سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به انتخابات جمهوری اسلامی اعتبار نبخشید!
نامه سرگشاده به شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)


سهراب مبشری


• کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی و از این طریق، ادغام و اضمحلال نیروهای اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی برای رهبری حکومت، اهمیت درجه اول را دارد. این ادغام، به معنای خنثی سازی نیروی اعتراض و رویگردانی از حکومت است. این ادغام، به معنای خلع سلاح کردن مردم و نیروهای آزادیخواه است. بدین معنی است که ما مخالفان کل این نظام به عنوان نیروهایی بی اثر و حاشیه ای، نیروهایی که مردم بدانها بها نمی دهند و تحریمشان کرده اند قلمداد شویم. این ادغام بدین معنی است که در ایران هر چه هست همان جمهوری اسلامی و حواشی و زوائد آن است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۷ خرداد ۱٣٨٨ -  ۷ ژوئن ۲۰۰۹


به شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
رفقای گرامی،

از آنجایی که انتظار می رود در واپسین روزهای مانده به ۲۲ خرداد، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نظر قطعی خود را درباره انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران اعلام کند، شما را خطاب قرار می دهم و امیدوارم بخشی از وقت خود را به خواندن سطور زیر اختصاص دهید.
من تمایل چندانی برای نوشتن درباره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی نداشتم زیرا بر آن بودم و برآنم که بسیاری از ما ایرانیان، با همین توجه خود بیش از حد به نمایشی اعتبار داده ایم که شایسته نام انتخابات نیست. با این حال، بی تفاوتی و شانه بالا انداختن در برابر رویدادی سیاسی را که به هر صورت، ذهن ده ها میلیون ایرانی را به خود مشغول کرده است، نیز درست نمی دانم. از همین رو، برآنم سیاست استفاده از این فرصت برای طرح خواستهای انباشته شده مردم و آزادیخواهان ایران درست بوده است. این سیاست، هم از سوی سازمان و از هم از سوی بسیاری دیگر از نیروهای سیاسی دمکرات و ترقیخواه و از جمله فعالان سیاسی چپ و دمکرات در داخل کشور دنبال شده و نتایجی نیز داشته است. همین که نامزدهای تعیین شده از سوی شورای نگهبان ناگزیرند وعده بهبود وضعیت معیشتی مردم، توجه به حقوق شهروندی و کاستن از تنش های خارجی را بدهند، بی ارتباط با سیاستی که به «رویکرد مطالبه محور» مشهور شده است، نیست.
در اعلامیه ٣۱ اردیبهشت هیأت سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نیز به درستی به این ارتباط اشاره شده است. اما تیتر دومی که برای آن اعلامیه انتخاب شد، یعنی «مبارزه برای طرد جریان راست افراطی و نماینده آن»، تیتری که در بخشی از متن اعلامیه نیز بازتاب یافت، همراه با نام بردن از مهدی کروبی در ارتباط با وعده های او، تا کنون لااقل این تصور را ایجاد کرده است که رهبری سازمان توصیه می کند مردم برای طرد احمدی نژاد، در انتخابات شرکت کنند و به کروبی رأی دهند. می دانم این نظر بخشی از رهبری سازمان است و همین امر باعث شده است تا در این نوشته بکوشم نادرستی این نظر را نشان دهم.

رفقای عزیز،
می دانم که از سوی دیگر فشارهای زیادی به سازمان اکثریت وارده شده است و می شود تا بلکه سازمان وادار شود صریحاً همگان را به شرکت در انتخابات و رأی دادن به یکی از نامزدهای حکومتی فراخواند. ۱۲ سال پیش، محمد خاتمی در انتخاباتی که رهبری وقت سازمان مانند دوره های پیشتر تحریم کرده بود، به ریاست جمهوری رسید. با دوم خرداد، موج شیفتگی و امید مفرط به اصلاح طلبان حکومتی به بخشی از صفوف اپوزیسیون و از جمله سازمان اکثریت نیز رسید و نزد برخی از دوستان و رفقای ما، «تحریمیون» به واژه ای تبدیل شد که از آن به عنوان دشنام استفاده می کنند. این دوستان و رفقا، چنین وانمود می کنند که تحریم انتخابات یعنی انفعال سیاسی، یعنی دور ماندن و بی اعتنایی به خواست و روش مردمی که در داخل ایران زندگی می کنند، یعنی کمک کردن به جناح «بدتر» در جمهوری اسلامی. این گونه ادعاها ۱۲ سال است تکرار می شود. به ویژه هر چهار سال یک بار بانگ بر می خیزد که «مقطعی تاریخی» فرا رسیده است، مقطعی که در آن سازمان ما باید آنچه را «خطا در برخورد به دوم خرداد» می نامند جبران کند و از مردم بخواهد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند. این فشارها هربار به شکاف در صفوف نیروهای آزادیخواه و از جمله سازمان ما می انجامد.
سوء تفاهم نشود: هر کس معتقد به ضرورت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی است، حق دارد در این رأی گیری شرکت کند. هر عضو سازمان نیز که همین عقیده را دارد، حق دارد بکوشد سایر رفقای خود را مجاب کند. قصد من تنها نمایاندن یک واقعیت عینی است: هر چهار سال یک بار، حکومت جمهوری اسلامی انتخاباتی اجرا می کند و با بازارگرمی حول آن، میان مردم و نیروهای منتقد و مخالف این حکومت شکاف می اندازد. این واقعیت عینی قابل انکار نیست.

رفقای گرامی،
بدون طرح و نقشه حکومت برای «گرم کردن تنور انتخابات»، انجام مناظره های تلویزیونی که در ۲٨ سال گذشته سابقه نداشته است قابل توضیح نیست. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، نهادی است که مستقیماً زیر نظر علی خامنه ای قرار دارد. در حالی که ده ها میلیون ایرانی به تماشا نشسته بودند، رئیس جمهوری اسلامی ایران از تریبونی که در اختیار ولایت فقیه است اعلام کرد برخی از بالاترین مقامات حکومت مانند هاشمی رفسنجانی و خانواده هایشان در طول حیات جمهوری اسلامی به ثروتهای هنگفت دست یافته اند. آیا از خود پرسیده ایم چگونه است که رهبری جمهوری اسلامی اجازه می دهد برای نخستین بار این گونه افشاگری ها درباره «استوانه های نظام» انجام گیرد؟ آیا غیر از این است که می خواهند وانمود کنند این یک انتخابات جدی است؟ آیا به جز این است که مهمترین هدف رهبری جمهوری اسلامی در این انتخابات، بالا بردن میزان مشارکت در رأی گیری است؟ اهمیت این هدف از سوی دستگاه رهبری تا حدی ارزیابی شده است که اجازه دهد برخی واقعیتها که دیگر کسی نیست نداند، برای نخستین بار از زبان احمدی نژاد در تلویزیون بیان شود.
من نمی گویم ما همواره باید جهت نمای سیاسی خود را روی ۱٨۰ درجه زاویه با رهبری جمهوری اسلامی تنظیم کنیم. اتفاقاً به نظرم می رسد اعلامیه ٣۱ اردیبهشت هیأت سیاسی – اجرایی سازمان چنین می کند وقتی می گوید باید نماینده راست افراطی را طرد کنیم چون ولایت فقیه و راست افراطی حکومت می خواهند او دوباره انتخاب شود. بر فرض هم که چنین باشد، باید این را هم در نظر بگیریم که در این انتخابات شاید ابقای احمدی نژاد هدف خامنه ای باشد، اما تنها هدف او نیست و به نظر من مهمترین هدف او نیز نیست. هر یک از چهار کاندیدای گزینش شده از سوی شورای نگهبان هم که انتخاب شود، برای خامنه ای مشکل ساز نخواهد بود. به نظر من هیچ بعید نیست برای رهبری جمهوری اسلامی اهدافی جز انتخاب این یا آن فرد از چهار تن به ریاست جمهوری، آن قدر اهمیت داشته باشد که اصلاً در این دوره تقلب سرنوشت سازی هم صورت نگیرد (از بزرگترین تقلب که انتخابات نامیدن این نمایش است اگر بگذریم). برآنم که کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی و از این طریق، ادغام و اضمحلال نیروهای اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی برای رهبری حکومت، اهمیت درجه اول را دارد. این ادغام، به معنای خنثی سازی نیروی اعتراض و رویگردانی از حکومت است. این ادغام، به معنای خلع سلاح کردن مردم و نیروهای آزادیخواه است. بدین معنی است که ما مخالفان کل این نظام به عنوان نیروهایی بی اثر و حاشیه ای، نیروهایی که مردم بدانها بها نمی دهند و تحریمشان کرده اند قلمداد شویم. این ادغام بدین معنی است که در ایران هر چه هست همان جمهوری اسلامی و حواشی و زوائد آن است. انتخابات جمهوری اسلامی یعنی خلاصه کردن صحنه سیاست ایران در طیفی که یک سرش احمدی نژاد است و سر دیگرش از حد موسوی و کروبی فراتر نمی رود. رهبری جمهوری اسلامی با این نمایشهای تناوبی به مردم می گوید: «این خود شمایید که مسئولیت سرنوشتتان را به گردن دارید. مگر به شما امکان انتخاب ندادیم؟ مگر خود شما نیستید که به بازی ما تن می دهید؟»
این انتخابات، اخلاق سیاسی و سلامت فضای جامعه ما را هدف قرار داده است. رهبری جمهوری اسلامی با این هدف چنین صحنه ای را ترتیب داده است که تک تک رأی دهندگان را زمین گیر و از میدان اعتراض دور کند. برای هر حکومتی، ادغام جامعه در مکانیسمهای حکومتی اهمیت دارد. این ادغام در جمهوری اسلامی از طرق مختلف صورت می گیرد، از طریق توزیع رانت نفتی، از طریق مذهب، از طریق گسترش ناسیونالیسم، از طریق بیگانه ستیزی و از طریق انتخابات. حکومت می خواهد جامعه را شریک جرم خود کند. می خواهد ما را به فساد خود آلوده کند.
از همین روست که باید از همین اکنون اعلام کنیم حکومت حق ندارد حضور بخشی از مردم در انتخابات را به حساب تأیید رژیم از سوی رأی دهندگان بگذارد. بسیارند کسانی که به امید گشودن روزنه ای در سرنوشت تیره خود به پای صندوقهای رأی می روند و کاری به اهداف حکومت از این انتخابات ندارند. و بگذارید این را هم اضافه کنم که در میان آرای هر چهار نامزد کنونی، چنین آرایی وجود خواهد داشت. گمان نکنیم احمدی نژاد هر چه رأی می آورد تقلبی یا رأی پاسداران و بسیجیان است. بسیارند کسانی که هنوز باور دارند احمدی نژاد با آنچه اشرافیت حکومتی می نامد مبارزه می کند. بسیارند مردمی که سالی هشتاد هزار تومان یعنی ماهی پنج یورو سود سهام عدالتی که احمدی نژاد بنیاد گذاشته است گرهی از گره های فراوان زندگی مصیبت بارشان می گشاید و به همین خاطر به احمدی نژاد رأی خواهند داد. بسیارند ساکنان مناطق دورافتاده ایران که گمان و احساسی وهم آلود می کنند احمدی نژاد مدافع آنها دربرابر «زیاده خواهی مرکزنشینان» است. همه این احساس، زاییده فریب نیست. جناح مقابل، کار احمدی نژاد را رأی خریدن نامیده است اما خود نیز کاری دیگر نمی کند. احمدی نژاد، بخشی از مردم را به پای صندوقهای رأی می کشاند و سه نفر بقیه، بخشهایی دیگر را. هر کدام از آنها، به طریقی رأی می خرد. خطاب احمدی نژاد به کسانی است که همان هشتاد هزار تومان، همان گونی سیب زمینی، همان وامی که با نامه به نهاد ریاست جمهوری می گیرند، واقعه ای مهم در زندگی آنهاست. در ایران، بسیارند مردمی که رأی آنها را نمی توان این گونه خرید، پس باید با وعده های دیگر آنها را وارد بازی انتخابات کرد. کاندیداها، بخشی از بهای رأی را هم خواهند پرداخت. چه بسا سانسور کتاب را شل تر کنند. چه بسا دانشجویان را کمتر اخراج کنند.
من منکر این تفاوتهای میان کاندیداها نیستم. آنها با هم تفاوت دارند و جنگشان هم واقعی است. جنگشان واقعی است چون قوه مجریه، مدخل و معبر اصلی میلیاردها دلار نفتی است. جنگ آنها واقعی است زیرا بر صندلی ریاست و وزارت نشستن مزه بهتری از حاشیه نشینی دارد. آنها واقعاً با هم می جنگند، بر سر تسلط بر مواضع قدرت و منابع ثروت، بر سر غارت بیشتر. به مناظره های تلویزیونی بنگرید و ببینید چه خبر است. همین لحظه که این سطور را می نویسم کروبی دارد می گوید از شهرام جزایری میلیونها دلار گرفته است اما جزایری در مقابل از او چیزی نخواسته است.
آری، کسانی که اکنون با هم رقابت می کنند در جنگی واقعی درگیرند. اما این جنگ نه ربطی به ما دارد نه به اکثریت مردم ایران. هر یک از نامزدها برای کسب آرای بیشتر، شگردی دارد. یکی سیب زمینی رایگان توزیع می کند و دیگری به یاد حقوق شهروندی افتاده است. اما همه آنها در یک چیز مشترکند و آن ارادت به خمینی و میراث او و گردن نهادن به تقسیم کاری است که در این نظام جا افتاده است: قدرت اصلی در اختیار ولایت فقیه است و مواضع پایین تری از قدرت را می توان به شرط سرسپردگی به ولایت فقیه، از طریق انتخابات احراز کرد. رئیس جمهور نه می تواند سیاست خارجی را عوض کند، نه اختیاری در عرصه سرکوب داخلی دارد، نه قادر است به نقض حقوق شهروندی که ریشه در قانون اساسی جمهوری اسلامی دارد پایان دهد و نه توان آن را خواهد داشت که سپاه پاسداران و سایر نهادهای زیر کنترل رهبری را محدود کند. بیشتر اختیارات قوه مجریه و رئیس آن در برخی عرصه های اقتصادی است که البته بسیار مورد توجه جناح های مختلف حکومتی است.
گمان نکنیم همه رأی دهندگان به موسوی و کروبی با آگاهی و برای محدود کردن قدرت ولایت فقیه آنها را بر می گزینند و همه رأی دهندگان به احمدی نژاد فریب خورده یا مزدورند. بپذیریم که هر یک از نامزدهای انتخاباتی خواهند توانست بخشی از جامعه را به سود خود بسیج کنند و هر یک از آنها که پیروز شود نیز بخشی از بهای آرا را خواهد پرداخت. با همان استدلالی که می گوید به تبعیت از مردم امیدوار به گشایشی در زندگی خود، باید به موسوی یا کروبی رأی داد، می توان رأی دادن به احمدی نژاد را نیز توجیه کرد.

رفقای عزیز،
تسلیم این شانتاژ نشوید که دور ماندن از صندوقهای رأی به معنای انفعال سیاسی است. نه رفتن هر چهار سال یک بار به پای صندوقهای رأی، فعالیت سیاسی است و نه تحریم این نمایشها الزاماً یعنی انفعال. مگر فدائیان خلق که در طول حیات جمهوری اسلامی به ندرت در انتخابات شرکت کرده اند در این سی سال دست روی دست گذاشته اند؟
و نیز سالهاست که دیگر بر همگان روشن است مرز میان تحریم کنندگان و رأی دهندگان مرز میان ایرانیان خارج و داخل نیست. اکثر فعالان سرشناس چپ در داخل کشور اعلام کرده اند در نمایش انتخاباتی رژیم شرکت نخواهند کرد. همبستگی با این شخصیت های چپ، همبستگی با فعالان آگاه جنبش دانشجویی ایران برای ما مهمتر است یا اینکه فلان اصلاح طلب طرفدار موسوی یا کروبی درباره ما چه بنویسد؟

رفقای گرامی،
برای واداشتن ما به رأی دادن به یک کاندیدای حکومتی، سخن از موقعیت تاریخی می رود. حال که سخن از تاریخ و مسئولیت ما در قبال آن می رود، ناگزیرم آنچه را یک ربع قرن است درباره همه نمایشهای انتخاباتی رژیم نوشته ام تکرار کنم. امروز مد شده است ما را متهم کنند که حرفهای تکراری می زنیم. انگار سیاست یعنی سرگرم کردن مردم در اوقات فراغتشان. آری، حرفهای ما تکراری است چرا که ستم و استبداد در جمهوری اسلامی ادامه دارد.
و اما درباره مسئولیت ما در برابر تاریخ:
جمهوری اسلامی روزی به تاریخ خواهد پیوست. روزی حکومت دینی پایان خواهد یافت. روزی مردم ایران حقوق از دست رفته خود را باز خواهند یافت. در آن روز، بر ویرانه های نظامهای استبدادی باید نظمی نوین ساخت. باید با اتکا بر سنتهای آزادیخواهی، سکولاریسم و دمکراسی در کشور ما سنگ بنایی نوین را گذاشت. وظیفه تاریخی ما، پاسداری از این سنتهاست. در این وانفسا این ماییم که باید نگذاریم نام مقدس صندوق رأی به بازی های مسخره حکومت آلوده شود. این ماییم که وظیفه داریم بگوییم این مضحکه، انتخابات نیست. این ماییم که پرچم ستارخان و مصدق را امروز باید به دست بگیریم. در این وانفسا اگر ما هم مسئولیت تاریخی خود را فدای این کنیم که مثلاً کروبی به جای احمدی نژاد بنشیند، پس چه کسی باید در برابر نسلهای آینده با سر افراشته بگوید که ایران دیگری نیز در سالهای سیاه جمهوری اسلامی وجود داشته است؟

رفقای عزیز،
فراموش نکنیم عدم شرکت در رفراندوم فروردین ۵٨ چون گوهری تابناک بر تاریخ فدائیان خلق می درخشد. اگر آن روز فدائیان بسیار تنها ماندند، امروز نسل جوان ایرانی اگر به تاریخ مراجعه کند، می بیند ایرانیانی نیز بوده اند که به خمینی چک سفید برای برقراری رژیم فقاهتی ندادند.

رفقای گرامی،
پیشنهاد می کنم درباره انتخابات چنین اتخاذ موضع کند:
۱ – سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران را انتخاباتی غیردمکراتیک و رقابتی محدود میان افراد دست چین شده می داند و در این انتخابات شرکت نمی کند.
۲ – سازمان ما تأکید می کند رأی بخشی از مردم به این یا آن نامزد، به معنای تأیید نظام جمهوری اسلامی نیست و تنها تلاشی است برای گشودن روزنه ای در زندگی روزمره مردم.
٣ – ما از طرح مطالبات جنبش های اجتماعی ایران در کارزار انتخاباتی پشتیبانی می کنیم و دستاوردهای این جنبشها از جمله وادار کردن کاندیداها به گنجاندن برخی از خواستهای مردم در برنامه خود را پاس می داریم.

با درودهای رفیقانه
سهراب مبشری
۱۶ خرداد ۱٣٨٨


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست