بیانیه دوم "زنانی دیگر": انتخابات ریاست جمهوری ایران یک بازی فریبکارانه
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۷ خرداد ۱٣٨٨ -
۷ ژوئن ۲۰۰۹
بیانیه دوم "زنانی دیگر"
انتخابات ریاست جمهوری ایران یک بازی فریبکارانه
ما در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی شرکت نمی کنیم و به عقیده ما هیچیک از زنان ستمدیده و آزاده نیز نباید در این فریب عمومی شرکت کنند. ما در تمام سی سال گذشته دیدهایم و تجربه کردهایم که حقوق اساسی زنان هرگز از درون صندوقهای رای بیرون نیامده و نخواهد آمد و برخورد دولت ضد زن جمهوری اسلامی با تعویض مهرههای آن تغییری نکرده و نخواهد کرد. شرکت در انتخاباتی که توسط حکومت زن ستیز انجاممی گیرد، یعنی صحه گذاشتن بر سی سال ستمگری و تبعیض علیه زنان. شرکت در انتخاباتی که برای تعیین مجریان قوانین مدنی و شرعی پدرسالار و قرون وسطایی انجام میگیرد، یعنی تحقیر آزادی و شان انسان در قرن بیست و یکم. انتخابات در ایران، مانند انتخابات در همه رژیمهای استثمارگر، ابزار تحکیم و توجیه طبقه حاکمه است؛ مکان وعدههای فریبکارانه، چهره سازیهای وقیحانه و سازماندهی تبعیت کورکورانه زیر پرچم دروغین اراده فردی و مصالح عمومی است. این مفهوم واقعی انتخابات است که در جمهوری اسلامی، وجود نهادهای استبدادی مانند شورای نگهبان و قوانین به شدت ضد دمکراتیکی مانند ”نظارت استصوابی“، مزید بر علت است و انتخابات را حتی به لحاظ ظاهری، از هرگونه مشروعیت تهی می کند.
مدت سی سال است که هرچند وقت یکبار وقتی بساط انتخاباتی براه میافتد به ناگهان شیخ ها و سرداران و دیگر نگهبانان حکومت اسلامی به یاد خواستههای زنان افتاده و برای بیحقوقی آنان اشک تمساح میریزند صرفا برای اینکه ما را به پای صندوقهای رای کشانده و برای تداوم نظام ضد زن خویش مشروعیت بگیرند، از ما مشارکت و رای میخواهند، تا بعد به حکم همین مشارکت، هر بلایی میخواهند سرمان بیاورند.
به تبلیغات امروزین کاندیداهای ریاست جمهوری نگاه کنید تا عمق فریبکاری آنان را دریابید. حرفهایی از جانب کاندیداها زده میشود که انسان تصور میکند از دوره اصحاب کهف بیرون آمدهاند. بدنامترین افراد که به ازای سی سال به بند کشیدن مردم و سرکوب هر صدای مخالف امروز در این موقعیت قرار گرفته که رئیس جمهور بشوند، در "حمایت" از حقوق زنان آنچنان گوی سبقت از هم ربوده و میتازند که بیشرمیشان حیرتانگیز است.
ماهیت و عملکرد احمدی نژاد مثل روز روشن است. او حافظ سیستمی است که سی سال رنج و درد و بیحقوقی را به مردم ما تحمیل کرده است. او مانند چهارسال قبل کماکان سعی میکند برای جذب آرا بر فقر اقتصادی، بیخردی و جهل و خرافه قشرهایی از مردم تکیه کرده و اینکار را با کمک بخشی از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و سرمایهدارانی که در دوره ی او به منابع اقتصادی بالاتری دست یافتند و میلیاردها تومان درآمد نفتی را به جیب زدند، انجام میدهد. اما این فاشیست متحجر نیز دریافته است که باید زنان را در این بازی انتخاباتی شرکت دهد. به همین جهت "همایش زنان" برگزار میکند و دایره دور خود را از زنان محجبه هوادارش پر میکند و برای شان و منزلت زنان عربده میکشد.
اما نگاهی بیندازیم به سه کاندیدای دیگر که از موقعیت "مبهم" خود بهره برداری کرده و سعی میکنند حافظهی مردم را دستکاری کرده و عجالتا تصویر دیگری از خود در این نمایش زشت ارائه دهند.
کروبی، تبدیل به یک فمینیست (البته از نوع اسلامی اش) شده و میگوید: «محور اصلی برنامههای من زنان هستند». (اعتماد ملی – ۵ خرداد ٨٨ – نشست مهدی کروبی با نمایندگان "همگرائی زنان") این همان فردی است که در دوران ریاستش بر مجلس، حکم حکومتی از طرف خامنهای را جا انداخت و به آن جنبه عملی و اجرایی بخشید. طبق این حکم حتی ذره ای رنگ و لعاب به قوانین حکومتی، در صورتی که ولی فقیه با آن مخالف باشد، به زباله دانی فرستاده میشود. افتخار بزرگ کروبی این است که از همان ابتدای انقلاب مسئولیتهای سنگین در این نظام داشته و پیوسته سر به فرمان خمینی بوده و با هر کسی که کوچکترین مخالفتی با احکام خمینی داشته قاطعانه برخورد کرده است. زنان ایران حکم خمینی مبنی بر اعمال حجاب اجباری را خوب بخاطر می آورند. طبق این حکم اوباش حزب الله در خیابانها به جان زنان افتاده و از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. موضع کروبی در مورد این حکم و وقایع متعاقب آن چیست؟ کروبی ذرهای تردید ندارد که آبکیترین وعدههایش را با صد تا اما و اگر و به شرط اینکه با اسلامیت جمهوری اسلامی و فرمایشهای ولی فقیه تناقضی نداشته باشد، بیان کند. اسلامیتی که در تار و پود این سیستم بافته شده و بعنوان ایدئولوژی حاکم توجیه کننده و تحکیم کننده نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی زنان و بردگی جنسی زن است. اسلامیتی که طبق قوانین آن نافرمانی زن مستحق سرکوب و مرگ است. کروبی از یکطرف وعده میدهد، از طرف دیگر در نشست خود با نمایندگان "جنبش همگرائی زنان" با لودگی میگوید: «الان که شما (زنان) رئیس ماهستید. هم در خانواده و هم در جامعه» (خنده جمع)» (همانجا)
مزهپراکنی و مسخره کردن زنان توسط این فرد وقیح موجب نشاط نمایندگان "همگرائی" میشود؛ و بنظر میآید ظرفیت آنها در تحمل و پذیرش اهانت و تحقیر خارج از اندازه است!
موسوی مدعی شده که اگر انتخاب شود گشتهای ارشاد را از خیابانها برمیچیند و برنامههایی را در راستای حقوق زنان اجرا خواهد کرد. این در حالیست که طرح ایجاد ارگانهای ویژه سرکوب زنان، منجمله همین گشتهای ارشاد، تحت عنوان مبارزه با بدحجابی در دوره ی نخست وزیری این فرد بجریان افتاد، گام به گام اجرا شد و به احمدی نژاد به ارث رسید. پرونده موسوی در این مورد (همانند سایر موارد) بقدری کثیف است که دغدغه ی طرفداران خودش نیز شده است. آنها در پی این هستند که با چه ترفند و ژستهایی میتوانند بین دروغهای امروز وی با ماهیت و عملکرد واقعیاش ارتباط برقرار کنند. اینها مردم را احمق تصور کرده و خود را بسیار دانا میدانند و بروی عدم شناخت نسل جوان سرمایهگذاری کردهاند. کمتر کسی است که نداند در سالهای شصت و در دوره نخست وزیری موسوی چه بر سر این جامعه آمد. وی در آن سالها سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، یعنی حامی اصلی آشوب ارتجاعی در جامعه، قلع و قلع مخالفین، حمله به اعتراضات عادلانه مردم، اسیدپاشی بر صورت زنان به اصطلاح بدجحاب و مشوق بزرگ چماقداری بود. شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی در اوایل سالهای شصت و فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ تماما در دوران نخست وزیری موسوی، که امروز بنا به اقتضا و موقتا رنگ عوض کرده است، صورت گرفت. فعلا از نقش ایشان بعنوان یکی از مهره های اصلی و رئیس جلسات ستاد "انقلاب فرهنگی" که منجر به دستگیری و اعدام شمار بزرگی از دانشجویان کمونیست، پاک سازی استادهای مترقی و تعطیلی چندین ساله مراکز آموزش عالی شد صحبتی نمیکنیم که این خود حکایتی است و پروندهاش بسته نشده است.
و اما رضائی. این فرمانده مخوفترین نیروی سرکوبگر در دهه های ۶۰ تا هم اکنون. فرمانده کشتار مردم و مبارزین کردستان و ترکمن صحرا، سازمانده باندهای سرکوب اعتراضات کارگری، مدیر و سازمانده شبه نظامیان "گمنام امام زمان" برای تعقیب و دستگیری و به قتلگاه فرستادن هر کسی که مانند اینان نمیاندیشید. امروز همین فرد برای دانشجویان ستارهدار دل میسوزاند و میگوید: «من خودم هم در زمان شاه دانشجوی ستاره دار بودم»! وی در مناظره تلویزیونیاش با کروبی در مقام دفاع از گذشته خود میگوید: «من اولین کسی هستم که مردمی کردن حکومت را اجرا کردم و از کارگر و دانشجو و کشاورز را درگیر جنگ کردم»! او نقش خود را بعنوان مهرهای مهم در تداوم جنگی ارتجاعی و خانمان سوز که موجب کشتار صدها هزار نفر از مردم و نوجوانان و نابودی بخش بزرگی از منابع کشور شد، "مردمی کردن حکومت" میخواند. باید منتظر بود و دید اگر در مقام قوه مجریه کشور قرار بگیرد برای "مردمی کردن حکومت" چه خواهد کرد! این پروندهها نیز بسته نشده و روزی در دادگاهی مردمی به همه این جنایتها رسیدگی خواهد شد. اکنون این فرد بدنام فاشیست برای آن که از قافله دروغ سالاری عقب نیفتد در مورد زنان بیانیهای با تیتر جانگذاز "دریغ که این حماسه آفرینان گمنام ماندهاند" صادر کرده و در برابر دیگر کاندیدها آس رو میکند و میگوید «خانهداری را بعنوان شغل نهادینه کرده و به زنان خانهدار پول میدهد». و حیرت آور آن که سایت های مدعی دفاع از حقوق زنان بدون هیچ توضیح و تفسیری این بیانیه عوامفریبانه را منتشر میکنند. (سایت تغییر برای برابری – ۱۲ خرداد).
هر چیزی تاریخی دارد. این افراد و نظام جمهوری اسلامی نیز دارای تاریخچهای هستند. حجاب اجباری، تدوین و اجرای قوانین ضد زن، گشت های ارشاد، احکام حکومتی، ستارهدار کردن دانشجویان، سرکوب اعتراضات کارگری و به اسارت در آوردن کارگران، تبعیض و بی حقوقی ملل غیر فارس و به خون کشاندن مقاومتهای این مردم، تبعیض دینی و مذهبی، سانسور سیستماتیک، بستن روزنامه ها و خفه کردن هر صدای دگر اندیش، خاک خوردن کتابها و فیلمهای مترقی و آگاهی دهنده در وزارت ارشاد، و هزار درد و مصیبت دیگر دارای تاریخی هستند. همه این فجایع که ایران را تبدیل به یک زندان بزرگ کرده، محصول سی سال حاکمیت دولت جمهوری اسلامی است، با نگهبانانی که هر چند سال یکبار استمرار این وضعیت را به یکدیگر تفویض کردهاند. احمدی نژاد میراثدار همین تاریخ است و از آن بخوبی حفاظت کرده و اگر در ۲۲ خرداد فرد دیگری بجای او در مقام ریاست جمهوری این نظام قرار گیرد، ماترک به او منتقل شده و او نیز دیر یا زود چنین خواهد کرد. این را طی سی سال به چشم خود دیده و تجربه کردهایم.
شرایط برگزاری انتخابات کنونی، جناح ها و عناصری که در آن به رقابت بر خاستهاند، قوانین حاکم بر آن، تماما ضد مردمی است. کسانی که میگویند میتوان از ابزار و فرصت انتخابات استفاده کرد و خواستهها و تحقق منافع زنان و قشرهای دیگر مردم را از نمایندگان همین نظام طلب کرد، یا خود فریبند یا عوامفریب. خود فریبند چون چشمشان را بر این واقعیت میبندند که تا جمهوری اسلامی وجود دارد تغییری اساسی در حیات اجتماعی و اقتصادی مردم صورت نخواهد گرفت و در به همین پاشنه خواهد چرخید. حتی اگر احمدینژاد بازنده این رقابت باشد، کلیت سیستم جمهوری اسلامی که امثال احمدینژاد از دل آن تولید و بازتولید میشوند و ساختار ارتجاعی حاکم؛ به آنان مجوز هر جنایتی را میدهد، پایدار خواهد ماند. حتی اگر بر فرض محال یک نامزد مردمی بتواند از سد شورای نگهبان و انواع نظارتها و بازرسیها بگذرد و به مقام ریاست جمهوری برسد، ساختار کلی نظام جمهوری اسلامی، که نظامی از بنیان ضدمردمی و استثمارگر و متکی بر ایدئولوژی بردهدارانه اسلامی است، مانند سد در برابر او قد علم میکند و هیچ تغییر اساسی را به نفع مردم بر نمیتابد. آنها مردم فریبند چون اهالی را وارد بازی بالاییها کرده و این توهم را میآفرینند که نامزدهایی که در بالا ذکر ِ شرشان رفت قادرند گامی در جهت مطالبات مردم بردارند. کسانی که میگویند این تنها راه ممکن برای رسیدن به تغییراتی به نفع زنان است، فقط سنگفرش راه جهنم را آذین بندی میکنند. کسانی که میکوشند با چسبیدن به یک جناح حکومت در مقابل جناح دیگر، به اصطلاح برای جنبش رهایی زنان یک متحد قوی پیدا کنند و در میان بالایی ها تریبون به دست آورند، فقط زنان را به خدمتکار رقابتهای درونی حاکمان مردسالار تبدیل میکنند.
سیاستی که امروز تحت نام ِ بی آزار ِ ”مطالبه محور“ تدوین شده، و مشخصا توسط ”جنبش همگرایی زنان“ به پیش برده میشود، فقط به سازش و تسلیم و به هرز دادن شور و شوق و امید زنان در یک توهم رفرمیستی میانجامد. تا بحال در کجای دنیا دیده شده که مستبدین، آزادی و خلاصی از ستم و تبعیض را صدقه داده باشند؟ مسلما هر نیرویی راه و روش خود را برای تقاضای مطالباتش دارد. اما اینکه امروزه فعالین "همگرائی" به دست و پا افتاده و برای چندرغاز پاشنهی در ستادهای انتخاباتی شیخ کروبی و موسوی را از پاشنه در میآورند، و با همه قناعتشان باز مورد بی احترامی مسئولین همین ستادها قرار میگیرند، بسیار حقارتبار است. محدود کردن خواستههای زنان به دو مساله، یعنی پیوستن جمهوری اسلامی به کنوانسیون جهانی رفع تبعیض علیه زنان، و اصلاح چهار اصل از قانون اساسی جمهوری اسلامی، خود نشانه ایناست که "همگرائی"ها، در پی تغییر جدی در وضع اسارت بار زنان نیستند. در برنامههای آنان سخنی از برچیدن نهادها و سیاستهایی که مختص سرکوب زنان است در میان نیست. هیچ حرفی از لغو حجاب اجباری که نماد اسارت زنان و سلطه قدرت مردسالار است، به میان نمیآورند. حق فعالیت آزادانه تشکلهای مستقل زنان را به مطالبهای بدون اما و اگر تبدیل نمیکنند.
آنها فقط خواستههایی را مطرح میکنند که ضامن اجرای آنها، رژیم زن ستیز داخلی و یا نهادهای ستمگر خارجی هستند. آنها به نام زنان، فقط مطالباتی را طرح میکنند که با یک تبصره، یا یک تفسیر اسلامی، میتوان آن ها را از محتوا خالی کرد و زیر پوشش تغییر قوانین و قبول تعهدات، تبعیض و بیعدالتی علیه زنان را کماکان ادامه داد. اهمیتی ندارد که "همگرائی"ها میگویند فعلا قصد رای دادن به کسی را ندارند و صرفا "مطالبه محورند". اولا "همگرائی" همانطور که خودش ادعا میکند یک ائتلاف است. یک ائتلاف طبقاتی ما بین جناح ها و افرادی از هیئت حاکمه جمهوری اسلامی با بخشی از نیروها و افراد خارج از حکومت که مثل آب خوردن منافع پایهای مردم و زنان را به معامله با ستمگران حاکم میگذارند. چیزی مانند همان ائتلاف شکست خورده و توهم آفرینی که هنگام نامزدی خاتمی ایجاد شد. بنابراین بی تردید بسیاری از آنها رای خواهند داد، چون عمیقا منفعتشان در حفظ همین نظام است. دوما، حتی اگر کسانی از میان این ائتلاف در انتخابات شرکت نکنند، باز تغییری در سیاست و راه روش بشدت مخربی که اتخاذ کردهاند، داده نمیشود. این سیاست و روش، به مردم که در نارضایتی عمیق بسر برده و بطور عینی خواستار یک جامعه انسانی و عاری از تبعیض و ستم هستند، وعده میدهد که چنین جامعهای تحت نظام جمهوری اسلامی و با عنایت برخی از خادمین همین نظام، میسر است. این یا دروغی بزرگ است یا توهمی خطرناک.
پایه های این قدرت ستمگر بر آراء عمومی استوار نگشته، تا بتوان آن را با بالا و پایین کردن کفه های ترازو در جریان انتخابات متزلزل کرد. قدرت ستمگر، توان و موقعیت برترش را از جبر و سرکوب میگیرد. ما با نهادهای سرکوبگر، فرهنگ سرکوبگر و رسانه سرکوبگر روبرو هستیم. برای پیروز شدن در این رویارویی، باید مستقل بود و بلند پروازانه حرکت کرد و به خواستههای ناچیز و وعده های موهوم دل نبست.
اگر کسی واقعا در پی ایجاد تغییراتی اساسی به نفع زنان است، بهترست تاریخ سی سال این کشور را بخاطر بیاورد و راه درستی اتخاذ کند. بهتر است بجای اینکه نقش محلل را مابین منافع پایهای زنان و حکومتیهای مردسالار ایفا کند، بجای اینکه آتش بیار معرکه انتخاباتی شود و بر روحیه مبارزه و مقاومت چندین و چند سالهی زنان آب سرد بپاشد، مسیری درست و مستقل از سیاست، ایدئولوژی و تبلیغات زود گذر این شیاد های در قدرت، اتخاذ کند. ما باید از فضای انتخاباتی در جهت افشای ماهیت ستمکار رژیم اسلامی و زدودن تردید و توهم، که حاصلی بجز چرخیدن در یک دور باطل ندارد، استفاده کنیم.
شکاف عظیمی بین مردم و حکومت اسلامی وجود دارد که نه سرکوب سیستماتیک و نه سیاستهای سازشکارانه و مماشاتجویانه هیچگاه قادر به از میان بردن این شکاف نشدند. اینرا زنان، کارگران، جوانان، دانشجویان، معلمان، ملیتهای تحت ستم، روشنفکران مترقی، به هزار شکل در سی سال گذشته نشان دادهاند. این زمینه و روحیه ایست که ما خود را به آن متکی میکنیم. راه رهائی زنان از طریق مبارزهای مستقل، از پائین و بدون چشمداشت به صاحبان قدرت هموار میگردد. جنبش رهایبخش و مستقل زنان در اتحاد با دیگر جنبشهای حق طلبانه (کارگری دانشجویی معلمین پرستاران و.....) و با آماج قرار دادن کلیت نظام زن ستیز جمهوری اسلامی است که راه به پیش میگشاید و برای دستیابی به جهانی عادلانه که دیگر در آن نه از طبقات اثری است و نه از ستم بر زن، مسیر را ادامه میدهد.
زنانی دیگر
۱۶ خرداد ٨٨
|