یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انتخابات و مواضع منتقدانه ما


جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)


• ضمن شرکت در کارزار انتخاباتی و حضور در گردهم آیی ها و میتینگ های انتخاباتی، کاندیداهای تأیید صلاحیت شده را به چالش بکشیم. با طرح خواست های مردم ناکارآمدی کاندیداها و نظام جمهوری اسلامی را برملا سازیم. از کاندیداها بخواهیم نقش خود را در سرکوب های دهه شصت توضیح دهند... با حضور پرشور و متحد در کارزار انتخاباتی و با دعوت از مردم برای تحریم فعال و آگاهانه انتخابات، رژیم جمهوری اسلامی و کاندیداهای مورد تأییدش را افشاء سازیم! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٣ خرداد ۱٣٨٨ -  ٣ ژوئن ۲۰۰۹


     بار دیگر، انتخاباتی دیگر در نظام جمهوری اسلامی، اپوزیسیون را به واکنش هایی متفاوت واداشته است. اگرچه موضع گیری های مختلف و متفاوتی از طرف نیروهای سیاسی اپوزیسیون در قبال انتخابات اتخاذ گردیده، ولی اندکی تعمق در این بلبشوی سیاسی بیانگر دو خط مشی اصلی است، "مشارکت یا تحریم". البته گروهی نیز سعی برآن داشتند با دوری از هر دو خط فوق طرح سومی را ارائه نمایند. بررسی ادعا و عملکرد این جریان خود حاوی درس هایی است. برای پرداختن به موضوع انتخابات، این بار لازم دیدیم با نقد دیدگاه های مطرح در حوزه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران، اعلام موضع نمائیم. از نظر ما می توان با کمی اغماض از دامنه تفاوت ها کاسته و آنها را به سه دسته محدود نمود:
۱- طرفداران تز "انتخاب بد از میان بد و بدتر"
۲- طرفداران انتخابات مطالبه محور
٣- طرفدارن تحریم
 
انتخاب بد از میان بد و بدتر
        طرفداران این تز معتقدند فعلاً که راه برون رفتی از حصار تنگ و بلند جمهوری اسلامی متصور نمی باشد، اپوزیسیون بهتر است با وارد شدن به بازی جناح های حکومتی، فضا را برای ادامه حیات خود تلطیف نماید. اینان خود بر این اعتقاد نیستند که جناح های موجود می توانند تغییراتی اساسی و بنیادین در نظام جمهوری اسلامی بوجود آورند. ولی با این حال معتقدند بسان سی سال گذشته بایستی باز هم "از بین بد و بدتر، بد را انتخاب نمود." مثال عینی و تکراری این طیف مقایسه احمدی نژاد و خاتمی است. و اینکه در زمان خاتمی فضای سیاسی و مطبوعاتی کشور نسبتاً باز و امکان فعالیت های قانونی و علنی میسر بود. در حالی که با آمدن احمدی نژاد این فضا و موقعیت از دست رفت. طرفداران این تز تحریم گران را مقصر اصلی انتخاب احمدی نژاد و میلیتاریزه شدن کشور می دانند.
     بزعم این ها، مردم و اپوزیسیونی که انتخابات را تحریم کرده و از کاندیدای "بد" اینان در مقابل کاندیدای "بدتر" حمایت ننمودند، مستحق سرزنش و تقبیح اند. بی آنکه در پی انکار تفاوت آن دو باشیم، می خواهیم بپرسیم چرا آن ۲۲ میلیونی که به کاندیدای اصلاح طلبان رأی داده بودند، به این سرعت از آنان روی برتافتند؟ آیا شما بر آن نیستید که این رویداد سیاسی را ریشه یابی نمائید؟ آقایان اگر ضرورتی برای چنین کاری لازم بدانند، مطمئناً موضوعی است مربوط به بعد از انتخابات و فعلاً باید به فکر داغ کردن تنور انتخابات و جمع کردن رأی برای کاندیدای اخته اصلاح طلبان بود. کاندیدایی که به اصول گرایی خود بیشتر از اصلاح طلبی اش تأکید می نماید! اگر اینان در انتخابات شرکت می کنند تا با انتخاب موسوی یا کروبی بجای ۱۰۰ ضربه شلاق ۹۹ ضربه را متحمل شوند، ما تنها می توانیم به هوش و ذکاوت شان غبطه بخوریم!!!
     جمعی از این حضرات برآنند که رأی دادن حق ماست و نبایستی به آسانی خود را از حق مسلم خویش محروم سازیم. گویا رأی ندادن حق ما نیست، و ما اگر تصمیم به رأی ندادن بگیریم این نه تصمیم ما بلکه اراده جناح اصول گرایان است که ما آن را به اجراء می گذاریم. البته ما نیز مانند میلیون ها شهروند ایرانی اعتقاد داریم شرکت در انتخاباتی که حداقل مبانی دمکراتیک در آن رعایت گردیده و رأی دادن در چنین شرایطی حق ماست. اما خارج از اراده ما، بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی خصوصاً مواد " ۵- ۵۷- ۱۰۹- ۱۱۰- ۱۱٣- ۱۵۷" و قانون انتخابات مصوب مجلس رژیم، این حق از ما سلب گردیده است. از ما و اکثریت مردم تنها بعنوان ماشین های بی اراده ای که موظفند از هر چهار سال یکبار در نمایش مضحک و تکراری بیعت با ولی فقیه به نام انتخابات شرکت نموده و رأی خود را به نفع یکی از چند برگزیده شورای نگهبان در صندوق های رأی بریزند، استفاده ابزاری می گردد. ما هم می خواهیم در انتخابات شرکت کنیم، ولی در نظر داریم به کاندیدایی غیر از این چهار نفر رأی دهیم که حداقل هایی از خواسته های ما را برآورده سازد، و متأسفانه چنین شخصی را در بین کاندیداهای تأیید شده سراغ نداریم. حال از کسانی که ما را به مشارکت در انتخابات دعوت می کنند، انتظار داریم تکلیف ما را مشخص سازند. آنها که به هر صورتی می خواهند در انتخابات شرکت کنند، پس از چهار سال اگر در بر همان پاشنه چرخید، آیا ذره ای شرم خواهند نمود؟
      نئولیبرالیسم طرفداران این تز را چنان مقهور ساخته که دیگر اعتقادی به تغییرات بنیادین ندارند و نمی توانند به اختلاف ساختاری توده های مردم با نظام جمهوری اسلامی بیاندیشند. آنها آنقدر درمانده گشته اند که مجبور اند به جای "انتخاب بهترین گزینه از میان بهتر و بهترین " به "انتخاب بد از بین بد و بدتر" بسنده کنند. این که عالیجنابان با هر خفتی تصمیم به شرکت در انتخابات گرفته اند، به خودشان برمی گردد. اما اینکه بخواهند برای توجیه عمل و یافتن شریک جرمی برای خویش، دیگران و میلیون ها ایرانی را متهم سازند و از زدن انگ ناروا ابایی نداشته باشند، دیگر عین وقاحت است.
     بدتر از همه مایه گذاشتن از بزرگانی چون "مارکس" و "لنین"- در عین ناباوری به آرمان های این اندیشمندان کمونیست- است. برخورد انتزاعی و فارغ از زمان و خارج از مکان، با رفتار اندیشمندان جنبش کمونیستی اگر به طور عمد نبوده باشد، مطمئناً از عدم درک و شناخت شان ناشی می گردد. ملاک ما برای شرکت در انتخابات و یا عدم مشارکت در رأی گیری بعنوان رفتاری سیاسی و نه آرمانی در نظام های طبقاتی صرفاً سود و زیانی است که از این منظر نصیب ما و کارگران و زحمتکشان می گردد. امتناع از شرکت در انتخابات در هر شرایطی را هیچ عقل سلیمی مجاز نمی داند. کمونیست ها اگر کوچکترین امکانی برای مشارکت در انتخابات و معرفی نماینده، و یا حتی امکان استفاده از کارزار انتخاباتی برای اعلام مواضع خود داشته باشند، مطمئناً از این امکان چشم پوشی نخواهند نمود. اگر لنین و بلشویک ها در انتخابات دوما شرکت می کنند بایستی بقیه مطلب را هم ذکر کنیم، که همین بلشویک ها با استفاده از همین امکان مختصر توانستند نمایندگانی را به پارلمان روسیه کسیل دارند، تا تریبونی برای اعلام نظرات شان و امکانی برای ارتباط با توده ها داشته باشند. یقین که آنروز لنین و یارانش انتظار کسب قدرت از طریق پارلمان را نداشتند. ولی از این امکان برای رساندن پیام خود به توده های کار و زحمت، به دهقانان، ملوانان و روشنفکران استفاده نمودند. سوال ما از این دوستان "لنین شناس" شده، این است که برنامه شما برای حضور در "دوما" چیست!؟ در شرایطی که مقربان درگاه ولایت فقیه به خودی و غیرخودی تقسیم گشته و اکثر آنها بواسطه نظر شورای نگهبان از حضور در پارلمان محرومند، شما بدنبال کدامین مفرید؟ داشتن نماینده در پارلمان پیشکش تان، لااقل اجازه معرفی کاندیدا را برایتان می دهند تا بدین واسطه از کارزار انتخاباتی برای تبلیغ خواسته هایتان و برای ارتباط با توده ها استفاده کنید؟
     دیده می شود که این آقایان متناسب با مشتری، کالایی در خورجین شان دارند. این حضرات بظاهر ضدامپریالیست و یا دمکرات، که در بین جناح های حکومتی دربدر دنبال شخصی ضدامپریالیست و یا دمکراسی طلب وقت تلف می کنند. نآموختگانی هستند که تجربه ای شکست خورده را صدها بار به امید واهی تکرار می کنند. اینان بسان کسانی هستند که سالهاست در کویری خشک و لم یزرع برای ربودن صید ماهیگیری ابله کمین کرده اند. اینکه شما از اشخاصی چون خاتمی، کروبی و یا موسوی انتظار فرجی دارید، خرده ای برشما نمی گیریم. شما منتظر باشید! ولی خواهش ما از شما اینست که واژه ها را لوث نکنید. این مزدوران سرمایه و خادمان بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، این قاتلان هزاران مبارز آزادیخواه را ضدامپریالیست و دمکرات نخوانید. انتظاری چنین از حکومتی که محصول اجماع امپریالیست ها در کنفرانس گوادلوپ و توافق آنها با ارتجاعی ترین نیروهای جامعه می باشد، اگر ناشی از نادانی نبوده باشد، مطمئناً امری آگاهانه برای تحمیق توده ها از جانب شماست.
     جمهوری اسلامی در این سی سال اگر کاری هم نکرده باشد در لوث کردن واژه ها دستاوردهای شگرفی داشته است. انتخابات نامیدن به مراسم بیعتی که از هرچهار سال به هر ترفندی صورت می گیرد، تنها توانسته نفس انتخابات و دمکراسی را لوث و خدشه دار نماید. کاری که پیش از این با مفهوم شوراها، تعاونی ها، و اجرای اصل چهل و چهار قانون اساسی نموده اند.
 
گفتمان مطالبه محور
    این رویکرد برآنست؛ از آنجائیکه وضعیت زندگی مردم بحران آفرین بوده و محدوتر شدن آزادی و حقوق بشر را زنگ خطری برای کشور و مردم می بینند. و همچنین به خاطر عملکرد روابط خارجی ماجراجویانه و غیر شفاف و پرهزینه‌ی دولت، منافع ملی را در خطر ارزیابی می‌کنند. و چشم انداز روشنی برای حل معضلات فوق نمی بینند و شرایط برگزاری یک انتخابات آزاد، سالم و عادلانه را مشاهده نمی نمایند. ولی معتقدند، کاهش فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر زندگی روزمره مردم از اهمیت بالایی برخوردار بوده و نباید تحقق مطالبات و خواسته‌ها را به اصلاحات بنیادی و تحقق کامل مرحله ‌گذار به دموکراسی موکول کرد.
      از نظر آنان تجربه مشارکت بی‌قید و شرط و غیر برنامه‌ای در انتخابات و نیز تحریم مطلق و از ابتدای فرایند فضای انتخاباتی، هیچ کدام نتوانسته است به رشد جنبش‌های اجتماعی و یا حل معضلات کشور و مردم منجر شود، همچنین بدین سبب که جزء به جزء مطالبات و خواسته‌هایی که مشارکت کنندگان در انتخابات به دنبال تحقق آن و یا اشخاص گریزان از مشارکت در انتخابات از تحقق آن مایوس بوده اند، مشخص نبوده و اعلام نمی‌شده است. در نتیجه آنان برخورد کنش گرانه‌ی مطالبه محور، با فرایند و فضای انتخاباتی خواهند داشت تا به تدریج "گفتمان مطالبه محور" را به‌جای مشارکت بی‌قید و شرط و نیز تحریم از ابتدای فرایند انتخابات مطرح کنند. آنها اعلام نموده اند که از هم‌اکنون تصمیم مشترکی برای مراحل بعدی انتخابات اتخاذ نکرده‌اند، اما در این مرحله، خواسته‌های مشترک شان را اعلام می دارند. که متعاقباً لیستی بلند بالا از مطالبات خود را قطار کرده اند.
     تهیه کنندگان این بیانیه سخت تلاش نموده اند در ویترین خود، تقریباً طیف متنوعی از اصلاح طلبان حکومتی، ملی مذهبی ها، لیبرال ها، فعالین ملی- قومی، زنان، دانشجویان، اعضای کانون نویسندگان و چپ ها را بگنجانند. البته تعدادی از این افراد با تکذیب امضای خود از این راهبرد تبری جستند. با تمامی این اوصاف از آنجائیکه ملی مذهبی ها نقش اصلی را در تدوین و صدور این بیانیه داشتند، حضور آنان به همراه بعضی از اصلاح طلبان و اپوزیسیون نیمه قانونی از جمله دانشجویان تحکیم وحدت، نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارز با برنامه ای مدون در کارزار انتخاباتی، بجای حضوری فردمحور، که برای نخستین بار صورت می گرفت، خود امری پسندیده و روبه جلو بوده است. این حرکت حمایت بخش وسیعی از اپوزیسیون خارج از کشور را که برای تغییر چشم به بالا دوخته اند را به همراه داشت. قبل از هرچیز لازم است به دو پی آمد منفی صدور این بیانیه اشاره کنیم. نخست آنکه این بیانیه فرصتی را به لیبرال های خارج از کشور- و البته داخل کشور- فراهم ساخت تا چند صباحی مرزها را مخدوش سازند. و دوم آنکه به استناد امضاهای زیر این بیانیه دوستانی در خارج از کشور فریب خورده و به چشمان شان خاک پاشیده شد.
     متأسفانه این اتحاد و همدلی زیاد دوام نیآورد. نخست آنکه تعدادی از صاحبان امضاهای زیر این بیانیه با تکذیب اطلاع خود از چنین امری رفتار تهیه کنندگان بیانیه را به چالش کشیدند. بعضی از آنها نیز صرفاً بخاطر اینکه امضاهای زیر بیانیه های قبلی بخصوص در ارتباط با حمایت از زندانیان سیاسی، مسائل حقوق بشری و موارد مشابه زیر سوال نرود از تکذیب آن خودداری نمودند. این دوستان بکرات عدم رضایت خود را از چنین رفتاری که به سوء استفاده سیاسی از اعتماد آنان منجر گردیده اعلام نمودند. مهمتر آنکه اکثر امضاء کنندگان بیانیه که اعلام داشته بودند؛ "از هم اکنون تصمیم مشترکی برای مراحل بعدی انتخابات اتخاذ نکرده اند." بلافاصله تصمیم خود را اتخاذ نموده، و با حضور در انتخابات به نفع یکی از دو کاندیدای اصلاح طللبان حکومتی "کروبی" و "موسوی" موضع گیری کردند. بدین ترتیب تهیه کنندگان بیانیه خود نخستین کسانی بودند که به این طرح پشت پا زده با حمایت غیر برنامه ای از کاندیداهای اصلاح طلبان طرح مزبور را به مسلخ بردند. البته بخشی از این افراد نیز از کارزار انتخاباتی تنها برای اعلام مواضع خود استفاده کرده، و نهایتاً سیاست تحریم را پیشه نمودند.
     این بیانیه از دو جهت حائز اهمیت بود. نخست آنکه اپوزیسیون لیبرال و نیمه قانونی برای اولین بار در انتخابات بجای دعوت از مردم برای حضور گله وار، مطالبات خود را بیان می نمود. دوم آنکه بخشی از تحریم گران نیز بجای تحریم خاموش و منفعلانه با اعلام خواسته های خود، عللی را که موجب عدم حضورشان در پای صندوق های رأی می گردید، را با توده های مردم در میان گذاشتند. اگر شروع این کار نسبتاً موفق بود، ولی در ادامه لنگید. جناح نخست با به فراموشی سپردن خواست ها و گفتمان مطالبه محور، به شخص محوری روی آورده و از ترس انتخاب مجدد احمدی نژاد و با امیدی واهی برای تغییر به خیل انتخاب کنندگان "بد از میان بد و بدتر" پیوستند. جناح دیگر هم آن گونه که مطالبات شان را طرح نموده بودند، نتوانستند به همان گستردگی علل عدم حضورشان را که ناشی از نبود کاندیدایی مناسب، که بتواند برای تحقق خواست ها و مطالبات شان تلاش ورزد، را برای توده ها تبیین نمایند. اقدام شخصیت های چپ و دیگر نیروهای ترقیخواه اگر بمنظور استفاده از کارزار انتخاباتی برای بیان نکته نظرات شان بوده، امری قابل تعمق است. ولی این اقدام زمانی می توانست صادقانه و دور از شائبه باشد که آنها به صراحت اعلام می داشتند، چون تحقق مطالبات شان توسط کاندیداهای تأئید شده میسر نیست، فلذا از شرکت در رأی گیری امتناع خواهند نمود. 
     سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت و حزب توده ایران، دو نیروی عمده چپ کشورمان که از این بیانیه استقبال کرده بودند، علیرغم توضیحات مفصل و مکرری که در بیانیه های انتخاباتی خود آورده اند و بر غیردمکراتیک بودن انتخابات تأکید نموده بودند. متأسفانه آنها نیز با بفراموشی سپردن تأکیدات قبلی شان به برنامه کاندیداها و حمایت از گفتمان مطالبه محوری، از ترس انتخاب مجدد احمدی نژاد، با ایماء و اشاره و در لفافه - البته با پیچاندن مطلب و ابهام گویی- مردم را برای رأی دادن به یکی از دو کاندیدای اصلاح طلبان! دعوت نمودند. معلوم نیست جمع اضداد، تأکید بر غیردمکراتیک بودن و شرکت در انتخابات را چگونه توجیه می کنند. از طرفی دیگر کسانی که مردم را با ترس انتخاب مجدد احمدی نژاد به مشارکت در انتخابات تشویق می کنند، با بفراموشی سپردن ارکان حاکمیت و قدرتی که در پس دولت احمدی نژاد و دولت های قبلی قرار دارند، می خواهند چنان وانمود کنند که کاندیداهای اصلاح طلبان اپوزیسیون و مخالفان رژیم جمهوری اسلامی و ولایت فقیه اند. ترفندی که خاتمی هشت سال بکار گرفت.
     نه رفقا! بیایید به شعور مردم اهانت ننمائیم. احمدی نژاد و دیگر کاندیداها از جمله موسوی و کروبی خادمان درگاه ولایت و تدارکات چیان رهبرند. تنها تفاوت آنها  در این است که احمدی نژاد صراحتاً به بندگی خود اذعان دارد، در حالی که آن دو  می خواهند علیرغم ادای حق بندگی در درگاه ولایت، مردم بگونه ای دیگر بیاندیشند!!! تفاوت اینان در حد خیار درختی و خیار جالیزی است، که از قضاء هردو به بی خاصیتی مشهورند.
 
تحریم
     طرفداران تحریم، که اقشار وسیعی از جامعه را در برمی گیرند، خود به طیف های مختلفی تقسیم می شوند. درصد تقریباً ثابتی از جامعه از اوایل انقلاب رغبتی به مشارکت سیاسی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی نداشته اند. این طیف ترجیح می دهند  در روز انتخابات در خانه بنشینند، و یا این روز را که از قضاء با روز تعطیلی مصادف است، در خارج از شهر و به دور از غوغای انتخاباتی سپری کنند. بخش عمده ای از تحریم گران نیز که به سرنوشت سیاسی خود و کشورشان علاقمندند، با تحریم سیاسی در کارزار انتخاباتی مشارکت می نمایند. گروهی از جریانات و اشخاص سیاسی تحریم کننده بدون آنکه نیازی به وارد شدن به بحث های انتخاباتی ببینند، انتخابات را تحریم کرده و از موقعیت و امکانی که برای نقد موضوع انتخابات و مقوله دمکراسی در جمهوری اسلامی و خود جمهوری اسلامی بوجود آمده، خود را محروم می سازند. تحریم کلیشه ای و منفعلانه این جریانات موجب انزوای سیاسی آنان در بین توده ها خصوصاً در میان جوانان گردیده است.
     اما هستند کسانی بدون آنکه به انزوا و دوری از توده ها دچار شوند، با انگشت گذاشتن بر روی خواسته های اقشار مختلف جامعه و تشریح سترونی جمهوری اسلامی و ظرفیت های ناچیز  کاندیداهای مورد تأیید آن، سعی در ارتقاء آگاهی های مردم و گسترش ارتباط خود با لایه های مختلف جامعه دارند. آنها می خواهند بدون آنکه تفاوت های کاندیداهای مختلف را انکار نمایند. علل عدم توانایی آنان در برآورده ساختن خواست هایشان را به مخاطبین خود تشریح نمایند. شاید بزرگترین حسن نمایش انتخاباتی رژیم، امکانی است که از هر چهار سال یک بار برای افشای نظام جمهوری اسلامی و گردانندگان آن پیش می آید، نبایستی این فرصت را به آسانی از دست بدهیم. طیف وسیعی از کارگران، زنان، دانشجویان و فعالین چپ داخل کشور مخالف مشارکت در انتخابات و حتی طرح مطالبه محور می باشند. هیاهوی تبلیغاتی و شانتاژهای اطلاعاتی سعی در خفه ساختن فریاد میلیون ها هم وطن ما را دارد. ما که خود را در زمره این طیف بشمار می آوریم، بر این اعتقادیم که:
- جمهوری اسلامی نظامی غیرقابل اصلاح است. با این حال مبارزه برای کسب امتیازاتی هر چند کوچک از این رژیم امری ضروری و لازم است. اما این امر نبایستی به سازش و انحراف مبارزات توده های کار و زحمت برای یورش به بنیان های نظام سرمایه داری و حکومت ارتجاعی جمهوری اسلامی منجر شود. ضمن آنکه دستیابی بدین مهم، نه از طریق چانی زنی در بالا، بلکه از طریق جنبش های توده ای و صنفی و سیاسی کارگران و زحمتکشان و روشنفکران ترقی خواه میسر است. باور کنیم که راه میان بری وجود ندارد، و ساده لوحانه خواهد بود که فکر کنیم عوامل جمهوری اسلامی چه اصلاح طلب و چه اصول گرا، در راه دست یابی به خواست های دمکراتیک از طرف ما هزینه پرداخت خواهند نمود. نه رفقا باید خود جور هندوستان کشیده و هزینه پرداخت کنیم. برای ما که دستی در قدرت نداریم، تنها و تنها سازماندهی جنبش های مردمی بر بستر جنبش های اجتماعی، برپایی تشکل های توده ای و اتحادیه های کارگری، و ایجاد پیوند و هماهنگی بین آنها، چاره کار می باشد.
- وظیفه نیروهای چپ، دمکرات و ترقی خواه رهانیدن جمهوری اسلامی از دست جمهوری اسلامی نیست. در این مقطع از تاریخ کشورمان که جنبش های اجتماعی و اعتراضات کارگری، دانشجویی، زنان و ... در حال گسترش و بحران درونی حاکمیت رو به تشدید است، ما تنها می توانیم با شرکت در کارزار انتخاباتی و افشای خیمه شب بازی انتخاباتی رژیم، آگاهی مردم را برای رأی ندادن، و راه کارهای دست یابی به اهداف دمکراتیک و صنفی شان را ارتقاء بخشیم. کاری که دانشجویان آگاه و مبارز در حال اجرای آن می باشند.
- تحریم انتخاباتی منفعلانه تأثیری در ارتقاء مبارزات خلق های کشورمان نخواهد داشت. ضمن شرکت در کارزار انتخاباتی و حضور در گردهم آیی ها و میتینگ های انتخاباتی، کاندیداهای تأیید صلاحیت شده را به چالش بکشیم. با طرح خواست های مردم ناکارآمدی کاندیداها و نظام جمهوری اسلامی را برملا سازیم. از کاندیداها بخواهیم نقش خود را در سرکوب های دهه شصت توضیح دهند، و نسبت به نقض حقوق بشر و آزادی های فردی در جمهوری اسلامی طی سی سال گذشته، اعدام ها، نقض حقوق زنان و کودکان و ملیت ها، سلب حقوق کارگران و زحمتکشان اعلام موضع نمایند. باید با طرح سوال و آگاهی رسانی ماهیت مشترک جمهوری اسلامی و کاندیداهای مورد تأییدش را افشا ساخت. کاری که کارگران سندیکای شرکت واحد، زنان و دانشجویان می کنند. با این توضیحات و ارتباط منطقی با توده ها و داشتن صراحت و صداقت در بیان اهداف خویش است که می توانیم از مردم بخواهیم همگام با ما انتخابات را تحریم کنند و متقابلاً همراهی آنان را انتظار داشته باشیم.
 
با حضور پرشور و متحد در کارزار انتخاباتی و با دعوت از مردم برای تحریم فعال و آگاهانه انتخابات، رژیم جمهوری اسلامی و کاندیداهای مورد تأییدش را افشاء سازیم!
 
جمعی از هواداران سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت(داخل کشور)
۱٣/٣/۱٣٨٨


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست