چه کسی رئیس جمهور دوره دهم میشود؟
فرید راستگو
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۴ خرداد ۱٣٨٨ -
۲۵ می ۲۰۰۹
بزودی انتخابات دوره دهم برگزار میشود و تا بحال ایران شش رئیس جمهور بخود دیده است .
آقای ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور دوره اول بودند که بعد از یکسال و نیم بجرم دفاع از حقوق مردم از طریق کودتای مشترک اصولگرایان و اصلاح طلبان امروزی به رهبری آقای خمینی از سمت حود برکنار شدند. این دوره آزادترین انتخابات شکل گرفته در جمهوری اسلامی بود و از ۱۲۶ نفر کاندیدا ۹۷ نفر واجد شرایط کاندیداتوری اعلام شدند
آفای محمد علی رجائی رئیس جمهور دوره دوم بودند که بعد از دو ماه از آغاز کار خود در انفجار بمبی کشته شدند.
از ده مهر ۱٣۶۰ تا مرداد ۱٣۶٨ حجه الاسلام علی خامنه ای به مقام رئیس جمهور دوره سوم وچهارم نائل آمدند و در این ایام میر حسین موسوی نخست وزیر ایشان بودند و مسئولیت دولت و دیگر قوا را به عهده داشتند. در این دوران بود که آقای علی خامنه ای ، میرحسین موسوی ، هاشمی رفسنجانی ، محسن رضائی و دیگر شرکایشان موجب طولانی شدن جنگ و ویرانی ایران وایرانیان شدند. در این جنگ قریب یک میلیون ایرانی کشته و معلول شدند وبقول زعمای جمهوری اسلامی بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار خرج جنگی شد که آقایان ٨ سال آنرا ادامه دادند. کشتار سالهای ۱٣۶۰ تا ۱٣۶۷ در زمانی صورت گرفت که جناب آقای میر حسین موسوی سمت نخست وزیری و رئیس دولت آقای علی خامنه ای را بعهده داشته اند.
آقای اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست جمهوری دو دوره پنجم و ششم را بعهده داشتند که با شعار سازندگی و آزاد سازی اقتصاد وارد میدان شدند و لقب سردار سازندگی را بخود اهدا نمودند.
بمدت هشت سال در دوره هفتم و هشتم آقای محمد خاتمی با شعار اصلاحات و برقراری حکومت قانون و جامعه مدنی وارد صحنه شدند که متاسفانه مردم ایران در این دوران هشت ساله شاهد هیچگونه اصلاحاتی نبودند بلکه چنان حکومت بی قانونی برگزار شد که بسیاری از آزادیخواهان و مدافعین حقوق مردم ، نویسندگان ، رهبران و فعالین سیاسی در این دوران یا سر به نیست شدند و یا بی رحمانه ترور گردیدند. آقای رئیس جمهور حکومت قانون فقط در ابتدا ی قتل های زنجیره ای برای خالی نبودن عریضه اعتراضاتی نمودند بعد از این همه چیز پیرو منویات رهبری به فراموشی سپرده شد. هنگامیکه ایشان بعنوان فردی سازشکار مورد اعتراض دوستان اش و مردم قرار گرفتند و از او پاسخ خواستند که چرا در مدت هشت سال ریاست جمهوریتان هیچ اقدام موثری انجام ندادید و مصالح مردم و مملکت را فدای مصالح قدرت طلبان نموده اید، فرمودند در این نظام رئیس جمهور در حد تدارکاتچی است و تازه من رئیس جمهور نشده بودم که نظام را دگرگون کنم ، من مدافع نظام و التزام و اعتقاد به این نظام و رهبرش دارم.
آقای محمود احمدی نژاد یکی دیگر از مدافعین و مهره های نظام بعنوان رئیس جمهور دوره نهم با شعار نفت بر سر سفره مردم و دولت عدالت گستر و مهرورز ایفای نقش نمودند. بنا بر قول آقایان کروبی و هاشمی رفسنجانی ایشان با تقلبات عدیده ای به این سمت رسیدند .
آقای احمدی نژاد علاوه براینکه نفت را بر سر سفره مردم نیآورد و عدالتی را نگستراند بلکه با افزایش بیکاری و گسترش فقر و فلاکت در جامعه نان را هم از سفره اکثریت مردم دور ساخت. ایشان آنقدر شورش را بالا آورده است که محسن رضائی سر دسته یکی از مافیاهای مالی - نظامی ایران اعلام میدارد " باید جلو احمدی نژاد را گرفت زیرا راه او نظام را به پرتگاه می برد" و یا آقای میرحسین موسوی این سوگلی آقای خمینی و کسی که شرافت و نجابت را از امام راحلش آموخته است از آقای احمدی نژاد می پرسد " چه بر سر ۲۷۰ میلیارد دلار در آمد نفت آورده اید ". البته آقای میر حسین موسوی خود باید پاسخ دهند ۱۰۰ میلیارد دلاری که در ایام نخست وزیرشان گم شد و بر باد رفت به حساب چه کسی یا کسانی ریخته شده است؟ که متاسفانه ایشان هنوز از جوابگویی طفره می روند و تاره بعد از بیست سال که از خواب زمستانی بیدار شده است همچون دزدان فراری فریاد می زند دزد را بگیرید های دزد را بگیرید.
اکنون انتخاب رئیس جمهور دوره دهم فرا رسیده است و در این دوره بجز آقای احمدی نژاد آقایان مهدی کروبی ، محسن رضائی و میر حسین موسوی خود را کاندید ریاست جمهوری نموده اند. قبل از اینکه به این سئوال بپردازیم که چه کسی رئیس جمهور این دوره میشود باید از خود سئوال کنیم که چرا در انتخابات باید شرکت کنیم و چرا رئیس جمهور انتخاب نمائیم ؟
انتخابات ابزاریست تا مردم بوسیله آن قادر به حاکمیت بر سرنوشت خویش باشند و رئیس جمهور مردمی کسی است که از حق مردم بر سرنوشت خویش دفاع نماید . وقتی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن برای همه لایه های اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه فراهم آید آنوقت انتخابات را انتخابات آزاد می نامیم. مردم رای می دهند و فردی را بعنوان رئیس جمهور منتخب می نمایند تا ایشان از حقوق مردم و آزادیهای آنان دفاع نماید. مردم با رای دادن و منتخب کردن فردی بعنوان رئیس جمهور به او اعتماد می نمایند تا آن فرد وضعیت معیشتی ، درمانی ، بهداشتی ، کشاورزی ، اداری ، شغلی ، آموزشی ،ارتباطی ، مسکن ، نانو آزادیشان را بهبود بخشد .
مردم رئیس جمهور انتخاب می کنند تا در صورت عدم موافقت با سیاستهای قدرت حاکم آن را برکنار سازند و از رئیس جمهور جدید می خواهند سیاستی دگر پی ریزد تا از منافع مردم و حقوق ملی شان حمایت کند و از بد ترشدن زندگی شان جلو گیری نماید . اما در ایران بعد از کودتا برعلیه آقای بنی صدر هر بارکه مردم به پای صندوقهای رای رفته اند و رئیس جمهوری را انتخاب نموده اند اوضاع و احوال شان بدتر شده است آنان هیچگاه نتوانسته اند در وضعیت مردم تغییر و تحولی ایجاد نمایند و مردم را به حداقل نیازهای معیشتی و اجتماعی اشان نزدیک سازند.
از خود سئوال کنیم که در ایران با شرکت کردن در انتخابات
آیااین امکان بوجود می آید تا آزادیهای سیاسی – اجتماعی – فرهنگی - قومی و مذهبی برقرار شود و رئیس جمهور منتخب ، ملت را برای رسیدن به حاکمیت خویش یاری رساند؟
آیا این امکان بوجود می آید که جامعه مدنی و نهادهای آن شگل گیرند و سندیکاها ، روزنامه ها ، روزنامه نگاران و دگر اندیشان آزادانه به فعالیت خود به پردازند؟
آیا این امکان بوجود می آید تا از حقوق بشر و آزادیهای فردی ، بیان ، اندیشه ، مذهب و زبان و دیگر آزادیها ذاتی و اولیه مردم در جامعه سخنی بمیان آورد؟
آیا این امکان بوجود می آید تا بیکاران و محرومان جامعه به حداقل حقوق برای امرار معاش برسند؟ و برای حداقل معیشت تن به فحشا ندهند و کلیه خود و فرزندانشان را نفروشند؟
آیا این امکان بوجود می آید تا کارگران ، زحمتکشان ، معلمان ، زنان ، دانشجویان ، روزنامه نگاران ، ناشران ، اطباء ، پرستاران ، ورزشکاران و حتی خود روحانیون غیر درباری آزادانه و بطورمسالمت آمیز بدون سرکوب و رعب و وحشت خواستهای خود را بیان سازند؟
آیا این امکان بوجود می آید که ایران مال همه ایرانیان باشد و به استقلال و آزادی دست یابد ؟
قدر مسلم جواب منفی است زیرا اولاً در وعده ها و شعارهای ۴ کاندید اصلی ریاست جمهوری هیچ بیانی و برنامه روشنی در ارتباط با حقوق بشر ، آزادی ، احترام به کرامت انسانی و حاکمیت مردم نیست. دوماً تجربه سه ده حاکمیت رژیم بما آشکار ساخته است که در نظام ولایت مطلقه فقیه انتخاباتی در کار نیست یک بازی در کار است که کارگردان آن آقای علی خامنه ای است . در ایران رئیس جمهور کارگزار و تدارکاتچی رهبر است و رهبر در ایران قدرت مطلق را دارا می باشد او فرا قانونی ، غیر پاسخگو و نظارت ناپذیر است و به کسی هم جوابگو نیست. رهبر رسانه ها و تمام وسائل ارتباط جمعی را در عنان قدرت خویش دارد او فقهای شورای نگهبان را انتخاب می کند و آنان به نمایندگی از ایشان ضمن بستن راه هر گونه انتخابات رقابتی ، آزاد و عادلانه به میل خود و در پناه رهبرشان افراد را از طریق نظارت استصوابی رد صلاحیت می نمایند و بر جریان آن نظارت و مداخله می جویند و همچون رهبر به هیج نهادی و فردی جوابگو نیستند. پس در ایران انتخابات عادلانه ، آزاد و رقابتی وجود ندارد چون نظارت استصوابی جریان دارد و در ضمن احزاب سیاسی و نهاد هادی مدنی سرکوب میشوند ، سانسور و کنترل شدید مطبوعات و نشریات اینترنتی صورت می گیرد و از کمترین آزادیهای دمکراتیک خبری نیست.
ساده اندیشی است که تصور شود در چنین شرایطی از طریق شرکت داوطلبانه در انتخابات مهندسی شده نظام ولایت مطلقه فقیه و یا توصیه های ریش سفیدانه می توان نظام ولائی را وادار به ایجاد فضای سیاسی و اجتماعی کشور و رعایت حقوق اولیه مردم ایران نمود.
حتی کسب قدرت اجرائی و نمایندگی مجلس راه گشا نخواهد بود زیرا که در جمهوری اسلامی یک رای تعیین کننده است و آنهم رای ولی فقیه می باشد .
آنانی که با تئوریهای جور وا جور مردم را دعوت به شرکت در انتخابات می کنند باید بدانند قدرت حاکم با هیچ انتخابی تغییر نمی کند و تنها رئیس جمهوری می رود و رئیس جمهور جدیدی می آید.
تجربه عملی از بدو جمهوری اسلامی تا بحال بما نشان می دهد که در اختیار داشتن قوه مجریه و دیگر قوای موجود درجامعه حتی اگر با رای اکثریت مردم بدست آید به تغییر مسیر و حتی تغییرات جزئی نمی انجامد زیرا این تغییرات نهایتاً باعث تغییر نظام میشود و منجر به انقلاب اجتماعی و سیاسی می گردد، انقلابی که پایه های سلطنت مطلقه فقیه را سست و سپس نابود خواهد نمود.
اکنون آنانی که بعناوین مختلف مردم را به شرکت در انتخابات فرا می خوانند باید برای مردم روشن سازند چگونه و با چه روشها و ابتکاراتی می خواهند ولایت مطلقه فقیه را مبدل به ولایت مردم سالار نمایند یا حکومتی دمکرات و مردمی از دل چنین نظامی برقرارسازند . این گرایشهای سیاسی اگر در تاریکی و کورعمل نمی کنند باید از قابلیتها و ظرفیتهای تغییر رژیم جمهوری اسلامی سخنی بمیان آورند. شعار و اغوا کردن مردم کافی است اگر می خواهید مردم به شما اعتماد کنند باید از تجارب موفق آمیزتان در طی سی سال حیات جمهوری اسلامی اتان سخنی بگوئید. شما با اتکای به کدام تجربه عملی موفق آمیزتان هر بار مردم را به شرکت در انتخابات دعوت می نمائید بعد هم خود تا مدتی همچون نادمان خاموش در گوشه ای می خزید. آیا به اصلاح طلبان که قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول دارند دل خوش کرده اید ؟ از اصلاح طلبان نه تنها نباید انتظار رعایت و حمایت از آزادیها حتی در حد از بین بردن گشت های خیابانی را داشت بلکه پذیرش هر گونه حکم حکومتی از سوی آنان کاملاً ممکن و میسر است و دور از انتظار نیست همانطوریکه آقای کروبی در زمان ریاست اش در مجلس فرمان بستن مطبوعات توسط رهبر را پذیرفت و آنرا حکم حکومتی خواند تا جائیکه نمایندگان را دعوت به سکوت نمود و ازایراد هرگونه سخنرانی جلوگیری بعمل آورد.
شما که خود جزء تحصیلکردها و فرهیختگان ایران هستید تا کی می خواهید دل در گرو نظام سرتا پا فاسد جمهوری اسلامی ببندید. چرا باید گول شعارهای و وعده های غیر قابل اجرای قبل از انتخابات را بخورید ؟! آیا واقعاً براین باور هسیتد که حرفهای و وعده های کاندیداها ضمانت اجرائی دارد ؟ مگر آقای خمینی قبل از انقلاب نگفت ما پول نفت را مستقیم به حسابهای شما مردم ایران واریز می کنیم و اگر رضا شاه و محمد رضا شاه قبرستانها را آباد کرده اند ما ایران را آباد می کنیم . پول نفتی به حساب کسی واریزنشد بلکه ایران با تسخیر سفارت آمریکا و هشت سال جنگ و اعمال روزانه سرکوب و حفقان برعلیه مردمش ویران و ویرانتر شد. مگرآقای رفسنجانی قبل از ریاست جمهوری نگفت می خواهد سازندگی کند و مردم را با آزاد سازی اقتصاد به رفاه برساند، پس کجاست آن رفاه . مگر آقای خاتمی نگفت می خواهد جامعه مدنی و حکومت مردمسالار بنا سازد پس کجاست آن جامعه مدنی و آزادی که ایشان وعده داده بود. البته جامعه مدنی ایشان به جامعت النبی و حکومت مردمسالار ایشان مبدل به حکومت مردمسالار مذهبی گردید . مگر آقای احمدی نژاد وعده نداد پول نفت را بر سر سفرها بیآورد پس کجاست آن پول و حکومت مهرورزی ایشان .
اگر از اول انقلاب تا بحال تمام نشریات و متون سی ساله اخیر را جستجو کنید نمی توانید یک جمله آری حتی یک جمله از سران رژیم ( چه رهبرو رئیس جمهور ، چه وزیر و معاون وزیر ،چه رئیس و نماینده مجلس ) پیدا نمائید که از حق و حقوق احاد مردم و خوشبختی و مشارکت شهروندان در امور مملکتی دفاع نمایند و آن جمله عملی شده باشد . حاکمین کنونی ( اصول گرایان و اصلاح طلبان) تمام آزادیهای بدست آمده از انقلاب را نابود ساختند و هر شخصی که کوچکترین اعتراضی نمود ودر دفاع از خوشبختی و بهروزی مردم و حقوق ملی ایران و ایرانیان برخاست یا به زندان افکندند یا بهلاکت رساندند و اگر فردی شانس آورد و جان سالم بدر برد به خارج پناهنده شده است و به خیل مهاجرین ایرانی پیوسته است.
در نظام ولایت مطلقه فقیه هر انتخابی بین بد و بدتر است و هرشخصی را مردم انتخاب کنند اوضاع و احوال شان بدترین میشود زیرا پیش از آنکه مردم به پای صندوقهای رای بروند انتخاب اصلی از سوی آقای علی خامنه ای صورت گرفته و می گیرد. بنا براین مردم انتخاب کننده اصلی نیستند و انتخاب شونده نیز تنها یک نقش دارد و آن اطاعت از ولی امر مسلمین است. تئوری انتخاب بین بد و بدتر را سردمداران جمهوری اسلامی در دهان مردم گذاشته اند تا امیال سرکوب شده مردم بیدار نشود و کسی در فکر سعادت و بهتر زیستن خود نباشد و در نهایت جرئت مخالفت با کل نظام را پیدا نکند. سردمداران و مجریان رژیم از بازی با انتخاب اجباری بین بد و بدتر سالهاست که به نحو احسن سود می برند و با گمراه کردن و فریب دادن مردم طوری وانمود می کنند که امروز عامل فساد اجتماعی و اداری ، گرانی ، بیکاری و نابسامانیهای اقتصادی مردم اصول گرایانند و فردا عامل فلاکت ، تیره بختی و عدم خوشبختی مردم اصلاح طلبانند در صورتیکه عامل ذلت و خواری ایران وایرانیان نظام ولایت مطلقه فقیه است . توجیهات اخلاقی و سیاسی این تئوری اینست که اگر با دو بد روبرو شوید وظیفه شماست که آنرا که کمتر بد است انتخاب کنید ضعف این استدلال کاملاً روشن است زیرا کسانی که بد را در مقابل بدتر انتخاب می کنند به تماماً فراموش می کنند که همیشه در شرایط بد زندگی می کنند و زندگانی خود را روزانه بدتر می نمایند. البته تئوری انتخاب کمتر بد مختص سردمداران رژیم نیست بلکه بخش بزرگی از نخبگان جامعه این تئوری مستبدانه را آگاهانه یا ناآگاهانه تبلیغ و ترویج می نمایند تا عامه مردم برای پذیرفتن شرایط بد تر آماده باشند. قاعدتاً بعد از سالها تجربه عملی از نظام جمهوری اسلامی می بایست پایه های این تئوری فرو می ریخت اما شگفتا که چنین نیست . آنانی که تن به چنین استدلال نا حقی می دهند حداقل از خود سئوال کنند که می خواهند به کدام برنامه سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی کاندیدای مورد علاقه خود رای بدهند. کدام کاندیدا برنامه مدون و نوشته شده ای برای وضعیت ورشکسته و لجام گسیخته اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی کشوردارد. حداقل از خود بپرسیم پول سود نفتی را که بما مردم ایران وعده می دهند با این شرایط دشوار در آمد نفتی و رکود اقتصادی ایران و جهان از کجا می خواهند بیاورند . و بقول سعید لیلاز مفسر اقتصادی پولی در خزانه کشور نیست که اینها قول تقسیم اش را می دهند.
خلاصه کنیم امروز نیروهای امنیتی و سپاهی به اذن رهبر با نفوذ خود در تمام شریانها و نهادهای مملکت حتی باشگاههای ورزشی اوضاع را قبضه کرده اند و نماینده آنان کسی جز احمدی نژاد نیست که اخیراً رهبر بارها بطور مستقیم و غیر مستقیم از ایشان و دولت اش دفاع نموده اند. چه احمدی نژاد و چه کاندید دیگری از صندوقهای رای بیرون بیاید مطمئن باشید در شوره زار استبداد وضع زندگی مردم ایران بدتر از آنی میشود که امروز شاهد آنیم.
هوشیار باشیم و هنر نه گفتن را بکار بریم تا توانائی و عظمت خود را در یابیم که فردا دیر است . اگر باورمان بر این است که نظام ولایت مطلقه فقیه عامل سیاه روزی مردم ایران است و اگر باورمندیم در ابتدای قرن بیست ویکم ما هنوز در دوران سیاه استبدادی قرون وسطی زندگی می کنیم وباز اگر باورمندیم ما ایرانیان از ابتدائی ترین حقوق ذاتی و انسانی خود محروم هستیم و ایران با آنهمه منابع طبیعی خدا دادی و استعدادها جزء کشورهای عقب افتاده و فقیر و ورشکسته دنیا محسوب میشود و صنایع و کشاورزی ما با واردات بی رویه روزبروز نابودتر و ورشکسته تر میشوند. باور داشته باشید عامل اصلی این شرایط دشوار و اسفناک نظام ولایت مطلقه فقیه ایست که مانع پویائی و بالندگی ایران و ایرانیان شده است پس باید برای پیشرفت کشورمان ، بهروزی و خوشبختی خود و فرزندانمان و حتی آیندگانمان این مانع را از سر راه برداریم. اولین و ابتدائی ترین قدم آنست که با تحریم هر چه وسیعتر انتخابات به کل نظام و سر سپردگان رنگارنگش نه محکمی بگوئیم تا در آینده بتوانیم با صلابت و همبستگی بیشتر جنبش های متفرقه تودهای را هر چه بیشتر و بهتر پیوند وگسترش دهیم.
بعد از تحریم موفقیت آمیز انتخابات مقاله دیگری در مورد بعد از تحریم خواهم نوشت.
سر بلند و پیروز باشید
Fa_rastgou@yahoo.com
|