یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نه به جمهوری اسلامی!
نظر ما درباره ی دهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۱ خرداد ۱٣٨٨ -  ۱ ژوئن ۲۰۰۹


۱. کلید انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری اسلامی در ایران، «آرای خاموش» و از جمله نیروی چند میلیونی «تحریمیون» است که در انتخابات های جمهوری اسلامی به طور معمول از رفتن به پای صندوق های رای خودداری می کردند.
بسیاری از حوادث و موضع گیری ها در این انتخابات به ویژه در جمع سه کاندیدای مقابل احمدی نژاد را باید در تلاش برای جلب آرای این بخش از مردم ایران یافت. «رادیکالیسم» موجود در سخنان و شعارها و برنامه های مطرح شده از سوی این کاندیداها، پیش از هر چیز تلاشی برای جلب این آرا به نفع خود می باشد.
به این ترتیب می توان گفت مبارزه ی طولانی و نابرابر ناراضیان و مخالفین علیه سیستم انتخاباتی ضددموکراتیک حکومت اسلامی و خیل گسترده ی کسانی که آرای خود را به وعده های پوچ نفروختند و اینک به نیروی غیرقابل چشم پوشی در صحنه ی سیاسی و انتخاباتی ایِران تبدیل شده اند، کاندیداهای سه گانه ی مقابل احمدی نژاد را برای جلب نظر و رای آن ها به مسابقه ای از طرح شعارها و وعده ها کشانده است که اگر هیچ گونه تضمین و پشتوانه ای در جهت اجرای آن ها نباشد، اما به افزایش مطالبات اجتماعی در ایران دامن می زند و خواست های عمومی را بسیار فراتر از آن چه که اصلاح طلبان دولتی مطرح می کنند ارتقا می دهد.

۲. خلع سلاح این نیرو و کشاندن آن به پای صندوق های رای، هدفی است که همه ی کاندیداها دنبال می کنند. حکومت جمهوری اسلامی و دولت احمدی نژاد در چهارسال گذشته از آن چه توانسته، برای درهم شکستن و سرکوب این نیرو دریغ نکرده است. در اردوگاه اصلاح طلبان حکومتی، دو راهکار اصلی برای شکست روانی نیروی مخالفین حکومت به کار گرفته می شود: استفاده از بخش کوچکی از خواست های آن ها در وعده های انتخاباتی و تبلیغات گسترده پیرامون این استدلال عوافریبانه که رای ندادن در انتخابات پیش رو، یعنی رای دادن به پیروزی احمدی نژاد. بخش های افراطی تر اصلاح طلبان مشارکتی – از جمله آقای سعید حجاریان – این استدلال را آن قدر گسترش داده اند که حتی حمایت از مهدی کروبی را نیز شامل آن می کنند و به معنای پیروزی احمدی نژاد و حفظ وضع موجود می دانند.

٣. روی کار آمدن احمدی نژاد و نیز باقی ماندن آن در مقام ریاست جمهوری، کار «تحریمیون» نیست. این یک ادعای گمراه کننده ی اصلاح طلبان دروغین است. روی کار آمدن احمدی نژاد محصول حاکمیت نظام ولایت فقیه و سیستم ضددموکراتیک انتخاباتی آن است. احمدی نژاد نه محصول مقاومت و اعتراض مخالفین این حکومت، که فرزند خلف نظام استبدادی و ضددموکراتیک اسلامی و سیستم انتخاباتی آن و از جمله رفرم های دروغینی است که «دولت اصلاحات» هشت سال آن را به جای اصلاحات واقعی به جامعه ی ایران حقنه کرد.

۴. «نه به احمدی نژاد!»، سیاستی است که اگر به صورتی رادیکال و همه جانبه دنبال نشود، می تواند به گمراهی بیانجامد. اصلاح طلبان می کوشند احمدی نژاد را در برابر دیگران و حتی کل نظام اسلامی ایران قرار دهند. او را به «پدیده ی استثنائی» و «اتفاقی» در جمهوری اسلامی تبدیل کنند. در پی حمله به او و مخالفت با او، سیستم معیوب و ضددموکراتیک نظام حاکم را پرده پوشی کنند. چنین وانمود کنند که رئیس جمهورها در نظام ولایت فقیه دارای چنان قدرتی هستند که سمت گیری های اساسی «نظام» را دگرگون کنند. آن ها می خواهند با بزرگ کردن احمدی نژاد و ترساندن مردم از آن، آرای بیشتری را به نفع خود مصادره کنند، بدون آن که خود تلاشی در جهت همراهی با خواست های مردم نشان دهند. اصلاح طلبانی که حتی نسبت به انتخابات چهار سال پیش و زمان کاندیداتوری دکتر مصطفی معین گام ها به پس رفته اند، با معرفی احمدی نژاد به عنوان عامل همه ی بدبختی های مردم، به دنبال پر کردن صندوق های انتخاباتی به نفع کاندیداهای خود هستند.
رفتن احمدی نژاد به هیچ تحول مهمی نخواهد انجامید اگر ولی فقیه همچنان همه کاره باشد، نظام ولایت فقیه بر جای بماند و مردم کماکان از حق انتخاب و مشارکت در نظام سیاسی کشور محروم باشند.

۵. در این دوره ی از انتخابات ریاست جمهوری، «آرای خاموش» ناراضیان به جنبشی غرورانگیز و مطالباتی تبدیل شده است. حضور این جنبش در انتخابات و طرح مطالبات گوناگون توسط آن، بازی صددرصد حکومتی انتخابات را بر هم زده و نیروی تازه ای را در آن وارد کرده است. طرح مطالبات زنان، طرح حقوق ملیت ها و قومیت ها، موضوع تغییر قانون اساسی، طرح بخش های مسکوت مانده ی تاریخ جنایتکارانه ی جمهوری اسلامی از جمله انقلاب فرهنگی سال ۵۹ و اعدام های دسته جمعی سال ۶۷، محصول این جنبش مدنی و مردمی است. نیروهای هوادار دموکراسی و برابری طلب برای اولین بار توانسته اند بخشی از فضای انتخاباتی کشور را به خود اختصاص دهند. یکی از مهم ترین خواست های این نیرو همچنان نه به انتخابات ضددموکراتیک و درخواست انتخابات آزاد است. این نیرو تا تبدیل شدن به یک نیروی مستقل و حضور مقتدرانه در فضای انتخاباتی کشور و معرفی کاندیداها و نمایندگان خود هنوز فاصله ای دارد که امروز می توان مطمئن بود، پیمودنی است. این جنبش وقتی به همه ی قدرت خود مجهز می شود که بتواند نمایندگان خود را در برابر کاندیدای مورد تایید ولایت فقیه و شورای نگهبان در انتخابات ها قرار داده و از این نمایندگان تا پایان و با استواری حمایت کند. حضور قدرتمند این جنبش در انتخابات اخیر و تحمیل برخی از خواست های خود بر حکومت و کاندیداهایش نشان از آن دارد، که جنبش مدنی و اجتماعی در ایران قادر به چنین کاری هست و بیشک در انتخابات های آینده با سیمای مشخص تری این حضور را اعلام خواهد کرد.

۶. وظیفه ی احزاب سیاسی و تشکل های دموکراتیک در کشور، تبدیل این جنبش مدنی و مردمی به نیروی آلترناتیو در برابر حکومت اسلامی است و نباید آن را تبدیل به دنباله روی این یا ان جناح و گروه از حکومت کرد. از نظر ما موضوع حمایت از این یا آن کاندیدا و یا حمایت نکردن از هیچ کدام از کاندیداها باید از این منظر کلان و استراتژیک مورد ارزیابی و تصیم گیری قرار گیرد.
به نظر ما هر چهار کاندیدای مورد تایید شورای نگهبان در انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری اسلامی، خود جزیی از وضعیتی هستند که نیروی دموکراتیک در جامعه ی ما خواهان تغییر آن می باشد. آن ها در رساندن جامعه ی ایران به این نقطه ی بحرانی به سهم خود مسئول هستند و از این رو نمی توانند پرچمدار خواست تغییر و تحول که مشخصه ی اصلی آن پایان دادن به نظام ولایت فقیه و استقرار یک حکومت دموکراتیک عرفی در کشور ماست، بوده و شایسته ی حمایت جنبش مدنی و دموکراتیک کشور ما باشند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست