یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا تحریم و نه مشارکت؟


دکتر حسن کیانزاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ خرداد ۱٣٨٨ -  ۲٨ می ۲۰۰۹


در تاریخ ۲٣ ماه مه ۲۰۰۹ انتخابات ریاست جمهوری در آلمان فدرال برگزار گردید و برای پنج سال دیگر آقای پرفسور «هورست کولر» (Horst Köhler) با رای ۶۱٣ نفر از باشندگان حاضر در مجلس, تائید گردید. در انتخابات ریاست جمهوری آلمان, نیمی از انتخاب کنندگان یعنی بیش از ششصد نفر از میان نمایندگان فعال لایه های گونه گون اجتماعی و سیاسی, فرهنگی, هنری, ورزشی, سندیکایی , کارگری و شهروندانی که بطور افتخاری وقت خود را در راه خدمات اجتماعی و حقوق بشری صرف می کنند, برگزیده می شوند. آقای کولر پس از پیروزی در این گزینش در بیان سپاس خود از حاضرین, نقطه اتکاء را بر خواست های مردم گذارده و می گوید شرکت شما و رای تک تک شما در پیشبرد دموکراسی برترین است و من در این راستا تمام نیروی خود را به کار خواهم برد. در این رابطه و هم به مناسبت جشن برگزاری شصتمین سالگرد قانون اساسی آلمان پس از سقوط رژیم ناسیونال سوسیالیست های هیتلری, یکی از نخست وزیران ایالات فدرآل آلمان می گوید, بدون انجام یک انتخابات آزاد, حکومت برخوردار از مشروعیت مردمی و قانونمدار نمی باشد. بیان این سخن, کشف نوینی نمی باشد, اما اشاره به یک چنین شیوه مرسوم در عرف متعارف و دموکراتیک آن, پس از گذشت شصت و چهار سال از تدوین قانون اساسی آلمان و انتخاب دولت های ادواری متکی برآن, خود هشداری است کلی به اینکه آن دوران استبداد تک حزبی حکومت نازی ها را از یاد نبریم و دیگر اینکه به ارزش و اهمیت این آزادی و حق گزینش فردی در پناه قانون اساسی, توجه بداریم. درمیهن مان و در برون مرز در ماهها و هفته های گذشته, گفتمان گسترده ای پیرامون انتخابات ریاست جمهوری در گرفته است.
در درون کشور چهار کاندیدای وابسته به نظام, هرکدام در مقام مسئوولیت های کلیدی در سی سال گذشته در خدمت نظام, که از آغاز در آن حضور و دخالت داشته , اکنون هم در این تاتر فرمایشی- انتصابی که به نام «انتخابات» براه انداخته اند, هریک نقش خود را خوب بازی می کنند. شوربختانه در این میان در بخشی از سردمداران و نام آوران به اصطلاح اپوزیسیون بیرون مرزی, این فکر تقویت گردیده که گویا یک رقابت انتخاباتی واقعی بین کاندیداهای درون ساختار حاکمیت وجود دارد و به بهانه ی اینکه میان گزینش «بد» و «بدتر», هرکسی به جز احمدی نژاد, بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند, «بهتر»است, مردم را ترغیب و تشویق براین می کنند که به پای صندوق های رای بروند. استدلال آنها اینستکه طرفداران احمدی نژاد برای پیروزی او, پنج میلیون شناسنامه در پاکستان چاپ کرده اند, که می خواهند آنها را به نام او به صندوقها بریزند. حال برای خنثی کردن این آراء, رقبای او رو به سوی مردم آورده و از آنها طلب کمک نموده که درانتخابات شرکت کرده و با حضور خود در این «خیمه شب بازی» تقلب آنها را بی اثر سازند. و کسانی از میان اندیشه وران بویژه برون مرزی, از این رویداد به گونه «سنگین تر کردن وزنه مردم» و یک «تحول بزرگ» نام به میان آورده که در جهت یک گفتمان دمکراسی – لیبرال پیش می رود, که پیروزی آن در این «انتخابات» ؟! قطعی شده و ما دیگر می توانیم از بحث غالب گفتمان و از پیروزی نهایی گفتمان دمکراسی- لیبرال, در ایران یاد کنیم. اینان حتا با ذوق زدگی پا را فراتر گذارده و آن تحول بزرگ, یعنی پشتیبانی مردمی از رقبای احمدی نژاد را «محاصره مدنی» !!؟ نامیده اند و میگویند این انتخابات به همه فعالان سیاسی در ایران فرصت بسیار خوبی داده است که, حکومت را بدهکار کنند و بگویند که حکومت, حقوق مسلم گروههای مختلف اجتماعی و یا کل ملت را زیر پا می گذارد و ما اینها را می خواهیم و این اولین بار است که مردم برای محورقرار دادن خواستها, مطالبات خود از حکومت, کاندیداها و از نظام حاکم می خواهند, که این خواستها را برآورده سازند!!؟
در این راستا, پاسخ یکی از سخنوران تالارهای پال تاکی که مشارکت مردم را در انتخابات به بهانه ی بیان خواستها و مطالبات شان از حکومت توجیه می کرد, به یک پرسش که آیا مگر در سی سال گذشته حکومتگران از این خواستها, یعنی حکومت قانونمدار و دادگستر و متعهد به حقوق بشر ناآگاه بوده اند, این بودکه شما حق دارید, مشکل هم همین جا است. یعنی اینکه این حکومت گوشش بدهکار به این حرفها و توجیهات روشنفکرانه ما نیست. «همچنین یکی از تحلیل گران در رابطه با «تحریم انتخابات», می گوید: بعضی می گویند باید تحریم کرد, خوب اینها حرفهایی است برای دلخوشی خودمان, مردم اکثرشان نخواهند شنید که ما اصلا چه گفته ایم و یا چه توصیه ای کرده ایم. و آنهایی هم که می شنوند, مارا در بیرون خیلی جدی نمی گیرند, می گویند اینها دلشان خوش است در آنجا راحت زندگی شان را می کنند و ما اینجا گرفتار هستیم. مردم خودشان تشخیص می دهند که چکار کنند. کاری که ما می کنیم اینستکه مسایل را برای مردم روشن کنیم. شاید کمی بهتر از پاره ای از مردم در خود ایران. ما می توانیم یک تصویر کلی را ببینیم و آنرا برای مردم تشریح کنیم, آنوقت مردم آگاهتر می توانند اقدام کنند.» این تحلیل گر گرامی, از یکسو می گوید که مردم اصلاٌ توجه به آنچه ما در بیرون می گوییم ندارند و مارا جدی نمی گیرند- یعنی نیروهای دموکرات و سکولار ضدرژیمی را که فرستادگان جنایتکار حکومت, بسیاری از رهبران و فعالین شان را در سه دهه گذشته بربرانه به قتل رسانده اند- و از سوی دیگر می خواهند مسایل را برای مردم تشریح کنند, روشن کنند, تا آنها آگاهتر بتوانند اقدام کنند؟! فرایند این ضدونقیض گوییها اینستکه, ما به دست خود تمامی مبارزات ایرانیان بیرون مرزی مخالف رژیم و و لایی ملایان را, چه گروهی و سازمانی و چه رسانه ای, پژوهشی و نوشتاری که بویژه نقش بسیار ارزشمندی در روشنگری رویدادهای میهن مان از جمله در گستره مسایل حقوق بشری و دفاع از مبارزینی که در بند بیدادگران رژیم گرفتار شده اند, بیرنگ و بی مقدار ساخته, آن هم بخاطر اینکه با این تبلیغ, بر طبل دلخراش مشارکت در انتخابات بکوبیم و به دگراندیشان و هم آوردان سیاسی مان سرزنشانه بگوییم که از بیرون, برای مردم در درون کشور حکم صادر نکنید!!؟. در گفتمان انتخابات, تحریم و یا مشارکت, از هرزاویه و دیدگاهی که به آن بنگریم, باید که نخست به این پرسش بنیادین پاسخ دهیم که آیا در کشور ما با توجه به گزینه های گونه گونی که حکومتگران جمهوری اسلامی در سی سال گذشته بر پایه اصول و قوانین موجود و نهادهای کنترل حکومت, از جمله, نظارت استصوابی و شورای نگهبان و دخالت های جناح ها و مراکز قدرت, مانند نیروهای سپاه و بسیج, انجام گرفته است, در این برهه از زمان, که همچنان در جامعه ایران موج سرکوب, اختناق و سانسور مطلق رسانه های گروهی, نبود احزاب و گروهها و سازمانهای سیاسی غیرخودی و همچنین تشکل های کارگری و صنفی برآمده از گزینه آزاد, می توان انتظار برگزاری یک انتخابات آزاد را از این حکومتگزاران داشت؟ که حتا تحمل یک جوان وبلاگ نویس ایرانی را که در نامه ای به خامنه ای از او خواسته بوده است که به فرزندان و جوانان ایرانی هم بمانند فرزندان و جوانان حزب الله در لبنان و فلسطین توجه بدارد و به آنان مهر ورزد, نداشته و اورا در بیدادگاه, زیر شکنجه از میان بر می دارند. و یا اینکه مراجع قضایی رژیم همچنان دست گشاده و بیرحمانه, حکم های اعدام را صادر می کنند و دختری شانزده ساله رابه نام «دل آرا دارابی» شش سال در زندان سیاه نگه می دارند و آزادی را از او و زندگی اش می ربایند و سرانجام به دار می کشند.
پاسخ به این پرسش را, هم میهنان ما در درون کشور با صراحت داده اند. بیش از ۷۰ درصد می گویند این انتخابات آزاد نیست و ۵٣ درصد به پای صندوقهای رای نخواهند رفت. حال در یک چنین شرایط و جو حاکم و غالبی که معرکه گران تاتر «انتخابات» براه انداخته اند, سخن از مشارکت مردم به میان آوردن و آنهم به بهانه اینکه ما به «ساختارنظام» کاری نداریم و مدعی شویم که در برابر احمدی نژاد و تقلب های انتخاباتی او و یارانش, رقبای دیگر از جمله, کروبی و میرحسین موسوی روی بسوی مردم آورده اند و از آنها طلب حمایت می کنند, که بعضی از روشنفکران جمهوری خواه بیرون مرزی بر آن نام «محاصره مدنی» گذارنده اند, معنایی جز این ندارد که این مبلغین مشارکت در انتخابات به نفع کروبی و یا میرحسین موسوی, تنها سر در پی خواستهای تئوریک خود دارند و نه توجه به واقعیات ملموس جامعه ایران از جمله بیش از بیست میلیون مردمی که زیر خط فقر و محرومیت اقتصادی و رفاهی به سر می برند, میلیونها جوانان بیکار و سرگردان, اعتیاد و فحشاء و بسیاری دیگر از ناسازواریها در جامعه ای که, خنده و مهر و شادمانی از آن رخت بربسته و سالیانی است که در پوششی از درد و غم و بیماری و بیکسی فرورفته است. بی سبب نیست که یک چنین تحلیلگرانی هرگز در کنفرانس ها و رسانه های پال تاکی, از این مقوله ها و قربانیان بیدادگریهای رژیم سخن به میان نمی آورند. اما هم آوردان آزادیخواه سیاسی خود را که بر این زخم های برهنه مردم ایران و درد و رنج آنان انگشت می گذارند, سرزنش کرده و می فرمایند حکم صادر نکنید. از این دوستان و هم آوردان پشتیبان مشارکت در انتخابات می پرسیم که, در جامعه ایران چه رویداد اصلاحی و یا تحول ریشه ای و دگرگونی در ساختار نظام انجام گرفته و یا پیش شرطهای اعتماد برانگیزی از سوی حکومتگذاران جمهوری اسلامی در رابطه با چگونگی برگزاری «انتخابات آزاد» آشکار گردیده اند که شما در این هنگامه ی «انتخاباتی» و مکر و نیرنگ, خود را هم آوا و همآهنگ آن رقیبان «بدتر»کرده اید, که هریک در گذشته در مقام مسئولیت های کلیدی و کلان کشور, یعنی نخست وزیری, ریاست مجلس و فرماندهی سپاه در خدمت و حفظ نظام نه تنها شاهد و ناظر بربیدادگریها و جنایات آن بر مردم ایران بوده اند, بلکه در آنها دخالت مستقیم و یا غیر مستقیم داشته,که در فردای آزاد ایران اگر در قید حیات باشند باید بر کرسی اتهام و دادستانی قرار بگیرند و پاسخ دهند که چرا به نام مذهب و ولایت کاذب فقیه, مردم ایران را به بندکشیدند, آزار و شکنجه کردند, دستها و پاها بریدند, چشم ها از حدقه درآوردند, زنان بیگناه و زجر کشیده از ستم مردسالاران را سنگسار کردند و هزارانی از زنان و مردان آزاده میهن مان را بربرانه کشتند؟ معنای شعار «محاصره مدنی» برای حمایت از یک کاندیدای ولایت فقیهی در برابر دیگری, چیزی جز این نیست,که این تحلیلگران خیال پرداز, بی توجه به رفتار و گفتار و باورهای این برگزیدگان نظام و بیت رهبری, که هیچ یک از آنان قدرت مطلقه ولی فقیه را زیر پرسش نبرده و در چارچوب ساختار نظام هرگز سر از اطاعت از «حکم حکومتی» رهبر معظمشان بر نتابیده اند, بگونه ای که آقای کروبی در کرسی ریاست مجلس از طرح قانون اصلاح مطبوعات به دستور رهبر خامنه ای در مجلس خودداری می کند و در پاسخ به اعتراض تنی چند از وکلا می گوید, این حکم حکومتی است و ولایت فقیه یعنی همین. و یا اینکه میرحسین موسوی از پاسخ به پرسش دانشجویی که از او می پرسد در رابطه با کشتار ۶۷ که او نخست وزیر کشور بوده, سخن بگوید, سرباز می زند, اما در جایی دیگر از عدم دخالت خود در امور قضایی سخن به میان می آورد و مسئوولیت خود را این چنین بی شرمانه منکر می شود و در رابطه با اصلاح قانون اساسی اعلام می دارد که با صراحت می گویم که با اصلاح قانون اساسی مخالفم, یعنی اینکه درب بر همان پاشنه همیشگی اش خواهد چرخید. این تحلیلگران باید بگویند که بر پایه ی کدامین اصول و منطق دمکراتیک و جهانشمولی مردم را دعوت به مشارکت و آن «محاصره مدنی» با توجه به آنچه که در فراز اشاره بردیم, می کنند؟! این سخن از سوی آنان, که بیان خواست ها و مطالبات مردم ایران تاکنون این چنین گسترده مطرح نشده, کتمان واقعیت است و بس. مردم ایران در تمام دوران و هنگامه های سیاسی سه دهه ی گذشته پیگیر برای بیان خواست ها و مطالبات به حق شان به پا خواسته اند. اگر چنین نبوده, پس چرا حاکمیت همچنان بی امان دست به سرکوب و شکنجه و قتل شان یازیده؟. قتل های زنجیره ای مختاری ها و فروها, زهرا کاظمی ها, سعیدی سیرجانی ها, اکبر محمدی ها, میر صیافی ها برای چه بوده است؟!
تبلیغ عدم شرکت در این خیمه شب بازی و سیاه بازی انتخاباتی و تحریم آن هرگز به این معنا نیست که باورمندان آن, دست روی دست خود بگذارند, سر در سینه فرو برند و تنها, شعار دهند. وظیفه ما میهن پرستان و آزادی خواهان ایران زمین در این است که از این فرصتی که فضای موجود در اختیارمان گذارده بیشتر و کوشاتر از هر زمان دیگری, شفاف, کارنامه سیاه این حکومت را به نقد کشیم, از خواست ها و مطالبات و نیازهای ملموس جامعه زیر ستم ایران سخن به میان آوریم و انگشت بر زخم های برهنه و دردمند آنان بگذاریم.
مشارکت و یا اختیار سکوت در رابطه با برگزاری یک چنین خیمه شب بازی فقاهتی به نام انتخابات به باور ما, معنایی جز قبول عبودیت و تسلیم و رضا و سلطه پذیری از سوی مستبدین و ستمگران حاکم, به همراه ندارد. بنابر این, در این هنگام که حکومتگران جمهوری اسلامی با در دست داشتن تمام ابزار قدرت و سرکوب و اختناق, راه بر هرگونه جنبش آزادیخواهی, حقوق بشر و مطالباتی مردم ایران بسته اند, تحریم انتخابات می تواند به گونه یک «شعار محوری» از سوی اپوزیسیون دمکرات ایران, بیانگر مقاومت ملی و اعتراض گسترده ما در برابر رژیم گشته, و سرانجام با تقویت جنبش های دانشجویی, زنان, جوانان و کارگران, حاکمیت را وادار به پس نشینی کند. «آن سن سوچی» بانوی فرهیخته برمه و گیرنده جایزه صلح نوبل در پانزده سال گذشته به خاطر مبارزات سیاسی و تسلیم ناپذیری اش در برابر نظامیان حاکم و سرکوبگر برمه, در زندان به سربرده و یا در خانه اش بازداشت و زیر نظر بوده است. اکنون که بار دیگر, نظامیان برمه می خواهند به مانند ملایان در ایران, به مانند ادوار گذشته انتخاباتی غیر آزاد را بر مردم برمه تحمیل کنند, این بانوی آزاده به عنوان رهبر مبارزات آزادیخواهانه مردم برمه, برگزاری آنرا که در پیش است تحریم کرده , سر سازش و تسلیم در برابر استبداد حاکم فرو نیآورده و بار دیگر سختی و رنج زندان را بر خود هموار کرده است. دکتر محمد ملکی رئیس پیشین دانشگاه تهران که در ایران زندگی می کند , او در بیانیه ای که باید از آن به مانند یک ادعانامه علیه رژیم حاکم سخن به میان آورد, با صراحتی بی مانند می گوید: کاندیدآها سرو ته یک کرباسند و همه بنیادگرایانی هستند دست پروده بنیادگرای بزرگ. او نوشتار خودر ا اینگونه پایان می برد: به نام یک ایرانی پس از ۶۰ سال مبارزه برای آزادی و برابری, اعلام می کنم من رای می دهم, اما نه برای نشاندن کسی بر روی صندلی ریاست جمهوری. من رای می دهم تا یک یک شما و همدستانتان را که وطنم را به این روز انداخته اید, روی صندلی دادگاه رسیدگی به خیانت علیه بشریت بنشانند تا جوابگوی مردم ایران و جهان باشید. از این زنان و مردان آزاده که سمبل مقاومت و استواری و تسلیم ناپذیری در برابر استبداد اند, درس بگیریم و بیاموزیم و خود را همگام و هماهنگ با ستمگران حاکم نکنیم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست