پردازش هر یک از عوامل و نحوه تاثیرگذاری آنها به مجال و فرصت مستوفی نیاز دارد.
در ایران بهرغم آنکه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی بهطور متوسط سالانه یک انتخابات آزاد برگزار میشود و در برخی از این انتخابات دامنه رقابت به گونهای بالا میگیرد که علاوه بر رقابت میان نسلی و میان جناحی شاهد بعضا رقابتهای نفسگیر در درون یک جناح سیاسی میباشیم. افزون بر این فراز و فرود جریانات سیاسی، آمد و شد قدرتهای سیاسی و چرخش قدرت گاهی آنقدر قلمرو و در برگیری آن از حد متعارف نیز خارج میشود که قاعده بازی سیاسی را بر هم میزند، اما با این همه چرا مطالعه رفتار انتخاباتی در ایران آنگونه که باید در حوزههای آکادمیک و نیز نزد فعالان سیاسی مورد پژوهش و بررسی قرار نگرفته است که جای تعجب دارد و این قضیه و چرایی آن را باید در فرصت مناسبی به واکاوی پرداخت. در یک مطالعه جامع و فراگیر که نگارنده پیرامون رفتار انتخاباتی شهروندان ایرانی انجام دادهام که کتاب آن بزودی به چاپ خواهد رسید برخی رهیافتها از حیث علمی تجربی به خصوص برای کاندیداها و ستادهای انتخاباتی آنها و مردم قابل توجه است:
۱- رفتار انتخاباتی پدیدهای عام و فراگیر و به عبارتی تک نسخهای نیست رفتار انتخاباتی چون زمینه پرورده، زمان پرورده، و مکان پرورده است، لذا چرایی رایدهی و نحوه رایدهی مردم هر جامعه را باید مبتنی بر این ٣ اصل مورد پژوهش و بررسی قرار داد و لذا یک نسخه جهانی یا عمومی برای آن نمیتوان تجویز کرد.
۲- خلقیات ما ایرانیان در رایدهی بسیار تاثیرگذار است. در فرهنگ ما روحیه فردگرایی بر جمعگرایی غالب است. برای همین است که احزاب سیاسی پایدار و ریشهداری در کشور نداریم و اصولا نوعی رویکرد ضد تحزب در کشور وجود دارد و به همین دلیل است که غالبا احزاب سیاسی نمیتوانند برنامهای جامع برای اداره کشور و پیروزی نامزد خود ارائه کنند. هرچند در سالیان اخیر این تفکر اندکی بهبود یافته است.
٣- زبان مردم همواره بر زبان قدرت غلبه داشته است. استبداد ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نوعی سیاستگریزی و قدرتزدگی را در جامعه ایران بهدنبال داشته است. انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی(ره) و حاکمیت نظام اسلامی پیوندی جدی میان مسئولان و مردم ایجاد کرده است، اما با این همه مردم در رایدهی غالبا به کاندیداهایی که از جنس خودشان هستند و به زبان مردم سخن میگویند رای میدهند تا آنانی که از موضع برتر و قدرت با مردم مواجه میشوند.
۴- اخلاق و ادب انتخاباتی برای مردم ما مهم است. تجربه نشان داده است تخریب نامزدها توهین و استهزاء آنان نتیجه عکس داده است. مردم دوست دارند کاندیداها با نهایت ادب و اخلاق اسلامی و تواضع و فروتنی برای پذیرش بار امانت وارد عرصه شوند. نه اینکه انتخابات را به کارزار جنگ روانی تبدیل کنند.
۵- ریخت و پاش و اسرافهای تبلیغاتی با پاسخ منفی روبهرو میشود. اگر چه امر تبلیغات و اطلاعرسانی از سوی نامزدها برای مردم مهم است، اما مردم سره از ناسره را تشخیص میدهند و کاندیداها و ستادهایی که بیش از اندازه در چاپ اوراق تبلیغاتی، منشورات اطلاعرسانی خرج میکنند و بدتر از آنها پدیده شوم شام و ناهار انتخاباتی که در برخی نقاط کشور مشاهده میشود عکسالعمل نشان میدهند. مردم همواره در برابر این نوع رفتارهای اسرافگونه میپرسند براستی این پولها از کجا میآید؟!
برنامهمحوری، اطلاعرسانی مناسب و صحیح، تیم و کابینه توانا و کارآمد، حمایتهای واقعی گسترده از کاندیداها نیز از جمله عوامل موثر در رایدهی مردم به کاندیداها میباشد که نیاز به بررسی جداگانهای دارد.»
الگوهای تبلیغاتی رئیسجمهور
احمد پورنجاتی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم نوشتهای با عنوان: «پرده آخر تبلیغات دولت نهم» در روزنامه «اعتماد» دارد که در پی نقل شده است: «تبلیغات»، آن هم از نوع عامهپسند، همواره یکی از مهمترین ارکان رفتار سیاسی آقای احمدینژاد پس از ورود به عرصه قدرت، چه در شهرداری تهران و چه در مقام ریاست جمهوری بوده است. آن همه «گزارشهای تصویری» از دیدارهای مردمی آقای احمدینژاد در دوران شهرداری که در برنامههای تلویزیونی ایشان هنگام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری مورد استفاده قرار گرفته حکایت از این شیفتگی و علاقه مندی و ایمان و عقیده به نقش تبلیغات دارد و مگر عمر مسئولیت ایشان در شهرداری چند ماه بود؟! و کدام شهردار و وزیر و وکیل و نخست وزیر تا پیش از آقای احمدینژاد، این همه فیلم از دوره مسئولیت خود «دپو» کرده است؟!
البته این رویکرد «تبلیغات محور» تا آنجا که آغشته به گزافهگویی و فریب و اغوای افکار عمومی نباشد، هرچند نامتعارف، اما چندان زیان بخش نیست. از آغاز ریاست جمهوری آقای احمدینژاد همین راهبرد «تبلیغات محور»، البته با امکانات و تمهیدات گستردهتری در قالبهای گوناگون، از تولید فیلم سینمایی گرفته تا تاسیس سایت و راه اندازی وبلاگ و خبرگزاری و روزنامه و انتشار کتاب و ترویج کاپشن، مورد توجه قرار گرفته و با شدت تمام ادامه دارد.
هواداران و مدافعان آقای احمدینژاد در این چهار سال برای دفاع تبلیغاتی از رئیسجمهور و دولت مورد علاقه خود با توجه به موقعیت سنجی داوری افکار عمومی نسبت به کارنامه دولت نهم، «الگوهای تبلیغاتی» ویژهیی را دنبال کردهاند.
۱- الگوی تهاجمی: در یکی دو سال اول، در سایه سرمستی حاصل از باده پیروزی غیرمنتظره در انتخابات سال ٨۴، از یک موضع حق به جانب، بیاعتنا به دیگران، نخوتآمیز و مغرور حتی در برابر برخی از طیفهای همسو در جبهه اصولگرا، با بهره گیری از ادبیات خودشیفته و با رنگ و لعاب و شعائر مذهبی و عمدتاً «مهدویت نما» کوشیدند در یک «خطکشی ایدئولوژیک»، خود را جبهه حق و منتقدان را جبهه باطل معرفی کنند.
کلیشههای مشهور این الگو، القاب خنده آوری همچون: «معجزه هزاره سوم» یا «دولت امام زمان (عج)» و نیز قضیه «هاله نور» است. الگوی تهاجمی تبلیغات هواداران دولت نهم در دو سال نخست سرشار از واژگان «تخت گاز» یا «بی ترمز» در مواجهه با منتقدان آقای احمدینژاد بود. کمترین انتقاد و بیان نازکتر از گل! نسبت به سیاست و برنامه و رفتار این دولت، منجر به بلند کردن چماق تهدید به افشاگری میشد که قضیه مشهور «مافیای قدرت و ثروت» یا «مافیای نفت» از جمله این چماقها بود! در پناه آتش تهیه تبلیغات تهاجمی و بیترمز در دو سال نخست دولت آقای احمدینژاد، کارنامه ۱۶ساله نظام به چالش کشیده شد و «تئوری انقلاب دوم» مطرح شد.
به باور این قلم، تحلیل محتوای موضعگیریها، سخنرانیها و رفتار رسانهیی شخص آقای احمدینژاد و حلقه اصلی همراهان او در دوره «الگوی تهاجمی» نشان خواهد داد که چه ادبیات و واژگان بیسابقهیی وارد حریم حاکمیت شده است. در سایه همین الگوی «خودشیفتگی روانی و تخت گازی رفتاری» بود که در یکی دو سال اول دولت نهم بسیاری از بنیانهای استوار و تجربه شده مدیریت نظام در بخشهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خدشه دار شد و «سازمان مدیریت» به «تصمیم و اراده شخصی مدیر» تقلیل یافت.
اما این دوره سرمستی و بیترمزی، خیلی زود دامنگیر و وبال گردن شد. پیامدهای ناگوار تصمیمهای شخصی و شتابزده و شعارگونه در همه زمینهها، از تعیین دستوری نرخ بهره بانکی و سود تسهیلات و سپردهها گرفته تا سرازیر کردن نقدینگی به بدنه جامعه به عنوانهای گوناگون (تسهیلات خرید مسکن و بنگاههای زودبازده)، دولت را ناگزیر کرد اندکی دست از آن شیوه بیسرانجام و تباه کننده اقتصاد ملی بکشد.
اندک اندک الگوی تهاجمی هواداران آقای احمدینژاد کمرنگ و بیخاصیت شد و کلیشههای اختراعی از جنس «معجزه هزاره سوم» رنگ باخت. هواداران دوآتشه آقای احمدینژاد پس از آنکه پیامدهای پرهزینه و کم بازده عملکرد دولت نهم آشکار شد ناگزیر شدند این واقعیت را بپذیرند که برای همیشه نمیتوان افکار عمومی را با شیوهها تردستی تبلیغاتی و گزافهگوییهای «معجزه هزاره سومی» مدیریت کرد.
۲- الگوی «فرار به پیش»: از سال سوم ریاست جمهوری آقای احمدینژاد که بادکنکهای برنامههای شعاری دولت نهم شروع به ترکیدن کردند، دیگر الگوی تهاجمی تبلیغات حتی برای طیفهای جبهه اصولگرا قابل توجیه نبود. انتقاد و مرزبندی با سیاستها و عملکرد دولت نهم حتی به اردوگاه اصولگرایان نیز رسید. در این برهه بود که هواداران و حامیان آقای احمدینژاد الگوی تازهیی را برای دفاع تبلیغاتی از او تدارک دیدند که از آن به «شیوه فرار به پیش» میتوان یاد کرد. مضمون اساسی این الگو را در دو محور میتوان خلاصه کرد: نخست به چالش کشیدن منفعلانه منتقدان دولت با طرح این پرسش که آیا هیچ نقطه مثبتی در کارنامه آقای احمدینژاد و دولت نهم وجود ندارد که منتقدان صرفاً بر کاستیها و ناکارآمدیها انگشت میگذارند.
هدف اصلی این گونه موضع انفعالی در واقع القای این نکته به افکار عمومی بود که منتقدان احمدینژاد منصفانه قضاوت نمیکنند وگرنه چرا در کنار برخی ضعفها سخنی از نقاط قوت نمیگویند.
البته پاسخ این پرسش انفعالی و به ظاهر حق به جانب کاملاً مشخص است؛ ناکارآمدی دولت نهم جنبه ساختاری و راهبردی دارد و اندک اقدامات روبنایی و «عوام پسند» و شعارگونه هرگز نمیتواند موازنه ضعف و قوت را در کارنامه آقای احمدینژاد برقرار کند. اما محور دوم طرح زمزمه «ناتمام ماندن برنامههای دولت نهم» و ناکافی بودن یک دوره چهارساله برای به نتیجه رساندن و به ثمر نشستن آنها و ضرورت قطعی و عقلی ادامه کار دولت نهم در دوره دهم ریاست جمهوری است.
در واپسین ماههای عمر دولت آقای احمدینژاد با آنکه هنوز از «الگوی فرار به پیش» در تبلیغات هواداران او استفاده میشود اما با توجه به فضای انتقادی سنگین در آستانه انتخابات، هواداران آقای احمدینژاد احساس کردهاند به یک الگوی تبلیغاتی مکمل نیاز دارند که هم رقیبان و منتقدان را خلع سلاح کند و هم مدیریت بر عواطف و احساسات افکار عمومی را امکان پذیر سازد.
٣- الگوی مظلوم نمایی: به موازات آغاز فعالیت غیررسمی کاندیداهای رقیب آقای احمدینژاد و به ویژه پس از ثبت نام رسمی آنان و آشکار شدن صفبندی رقابتها به ویژه با حضور دو کاندیدای اصلاح طلب، آقایان میرحسین موسوی و کروبی، هواداران آقای احمدینژاد به درستی پیشبینی میکنند انتقاد و اعتراض به کارنامه چهارساله دولت نهم، فضای جامعه و ذهنیت افکار عمومی را تسخیر خواهد کرد.
پس بهترین شیوه برای رهایی از مخمصه رویگردانی مردم و پاسخگویی به آنان همین است که از روانشناسی عاطفی مردم ایران با تمسک به شگرد «مظلوم نمایی» استفاده بهینه شود. از این پس شاهد مصرف بیدریغ این ابزار کارآمد خواهیم بود. چه بسا محور اصلی تبلیغات انتخاباتی آقای احمدینژاد که البته مدتها است در قالب سفرهای استانی و تصمیمهای ویژه شب انتخاباتی! در جریان است و نیز برنامههای ویژه تلویزیونی انتخابات، همین شیوه مظلوم نمایی باشد. سخنگوی دولت نهم در همایش روابط عمومیهای برتر وزارت امور اقتصادی و دارایی سخنانی ایراد کرد که به خوبی این شگرد را آفتابی میکند: «امروز در عرصه جنگ رسانهیی قرار داریم... جنگ نرم دیگر، انتخابات است. متاسفانه در این جنگ همه چیز را مباح میکنند و مانند شب عروسی است که هیچ قاعدهیی ندارد. بعضیها با کمی مستی در انتخابات حضور پیدا میکنند، اما بعضیها کافه را به هم میزنند... انگار حرف دیگری نیست، همه آمدهاند مشت به صورت دولت بزنند... هرچه هست، نقد دولت است.»
نمایش «مظلومیت دولت نهم» تا روز انتخابات «پردهها» خواهد داشت.
برخورد موسوی با مردم
جعفر توفیقی وزیر علوم و آموزش عالی دوران خاتمی در روزنامه «کلمه سبز» با عنوان: «میرحسین با مردم شفاف برخورد میکند» نوشته است: «مشارکت مردم در تمامی امور جامعه خاصه امور سیاسی از مهمترین ویژگیهای نظام جمهوری اسلامی است و براساس همین اصل است که حضرت امام(ره) بارها تاکید کردند که کارها را به مردم بسپارید و از ظرفیت مردم در اداره کشور حداکثر استفاده را بکنید.
اما به رغم نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی، در حال حاضر به این امر خیلی کمتوجهی شده و یا اصلاً توجهی نمیشود. از یک طرف شعار مشارکت مردم در کارها داده میشود و از طرف دیگر نگران مشارکت مردم هستند و در واقع از مردم بیشتر به عنوان شعار استفاده میشود. و اینگونه است که میتوان گفت چنین نگاه امنیتی به مردم، انتقادها و فعالیتهای صنفی و سیاسی آنها، از بیاعتمادی به آنها ناشی میشود. اما باید به این نکته توجه کرد حضور حداکثری مردم در اقتصاد، فرهنگ، سیاست و علم مستلزم اعتماد به مردم است و هرگونه بیاعتمادی، آن را از کارکرد میاندازد. از طرف دیگر همین بیاعتمادی باعث ایجاد ضرر در سایر زمینهها خواهد شد و به عنوان مثال این بیاعتمادی را میتوان در شیوه مدیریت دولت هم دید چرا که به علت بیاعتمادی، بسیاری از مدیران لایق و شایسته کنار گذاشته میشوند.
و در واقع میتوان گفت نظام مدیریت فعلی در استفاده بهینه از منابع ناکارآمد است. ما در چند سال گذشته بیشترین درآمدهای ارزی را داشتیم اما درست معلوم نیست که این منابع به توسعه کدام یک از زیرساختهای کشور کمک کرده درحالی که ما در برخی موارد شاهدیم برخی از فعالیتهایی هم که در دوران دولت قبل شروع شده بود الآن تقریباً متوقف شده است.
از همین روست که با نگاهی به این شیوه مدیریت نامناسب، ضرورت تغییر دولت فعلی اهمیت مییابد و در واقع علت حمایت ما از مهندس موسوی در انتخابات دهم ریاست جمهوری این است که میتوانند یک شیوه مدیریتی جدید عرضه کنند تا سریعتر به اهداف چشمانداز برسیم.
یکی از شعارهای آقای مهندس موسوی همین مسأله است و از این لحاظ به شدت منتقد وضع موجود است. از نظر وی، دولت با مردم شفاف برخورد نمیکند. متأسفانه باید گفت که الان یک فضای بیاعتمادی به آمار و ارقام و گزارشها در جامعه به وجود آمده است. آمارهای متناقض از بیکاری، تورم، رشد اقتصادی، قراردادهای خارجی، صندوق ذخیره ارزی، منابع درآمدهای نفتی و... داده میشود که از نظر بسیاری از کارشناسان در برخی موارد غیرواقعی هستند.
یکی از شعارهای آقای موسوی این است که ما هیچ چیز پنهانی با مردم نداریم و مردم محرم ما هستند و میگوید باید حتی مشکلاتمان را هم با مردم مطرح کنیم. کسی که به مشارکت مردم نیاز دارد آنها را در صحنه نگه میدارد، به آنها اطلاعات و اخبار درست میدهد، چون مطمئن است که آنها کمکش میکنند. و از باب همین صداقت و اعتماد به مردم است که باید گفت میرحسین موسوی گزینهای مناسب برای ریاست جمهوری آینده است.»
تهدیدات واقعی یا ساختگی
روزنامه «کیهان» با عنوان: «تهدیدات امنیتی، واقعی یا ساختگی» نوشته است: «بسیاری از تحلیلگران این نکته را گفتهاند که: «منطقه آبستن حوادث مهمی است» اما آیا این گزاره واقعیت دارد؟ اگر نه چرا طرح میشود و اگر آری ماهیت و سطح این حوادث چیست؟
مروری بر خبرهای ذیل گزاره یاد شده را- به طور کلی- مورد تأیید قرار میدهد؛ پس از یک دوره جنگ لفظی میان تل آویو و قاهره، نتانیاهو با مبارک دیدار کرد پادشاه اردن از موافقت ۵۷ کشور اسلامی با صلح با رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن آن سخن گفت و ایران را تنها مخالف آن قلمداد کرد، طرح صلح عربی در پایتختهای عرب میچرخد و مقامات عربستان آن را نسخه توافق شده اعراب معرفی میکنند. محمود عباس که از بیستم دی ماه گذشته مشروعیت قانونی خود را از دست داده است، بطور یک جانبه سلام فیاض را نامزد تشکیل کابینه وحدت ملی فلسطین کرده است. دولت اسرائیل از تغییر موضع آمریکا درباره مسایل فلسطین خبر میدهد، بندیکت شانزدهم رهبر اسمی مسیحیان کاتولیک به سرزمینهای اشغالی سفر میکند و تنها پایتخت و سران رژیم صهیونیستی را میشناسد، رسانههای صهیونیستی درز دادند که در جنگ ٣٣روزه صدها عضو فتح و عناصر تشکیلات خودگردان با ارتش متجاوز اسرائیل همکاری موثر داشته اند، نتانیاهو دیروز به واشنگتن رفته است، ایران از سوی عناصر نظامی و اطلاعاتی اسرائیل تهدید به حمله نظامی شده است و یک جنجال درمورد زمان دقیق دستیابی ایران به اولین بمب اتمی راه افتاده و کردسمن تحلیلگر برجسته آمریکایی، ارتش رژیم تل آویو را از دست یازیدن به اقدام نظامی علیه تأسیسات اتمی و مراکز اقتصادی ایران پرهیز میدهد.
حالا واقعیت چیست؟ و از پس این رفت و آمدهای تند و سریع دیپلماتیک میان پایتختهای مورد اشاره و نیز در پس طرح تهدید ایران و موضوع بمب اتمی چه نکته یا نکاتی نهفته است. موارد زیر از این منظر قابل مطالعه میباشند:
۱- تردیدی در این نیست که میان مباحثههای مطبوعاتی و اظهارات دیپلماتها وقتی با خبرنگاران مواجه میشوند و میان آنچه در اتاقهای در بسته و دیدارهای محرمانه مطرح میشود تفاوت اساسی وجود دارد و نوعاً آنچه رسانهای میشود به قصد اغوا و یا اقناع مخاطبان- خاص یا عام- به انجام اقداماتی که مطرح میشوند، صورت میپذیرد. این البته گاهی کلیت پیدا نمیکند و فاصله میان ادعاها و تصمیمها کم میشود.
۲- ایگدور لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی و رئیس حزب «اسرائیل خانه ما» در سفر به اروپا تلاش کرده است تا لحن اروپا را نسبت به اسرائیل- که پس از شکست در جنگ غزه تند شده بود و از بیاعتمادی حکایت میکرد- آرام کند و در عین حال بگوید: «مماشات با سیاست هستهای ایران، اسرائیل را در سراشیبی سقوط قرار میدهد» یعنی این رژیم به اروپاییها گفته است: «بسیار خوب ما لحن خود را درباره ایران آرام میکنیم ولی واقعاً ایران یک تهدید ویرانگر میباشد». پس از این دیدار لحن مقامات صهیونیستی علیه ایران آرام شد و با صراحت از عدم توسل به اقدام نظامی علیه ایران سخن گفتند در همان حال روزنامههاآرتص چهار روز پیش گزارش مشترک ۱۱۴ صفحهای «عبدالله توکان» و «آنتونی کردزمن» دو عضو مرکز مطالعات راهبردی واشنگتن منتشر کرد که در آن نوشته بود: «اسرائیل مصمم است تا پایان سال جاری میلادی سه مرکز هستهای اصفهان، نطنز و اراک را مورد حمله قرار دهد و بر این اساس طی هفتههای اخیر ۹۰هواپیمای F۱۴ و F۱۶تمرینهایی داشتهاند و نیروی هوایی اسرائیل چندین بمب G.B.U.۲۷ و بمبهای ۹۰۰ کیلوگرمی را از آمریکا تحویل گرفته است.»
اما درعین حال افشای اطلاعات ریز عملیات نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران توسط عناصر سابق اطلاعاتی آمریکا واقعی بودن این ادعاها را با تردید مواجه کرده است.
٣- رژیم صهیونیستی همزمان با طرح تهدیدآمیز بودن فعالیت هستهای ایران و امکان دستیابی کشورمان به اولین بمب تا پایان سال جاری میلادی گفتهاند «ایران تهدید بالقوه و پاکستان و افغانستان تهدید بالفعل هستند». وقتی نظری به دو کشور همسایه شرقی خود میاندازیم، درمی یابیم که توطئه تجزیه و فروپاشی پاکستان بسیار جدی و احتمال آن قوی است. اسرائیلیها چرا به فروپاشی پاکستان به چشم یک کریدور برای حل بحرانهای امنیتی خود مینگرند؟ برای اینکه این اتفاق بیفتد، ایران- مهمترین همسایه مخالف جدی فروپاشی و تجزیه پاکستان- باید در چه موضعی باشد و برای سرگرم کردن آن باید چه کار کرد؟ آیا تهدید و حتی اقدام به حمله نظامی به برخی از مراکز ایران به اسم تلاش برای مهار رفتار هستهای جمهوری اسلامی، مسأله اصلی است یا فرعی؟ رژیم صهیونیستی مهمترین تهدید امنیتی خود را ایران میداند و آن را مجاور مرزهای- اشغالی- خود میبیند از نظر این رژیم، حزبالله لبنان و مقاومت فلسطین بال غربی قدرت ایران در خاورمیانه است و اسرائیل را درگیر کرده است بدون آنکه این درگیری با مرزهای جغرافیایی ایران در تماس باشد. به گمان این رژیم، بحران متصاعد در پاکستان- که از طریق فروپاشی تحمیل میشود- درگیری را از مرزهای اشغالی رژیم صهیونیستی به مرزهای شرقی ایران انتقال داد، و استان هم مرز ایران- بلوچستان- را ناامن و بحرانی میکند. شاید این جمعبندی بتواند جمله لیبرمن را توضیح دهد: «اولویت، بحران اتمی در پاکستان است نه سیاست هستهای ایران» جالب این است که درگیریهای جاری پاکستان با طالبان محلی در ایالت سرحد و منطقه خودمختار قبایلی جریان دارد و این همان منطقهای است که تاسیسات اتمی پاکستان در آن جای دارد!
۴- رفت و آمدهای دیپلماتیک در قاهره، امان و واشنگتن ذیل عنوان فعال کردن مذاکرات صلح خوانده شده اند. اسرائیلیها از این مذاکرات خشنود به نظر نمیرسند. ایده دو کشور که اروپاییها و آمریکاییها- در قالب کمیته چهارجانبه- مطرح میکنند ازنظر سران کنونی رژیم تل آویو میتواند آغاز فروپاشی اسرائیل را رقم بزند چرا که از یک سو آنان معتقدند در شرایط ضعف قادر به مدیریت کردن مذاکرات و به نتیجه رساندن آن نیستند و لذا موافقت با آزادسازی سرزمینهای کرانه باختری، بیت المقدس شرقی و جنین- که جمعاً ۷,۲۰ درصد از کل خاک فلسطین را شامل شده و حدود ۶هزار کیلومتر مربع مساحت دارند- سرآغاز روند واگذار کردن اراضی میباشد. از سوی دیگر آنان میگویند وقتی محمود عباس و تشکیلات خودگردان مشروعیت ندارند و نمیتوانند بعنوان نماینده فلسطینیها تلقی شوند قطعه مورد بحث- کرانه باختری- عملاً به منطقه تحت سیطره حماس افزوده میشود و حماس خود را برای تحویل گرفتن آن آماده کرده از این رو علیرغم ثبات قدم در مواضع امنیتی، حملات موشکی را متوقف کرده اند. دولت نتانیاهو به آمریکاییها و اروپاییها و دولتهای عربی که از پیشروی مقاومت در منطقه هراس دارند و برای متوقف کردن آن به نتیجه رساندن- حداقلی- مذاکرات صلح را ضروری میشمرند، تأکید میکند که این موضوع نه تنها آتش مقاومت را مهار نمیکند بلکه شعلههای آن را برافروختهتر نیز مینماید. حال سوال این است که آیا این سفرها توانسته است اختلافات کنونی آنان را حل کند یا خیر؟
۵- آمریکاییها با نگاه به حملات تبلیغاتی مصر و عربستان به ایران و نیز اعمال محدودیتهای آل سعود برای زائران ایرانی، گمان کردهاند پروژه ایران هراسی به نتایج خود نزدیک شده است. این کشور گمان میکند در فضای فعلی امکان عملی شدن تحریمها علیه ایران فراهم است. ازنظر آنان کشورهای عربی که جنگ را عامل بیثباتی منطقه میدانستند، اینک همکاری با تحریمها را یک عامل مهارکننده برای قدرت ایران ارزیابی کرده و با آن همراهی کاملی خواهند داشت و این همکاری میتواند فضای تنفسی اسرائیل را بازتر کند.
۶- اما البته این اهدافی است که محور آمریکا در منطقه به دنبال آن است. ولی منطقه ما در خلأ نیست و مقاومت منطقه که تاکنون محور تحولات بوده است از این پس نیز وقایع را رصد میکند و در وقت خود میداند که چه باید بکند.»
کاهش دخالت اقتصادی
یک استاد دانشگاه در پاسخ به سوالات روزنامه «همشهری»، شرایط نابسامانی اقتصادی را نتیجه سیاستهای غیرعلمی و عدم توجه دولت به توصیههای اقتصاددانان میداند.
گفتگوی «همشهری» با دکتر علی قنبری عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس را در پی میخوانید:
- مهمترین مشکلات اقتصاد ایران را در حال حاضر چه میدانید؟
مهمترین مشکلات اقتصاد کشورمان را بیبرنامگی، انحراف از برنامه چهارم توسعه و سند چشمانداز و سیاستهای اصل ۴۴، ادامه وابستگی به نفت، دخالت دولت در اقتصاد، وجود تورم و بیکاری بالا، فقر عمومیو عملکرد بعضاً خلاف قانون دولت یا به عبارتی، بیقانونی میدانم.
- دولت چه مقدار در ایجاد این مشکلات نقشآفرین بوده و چه مقدار از آنها، مشکلات مزمن اقتصاد کشور هستند؟
غیر از معضل وابستگی به نفت، سایر مشکلاتی که ذکر کردم عمدتاً یا محصول عملکرد دولت نهم هستند یا عملکرد نامطلوب دولت باعث تشدید آنها شده است. البته در بحث وابستگی به نفت هم دولت کارنامه موفقی نداشته است.
- دولت دهم حل کدام معضل اقتصادی را باید در اولویت قرار دهد؟
اولویتهای دولت آینده برای نجات کشور از بنبست اقتصادی، آن است که دخالت در اقتصاد را کاهش دهد، در جهت کاهش وابستگی به نفت حرکت کند، در چارچوب برنامه توسعه حرکت کند و به قوانین پایبند باشد.
در زمینه سیاستهای اقتصادی نیز دولت باید ٣محور کاهش تورم و بیکاری و بهبود رونق اقتصادی را سرلوحه برنامههای خود قرار دهد.
- از موارد متعدد ذکر شده، کدام یک را اولویت اول قرار میدهید؟
همه این موارد باید بهصورت توأمان در قالب یک مجموعه و بسته اقتصادی حل شوند. نمیشود مشکلات اقتصادی کشور را از هم تفکیک کرد و مثلاً مهار تورم را بر بیکاری ترجیح داد.
- مطمئناً دولت هم خواستار بروز معضلات فعلی اقتصادی همچون تورم بالا نبوده است، پس علت این وضعیت را در چه میدانید؟
درست است که نیت دولت خیر بوده، اما متأسفانه دولت در عرصه اقتصاد، غیرعلمی عمل کرده است. دولت به توصیههای اقتصاددانان توجه نکرد. متأسفانه دولت حتی به قوانین هم بیتوجه بود و با توجه به گزارشهای مستند دیوان محاسبات کل کشور، بیقانونی در دولت به یک رویه تبدیل شد و هنوز هم این رویه ادامه دارد.
شک و شبهه شرکتهای خارجی
حمیدحسینی رئیس اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفت، گاز و پتروشیمی با عنوان: «میراثخواری احمدینژاد از خاتمی» در روزنامه «سرمایه» نوشته است: «محصولات و مشتقات نفتی نقش عمدهای را در صادرات کشور دارند به طوری که میزان کل صادرات کشور در سال ۱٣٨۶ بالغ بر ۲۲ میلیون تن بود که در سال ۱٣٨۷ این میزان به ٣۲ میلیون تن رسید که از این میزان صادرات سهم پتروشیمی هفت میلیون تن بود. بخش قابل توجهی از صادرات کشور به نفت و مشتقات نفت برمیگردد و در این بین محصولات پتروشیمی هر ساله با رشد قابل قبولی، سهم خود از این میزان را افزایش داده است.
به طوری که میزان صادرات این محصولات از پنج میلیون تن در سال ٨٣ به ۱۴ میلیون تن در سال ٨۷ رسید که این نشانگر یک برنامهریزی و هدف گذاری در این صنعت بوده است. اینگونه میتوان گفت که رشد صنعت پتروشیمی مدیون دولت اصلاحات است و با برنامهریزیهای انجام شده توسط مدیران و مسئولان وقت این صنعت امروزه شاهد به بهرهبرداری رسیدن طرحهای بزرگی همچون بزرگترین الفین جهان (جم) و اولین واحد ایزوسیاناتها در خاورمیانه هستیم. مشارکت در طرحهای پتروشیمی در دولت اصلاحات با توجه به سیاست خارجی تنشزدایی خاتمی، از استقبال خوبی توسط شرکتهای خارجی برخوردار بود به طوری که اکثر این طرحها با مشارکت شرکتهای بزرگ خارجی و به روش بای بک مورد اجرا قرار گرفت و هدف گذاری برنامه چهارم در زمینه تولید پتروشیمی ٣۲ میلیون تن در سال بوده است که در صورت اجرای به موقع این طرحها تولید کشور در سال ۱٣٨۷ به ۴۰ میلیون تن در سال میرسید. اما با روی کار آمدن دولت نهم و با بیتدبیری مسئولان دولت تاخیرهایی در این طرحها ایجاد شد که موجب محقق نشدن اهداف برنامه چهارم توسعه شد به طوری که در سال ۱٣٨۷ تولید محصولات پتروشیمی به ۲۶ میلیون تن رسید که به هیچ عنوان قابل توجیه نیست.
بیتدبیری دولت با اتخاذ سیاست تنشزا در روابط خارجی و انتصاب مدیران ناکارآمد در صنایع پتروشیمی به اوج خود رسید.
با ایجاد تنش در روابط ایران و سایر کشورها، شرکتهای حاضر در ایران برای ادامه فعالیت خود با شک و شبهه مواجه شدند و از طرفی مدیران پتروشیمی با استناد به توانایی تامین منابع و داشتن دانش فنی در ایران اغلب قراردادهای بایبک با شرکتهای خارجی را فسخ کردند و در نتیجه با افزایش قیمت نفت و متاثر از آن خدمات و تجهیزات و تاسیسات نفتی، اجرای طرحها با تاخیرهای چندساله و افزایش چندبرابری هزینه سرمایه گذاری مواجه شد.
این تنها بخشی از اینگونه بیتدبیری و بیسیاستیهای دولت نهم است که از مثالهای مشابه آن در دیگر حوزهها میتوان به اجرای فاز دوم فرودگاه امام(ره) اشاره کرد که قرار بود یک شرکت خارجی آن را با ٣۰۰ میلیون دلار انجام دهد ولی با اتخاذ تصمیمهای نادرست در این زمینه پس از فسخ قرارداد اجرای فاز دوم فرودگاه امام (ره) با ۱٣۰۰ میلیون دلار به شرکتهای دیگری واگذار شد. در برابر این رخدادها تنها میتوان گفت دولت نهم با بیتدبیری مدیران و مسئولان شرایط مطلوب سرمایه گذاری شرکتهای خارجی را در ایران از بین برد.»
آگاهی به دشواری راه
«کلام اول» سرمقاله اولین شماره روزنامه «کلمه سبز» است که در پی نقل شده است: «سالها پیش مرحوم آیتالله مجاهد کاشف الغطا به تبیین دووجه برجسته دین پرداخت و اعلام کرد که اسلام بر دوکلمه بنیان نهاده شده: کلمه توحید و توحید کلمه.
و ما اینک طنین آن سخن اندیشیده شده را بیش از هر زمان دیگر در نقشی که دین باید در برآورده ساختن نیازهای بشر امروز ایفا کند جستجو میکنیم. ما که در سی سالگی انقلابی قرار داریم که به نام خدا آغاز شد و با داعیه تحقق مطالبات برحقی که آئینه بیش از یک قرن آرزومندی در اندیشه و دل هر ایرانی بوده، امروزه راه طی شده را میکاویم و از خود میپرسیم که تا چه اندازه به جامعهای آزادتر، عادلانهتر، مستقلتر و پیشرفتهتر نزدیک شدهایم و باورها، رفتارها و نهادهای اجتماعیمان تا چه حد تجسمکننده نگرش توحیدی به عالم است؟ «کلمه سبز» در پی نیاز به این خودکاوی است که پا به عرصه دنیای رسانه گذاشته و هدف آن، ایجاد رسانهای است که همچون آئینهای تمام نما، آنچه هستیم را بنمایاند و همچون چراغی فروزنده، ما را در یافتن راه آینده یاری رساند؛ و بالاتر از همه، کلمه سبز باید به ترجمان الگوی زیست مسلمانی در اکنون و اینجا بپردازد. دستاندرکاران کلمه سبز، نیک میدانند که چه راه دشواری در پیش دارند چرا که انجام این کار نیازمند طرحی نو درافکندن است:
رسانهای که بتواند مخاطبانش را به نگاه به پیرامون خود از دریچهای متفاوت دعوت کند و از آنان بخواهد که در تعیین سرنوشت خویش فعالانه پا به میدان گذاشته و دست همکاری همه کسانی که برای توحیدی اندیشیدن و توحیدی زیستن تلاش میکنند را بفشارد. کلمه سبز میخواهد رسانهای باشد برای همه کسانی که برای ایران و ایرانی جایگاهی رفیعتر قائل هستند و دستیابی به آن را ناممکن نمیدانند و ما را از راهنمایی و یاری دریغ نکردهاند، تشکر کنیم.
و سپاس بیکران مخصوص پروردگار عالمیان است.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|