روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۱ خرداد ۱٣٨٨ -
۱ ژوئن ۲۰۰۹
روزنامه «اعتماد» در گزارشی باعنوان: «حمله شدید شریعتمداری به اصلاحطلبان» نوشته است: «با آغاز شمارش معکوس برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم، خط تخریب کاندیداهای اصلاحطلب وارد فاز جدیتری شد. در طول هفته گذشته به موازات انتشار اخباری از نتایج نظرسنجیهای انتخاباتی به سود اصلاحطلبان، حامیان «محمود احمدینژاد» در شهرها و برنامههای مختلف به شدت بر رقبای او تاختند. تندترین مواضع تخریبی روزهای اخیر از سوی «حسین شریعتمداری» اتخاذ شد. مدیرمسئول روزنامه کیهان در یک سخنرانی میان مردم اصفهان، کاندیداهای اصلاحطلب را با بنیامیه که در جنگهای بدر با پیامبر اکرم جنگیدند و در جنگ صفین قرآن را سر نیزه کردند، تشبیه کرد. او نه تنها اصلاحطلبان را «دروغگو»، «نقزن»، «فعال در جبهه دشمنان ایران» و «باجگیر» توصیف کرد بلکه از این هم فراتر رفت و در یادداشتی که در روزنامه تحت مسئولیتش نوشت به شدت اعضای جامعه روحانیت مبارز را به خاطر عدم حمایت از محمود احمدینژاد مورد شماتت قرار داد. واکنش این اصولگرای نامدار حامی رئیس دولت نهم تنها موضع گیری اصولگرایان حامی احمدینژاد نیست. در کمتر از دو هفته باقیمانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم، تریبونهای عزاداری دهه فاطمیه و سخنرانیهای متنوع و گسترده ارائه شده به این مناسبت نیز رسماً به تریبون انتخاباتی طرفداران احمدینژاد تبدیل شد. چنان که «سعید حدادیان» مداح معروف نزدیک به دولت نهم در هیات رزمندگان غرب تهران با انتقاد صریح از محسن رضایی و میرحسین موسوی، مردم را دعوت کرد به احمدینژاد رای دهند چرا که «هیات رزمندگان به دنبال جهاد و شهادت است.» او همچنین رضایی را به نوشاندن جام زهر به امام خمینی(ره) متهم کرد و موسوی را فردی معرفی کرد که به جای سرکشی به فقرا به کشیدن نقاشی مشغول بوده است. پیش از این مداح اهل بیت، «حاج منصور ارضی» نیز در سیادت یکی از کاندیداهای اصلاحطلب شک کرده بود. به این ترتیب تنها در طول چند روز سیاست ستادهای احمدینژاد از تبلیغ دولتمردان و دفاع از عملکرد آنها تغییر فاز داده و تخریب و تکفیر رقبای انتخاباتی احمدینژاد در دستور کار قرار گرفته است. چنین رویهیی نشان از آن دارد که مشاوران و مسئولان ارشد ستادهای دولت احمدینژاد از افت آرای رئیس دولت نهم نگران شدهاند و به دنبال راهکاری برای ممانعت از ریزش آرای او در سبد رقبای اصلاحطلب - مهدی کروبی و میرحسین موسوی - هستند. این گمانه زمانی به واقعیت نزدیک میشود که در نظر داشت اخبار و گزارشها از رشد آرای کاندیداهای اصلاحطلب حکایت دارد؛ اتفاقی که در فاصله ۱٣ روز مانده به روز برپایی انتخابات تکاپوی مضاعفی در ستادهای احمدینژاد ایجاد کرده است تا نتیجه انتخابات را به نفع خود تغییر دهند.
احساس خطر در اردوگاه طرفداران دولت نهم چنان است که «حسین شریعتمداری» چهره شاخص اصولگرای حامی احمدینژاد شخصاً برای تبلیغ او عازم اصفهان شد و در تندترین الفاظ اصلاحطلبان را «یزید» و «عمرسعد» خطاب کرد.شریعتمداری در مسجد سید اصفهان گفت: «شال سبز مقدستر از قرآن نیست و قرآن را سر نیزه کردن است.»
به گزارش ایرنا وی افزود: «یکی شال سبز به سر بسته، یکی میخواهد چنج (تغییر) بدهد.» سرپرست موسسه کیهان، پرداختن به موضوعاتی از قبیل توزیع سیب زمینی و ماجرای ٣۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی را حرفهای دم دستی و سیاهنمایی دانست و افزود: چرا تنها به قاضی میروید و همه آمارها را دروغ میانگارید؟ وی تصریح کرد: مدام دم از توسعه سیاسی زدند و در سیاسی کردن سیب زمینی بیرگ موفق بودند. شریعتمداری افزود: این بنده خدا (احمدینژاد) را خیلی مظلوم گیر آوردید و از هر طرف بهش میتازید و ما میدانیم چرا، زیرا به شماها باج نداد، به آن آقایانی که چندین میلیون دلار از شرکت استات اویل رشوه گرفتند و قراردادهای نفتی از جمله کرسنت را با قیمت ۱۰ برابر کمتر یا به ثمن بخس فروختند و بعد نماینده مجلس ششم بگوید که برای قراردادهای نفتی در صحن مجلس، پنج دقیقه وقت گذاشته نمیشد زیرا کسی کارشناس نفت نبوده است. مدیرمسئول روزنامه کیهان ارائه تصویر غلط از واقعیتها را یکی از شگردهای جنگ روانی رقیب احمدینژاد برشمرد و گفت: با انگشت گذاشتن روی نقاط ایده آل از جمله برخورد کردن با مافیای وزارت نفت و خواستار نتیجه آن شدن از دیگر شگردهای جنگ روانی علیه احمدینژاد است. وی شبیه سازی نادرست این دولت با دولتهای ناموفق و تکرار ادعاهای دروغی را از دیگر شگردهای این جنگ روانی دانست و افزود: برخی ادعا کردند در این زمان پول بین مردم تقسیم میشود یا اینکه توزیع عادلانه ثروت را نوعی گداپروری نام میگذارند. حتماً زمانی که بعد از انتخابات کمکی به مردم شود، میگویند جایزه برای موفقیت خودشان میدهند. شریعتمداری گفت: نق زدنهای بسیاری اینک در برخی از تبلیغات نامزدها علیه دولت نهم شروع شده است. وی خاطرنشان ساخت: تابلوی هر جریانی باید با هویت اصلی آن همخوانی داشته باشد. چه اتفاقی افتاده که امریکا، اسرائیل، اتحادیه اروپا و برخی از کشورهای منطقه و برخی از جریانات داخلی هم قول هستند که رئیسجمهور، اصولگرا نباشد. شریعتمداری افزود: آیا منافع جریان داخلی با منافع دشمنان بیرونی یکسان است؟ چه اتفاقی افتاده که همه، کلان سرمایه داران، در این اردوگاه جمع شدهاند. وی خاطرنشان کرد: باید مواظب بود آنهایی که در جنگ بدر با قرآن جنگیدند، در صفین قرآن را بر سر نیزه نکنند. وی در ادامه تصریح کرد: شناخت این افراد مهم است زیرا اینها کسانی هستند که میگفتند شهادت امام حسین(ع) نتیجه خشونت محمد رسول الله(ص) بوده است. شریعتمداری خطاب به طرفداران احمدینژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری تاکید کرد: این اردوگاه (ستاد انتخاباتی احمدینژاد) باید از خودش جوشش نشان دهد تا این موج گسترش بیشتری نشان دهد. وی به برنامه ریزی دشمنان ایران برای کم نشان دادن حضور نیروهای حزب اللهی اشاره کرد و گفت: در گام نخست انتخابات باید با حضور پررنگتر مردم برگزار شود و بعد اصلحتر انتخاب شود و نقشه دشمنان ایران را نقش بر آب کرد. شریعتمداری تاکید کرد: دشمن در این انتخابات با تمام توان وارد میدان شده و هر که هر چه مایه دارد باید به میدان بیاورد زیرا کار به نقطه حساس رسیده است. وی با اشاره به انتقاد از سیاست خارجی دولت نهم گفت: برخی ادعا دارند سیاست ما تنشزدایی بود، وقتی با دشمن کاری نداشته باشی دشمن هم با تو کاری ندارد و آیا واقعاً عزت کنونی بالاتر است یا آن موقع (دوران اصلاحات)! شریعتمداری افزود: حضور ایران در امریکای لاتین تاثیر در حیاط خلوت امریکاست و داد امریکا در آنجا از حضور ایران بلند است. شریعتمداری اظهار داشت: میگویند کارگران بیکار شدند و کارخانهها تعطیل شده. چرا دروغ میگویید؟ مگر شما کارخانهها را به ثمن بخس نخریدید. بگویم چه کسانی خریدند و با وامهای میلیاردی با گردن کلفتی وام را پس نمیدهند؟ وی تاکید کرد: دولت نهم با شناسایی مشکلات مردم به دنبال رفع آنان بوده و ممکن است در برخی بخشها به نتیجه نرسیده ولی مهم این است که دولت پیگیر مشکلات مردم بوده است. حسین شریعتمداری در اجتماع هزاران نفر از طرفداران احمدینژاد در مسجد سید اصفهان، با اشاره به اینکه دکتر احمدینژاد برای پست ریاست جمهوری کیسه ندوخته و شخص ساده زیستی است، افزود: احمدینژاد بودجه را در حمایت از محرومان هزینه میکند، مگر حمایت از محرومان بد است؟ وی خاطرنشان کرد: مردم طعم خدمت اصولگرایی را چشیدهاند و از آن دست نمیکشند و سادهزیستی و شجاعت و تواضع در مقابل محرومین و ایستادگی در مقابل دشمنان را از این رئیسجمهور مشاهده کردند. شریعتمداری با اشاره به سخنان رهبری در مورد وقوع عاشورای دیگر گفت: به فرموده ولی امر مسلمین اگر عاشورایی دیگر اتفاق افتد بار دیگر امام حسین(ع) شهید نمیشود، بلکه نوبت هلاکت یزید و عمر سعد است.»
در این شرایط باید رأی داد
جمال میرصادقی نویسنده و منتقد مطرح در زمینه ادبیات با عنوان: «برای خلاصی از وضع موجود رأی بدهید» در روزنامه «اعتمادملی» نوشته است: «تا همین چند روز پیش من هم مانند خیلیهای دیگر خیال رای دادن نداشتم، یعنی راستش را بخواهید به خیالم فایدهای هم نداشت اما در روزهای نمایشگاه کتاب با ناشرم «حسین کریمی» مدیر نشر «نیلوفر» بحث انتخابات پیش آمد، از من انکار بود برای رای ندادن و از ایشان اصرار برای رای دادن، دست آخر هم این حسین کریمی بود که مرا قانع کرد که باید در این شرایط رای داد. راستش را بخواهید حالا مطمئنم باید رای داد، شاید هر موقع دیگری بتوان انتخاب کرد، بالاخره یکی ازاصول دموکراسی همین است که رای دادن و ندادن دست خودتان باشد. اما حالا که درباره دموکراسی و داشتن و نداشتنش حرف نمیزنیم، ماجرا عبور از این شرایط دشوار است، خلاصی است به معنای واقعی کلمه.
این روزها هم بعد از آن گفتوگویی که میان من و مدیر نشر نیلوفرگذشت به هر کس که میرسم، میگویم رای بدهید و خیال تحریم و باقی قضایا را از سرتان بیرون کنید، حالا وقت این حرفها نیست. دیگر روزگار دیگری است، یادم میآید که در دوران خاتمی دیگر در اتاقهای وزارت فرهنگ به روی کسی بسته نبود، این وزارتخانه داشت میرفت که دیگر واقعا وزارت فرهنگ باشد. قرار بود یک باری یکی از کارهایم مجوز بگیرد، یک چند وقتی گذشت خبری نبود، بعد یک روز خبر کردند که فلان واژه را اگر میتوانی تغییر بدهید که کتاب مجوز بگیرد، ما هم پذیرفتیم و کتاب راهی بازار شد. این روزها با نویسنده مانند متهم برخورد میکنند، نویسنده کتابش را میفرستد که مجرم شناخته بشود تا قبل از آن هم متهم است. دیگر وزارت فرهنگی نمانده است، این روزها همان است که خود آقایان میگویند، وزارت ارشاد است و ممیزی. در این سالها خیلی وقتها من نویسنده و بسیاری دیگر غیرخودی بودند، جلوی کارهایمان را گرفتند و حتی وقتی همراه بودیم به این همراهی به دیده شکوتردید نگریستند اما یک وقتهایی هست که بحث بر سر باب میل بودن است، یک وقتهایی روزگار سخت ما را به تنگ میآورد، این روزها شقدوم شرح حال ما شده است. برای تحمل هر چیزی اندازهای وجود دارد اما دیگر قضیه حد و اندازه نیست، آن قدر کوچک شدهایم که در کلمه هم نمیگنجد. آقایان وزارت فخیمه ارشاد یادشان رفته است که عصر اینترنت و رسانههای دیجیتال است، هر چند شنیدهام آنجا هم پاسبان دارند و هر روز محدودترش میکنند. اما یکی نیست بگوید کدام آدم بیماری برای پیدا کردن یک تصویر و یک جمله به قول دوستان «تحریکآمیز» زحمت خواندن ٣۰۰ صفحه کتاب را میدهد، کسی که طالب ادبیات است که تکلیفش روشن است، آن کسی هم که نیست وقتش را هدر نمیدهد. ۷۵ میلیون ایرانی در این کشور زندگی میکند و فقط ۲ هزار نفر یا کمی بیشتر از آن یک مجموعه داستان را میخرند. همین ذهنیت «محرمعلیخان» است که کتاب و سرانه فرهنگیمان را به این روز انداخته است. برای این شمشیری که از رو بسته شده است باید چارهای اندیشید، این شمشیر اگر چهار سال دیگر هم بماند، این بار از غلاف بیرون میآید و دیگر...
فکر میکنم، آن قدر گفتهام که بدانید روزگار فرهنگ این مملکت به کجا رسیده است، گفتم بنویسم شاید شما هم قانع شدید و فکر کردن به بهترینها را فراموش کردید و تنها برای خلاصی از وضع موجود ۲۲ خرداد ماه بدون ذرهای تردید در انتخابات شرکت کردید.»
کروبی، بامروت و بامرام
دکتر عطاءالله مهاجرانی نوشتهای با عنوان: «سیاستمدار بامرام» در روزنامه «اعتمادملی» دارد که در پی میخوانید: «عباس عبدی که در تیزبینی سیاسی و توانایی تحلیل کمنظیر است درباره آقای کروبی تفسیری دارد، گویا و کامل و فشرده. گفته است: «آقای کروبی سیاستمدار بامرام است.» داشتن مرام و مروت در سلوک سیاسی آسان به دست نمیآید.در کوتاه مدت هم فراهم نمیشود. سالها و دههها باید بگذرد، تا شخصیتی در گذار از توفانها و تنگناها گوهر شخصیتیاش صیقل بخورد و مروت و مرام تحقق پیدا کند.
آقای کرباسچی در تعبیری گفته بود، آقای کروبی کسر شأن خود نمیداند که برای کاستن از اندوه و سرگردانی خانوادهای یا آزادی و مرخصی یک زندانی اگر شده با دربان زندان هم صحبت کند.
در این گونه موارد، اشخاص- منظورم چهرههای شاخص سیاسی است- دو گونه برخورد یا رویکرد دارند. عدهای هر چه بخواهید برای شما حرف میزنند. تفسیر و تحلیل میکنند.حتی برایتان بغض میکنند و چه بسا که اشکشان هم برای دانشجویی جاری شود اما گامی بر نمیدارند. برای خود، شأن و موقعیتی قائلند که براساس آن نمیتوانند اقدامی کنند. عدم اقدام هم میتواند بهانههای مختلفی داشته باشد.
گروه دوم که آقای کروبی بارزترین چهره و در حقیقت نماد سیاستمدار با مرام و با مروت است. بدون اینکه گاه کسی تماسی گرفته باشد به محض اطلاع میکوشد از بار سنگین رنجها و آلام انسانها بکاهد.
مرام داشتن و اهل مروت بودن، به فرد جامعیتی میبخشد که تنها در اندیشه دوستان خود یا هممسلکان سیاسی و فکری خویش باقی نمیماند. هرکس که گرفتار میشود و آواری از رنج و مصیبت بر سرش ویران، فرد با مروت و با مرام، به محض این که باخبر میشود، احساس نفس تنگی میکند، رنج دیگران را رنج خود میانگارد.بلکه بالاتر همان رنج را حس میکند. قرار بود در فرهنگ و آیین اسلامی و مسلمانی همه ما چنین روش و سلوکی داشته باشیم. از رنج دیگری بیقرار و آرام شویم. به قول سعدی: «دگر عضوها را نماند قرار»
هنگامی که فرد در برابر رنج دیگران بیطاقت میشود و برای کاستن اندوه و رنج انسانی پیشقدم شود. به مرور زمان، گرهگشایی از کار فرو بسته دیگران رویه و مرام او میشود.
«چو غنچه گر چه فروبستگی ست کار جهان تو همچو باد بهاری گرهگشا میباش»
واقعیت این است که در این روزگار، فروبستگی هم کار جهان است و هم کار ایران. راه برونرفت از این فروبستگی همان تکیه بر مرام و مروت است. همان که پیامبر عظیم الشأن ما از آن به اتمام مکارم اخلاق تعبیر کرد.
مرام داشتن، یک جلوهاش احترام به انسانهاست. همین دو، سه روز پیش یکی از اعضای دولت، در نقد دیگر نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری گفته بود: نامزدها مطربها و بازیگران را به دنبال خود روان میکنند.
این سخن کسی است که مرام و مروت را نمیشناسد وگرنه چگونه میتوانست به جمعی از اهل فرهنگ و هنر با واژگانی طعنهآمیز اهانت کند؟
نزدیک به ۷۰۰ سال پیش از وزیر ارشاد ما، جلال الدین مولوی درباره مطربان سروده است:
«خدایا مطربان را انگبین ده
برای ضرب دستی آهنین ده
جگرها را ز نغمه آب دادند
ز کوثرشان تو هم ماء معین ده»
ببینید پس از هفتصد سال چه راهی را طی کردهایم؟ از دعای شوق انگیز برای مطربان، به طعنه فرو غلتیدهایم.
این هم گونهای تقسیم کار است! هنرمندان و اهل موسیقی جگرها را آب میدهند و به ازای آن تحقیر میشوند و توهین میشنوند.»
روزهای خاطرهانگیز انتخابات
نگین حسینی در روزنامه «اطلاعات» نوشتهای دارد با عنوان: «و ما همچنان پیش میرانیم... این قطار خسته را...» که آن را در پی نقل کردیم: «اشتیاق آنها هرکسی را سرشوق میآورد. مهم نیست طرفدار چه کسیاند؛ مثل گل فروشهاو روزنامهفروشها سر چهارراهها میایستند، لابلای ماشینها میدوند و پوستر و کارتهای تبلیغاتی را پخش میکنند.
این روزها، بهترین و خاطره انگیزترین روزهایی است که یک نسل پرشور و فعال میتواند در عرصهی فعالیتهای سیاسی داشته باشد. روزهای قبل از انتخابات، وقتی بارقههای امید، قلب هواداران را روشن میکند؛ وقتی جوانان حس میکنند میتوانند در خیابان فریاد بزنند و کسی را که دوست دارند، به دیگران معرفی کنند؛ وقتی فکر میکنند دستی در تعیین سرنوشت خود دارند؛ وقتی انگیزههای خود را هر روز بیشتر و بیشتر میبینند و خستگی را از یاد میبرند؛ همه این اوقات، روی هرکسی اثرگذار است و دستکم چهارسال طول میکشد تا تکرار شود.
روزهای قبل از انتخابات، با وجود نامزدی که حس میکنند به آنها و خواستههایشان نزدیک است، روزهای شور و شعف و شادمانی است که البته گاه به گاه دلهرهای گزنده، از فکر رای نیاوردن او آزارشان میدهد؛ اما باز در شادمانی و انگیزشی بیانتها حل میشوند و فکر میکنند که تا جایی که از دستشان برمیآید، کاری کنند. در این جامعه خشن که انگار همه بیدلیل، دشمن یکدیگرند، اشتراک انتخاباتی فرصتی است تا غریبهها به هم لبخند بزنند، یا حتی از دیدن هم، احساس دلپذیری از قرابت و اشتراک، قلبشان را بفشارد. انتخابات و رقابتهای آن، بیش و پیش از آنکه دشمنی بیاورد؛ مهربانی را پیشکش روحهای خسته میکند.
شاید برای همه اینطور نباشد. گاهی قلبها آنقدر پیر شدهاند و روزگارانی چنان تلخ را دیدهاند که دیگر، هیچ سرانگشتی نمیتواند موجی از امید روی آنها ایجاد کند. چه خوب است که جوانترها از راه میرسند؛ با همان نشاط، با همان امید و شوری که روزگاری پیرترها داشتند و شاید حالا پشیمان شدهاند. چه خوب است که جوانترها به حرف پیرها گوش نمیدهند؛ این کشتی شاید شکسته و این قطار خسته را پیش میرانند و میرانند، و اینگونه است که جامعه، هر سال، هر ده سال، هر نیم قرن، بزرگ و بزرگتر میشود. یاس پیرترها، هرگز جوامع را شکوفا نکرده است؛ بلکه همواره امید بیانتهای جوانان بوده که جنبشی را در جامعهی روبه مرگ، رقم زده و خواب را از تن آن زدوده است؛ حتی اگر کسانی خواسته باشند که در آرامشی ناامیدانه، همچنان چشمها را برهم گذارند؛ حتی اگر به سادگی و زلالی روحهای جوان، خندیده و خامی آنها را به سخره گرفته باشند؛ حتی اگر ضربههای پیاپی و ناگوار، روح آنها را مجروح کرده باشد، باز سرنوشت جامعه «رفتن» و «پیش رفتن» است... وچه خوب است که جوانترها، حرفهای پختهترها را گوش نمیکنند و میروند پی رویاهای خود؛ تا شاید بعد، زخمی و فرسوده، به صف گذشتههای خود بپیوندند و خندیدن به تازه نفسها را کم کم یاد بگیرند...
این روزها بهترین روزهای کسانی است که میدانند به زودی از یادها میروند.
الف. حتی اگر نامزد محبوبشان رای بیاورد، آنقدر مملکت داری جدی و خشن است که فرصت دیدار مداوم با موجهای پشت سر را از رئیس میگیرد؛ مردمیترین دیدارها هم سادگی و بیآلایشی دیدارهای انتخاباتی را ندارد. علاوه براین، اگر نامزد محبوب رای بیاورد، تازه داستان «اره کشیهای سیاسی» آغاز میشود؛ هر روز یک بحران، یک ماجرا، یک اتفاق تلخ که قطعا همهاش کار دشمن نیست؛ برخی نیز از همین جا و همین خودیها آب میخورد؛ از کسانی که وقتی رای نمیآورند، میخواهند همهی تاریخ یک ملت را به آتش بکشند و همه چیز را ویران کنند.
جوامعی که انگار قرار است مثل ما، همواره در میانهی سنت و مدرنیته تعریف شوند، چنین زخمهایی را -خواسته یا ناخواسته- بر پیکر نحیف خود وارد میکنند و همین دولت - ملت تعریف نشده یا نیمه تعریف شده، مجبور است در آستانهی نوپایی، زمین بخورد؛ سینه خیز برود، قنداق شود؛ برگردد به دورهی جنینی؛ و از آغاز، آغاز کند؛ مثل فیلمی که نمایش معکوس دارد.
راست یا چپ، فرقی نمیکند. هر دو سمت ماجرا، وقتی در دام افراطگری میافتند، آنچه را از یاد میبرند، «خواستههای مردم» است و البته از این عبارت، جسدی میسازند تا همواره بردوش بگیرند و تشییعاش کنند. در این شرایط، روحها چه زود پیر میشوند و پشیمانی، به امیدواری روزهای انتخاب ریشخند میزند.
ب. اگرهم نامزد رقیب رای بیاورد، این آغاز تحمل کسالت بار روزهایی است که مجبورند هرجا که میروند، اسم و عکس و شرح کارهای کسی را بشنوند یا ببینند که انتخاب آنها نبوده است؛ سخت است زندگی با احساسی که دوستش نداری؛ که میدانی دیگری، سرشار از بی اعتمادی نسبت به «غیرخودش» است؛ و نمیدانی کجا باید فریاد بزنی این همه «خائن محسوب شدن» را. باید تحمل کنی نگاههایی که تو را از جنس دیگری میبیند. چهار سال.
اما تا آدمی هست، شور و امید هم هست. اگر امید بمیرد، از زندگی چه میماند؟ و اگر کسانی نباشند که روزهای امید را نیافرینند، که دهههای تغییر را پیش نبرند، تاریخ چه دارد که به آیندگان بگوید؟
و ما همچنان... پیش میرانیم... با تمام خستگیهامان... این قطار خسته را...»
ترور چند وجهی زاهدان
روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروزش: «تأملی در ترور چندوجهی زاهدان» نوشته است: «اقدام تروریستی روز پنجشنبه در مسجد امیرالمومنین- علیهالسلام- زاهدان که به شهادت نزدیک به ۲۵نفر و زخمی شدن حدود ۵۰نفر از نمازگزاران منجر شد، دارای انگیزهها و عللی است که علیرغم تلاش طراحان و برنامهریزان مخفی نمانده است. ابتدا به چند رخداد مهم که در این زمان واقع شدهاند نگاهی میاندازیم:
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفری ٨روزه به استان سنینشین کردستان مورداستقبال گرم و تاریخی مردم متدین و انقلابی این خطه قرار گرفتند. پس از این سفر، سران ضدانقلاب که با تبلیغات فراوان، کردستان را در مشت خود معرفی میکردند، بسیار نگران شدند و یکی از آنها گفته بود این سفر حاصل ٣۰سال فعالیت ما را هدر داد. این عصبانیت طبعاً در جایی باید بروز میکرد. انفجار در مسجد شیعیان زاهدان در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره سلامالله علیها واقع شده است و این میتواند تداعی تاریخی داشته باشد و این درحالی است که اهل سنت در زاهدان به حضرت فاطمه- س- ارادت فراوانی دارند و او را از زنان پیامبر برتر میدانند. طراحان، انتظار داشتهاند این موضوع با واکنش شدید شیعیان علیه اهل سنت مواجه شده و به درگیری بین دو طایفه بزرگ شیعیان و اهل سنت منجر شود. آیا این موضوعی نیست که دشمنان خارجی ایران سالهاست برای آن برنامهریزی کرده اند؟ انفجار در مسجد امیرالمومنین زاهدان درست چند روز پس از پایان سفر روسای جمهور افغانستان و پاکستان به ایران اتفاق افتاده است. در این سفر بخصوص روی اجرای پروژه مشترک گازی بین دو کشور ایران و پاکستان تأکید شد. از نظر طراحان، این انفجار که قاعدتاً از طریق تروریزم پناه گرفته در بلوچستان پاکستان صورت گرفته است میتواند توسعه روابط دو همسایه را نشانه برود. ایران در آستانه برگزاری انتخابات مهم ریاست جمهوری قرار دارد در این بین امنیت یکی از موضوعات مهمی است که ایران همواره از آن برای برگزاری انتخابات آرام و امن استفاده کرده است. از نظر طراحان، انفجار در مراکز مذهبی طبعاً میتواند به جاهای دیگر هم سرایت و ناامنی را القاء کند و از این رو اخلال در برگزاری انتخابات یک هدف مهم به حساب میآید.
درباره حادثه تروریستی روز پنجشنبه چند تأمل اساسی نیز وجود دارد:
۱- امنیت جمهوری اسلامی در منطقهای کاملاً ناامن به کشور ما موقعیت ویژهای داده و توجه کشورهای همسایه را به ایران معطوف کرده است این نکتهای است که برای آمریکاییهای متجاوز یک تهدید مهم به حساب میآید چراکه اگر ایران به عنوان لنگر ثبات عمل کند حضور نیروهای متجاوز غرب در این منطقه و کارآیی آنان زیرسوال میرود.
۲- انفجار در یک مرکز شیعه یا یک مرکز سنی در زاهدان با این تلقی صورت گرفته تا امکان انفجار مشابهی در مرکزی متعلق به طایفه دیگر نیز روی دهد و پس از آن زنجیرهای از انفجارها پدید آمده و این وضعیت به سرعت به کشور همسایه ایران سرایت کند تا در نهایت، درگیری کنونی مردم با اشغالگران به درگیری پیروان مذاهب با یکدیگر تبدیل شود. محصول درگیری میان دو طایفه- البته به زعم طراحان این پروژه، ناامن کردن محیط زندگی اقلیتهای شیعه در میان اکثریت اهل تسنن نظیر نزدیک به ۴۰میلیون شیعه پاکستان که به صورت پراکنده در این کشور زندگی میکنند و نیز ناامن کردن محیط زندگی اقلیتهای سنی در میان اکثریت شیعه است.
٣- به کاربردن تلههای انفجاری در میان مجامع شیعیان به یک رویه تبدیل شده است. در این اقدامات به کارگیری دیوانگان و مجهز کردن آنان به تلههای انفجاری به صورت فراگیر استفاده شده است. چندی پیش یک واحد امنیتی پلیس عراق فاش کرد که در جریان انفجار حدود یک ماه پیش کاظمین و بعقوبه، از عناصر دیوانه استفاده شده است و نیروهای آمریکایی به نوعی با عوامل هدایت این دیوانگان به مجامع پرجمعیت شیعیان همکاری داشته و به آنان پوشش امنیتی دادهاند. اقدام علیه مراکز مذهبی شیعیان ظاهرا به یک خطاکاری برای دشمنان اسلام تبدیل شده است. بدون هیچ تردیدی اهل سنت زاهدان به هیچ وجه نقشی در این ماجرا نداشتهاند کما اینکه در گذشته نیز اهل سنت عراق نقشی در انفجارهای مراکز شیعه نداشتهاند اما البته کسانی هستند که بدون آنکه ارتباط واقعی با مذهب داشته باشند خود را به اهل سنت میچسبانند اما کیست که نداند بعثیها اساسا لائیکاند و وهابیت فقط با شیعه مشکل ندارد. بر این اساس مواجهه با این قبیل حوادث به هوشیاری بسیار نیازمند است و نباید اجازه عملی شدن به نقشههای دشمنان را داد.
۴- طی ماههای گذشته، سپاه پاسداران به همراه نیروی انتظامی ایران ضربات فراوانی به گروههای تروریستی در منطقه شرق کشور وارد کردهاند. اعلام واگذاری امنیت شرق کشور به سپاه زنگ خطر را برای تروریستها و حامیان آنان به صدا درآورده است از این رو به نظر میآید اقدامات کور تروریستی در شهر زاهدان به نوعی تلاش برای شکستن ابهت سپاه پاسداران به حساب میآید. از منظر ستاد فرماندهی تروریسم در شرق کشور که بدون تردید از سوی آمریکاییها تدارک دیده شده است، اقدامات کم ارزش ایذایی میتواند روحیه عناصر مزدور را بازسازی کند و از فروپاشی کامل آنان جلوگیری نماید. حمایت تبلیغاتی تلویزیونهای وابسته به پنتاگون –V.O.A و فاکس نیوز- از تروریستها و برجسته سازی فعالیت آنان کاملا از این موضوع پرده برمی دارد.
۵- انفجارهای زاهدان در شرایطی به وقوع پیوسته است که آمریکاییها علنا از فروپاشی قریب الوقوع دولت در اسلامآباد خبر دادهاند. مایک مولن رئیس ستاد مشترک آمریکا و دیوید پترائوس فرمانده نظامیان آمریکا در خاورمیانه دورهای دوماهه را برای وقوع کامل این فروپاشی تعیین کردهاند. سفر روسای جمهور پاکستان و افغانستان به ایران و امضای چندین سند همکاری- از جمله سند همکاریهای امنیتی به قصد مهار تروریزم- نشان داد که کشورهای همسایه در حال بررسی طرحی هستند که از فروپاشی دولتها در اسلامآباد و کابل جلوگیری کند. این اقدام در نقطه مقابل طرح تجزیه و فروپاشی امنیتی پاکستان و افغانستان قرار دارد. انفجار بمب در زاهدان میتواند این پیام را برای ایران درپی داشته باشد که تهران پای خود را از مسائل امنیتی دو کشور همسایه شرقی خود خارج کند و میدان را برای وقوع تغییرات امنیتی مطابق برنامه آمریکاییها باز بگذارد. این نکته مهمی است که از قضا اهمیت و ضرورت مراودات امنیتی سه کشور همسایه را کاملا نشان میدهد. با وقوع حادثه تروریستی در مسجد امیرالمومنین(ع) زاهدان ایران حق دارد رد پای تروریزم را در درون مرزهای پاکستان پیگیری کند و طبعا دولت پاکستان آمادگی همکاری در این زمینه را دارد. از این منظر ایران میتواند تلخی شهادت نزدیک به ۲۵ نفر و جراحت نزدیک به ۵۰ نفر از هموطنان عزادار را با شیرینی ریشه کن کردن عوامل ترور در مرزهای شرقی کشور جبران نماید.
۶- استقبال تاریخی اهل سنت کردستان از رهبر معظم انقلاب اسلامی به اثبات رساند که جمهوری اسلامی با اهل سنت خود هیچ مشکلی ندارد. چند سال پیش از این نیز اهل سنت بلوچستان با استقبال گرم از رهبر معظم انقلاب چنین مسئلهای را به اثبات رسانده بودند. بنابراین برادران شیعه و سنی در این استان و سایر استانهای کشور باید به دقت مراقب آن دسته از عناصری که احیانا در لباس رهبری این طایفه یا آن طایفه رفتهاند ولی طرحهای دشمن را عملیاتی مینمایند، باشند.»
رقبا و عملکرد مدیریت اقتصادی
روزنامه «همشهری» با عنوان: «انتخابات با محوریت اقتصاد» نوشته است: «انتخابات ریاستجمهوری دوره دهم ایران به رقابت نامزدها درباره مسائل اقتصادی تبدیل شده است و رقبای محمود احمدینژاد، عملکرد او را در مدیریت اقتصاد کشور، زیر سوال بردهاند.
نامزدهای ریاستجمهوری ایران، باوجود انتقاد از شرایط فعلی اقتصاد این کشور، تاکنون جزئیات ناچیزی از برنامههای خود برای بهبود شرایط اقتصادی این کشور ارائه دادهاند.
مشکلات اقتصادی، در حالی است که ایران دومین ذخایر بزرگ نفت جهان را در اختیار دارد. منتقدان میگویند که دولت زمانی که قیمت نفت بسیار بالا بود و حتی سال گذشته به رکورد ۱۴۷دلار نیز رسید، به فکر آینده نبود و اکثر درآمد نفتی را خرج کرد و رقم ناچیزی را پسانداز کرد.
طی ۶ماه اخیر که قیمت نفت بین ۴۰ تا ۶۰دلار رسیده، دولت دیگر منابع کافی برای ادامه سیاستهای هزینهای خود ندارد. به گفته منتقدان، دولت درآمد نفتی بیش از حدی را به اقتصاد ایران تزریق کرده است.
بسیاری از ایرانیان از نرخ بالای تورم که سال گذشته به حدود ٣۰درصد نیز افزایش یافت، گلایهمندند. البته نرخ تورم اکنون تاحدودی کاهش پیدا کرده ولی مشکل افزایش بیکاری همچنان ادامه دارد و مورد انتقاد مردم است. البته احمدینژاد گفته که تورم جهانی، عامل اصلی افزایش تورم در ایران بوده است.
در این شرایط، مهدی کروبی، یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، طرح توزیع سهام نفت به ایرانیان بالای ۱٨سال را ارائه کرده و دیگر برنامه وی، حمایت از گسترش خصوصیسازی است.
میرحسین موسوی، دیگر نامزد انتخابات، از آزادسازی بیشتر اقتصاد حمایت میکند. او همچنین وعده تکرقمی کردن نرخ تورم را در برنامه اقتصادی خود داده است.
احمدینژاد وعده داده بود که فقر را کاهش میدهد و وابستگی به درآمدهای نفتی را که٨۰درصد درآمد ارزی ایران را تشکیل میدهد، کمتر میکند. پایه قدرت وی، بیشتر اقشار کمدرآمد جامعه ۷۰میلیونی ایران بودهاند.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|