روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۵ خرداد ۱٣٨٨ -
۲۶ می ۲۰۰۹
روزنامه «جام جم» با عنوان: «مناظره کاندیداها، بایدها و نبایدها» نوشته است: «به ابتکار رسانه ملی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نامزدهای انتخابات به صورت دو نفره در مناظرههایی شرکت خواهند کرد.
این برنامه با هدف آشنایی بیشتر مردم با دیدگاهها، برنامهها و رویکردهای نامزدها در یک فرصت برابر و فهرستی از پرسشهای مشترک میباشد.
۴ نامزد که از چهرههای شناخته شده نظام هستند در برابر دیدگان مردم و جهانیان و در نهایت ادب و اخلاق چرایی ورود به عرصه پذیرش این امانت و نیز چگونگی تحقق برنامههای خود را تبیین و تشریح خواهند کرد.
در یک نگاه کلی آنچه که به نظر نگارنده «نبایدهای» مناظره میباشد و نامزدها باید بیش از هر کس مراقبت کنند که به آن حریم ورود نکنند و به مثابه خطوط قرمز مناظره تلقی میشود عبارت است از:
- استفاده ابزاری از مقدسات، امام خمینی (ره)، رهبری و ولایت فقیه، شهیدان و ارزشهای انقلاب اسلامی
- نادیده انگاشتن دستاوردهای مسلم انقلاب اسلامی و سیاهنگری
- پرهیز از قومیت گرایی که وحدت ملی را خدشه دار میسازد
- ممنوعیت ورود به احوال شخصیه و حریم خصوصی نامزدها
اگر از این چهار مورد بگذریم قلمرو بس فراوانی برای ورود نامزدها به آنها و الزام به پاسخگویی وجود دارد که اهم بایدهای انتخاباتی دهم عبارتست از:
- سند چشمانداز و ساز و کارهای عملیاتی کردن
- اصل ۴۴ قانون اساسی و برنامههای نامزدها برای اجرایی شدن آنها
- تورم و راه حل مشخص کاهش آن
- گرانی و راه حل مبارزه با آن
- بحران مسکن و سازوکارهای قانونی برای برون رفت از آن
- اشتغال و سازوکارهای کارآفرینی مولد، خلاق و حقیقی
- امنیت اجتماعی، بایدها و نبایدهای آن
- مذاکره و رابطه با آمریکا چرا و چگونه؟ منافع و مضار آن
- آزادی، تبیین موضوع و سازوکارهای نهادینه کردن آن
- گفتمان خط امام و رهبری، مولفهها و مفصل بندی گفتمان
- مبارزه با فقر، فساد و تبعیض با کدامین رویکرد و چگونه؟
- انرژی هستهای و دفاع از حقوق مسلم ایران و سازوکارهای آن
- آزاد اندیشی (چند صدایی) و بایدها و نبایدهای آن
- اختیارات قوای سه گانه و نحوه تعامل و همکاری با یکدیگر
- هدفمندکردن یارانهها چرا و چگونه
- انقلاب اسلامی؛ توهم توطئه یا وجود توطئه حقیقی درستی یا نادرستی آن
- تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی یا تعامل فرهنگی...»
چرا به کروبی رای میدهم؟
دکتر عطاءالله مهاجرانی با عنوان: «چرا به کروبی رأی میدهم؟» در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته است: «تا بیستودوم خرداد زمانی نمانده است. همین سه هفته هم مثل برق خواهد گذشت. به نظرم رسید در این فاصله چند مطلبی با همین عنوان بنویسم که چرا به کروبی رای میدهم؟ چرا پیشنهاد میکنم شما هم در یک کلام برای: زندگی بهتر و ایران سربلند و نشان دادن سیمایی متین و موجه از اسلام و انقلاب به کروبی رای دهید. نخست: کارنامه کروبی به نخستین روزهای شکلگیری انقلاب و رهبری امام خمینی پیوند خورده است. بیش از نیم قرن سابقه حضور در صحنه انقلاب و همراهی و یاری با امام خمینی؛ بی تردید از این زاویه کروبی چهره شاخص نامزدهای این دوره انتخابات ریاست جمهوری است.
این نکته به روشنی روز است. آنانی که از آغاز شکلگیری انقلاب با انقلاب رشد کردهاند، به زندان رفتهاند، شکنجه و تبعید شدهاند، آوارگی و رنج را در راه انقلاب و یاری امام مثل شهدی شیرین نوشیدهاند. سخن آنان و سابقه آنان و مقاومتشان رنگ وبوی و رونق دیگری دارد.
مدتی پیش یکی از دیوانهای شعر «ماغوط» شاعر شگفتیآور سوری را میخواندم. بیتردید ماغوط افسونگر واژههاست. در شعری به نقد ادونیس شاعر جهانی سوری پرداخته و گفته است: اگر ادونیس طعم فقر را چشیده بود؛ اگر در راه آزادی به زندان افتاده بود؛ شعر او شکوه و شور دیگری داشت.
همان که اقبال لاهوری سرود:
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو آبی ندارد
در سخن و رفتار و منش کروبی سوزی وجود دارد که در یادداشت محسن مخملباف و محسن کدیور به خوبی و درخشندگی به آن اشاره شده است. در سلول زندان برای اولین و آخرینبار طنین زنگ تلفنی میپیچد و صدای کروبی؛ که پیگیر مرخصی برای محسن کدیور بوده است. صدای گریهای فضای سلول زندان را پرمیکند و محسن مخملباف میبیند و میشنود که هم سلولی او که در برابر شکنجهها از پای نمیافتاد، برای رنج یک زندانی دیگر اشکش فرو میریزد.
همین سابقه و کارنامه است که وقتی لقمانیان نماینده همدان در مجلس ششم را دستگیر کردند و خواستند زهر چشمی از مجلس و جبهه اصلاحات بگیرند، کروبی صندلی ریاست مجلس را ترک کرد و گفت: چنین مجلسی را نمیتواند اداره کند و ساعتی بعد لقمانیان آزاد شد.
مجموعه بیانیهها، نامهها، پیگیریهای کروبی درباره آنانی که به بند افتادهاند و: هر شب ستارهای به زمین میکشند و باز/ این آسمان غمزده غرق ستارههاست.
پیگیری وضعیت دانشجویان در بند یا ستارهدار، همه و همه ریشه در سابقه و تجربه و نگاه و رویکرد انقلابی کروبی دارد.
نسبت او با انقلاب مثل نسبت مادر با کودکی است که بالیده و برکشیده است و نمیتواند کمترین ناراستی و خدشه و آسیبی را در جسم و جان جوان خود ببیند و تحمل کند. دایه نیست، مادر است. از زمره سود و رویشهای بعد از انقلاب نیست از جنس سرمایه و ریشههای پیش از انقلاب است.
تردیدی نیست. آنانی که در سختیها و زندانها و تبعیدها و شکنجهها یار انقلاب و امام بودهاند، از کسانی که به هر دلیل چنان سابقه و تجربهای ندارند متفاوتند. از این رو کروبی که نامزد ریاست جمهوری است؛ کارنامه بیش از ۵۰ سال مبارزه و مجاهده و خدمت برای انقلاب و اسلام را بر دوش میکشد. کسی که یاران انقلاب را از همان زمانها به خوبی میشناسد و در حافظه درخشانش نام و نشان و احوال آن ستارگان زنده است. ریاست جمهوری کروبی فرصتی خواهد بود تا پیشکسوتان انقلاب بار دیگر در صحنه مدیریت سیاسی و اجتماعی و نظری کشور حضور پررنگی پیدا کنند. شعار برای انقلاب و ادعای گفتمان انقلابی داشتن کار دشواری نیست اما سابقه انقلابی داشتن و یک عمر در راه انقلاب و برای مردم از پای ننشستن و کوشیدن امر دیگری است.
زر اندودگان را به آتش برند
پدیدآید آنگه که مس یا زرند
کروبی پس از انقلاب زراندود نشده است از جنس انقلاب است.»
روزهایی لبریز از فرصتها و تهدیدها
علیرضا علویتبار فعال سیاسی ملی ـ مذهبی با عنوان «مساله اصلی» در روزنامه «صدای عدالت» نوشته است: «به تدریج دارد اجماعی در میان صاحبنظران شکل میگیرد. محور این اجماع این است که مجموعه خطمشیهای شکل گرفته و اجرا شده توسط دولت نهم (با همیاری مجلس هفتم و هشتم)، غیردموکراتیکترین،
ضدتوسعهایترین، تنشآفرینترین، غیراخلاقیترین و قانونشکنانهترین خطمشیهایی بوده است که پس از پیروزی انقلاب انتخاب شده و به اجرا درآمده است. اینک به وضوح میتوان گفت که بهترین فرصت پس از انقلاب برای دستیابی به رشد و رونق همه جانبه کشور از دست رفته است. این هزینه سنگینی بود که تنگنظری و تمامیتخواهی بخشی از صاحبان قدرت، برخورد غیرمسئولانه بخشی از روشنفکران، فشارهای مخرب ناشی از سلطهطلبی قدرتهای جهانی، تردیدها و تزلزلهای اصلاحطلبان و خستگی و بیتفاوتی عامه مردم، به کشور ما تحمیل کرد. امروز همه ما میدانیم که ادامه این روند یعنی تشدید همه مشکلاتی که از آن میهراسیم! تشدید عدم توازنهای اقتصادی، تشدید بحرانهای سیاسی (بحران مشروعیت، مشارکت و کارآمدی)، تشدید محدودیتها و رکود فرهنگی و تشدید فرآیند تخریب سرمایههای اجتماعی، حداقل آنها هستند! بنابراین مهمترین رسالت و مسئولیت همه ما جلوگیری از تداوم این روند تخریب و اضمحلال ملی است. تا اطلاع ثانوی همه مسائل دیگر فرعی است و باید تحتالشعاع این مساله اصلی قرار گیرد. فرصتهای سیاستورزی اصلاحطلبان در کشور ما متاسفانه دائماً محدودتر شده و کاهش مییابند. فرصت غیرقابل انکاری که هنوز در دسترس ماست شرکت فعال در انتخابات است.
مطالبات به حق بسیاری وجود دارد که تاکنون پاسخ داده نشده است. اما درخواست همه آنها را در این مقطع مطرح کردن با واقعبینی سیاسی، تناسب ندارد. برای پیشگیری مسالمتآمیز خواسته و حقوق فراموش شده باید نخست از وضعیت بحرانی و تنشزای موجود عبور کرد. نگاهی به عرصه سیاست نشان میدهد که از دید اغلب ناظران وضعیت فعلی، تنها مقدمه و مجرای گذر به وضعیت دیگری است که چندان از کم و کیف آن مطلع نیستیم. همه ما احساس میکنیم که افزایش فشارهای منطقهای و سربرآوردن مشکلات درونی خبر از تحولی ضروری میدهد. اصل تحول چیز بدی نیست که از آن بترسیم. آنچه که نگرانکننده است سمت و سوی این تحول احتمالی است. نوع نارضایتیهایی که در حال اوجگیری است از جنس نارضایتیهای اقتصادی و معیشتی، قومی و اجتماعی است. تجربه نشان داده است که هر گاه نارضایتیها از جنس سیاسی و به دلیل مشارکت خواهی سیاسی باشد امکان تحول دموکراتیک افزایش مییابد. نارضایتیهای اقتصادی،قومی و اجتماعی اغلب در خدمت تحولات غیردموکراتیک و خشن قرار میگیرند. به علاوه به دلیل سرکوب مداوم نهادهای مدنی امکان اینکه این نهادها که فاقد وسایل ارتباط جمعی و امکان ارتباط با مردم هستند سردمداران ابراز نارضایتیها شوند، اندک است و امکان تودهوار شدن ابراز نارضایتیها وجود دارد. کیست که نگران ابراز نارضایتی تودهوار نباشد؟ گفتمانهای غیردموکراتیک نیز در محافل مختلف جامعه ما در حال جا بازکردنند. گفتمانهایی چون ناسیونالیسم رومانتیک، قومگرایی، بنیادگرایی مذهبی ضدحکومتی و قرائتهای استالینی از مارکسیسم در میان ناراضیان وجود دارد و میتواند گسترش یابد. آیا نباید نسبت به گسترش چنین گفتمانهایی احساس نگرانی کرد؟ تحولات دموکراتیک در یک جامعه به نوع نارضایتی گفتمان حاکم بر ناراضیان و نقش نهادهای مدنی در هدایت ناراضیان وابسته است. وقتی زمینه برای تحولی دموکراتیک نامساعد باشد باید از تشدید عوامل تحولات غیردموکراتیک ترسید.
جنبش دموکراسی خواهی در ایران باید بتواند با مشارکت فعالی برای انتخاب جریانی تلاش کند که این جریان قادر باشد به آرام کردن فشارهایی که میتوانند منجر به فروپاشی اجتماعی شوند. به علاوه با سالمسازی و کارآمد کردن حکومت از افزایش فاصله میان جامعه و حکومت جلوگیری نماید. پس از گذر نسبی از خطر فروپاشی اجتماعی و انفجارهای اجتماعی است که میتوان به دموکراتیکتر کردن اندیشید و در جهت آن اقدام کرد.
روزهای آینده لبریز از فرصتها و تهدیدهاست. دولت قدرتمند، توسعهگرا، دموکرات و اخلاقی تنها راه ما برای بهرهگیری از فرصتها و مقابله با تهدیدهاست. باید به تغییر مسالمتآمیز و قانونی دولت فکر کرد. سایر مسائل فرعی است، مساله اصلی را گم نکنیم!»
چند سوال از منتقدین دولت
روزنامه «رسالت» با عنوان: «چندسوال ازمنتقدین سیاست خارجی دولت» نوشته است: «۱- اگر سیاست خارجی دولت نهم موفقیتآمیز نبوده است چرا آمریکا و متحدانش برای مقابله با احمدینژاد این همه هزینه میکنند و خود را به آب و آتش میزنند؟
۲- چرا آمریکا و برخی احزاب و گروههای داخلی و حتی برخی شخصیتها روی یک نقطه اشتراک نظر کامل دارند و آن، اینکه رئیسجمهور آینده هر که میخواهد باشد فقط احمدینژاد نباشد!
٣- چرا برخی، از دیپلماسی مقاومت به ماجراجویی تعبیر میکنند؟
۴- اعتراض رژیم صهیونیستی به سوئیس درباره حضور رئیسجمهورمان در کنفرانس دوربان۲ حکایت از چه دارد؟ چرا این رژیم نماینده سیاسی خود را به نشان اعتراض از سوئیس فراخواند؟
۵- دشمن از حضور ما در عرصه بینالمللی احساس تهدید میکند ولی عقلای اصلاحطلب ایراد گرفتند چرا به ژنو رفتید؟!
۶- وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا در اظهارات اخیر خود با تقسیم جهان به نظام چند قطبی از کشورهایی همچون ایران، چین و روسیه به عنوان قدرتهای جدید نظام بینالملل نام برده است، آیا از اینکه یکی از قدرتهای مطرح جهان هستیم اصلاح طلبان باید احساس خطر کنند؟!
۶-۱- در دنیای چند قطبی امروز که واشنگتن تلاش میکند تنشها با کشورهایی چون چین، ایران و روسیه را کم کند، آیا این یک گام به جلو برای تضمین اقتدار ایران نیست؟
۶-۲ - منافع ایالات متحده اقتضا میکند روابط با کشورهایی که در مجاورت آن هستند را در اولویت قرار دهد و ایران در سالهای گذشته نفوذ خود در آمریکای لاتین را افزایش داده است،آیا دیوار به دیوار مرزهای آمریکا عمق استراتژیک ایران را به رخ دشمن بکشیم ایراد دارد؟
۷- شناسایی رسمی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت نوظهور توسط رسمیترین مقام سیاست خارجی آمریکا نشانگر اثربخشی سیاست خارجی تهاجمی دولت نهم است بنابراین استمرار مناسبات تهران باهاوانا، کاراکاس، لاپاز، ریودوژانیرو، سانتیاگو و بوئنوس آیرس از اصلیترین رموز موفقیت دیپلماتیک و استراتژیک ما در نظام بینالمللی است. چرا برخی از این توفیق باید اظهار ناخرسندی کنند؟»
فاصله بین نخبگان سیاسی و مردم
دکتر علیرضا حسینی بهشتی سردبیر روزنامه «کلمه سبز» با عنوان: «دوم خرداد و خردادهای دیگر» نوشته است: «دوم خرداد یادآور حادثهای بس شگرف در تاریخ انقلاب اسلامی ماست؛ حادثهای که به دست ملتی صورت پذیرفت که رفتارش هیچگاه در چارچوب تحلیل تحلیلگران سیاسی نمیگنجد. دوم خرداد، رهبران، فعالان، احزاب و سازمانهای سیاسی را در شگفتی قرار داد. پس از آنکه میرحسین موسوی صحنه را برای پیروزی سید محمد خاتمی خالی کرد و تمامی نیروهای تحولخواه به همراهی و همدلی با او برخاستند، حداکثر چیزی که به ذهن اصلاحطلبان میرسید این بود که انتخابات به دور دوم کشیده میشود و این خود، باوجود قطعیت پیروزی نامزد رقیب در انتخابات، گامی بود بلند که میشد از ظرفیت آن برای تلاشهای بعدی استفاده کرد. اما مردم آنچه را که تشخیص دادندو پیگرفتند و اتفاقی افتاد که برای همه فعالان سیاسی باادعا و بیادعا غیرمنتظره بود.
هشت سال بعد، جنبش اصلاحات علیرغم موفقیتهای چشمگیری که به دست آورده بود نتوانست موقعیت خود را در میان تودههای مردم حفظ کند؛ مردمی که چشمانتظار برآورده شدن مطالبات بیپایان انباشته شده در طی سالها مانده بودند، گوش دل به کسانی سپردند که با داعیه نیروی سوم ظاهر شدند و به ستوهآمدگان از رقابتهای جناحی را به زندگی رها از کشمکش، فساد، ناکارآمدی و تنگناهای معیشتی وعده میدادند. با این وجود هنوز سالی بیش نگذشته بود که وعدهها انکار شد، رونق اقتصادی و معیشتی ادعا شده چون سرابی ناپدید گردید، دولت جدید برای جبران ناکارآمدی خود به غوغاسالاری تمسک جست و هر روز خبر خوشی وعده داد و مافیاهای ساختگی که یکی پس از دیگری کشف نشده مانده بود ناپدید شد. پس از آن دستاوردهای علمی شگرفی به رخ کشیده شد؛ هرچند که ابعاد واقعی آن به تدریج در ابهام فرو رفت و ساکنان کوچه و بازار فهمیدند که طرفی از آن نخواهند بست. مدارک علمی تقلبی، سادهزیستیهای نمایشی، همکاری با صاحبان ثروت های کلانی که صد البته برای کمک به منجی بشریت ذخیره شده بود، اندک اندک پرده زر و زور و تزویر را از جلوی چشمان مردم به کنار برد. دانسته شد که مدعیان شفافیت مالی در ورطه بیانضباطی مالی افتادهاند، صنایع داخلی به واسطه واردات بیرویه کالا زمینگیر شدهاند، سهام عدالت متعلق به بنگاههایی است که وسع سودهای وعده داده شده به خیل سهامداران را ندارند و اینکه دولتمردان، صداقت را به قدرت فروختهاند تا به هر قیمتی که شده چهارسال دیگر در مسند خویش باقی بمانند.
اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد را باید در گذر چند هفته آینده در انتظار نشست؛ اما آنچه بهوضوح میتوان دید، فاصلهای است که هنوز هم میان نخبگان سیاسی و توده های مردم وجود دارد و نمیگذارد مردم دولت را کارگزار خود بدانند. فاصلهای که تا زمانی که دل حکمرانان از تلاش سرسختانه یک زبالهگرد بدرد نیاید و هاله توهمی که سیاستمداران را فراگرفته ناپدید نشود، باقی خواهد ماند؛ تا زمانی که حکمرانان، مردم را ولینعمتهای واقعی خود بدانند و نه رعایای نیازمند ترحم.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|