یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کودک روانه از پی بود


سیمین بهبهانی


• کودک روانه از پی بود،
نق نق کنان که «من پسته»!
«پول از کجا بیارم من؟ »
زن ناله کرد آهسته. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ خرداد ۱٣٨٨ -  ۲٨ می ۲۰۰۹


کودک روانه از پی بود،
 
نق نق کنان که «من پسته»!
 
«پول از کجا بیارم من؟ »
 
زن ناله کرد آهسته.
 
 
کودک دوید در دکان،
 
پا یی فشرد و  عَرّی زد.
 
گوشش گرفت دکان‌دار:
 
«کو صاحبت، زبان بسته؟»
 
 
مادر کشیده دستش را:
 
«دیدی که آبرومان رفت؟»
 
کودک سری تکان می داد

دانسته یا ندانسته .
 
 
ـ یک سیر پسته صد تومان!
 
نوشابه، بستنی . . . سرسام!
 
اندیشه کرد زن با خود،
 
از زنده‌گی شدم خسته.
 
 
دیروز گردوی تازه
 
دیده‌ست و چشم پوشیده‌ست.
 
هر روز چشم پوشی‌هاش
 
با روز پیش پیوسته...  
 
 
کودک روانه از پی بود،
 
زن سوی او نگاه افکند
 
با دیده‌‌یی‌که خشمش را
 
باران اشک‌ها شسته.
 
 
ناگاه جیب کودک را
 
پُر دید . . .   ـ «وای دزدیدی؟»
 
کودک چون پسته می‌خندید،
 
با یک دهان پر از پسته...
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست