یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انتخابات دوره دهم ریاست‌ جمهوری
زیادخواهی هواداران "محاصره مدنی" و کم خواهی دیگران


نیکروز اولاداعظمی


• اتحاد جمهوری خواهان ایران استراتژی انتخابات آزاد را در ایران پی می گیرد، این ممکن نمی شود مگر با "محاصره مدنی" و تمکین حکومت بدان، در نفس مسئله مجادله ای نیست، اما این انتهای خط وما در ابتدای خط رسمیت یافتن انتخابات آزاد هستیم، ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ خرداد ۱٣٨٨ -  ۲۲ می ۲۰۰۹


 
 
 
قصد از نوشتن چند سطور نه نقدی بر مقاله ای است و نه مجادله و منازع نظری بلکه گپی دوستانه در مورد "محاصره مدنی" برای انتخابات آزاد از یک سو و خویشن داری ایرانی، که کم خواهی مظهر بارز آن است از سوی دیگر می باشد. لازم به ذکر است اگر "محاصره مدنی" برای انتخابات آزاد   یک فرم مبارزه سیاسی جدید در این سه دهه اخیر به حساب می آید و در آستانه دهمین دوره انتخابات رئیس جمهوری ایران مطرح شد، خویشتن داری ایرانیان که کم خواهی وجه بارز آن است بعنوان نوعی نظام رفتاری-فرهنگی یدی طولی در سنت ما دارد.
من گرچه وارد بحث انتخابات دوره دهم که هنوز در جریان است نشدم اما آن را پیگیرانه دنبال نمودم،صرفنظر از افراط و تفریط که در آن مشهود و مفروض بوده است، بطورکلی باید گفت انتخابات و سمت دهی آن به انتخابات آزاد دغدغه نسبتأ دیرینه ای است که تقریبأ دارای طول زمان بیش از صد ساله دارد اگر نقطه آغاز آنرا از دوران معروف به "بیداری ایرانیان" برآورد کنیم یعنی همان وقتیکه می خواستیم آنرا با پیچشهای احکام شرع بپیچانیم و پیچاندیم، و تا وقوع انقلاب اسلامی که آنرا بر خودمان روا دانستیم، کانون جدی آن مرحله ای با زایش سکولاریسم سیاسی و اندیشه در همین دهه اخیرمی باشد.
در آن زمان (بیداری ایرانیان) اتحاد جمهوری خواهان و دیگر روشنفکران و سیاست ورزان سکولار طرفدار جدی جدایی دین از دولت نبودند که به نام ارزشهای سکولاریسم اندیشه، مبانی سیاست گذاری را بر آن بنا نهند. از اینرو، "عدالتخانه" و تعمیم قانون و قانونگرایی که شرط مهم آن انتخابات آزاد است نمی توانست سترون نشود.
باری، مفهوم ارزشی آزادی و تبیین این مفهوم از سوی روشنفکران سیاسی کار سکولار بطور کامل با شرعیات آمیخته شده بود و این نشان داد که، تجدد ما چه بی مایه بود بجای نقد دین با آن هم بستر شد و از آمیزش آن و در ادامه حضرت انقلاب اسلامی ظهور کرد که حتی الگوی شبه مدرنیسم تقریبأ پنجاه ساله پهلوی ها نیز جلودارش نبود.
اگر چه امروز، ما با همین پدیده (سازگار کردن شرعیات دین با مفاهیم مدرن) در شکل "سازگاری اسلام با دموکراسی و یا "دموکراسی دینی" مواجه هستیم اما سکولاریسم به مفهوم عام آن که جدایی دین از دولت است در صحنه سیاسی ایران حضوری هر چه پررنگتر می یابد. برآمد نمودن عنصر دموکراسی که ریشه اش از نهال در حال رویش جامعه مدنی جان می گیرد مهمترین وجه پروسه سکولاریساسیوم در جامعه ایرانیان است( البته این پروسه که همان گذار از ساختار مبتنی بر نظام توده وار به سازمان اجتماعی مدنی ست، طبعأ گرایش رفتاری دو سویه منفی و مثبت را بهمراه خواهد داشت ولی بهر تقدیر این نهال در حال رویش است)
به نظر می رسد هواداران "محاصره مدنی" حکومت برای انتخابات آزاد از همین پیدایش عنصر مدنی و دمکرسی و رسمیت یافتن چند طیف سیاسی در هرم حاکمیت و پیرامون آن می خواهند بهره جویند تا حکومت را به تمکین برای انتخابات آزاد وادارند. اگر این هست، که هست، پس آنچه مسلم است ما با حکومت فاشیستی و توتالیتر مواجه نیستیم زیرا در این نوع حکومت ها جایی و نشانی از این جنس مفاهیم عنصری موجود نیست. با تأسی به این منطق و فرمول دو دوتا چهارتا می رسیم به آنجایی که می توان، حد معینی از تحرک سیاسی جهت تعدیل بیشتر قدرت متمرکز سیاسی به پشتوانه عنصر مدنی را، پیش بُرد. نتیجتأ می توان مدعی شد که ما در ابتدای گذار به آزادی و دموکراسی و نیز با تغییر روش ( در حد معین) حکومت مداری روبرو هستیم.رسمیت یافتن بلوک بندی های سیاسی در حکومت و کاندیداتوری نمایندگان آنها و افراد منفرد برای ریاست جمهوری و سایر نهادها گواه بر این امر است.
حال از این شرایط، برخی دوستان اتحاد جمهوری خواه عزم را به نفع انتخابات آزاد جزم کرده و در صدد "محاصره مدنی" حکومت بر آمدند. یعنی استراتژی این دوستان به هدف انتخابات آزاد است، ابزار آنها نیز بسیج مدنی مستقل جهت "محاصره" حکومت و در واقع چشم پوشی از ابزاری که حکومت عنادی با آن ندارد، سئوالی که اینجا مطرح می شود اینست به چه دلیل ابزاری را که حکومت چه خواسته و چه ناخواسته در اختیار ما قرار داده و بخشأ شامل فعالیت های مدنی نیز می شود، بایست از آن چشم پوشید و در پی ابزاری بود که مربوط به هدف نهایی یعنی روز موعود انتخابات آزاد است؟ اجازه دهید موضوع را به گونه ای دیگر ادا کنم؛ یک خط را در نظر آریم که مرکب از اول، وسط و آخر است، می خواهیم به آخر آن برسیم مسیر را با چه روشی می پیماییم ، ابتدا اول آن را طی می کنیم به سمت وسط و به آخر می رسیم یا نقطه اولیه را بعنوان سکویی برای پریدن به آخر در نظر می گیریم؟
اتحاد جمهوری خواهان ایران استراتژی انتخابات آزاد را در ایران پی می گیرد، این ممکن نمی شود مگر با "محاصره مدنی" و تمکین حکومت بدان، در نفس مسئله مجادله ای نیست ( مراد من از "محاصره مدنی" یعنی وجود شرایطی که حکومت به انتخابات آزاد تمکین کند)، اما این انتهای خط وما در ابتدای خط رسمیت یافتن انتخابات آزاد هستیم، ابزار ما نیز مربوط به ابتدای گذر از این خط است، اگر موفق به گذر شدیم تازه می رسیم به وسط خط که هنوز ابزار این مرحله به درستی شناخته شده نیست و نامعلوم است، حال چگونه باید به مرحله آخر رسید جز از طریق سکوی پرش اگر بر امتداد آن به سمت وسط و ادامه تا به آخر به شکل سلسله مراتبی پیموده نشود؟ بنده به جای پرتاب شدن از بالا و با سر بر زمین خوردن، زمین خوردن در حال راه رفتن را ترجیح می دهم، زیرا اینطوری صدمه کمتری خواهم خورد.
  دوستان، پیچ و خم و کش و قوس های مرحله اول سمت گیری انتخابات آزاد نباید بعنوان دور باطل تلقی شده و خود را از امکان موجود مورد   تأئید جامعه که حکومت مجبور شد بدان گردن نهد، بی نصیب سازیم. ما با حکومت سر جنگ نداریم ما خواهان تغییر روش حکومت مداری و پاسخ گو کردن مدیریت سیاسی و تعدیل بخشیدن فاصله عمیق و طولانی مدت میان دولت و ملت هستیم، این امکان ناپذیر است مگر اینکه از هر امکان مرحله ای موجود بخصوص پذیرفته شده از سوی حکومت به نحو احسن و با ظرافت خاص استفاده گردد. بنابراین ابزار این مرحله نباید تحت شعاع ابزاری قرار گیرد که ما آنرا در اختیار نداریم و از چند و چون آن بی خبریم، البته به این آگاهیم که یک جامعه مدنی فراگیر حکومت را به تمکین برای پذیرش انتخابات آزاد وا می دارد اما تا مرحله اول و وسط طی نشود به مرحله آخر نخواهیم رسید. به خاطر داشته باشیم جامعه ایرانیان در حال گذار از نظام توده وار به مدنیت است، معنایش این است که ما با رفتار دوگانه مردم روبرویم، بنابران تا وقتی این رفتار بطور نسبی یگانه نشود تمکین به معنای واقعی از سوی حکومت محل تردید است. چگونه ممکن است جامعه ی در حال گذار از مرحله نظام توده وار به مدنیت، بتواند بی کم و کاست حکومت را "محاصره مدنی" نماید در حالیکه خصلت رفتار دو گانه مردم( ناشی از ویژگی گذار)   حاکی از فقدان مرحله اصیل رفتار مدنی است؟
و اما نگرش و گرایش دیگر که نمی توان از تبعات عمل و رفتار آن نگران نبود کم خواهی روشنفکر سکولار در ابعاد گوناگون چه در زمینه شیوه حکومت مداری اصلاح طلبان دینی و چه در روبرو شدن با باورها و گرایشات رفتار سنتی-دینی مردم ایران می باشد. توجیحات هواداران این نوع گرایش اینگونه مطرح می شود: " روحانیت بد و خوب داریم" و یا اینکه ما سکولارهای غیر دینی نیروی تأثیرگذار نیستیم در نتیجه محکومیم در برابر ناملایمات سیاسی سکوت اختیار کنیم و فقط به جنبه های مثبت آن توجه کنیم و قس علی هذا ، آنقدر در این نوع نگاه های مظلومانه و خویشتن داری که این یکی جز فرهنگ رفتاری ما شده غوطه می خوریم که هر چه بر سرمان می زنند بیشتر در جایمان فرو می رویم و از همین منظر تسلیم به موضوعاتی می شویم که مفاهیم تجربی آن در هیچ کجا منعکس نشده است مانند؛ "دمکراسی دینی"، و یا اعلام سازگاری اسلام با دموکراسی، و قبیح تر اینکه از "طعن طاعنان"ی همچون عبدالکریم سروش سکوت کرده تا نکند به اصلاح طلبی اصلاح طلبان حکومت خدشه وارد شود و احیانأ ما را از چشم دیگر ببینند. عبدالکریم سروش بعد از مراسم دعای کمیل در منزل آقای عبدالله نوری اینچنین "فضیلت" خود را در مقابل مخالف نظری خود ادا می نماید: مخالفان روشنفکر دینی را دو طایفه تشکیل می دهند "روحانیون سنتی" و "روشنفکران غیر دینی" که با دین سرسازگاری ندارند و با استدلال های مجهول سعی دارند اذهان را مشوش سازند، اما پیروان نهضت روشنفکری دینی نباید این اظهارات ر ا جدی بگیرند و به حیله راهزنان گوش بسپارند و در مقابل طعن طاعنان کمر خم کنند". تئوریسین انقلاب خونبار فرهنگی در دانشگاهای ایران با الگوبرداری از انقلاب فرهنگی چین که موجبات کشتار دانشجویان و اخراجی بیشماری را فراهم نموده و همچنان علیه مخالف نظری خود حنجره درانی میکند و آنگونه که معلوم است در قاموس اسلام- لیبرالیسم او تکثر گرایی و تحمل مخالف جایگاهی همچون " استدلا های مجهول" و "حیله راهزنان" را دارد، همچنان بی آزرم است. " فضیلت" او یعنی مسخ دگراندیشان غیر دینی، آیا بر ملا نمودن نیات شوم   او که قصد کرده تا نسل دیگری را اینبار نه از جایگاه رادیکالیسم انقلابی بلکه اسلام- لیبرالیستی به سراب بهشت "دموکراسی دینی" برد، تضعیف   فرایند اصلاح طلبی خواهد بود؟ مگر به ثمر رسیدن اصلاحات بدون نقد نظر و چالش ها ممکن می گردد؟
روشنفکری که از نقد ارزش سنتی دین، اندیشه و باورها فارغ باشد چگونه می تواند تولید اندیشه و حوزه سیاست را تغذیه نماید؟ و براستی چگونه باید بدون نقد پذیر کردن اندیشه و باورهای سرریز شده در سنت مان سکولاریسم اندیشه
را بر تخت زرین خرد ( یعنی فضیلت، نبوغ، روح، استعداد، ذوق) بنشانیم؟
نتیجه: واقعیت این است که در ایران طیف های مختلف سیاسی-فکری امکان فعالیت و انتخاب شدن در پُست های مهم حکومتی، نهاد های مدنی و شوراهای شهر و روستا را یافتند، "محاصره مدنی" که برخی با استناد به سند اتحاد جمهوری خواهان ایران آنرا مطرح نمودند خود گواهی بر این امر است. زیرا بدون عنصر مدنی که نمی توان "محاصره مدنی" کرد در واقع آغازی شروع شده که پایان آن بی شک انتخابات آزاد به مفهوم تکثرگرایی خواهد بود، مهم آن است که هر مرحله ای از آن ابزار خاص خود را بیابد و ابزاز پایانی را در مرحله نخستین و یا مرحله وسط بکار نبریم. آنطرف قضیه این است که ما ایرانیان باید از پیله خویشتن داری نهادینه شده در فرهنگ مان بیرون آیم و با نقد ارزشهای سنت ، دین و اندیشه هویت راستین خود را که مطابق با مطالبات امروز جامعه ایرانیان است، عیان سازیم و هر چه بی خردی ( نظیر محافظه کاری، خویشتن داری و مصلحت گرایی که هیچ قائده ای ندارد و فقط تشخیص مجرد است) است فاصله گیریم و معیار سنجش را نسبت به وقایع سیاسی که در شرایط امروز ایران اهم موضوع است، بواسطه خرد( فضیلت، نبوغ، استعداد، روح، ذوق) پی گیریم. بخاطر داشته باشیم سکولاریسم سیاسی از قامت تنومند سکولاریسم اندیشه جان می گیرد نه تقلیل آن به سکولاریسم روشنفکر دینی.
هولباخ که یک نظریه پرداز متعصب نظام طبیعت است در مقام یک سیاستمدار به هیچ وجه نمی خواهد که اندیشه ها و خواسته های خود را بی درنگ به واقعیت پیوند دهد. او در اثر خویش "نظام اجتماعی" همه راه حل های تند و تیز را مردود می داند و می گوید چنین درمان هایی همیشه از خود بیماری زیانبخش ترند، صدای خرد،صدای یک یاغی تشنه خون نیست، اصلاحاتی که خرد انجام می دهد تدریجی است اما به همین دلیل مطمئن تر است.
جامعه ما همیشه از افراط و تفریط رنج برده و صدمه جدی دیده و از آن جز شکست در قلمرو "افکار بکر" و سیاست چیز دیگر نصیبش نشده است. ریشه افراط و تفریط را باید در هراس و وحشت ایرانیان چه از طریق وضعیت نامناسب طبیعت و چه از حملات و هجوم اقوام دیگر که از آن پارادوکس خشونت (زیادخواهی= افراط) و خویشتنداری(کم خواهی=تفریط) بر خواهد خواست، دانست.    پایان
 
 
 
 
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست