سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«هر دم از این باغ بری می رسد!»


احد واحدی


• وظیفه ای که امروزه بر دوش دوستان فدرال ـ دموکرات قرار دارد، اینست که، نه اینکه خودشان را قاتی عقب مانده ترین، شارلاتان ترین تفکر موجود در جنبش بنمایند، بلکه برعکس با شفافیت بخشیدن به بحث های انجام نشده در جنبش موجود، مهم ترین و مبرم ترین مسائل جنبش را به نقد بکشند؛ طبیعی است که از این ره گذر، ضمن اشاعه و ترویج اصول اساسی نهضت، نابسامانی ها را بشکل معقول می شود نقد کرد! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ خرداد ۱٣٨٨ -  ٨ ژوئن ۲۰۰۹


سخنرانی سیروس مددی در پی روشن کردن بعضی مسائلی بود که همه فعالان ملی بنوعی به آن واقفند ولی از ابراز آن بهر دلیلی سر باز می زنند؛ این مسائل چیزی نبود جز آشکار گویی و درددل یکی از فعالین این جنبش برای سایر فعالین به قصد تقویت بنیه های فکری جنبش! در اصل نوعی انتقاد از خود بود برای مجموعه جنبش ملی ـ دموکراتیک آذربایجان! که هر حرکت زنده و پویا در هر مرحله از حیات خود برای ادامه راه به آن احتیاج دارد!
واقعیت این است که ما متظر عکس العمل های متفاوت از تیپهای مختلف وابسته به این جنبش بودیم و قبل از همه فکر میکردیم ناسیونالیست های افراطی (پان تورکیست ها و تورانچی ها) واکنش نشان داده و در قبال مسائل مطرح شده، سعی بکنند با اتهامات واهی چهره سخنران و طیف اندیشمندان دیگر را خراب کنند. کسانی که در روز روشن دگر اندیشان مسئله ملی را تهدید به ایجاد پرونده و… می کردند و یا با دشنام های سخیف و چارواداری سعی می کردند فرهنگ پایین خودشان را در برخورد با مخالفان فکری نشان دهند! ولی متاسفانه صدای اعتراض از گروه دیگری بلند شد که بیشتر خودی تلقی می شدند تا بیگانه!! این گروه که اسم “جنبش فدرال ـ دموکرات آذربایجان” را بر خود گذاشته، کاتولیک تر از پاپ خود را سپر بلای ناسیونالیستهای افراطی کرد. طوری که در این هیاهوی برپا شده جور افراطیون را کشیده و به بلندگوی آنها تبدیل شدند و با انتشار مقالات سریالی حملات خود را آغاز و تاحال ادامه داده اند.
قبل از پرداختن به بخشی از این نوشته ها، لازم است در باره بعضی مسائل عمومی که یا بد فهمیده شده و یا علیرغم فهم درست موضوع سعی در عوام فریبی می شود، توضیحاتی داده شود:
۱ـ اعضای ج.ف.د.آ. راه به راه تکرار می کنند که انگار ما کارمان را ول کرده و در باره آنها بحث راه انداخته ایم و گویا می خواهیم چهره شان را خراب کنیم! اولا” سیروس مددی در سخنرانی اش کوچکترین اشاره ای به این جریان نداشته است! تنها در مناظره با تلویزیون “گون آذ” هنگام توضیح نظرات خود در مورد گرایش های متفاوت (۴گانه) در درون جنبش ملی ـ دموکراتیک آذربایجان، در پافشاری علیرضا اردبیلی به جواب این سوال که این گرایش ها در داخل کدام تشکیلاتها هستند، وی تنها اشاره به این مسئله داشت که، “حتما” قرار نیست هرکدام این گرایشات فکری در یک تشکیلات بخصوصی باشد؛ چه بسا در یک تشکیلات مشخص می توانند همه گرایشات فکری متفاوت به تناوب همزیستی داشته باشند! در اصرار مجدد علیرضا اردبیلی که باید نام این تشکیلاتها را ببری! سیروس تلویحا” نامی از جنبش فدرال ـ دموکرات برده بود!! این تمام آن چیزی است که درباره ج.ف.د.آ. گفته شده است؛ که صد البته نسبت به وجود گرایشهای فکری گوناگون بارها از طرف مسئولین ح. ف. د. آ. اشاره شده است حال نمی دانم این دوستان چرا این قدر مظلوم نمایی کرده و سیروس و همفکران وی را مورد حمله قرار می دهند! دوما” اگر بی آنکه گرد و خاک بپا کنیم و قدر ی منطقی به مسئله نگاه کنیم، چه لزومی برای ما دارد که چهره نزدیکترین جریان به خود را، با وجود ۷۰ درصد مشترکات خراب کنیم! نفع این کار برای ما در کجاست؟؟ معلوم است که اینکار جز اتهام زنی و مظلوم نمایی چیز دیگری نیست!! سوما” این فدرال ـ دموکراتها هستند که خودشان را به وسط معرکه انداخته اند و به نوعی سپر بلای ناسیونالیسهای افراطی شده اند؛ و الا کسی را با آنان کاری نبود! ایکاش این دوستان قدری تحمل و تأمل داشتند و این شکلی بلبشوی راه نمی انداحتند و کاسه داغتر از آش نمی شدند تا ناسیونالیستهای افراطی خود مواضع خودشانرا توضیح می دادند و از خود دفاع می کردند! آنوقت مسئله بیشتر آشکار و راه یک دیالوگ درست و حسابی برای عموم فعالین جنبش فراهم می شد؛ همان چیزی که هدف سیروس مددی از سخنرانی “۲۱ آذر و امروز” بود و همان چیزی که مثل هوای تازه جنبش ملی ـ دموکراتیک به آن احتیاج دارد! واقعیت اینست که، محتوای سخنرانی سیروس، توضیح مواضع درست رهبران جنبش ۲۱ آذر و چگونگی سوءاستفاده بعضی جریانات وابسته به حرکت ملی از آن سابقه درخشان و تحریف آن مواضع بود! حتی سیروس در هیچ جای سخنرانی خود از من و ما صحبت نکرده است که ما درست می گوییم و دیگران غلط. محتوای صحبت وی بیشتر توضیح مسئله و نحوه سوء استفاده از آن بود که مربوط به همه می شد. کسانیکه این حرفها را بخودشان گرفته اند، مشکل خودشان است. در جوابیه به محمد آزادگر مسئله فرق می کند، چرا که آزادگر با موضع گیری در برابر سخنان سیروس، موج حمله را خود به طرف خود کشانده است؛ یعنی در واقع سیروس از خود و مواضع خود در قبال حرفهای آزادگر دفاع کرده است. مخلص کلام اینکه این فدرال ـ دموکراتها هستند که خودشان را وسط دعوا انداخته اند! چه می دانم شاید با این سیاست می خواهند نامی در کنند و به جائی برسند.
۲ـ اینجا و آنجا که صحبت و یا مقاله ای منتشر می شود، سخنانی نیز برعلیه سازمانهای سراسری گفته و یا نوشته می شود که باید توضیح کوتاهی بر آن نوشت؛
برای کسانی که میان دو صندلی نه نشسته اند، سخن گفتن از سازمانهای سراسری شاید خیلی مشکل نباشد، چرا که می توانند حداقل در سیاستشان نسبت به این مسئله صراحت لازم را داشته باشند! یعنی مثلا” اگر کسانی از زاویه استقلال خواهی با تشکیلات سراسری برخورد می کنند، برپایه اینکه یا می خواهند اصلا” کشور ایران ازهم بپاشد و یا اینکه اگر چنین خواسته هم نداشته باشند، حداقل می خواهند بی توجه به سرنوشت آتی ایران، جغرافیای مورد نظر و یا ملت مورد نظرشان (در مورد ما، آذربایجان) دارای استقلال همه جانبه ای باشد، برای آنها، سازمانهای سراسری چیزی جز زایده کشوری بنام ایران (بزعم آنها) نخواهند بود! در نتیجه یا مخالفان سفت و سخت سازمانهای سراسری می شوند و یا حداقل علاقه ای به وجود آنها نخواهند داشت! درست به همین طریق کسانی که طرفدار حل فدرالیستی مسئله ملی در ایران هستند، باید در مورد سازمانهای سراسری سیاست روشنی داشته باشند. طبیعی است که ما کار و وظیفه خود را نمی توانیم تعطیل کنیم و انتظار اینرا داشته باشیم که جریانات دیگر از جمله سازمانهای سراسری آنها را انجام بدهند! متأسفانه تا بحال برخورد علمی و مناسبی با پدیده سازمانهای سراسری در داخل جریانات ملی مدافع فدرالیسم انجام نگرفته است! با این حال، اگر ما واقعا” طرفدار حل فدرالیستی مسئله ملی هستیم، عطف توجه به اینکه، مسئله ملی یکی از جدی ترین مسائل جامعه ما هست و این سازمانها و احزاب نیز در صورت برخورد واقع بینانه با مسائل مبرم جنبش مجبورند با مسئله ملی هم بشکل رئالیستی برخورد کنند، حل نهایی این مسائل و مباحث به نفع دموکراسی و فدرالیسم در درون این سازمانها، باید سبب رضایت خاطر ما باشد نه عصبانیت ما! یعنی اگر در فلان یا بهمان سازمان سیاسی، سندی بنفع فدرالیسم و یا حق تعیین سرنوشت تصویب شود، این کار باید سبب خوشحالی ما باشد و نه برعکس!! نوع نگاه ما به این پدیده، نه از زاویه رقابت منفی و چشم هم چشمی، بلکه باید از این زاویه باشد که، تشریح و تفهیم صحیح مسئله ملی در درون هر کدام این سازمانها ویا تصویب برنامه ای درست و مناسب در درون آنها ما را در راه رسیدن به اهداف خود، یعنی یک جمهوری دموکراتیک و فدرال، یک گام جدی به جلو می اندازد. چرا که ضمن ترویج درست مسئله ملی در بین عدد قابل توجهی از اعضای وابسته به ملیتهای غیر فارسی زبان این سازمانها، سبب اشاعه سیاست درست و اصولی مربوط به مسئله ملی در سطح جامعه ایران نیز خواهد شد. بنابراین سیاست ما باید در مجموع کمک به دموکراتیزه کردن این روند و ترویج سیاست فدرالیستی و دموکراتیک خود در قبال سازمانهای سراسری باشد! به جهت اینکه بخشی از جامعه ما در درون این سازمانها متشکل و فعال هستند و بخشی از سیاست سراسری مربوط به آحاد مردم ایران با مشارکت همه نهادهای اجتماعی از جمله این سازمانها پی گیری و اعمال می شود، ضمن برخورد اصولی با این جریانات باید حتی در سیاست اتحادهای خود جای ویژه ای را به آنها بدهیم! می توان طرفدار استقلال بود و همه آنها را به هیچ گرفت؛ ولی نمی توان هم طرفدار فدرالیسم در جامعه ایران بود و هم روی این مسائل فکر نکرد یا بد فکر کرد!
واقعیت اینست که جریان فدرال ـ دموکرات در قبال این پدیده، نه تنها سیاست روشنی ندارد، بلکه فراتر از آن سیاست دشمنانه ای دارد! تحلیل ح. ف. د. آ. در یکی از مصوبه هایش چنین است:
«تجربه سالهای اخیر و چگونگی مناسبات سازمانهای سراسری نسبت به مسئله ملی و خواست ملت های تحت ستم، نشان میدهد که اکثریت جریانهای سیاسی توسط پان ایرانیسم افراطی و شووینیسم فارس مسموم شده اند. ما باید راه های همکاری با سازمانهای سیاسی معتقد به برابر حقوقی ملی و حق تعیین ملل در سرنوشت خویش و ایران کثیرالمله را پیدا کنیم»
حتی این بند نیز که در نوع خود تحریک کننده و اغواگرست، در درون همین سند گم شده است؛ و کسی را با جمله آخر پاراگراف کاری نیست! در عوض خیلی از این دوستان مقهور سیاست ناسیونالیستهای افراطی آدربایجانی در قبال سازمانهای سراسری شده اند! تقابل با سازمانهای سراسری سیاست روزمره این دوستان را تشکیل می دهد! از ع. اردبیلی گرفته تا س. حاتملویی همه شان این سیاست را بکار می برند. البته در تقابل با سازمانهای سراسری در نوشته های آنها “فدایی ستیزی” جایگاه ویژه ای دارد!
۳ـ در برخورد با پان تورکیسم و تورانیسم، واقعیت این است که این جریان انحرافی حتی در ترکیه پایگاه چندانی ندارد؛ در برخورد با پایگاه امروزی آن و در برخورد با سابقه بسیار منفی آن در محافل سیاسی و فرهنگی ترکیه، این مسئله محرز است که اگرچه این اندیشه زمانی از قدرت بسیج و پتانسیل بزرگی در جامعه و خصوصا” دولت برخوردار بود، امروزه در وضع اسف باری قرار دارد؛ با اینحال محافلی در ترکیه سعی می کنند بر اساس خصلت تجاوز گرانه این اندیشه، در مکانهای مختلفی که شرایط زمانی و مکانی ایجاب می کنند، نفوذ کرده و خود را بازسازی و تکثیر نمایند! بیداری ملت های تحت ستم و بعبارتی جنبش های هویت طلب موجود در منطقه (البته در این مورد بین ملل متفاوت ترک زبان) بستر مناسبی برای این دگردیسی فراهم آورده است؛ بر زمینه ناآگاهی توده ها، بر بستر شور آرمانخواهی و هویت طلبی کور این ملت های کوچک، زمینه سوءاستفاده از این جنبش ها از طرف ارگانهای مبلغ این اندیشه فراهم می شود! هشدار سیروس مددی در سخنرانی اخیرش، عبارت از اینست که جنبش هویت طلبی ما، نهضت ملی ـ دموکراتیک ما مورد بهره برداری این جریان قرار نگیرد! وگرنه ماهم اعتقاد داریم که شعار اول خرداد ۸۵ بار هویت طلبی داشت و ملت ما با صدایی رسا فرباد کرد: “هارای هارای من تورکم!” یعنی من هویت ملی مربوط بخود را دارم و می خواهم زبان و فرهنگ ملی خود را داشته باشم و می خواهم بکوری چشم دشمنان آنرا هر روز بیش از پیش شکوفا بکنم! کسی از ماها در پی وصل این مفهوم به پان ترکیسم و ناسیونالیسم افراطی نیست! تنها این جریانات ناسیونالیست افراطی هستند که با سوءاستفاده از بیان ساده نهفته در این مضمون، ادعا می کنند که مد نظر مردم از بیان این جمله، پان تورکیسم می باشد! در عین حال بعضی از دوستان یا مسئله را بد فهمیده اند و یا عمدا می خواهند آنجوری جا بیندازند، و ما را متهم به عدم فهم این پدیده و به اصطلاح این همانی دانستن دو مفهوم کاملا” متضاد بکنند!!

*****

قصد نگارنده پرداختن به تمام نوشته های اعضای ح.ف.د.آ. نمی باشد؛ چرا که برخی از این نوشته ها فاقد ارزش پاسخ گویی هستند، جواب بعضی از این نوشته ها به تناوب داده شده و مهمتر از همه اینکهدر اوضاع و احوال امروزی برای ما یک مقداری زیاد است که تمامی کار خود را ول کرده و فقط به جواب به این و آن بسنده کنیم! در عین حال فکر می کنم که در موضوعات تکراری و بی حاصل باید کفایت بحث اعلام شود!!
مقالات زنجیره ای این گروه که با اردبیلی، شاملی، آزادگر و قره جه لو شروع شده بود، آمده و رسیده است به سیف الدین خاتم لویی!! تنها از بین این مقالات، نوشته آفای علی قره جه لو لحن دوستانه دارد؛ بقیه به جای مباحثه و برخورد آرا بقول ما آذربایجانی ها شر کرده اند و با عمده کردن مسائل حاشیه ای و خارج از موضوع بعضی از زاویه کمونیسم ستیزی، برخی به دلیل چرایی ترجمه به فارسی متن سخنرانی، عده ای به لحاظ برجسته کردن مصنوعی جمله ناقصی از سخنان سیروس مددی و در آوردن نتیجه دلبخواه از همان نقل قول و… سعی کرده اند با این سخنرانی و نوشته های پیرامونی اش برخورد کنند.
در نوشته طولانی سیف الدین تأکید روی چند نکته، خالی از لطف نمی باشد!
سیف الدین می نویسد:
«لازم است متذکر شوم که، بر عکس نوشته سیروس، سعی خواهم کرد در این نوشته بدون خشم و غضب و بدون اینکه حق را به خودم بدهم، با ارزش گذاشتن به وقت خوانندگان به اختصار بنویسم!»
برعکس قولی که وی در اول داده، مبنی براینکه دور از اینکه خودش را حق بداند و با ارزش گذاری به وقت خواننده در حد امکان کوتاه خواهد نوشت، ضمن اینکه خود (یا ج.ف.د.آ) را حقیقت مطلق دانسته، بجای اختصار در نوشتن، تمام پلاتفرم تشکیلات خود را سطر به سطر در داخل بعضا” نصف جمله نوشته خود آورده است، حال آنکه می شد خواننده کنجکاو به پلاتفرم تشکیلات شان را به همان پلاتفرم در نشریه شان حواله داد!! احساسی که بعد از خواندن نوشته سیف الدین به آدم دست می دهد، اینست که ضمن تسویه حساب با سیروس، در جمله به جمله نوشته اش تشکیلات ف. د. آ. را تبلیغ میکند!!
سیف الدین در قسمتی از مقاله اش می نویسد که:
“مددی در عین اینکه خود را فدرالیست می داند، متشکل شدن فدرالیستها، وی را ناراحت می کند!”
سوال پیش می آید که تشکیلات شما چه نوع فدرال هست که عضو مرکزیت شما، با حضور در تلویزیون ناسیونالیستهای افراطی، در مناظره (بخوان: محاکمه) سیروس مددی فدرالیست، نقش بازجو را بازی می کند!! (یک نمونه از میان دو صندلی نشستن!!) در ثانی تشکیلات شما چه نوع تشکیلات فدرال هست که مقالات فله ای اکسترم های آذربایجانی که ثمره ای جز اغتشاش آفرینی ذهنی برای مجموعه جنبش ندارد، بیشترین مکان را در نشریه تان بخود اختصاص می دهد! (میان دو صندلی نشستن یعنی این!!) ثالثا” برای چه چیزی سیروس باید ناراحت متشکل شدن شما بشود؟ از قضا تا آنجایی که شناخت بنده اجازه می دهد، سیروس همیشه و هر زمان تلاش کرده است که هموطنان آذربایجانی دارای اندیشه فدرالیستی، تشکل قوی و مطرحی را در جامعه ما داشته باشند! خود آقای حاتم لویی برعکس لحن مقاله اش و نتیجه گیری توام با عصبانیتی که می خواهد از آن بگیرد، سالهای سال شاهد تلاش شبانه روزی مددی در رابطه با متشکل شدن فدرالیست ها بوده است!
آقای حاتم لویی در جایی از نوشته خود سوال می کند که، چرا روشنفکران فارسی زبان بر علیه شوونیسم فارس ننوشته اند و به پشت بند آن انتقاد می کند که چرا باید مقاله سیروس را سایتی مثل “پیک نت” آنهم با چنان تیتر تحریک آمیزی منتشر کند، که کاری درخور تفکرست و سپس ادامه میدهد که آنها مار خورده و افعی شده اند و دلشان به آذربایجان نمی سوزد! و آخر سر نتیجه می گیرد که،:« “پیک نت” می خواهد، مبارزین ملی ـ دموکرات آذربایجان را در مقابل چپ های ایران و آذربایجان قرار دهد!»
اولا” وظیفه دفاع از “پیک نت” به گردن ما نمی افتد، زیرا هرکی باشند بالاخره از دوستان سابق و رفقای حزبی خود شما هستند و ما هیچ قرابتی با “پیک نت” و مسئولان آن نداریم! ثانیا” در کجای جهان مرسوم است که نشریه یا سایتی، نوشته ای را از جایی نقل کند و گناه انتقال مطلب به گردن نویسنده آن باشد؛ در دنیای امروزی هرکس از هر نوشته ای خوشش بیاید، می تواند آنرا نقل و تجدید چاپ کند فقط شرطش این است که منبع نوشته را نقل کند. یعنی قضیه “پیک نت” در بهترین حالت ربطی به ما ندارد! مسئولین سایت مربوطه مقاله یادشده را پسندیده و در سایتشان منتشر کرده اند و گناه این انتقال هم بگردن سیروس مددی نمی افتد! ثالثا” به اصطلاح معروف “قسم حصرت عباس را باید باور کرد یا دم خروس را”؟ شما یک جا از ننوشتن روشنفکران فارسی زبان در حیطه مسئله ملی گلایه می کنید و در جای دیگر، نقل یک نوشته از سایت “آذربایجان” را توطئه بزرگ قلمداد می کنید! کدام یک را باور کنیم!؟ رابعا” محض اطلاع شما و دیگرانی که قضاوت شما را دارند، مسئول یا مسئولین سایت “پیک نت” جوابیه سیروس خطاب به محمد آزادگر را (تبرئه ناسیونالیستهای افراطی، اتهام علیه دموکراتها) تحت این عنوان که این نوع درگیریها مطلقا” به نفع هیچ کدام شما ها و در اصل به نفع مبارزه دموکراتیک نیست، منتشر نکرد!! تیتر “تحریک آمیز” هم بماند که مورد اعتراض ما هم قرار گرفت که مسئولین سایت مربوطه گفتند که این حق ماست هر تیتری را بزنیم که ما نیز در جواب گفتیم پس در آنصورت بنویسید که تیتر از سایت “پیک نت” است !! متوجه می شوید در یک پاراگراف به ۴ مورد قضاوت اشتباه راه داده اید!!
سیف الدین جای دیگری از مقاله اش می نویسد:
“اگر مددی ها خودشان را چپ می دانند، آنوقت لطفا”مثل چپ آذربایجان موضع گیری کنند، به جای مرثیه نوشتن به خانم مریم فیروز و به عوض با پز و افاده اندرز دادن به مردم، به فکر ملت خود باشند!”
ملاحظه می کنید چه کینه و خصومت عجیبی داخل این نصیحت دوستانه و توصیه اخلاقی لانه کرده است؟ در جواب این افاضات چه می توان گفت؟
باید به این دوست عزیز گفت که، اولا” ما نه مرثیه خوانی کسی را می کنیم و نه اصولا” مریم فیروز مربوط به ما می شود؛ شما بعنوان هم حزبی سابق مریم فیروز، سالها پامنبری وی را بعهده داشتید و از رهنمودهای تشکیلاتی وی استفاده می کردید نه ما! ثانیا” در کجای دنیا دیده شده است که مسئولیت نوشته کسی، بعهده یک جمع، یک سایت اینترنتی یا نشریه و یا شخص دیگر باشد؛ سایت “آذربایجان” هیچ مطلبی را بنام خود در باره مریم فیروز منتشر نکرده است! ثالثا” شمایی که اندازه نوک سوزن از مدرنیسم و دفاع از حقوق زنان پایین نمی آیید، چطور شده است وقتی به مریم فیروز می رسید، انگار از یک چیز اخی صحبت می کنید!؟ بنظر من، مریم فیروز هر کسی باشد، هر کاری کرده باشد،هر مسئولیتی در هر حزبی داشته باشد و دچار هر سرنوشتی شده باشد، تنها از این زاویه که بخاطر دفاع از حقوق زحمتکشان، ترک طبقه کرده و در بدری، خانه بدوشی و زندگی در شرایط تعقیب و گریز را به زندگی اشرافی ترجیح داده و همچنین یکی از زنان پیشگام جامعه ما در مبارزه برای احقاق حقوق زنان و رفع ستم از آنها بوده، مورد احترام حتی محافل راست جامعه می باشد!!
دوست عزیز ظاهرا” تناقضی در کار است! تسلیم جو موجود شدن و میان دو صندلی نشستن یعنی این!!
در نوشته سیف الدین برعکس توصیه خود به سیروس، که من دور از حس عصبیت و احساسات سعی در نوشتن جواب معقول خواهم کرد، نفرت و عصبیت موج می زند؛ او فکر می کند با حلوا ـ حلوا گفتن دهان شیرین می شود. حال آنکه در مقابل ۴ کلمه سیروس، تمام تیم تشلیلاتی شما وارد عمل شده و هرکس در نوشتن مقاله برعلیه وی، گوی سبقت را از دیگری ربوده است!
وی در جایی از نوشته اش، ضمن اینکه سوالات اساسی را مطرح می کند که باید به آنها جواب داد؛ چنین نتیجه می گیرد که، “ما در تشکیلات خود سعی می کنیم به این سوالات جواب بدهیم….” و دوباره ادامه می دهد که سیروس مددی برای اینها جوابی ندارد! هیچ کس نداند آقای سیف الدین بهتر می داند که در نوشته ای که بنام “آذربایجان سسی چه می خواهد” برای شماره ۱۵ نشریه توسط سیروس تهیه شده بود، به تمامی این سوالات و مسائل مشابه نه اکنون بلکه در سال ۱۹۹۸ جواب داده شده بود، همان نوشته یا بیانیه نیز با همان منطق میان چند صندلی نشستن و بایکوت ایشان به بایگانی سپرده شد!! (چرا که سیف الدین ضمن موافقت صوری با محتوای آن به جهت دلربایی از صادق، آخرالامر مخالف انتشار آن شد!!) البته مدتی بعد، در شماره ۱۷ همان نشریه بعد از جدایی ما، شکل تحریف شده آن بنام ایشان چاپ شد! باید به این دوست عزیز گفت که: “جناب سیف الدین از قضا ما از اولین روز همکاری با شما، پاسخ های مشخص به این نوع پرسش ها و در مجموع صراحت در بیان افکار خود در حیطه مسئله ملی را داشته و اصرار در شفافیت این نوع مسائل برای تمام جنبش می کردیم! این افرادی مثل شما بودند که همیشه می خواستند هم خدا را داشته باشند و هم خرما را!!” (چون به قضیه “آذربایجان سسی” در جای دیگر خواهم پرداخت، اینجا دیگر تکرار نمی کنم!!)
سیف الدین جای دیگر می نویسد:
“برای مددی جمهوری آذربایجان و ترکیه، بعنوان منبع خطر و مسئله آفرینی در مبارزه ملی ما مطرح است. برای ما جمهوری ترکیه و ملت ترک ساکن آن، بعنوان ملت برادر مطرح است” و سپس در دفاع بدون قید و شرط از جمهوری آذربایجان هم مثل بقیه موارد متوسل به بندی از به اصطلاح پلاتفرمشان می شود.
سیف الدین خودش بخوبی می داند که در جمله بالا بیشتر شیوه بازی با کلمات بکار برده شده است تا واقعیت! چرا که سالها نزدیکی، مباحثه و مناقشه با وی حداقل مواضع ما را برای وی می بایستی روشن کرده باشد! ما هرگز دشمنی با جمهوری آذربایجان و ترکیه را پیشه نکرده ایم! ما همیشه اذعان کرده ایم که بدون وجود جمهوری آذربایجان زیر چکمه های شووینیسم فارس زبان مکتوب ما از بین می رفت! آذربایجان بزرگترین عامل حفظ، اشاعه و رشد ادبیات، موسیقی و… خلق ما می باشد. سالهای سال فرهنگ پیشرفته آنور ارس، منبع الهام و انرژِی برای نسلهای مختلف آذربایجان ما بوده است! در کشور ما هر پیشرفت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… بوقوع پیوسته است یا از آذربایجان (منطقه قفقاز و روسیه) آمده و یا از ترکیه (یا امپراتوری عثمانی). ساکنان هردو کشور برادران و خواهران زبانی ما هستند؛ هراندازه کشور ترکیه و آذربایجان مدرن تر، دموکراتیک تر و پیشرفته تر باشند بهمان اندازه تأثیرات مثبتی برای کشور ما و مجموعا” کشورها و خلقهای منطقه خواهند گذاشت؛ ، بنظر ما، اهالی آذربایجان در دوسوی ارس علیرغم ۱۸۰ سال جدایی از همدیگر ملت واحدی به شمار می روند که در دو جغرافیای متفاوت زندگی می کنند، ما ضمن آرزوی زندگی موفق برای اهالی هر دو طرف، یادآور می شویم که به جهت زندگی در دو جغرافیای سیاسی مختلف، بر دوش اهالی هر دو طرف آذربایجان وظایف متفاوتی قرار دارد که ما وظیفه اصلی خود را مبارزه بخاطر ایجاد یک رژیم دموکراتیک و فدرال می دانیم؛ درحالیکه برادران ما در آن سوی ارس دارای یک جمهوری مستقل هستند که وظیفه آنها ضمن استحکام پایه های استقلالشان، ایجاد وگسترش دموکراسی در تمام وجوه آن و پیش از هرچیز مقابله با نیرنگهای امپریالیسم در باز پس گیری سرزمین های اشغالی خصوصا” قره باغ هست! البته ما از خواسته های آنها حمایت می کنیم و حمایت آنها را از خواسته های خود خواهانیم! ولی وظایفی که هر کدام مان برعهده داریم وظایف صرف خود می دانیم که کسی را حق دخالت در امور آن دیگری نمی باشد! ضمنا” در چارچوب روابط متقابل با آنها طرف مقابل ما نیروهای روشنفکر و مترقی این کشورها هستند یعنی هم رسته های خود، نه دولتهای مورد نظر! زیرا که ما دولت نیستیم تا با دولتها طرف باشیم!
نقد نوشته سیف الدین می توانست مثل خود نوشته وی طولانی تر از این باشد ولی بجهت رعایت حوصله و وقت خوانندگان به همین قناعت می شود؛ تنها به سیاهه سوالات وی در باره مسائل و مشکلات جنبش ملی ـ دموکراتیک باید این چند قلم را هم افزود؛ مسائلی که آگاهانه یا ناآگاهانه، بعضا” به بی اهمیتی آن حکم داده می شود:

آموزه های نهضت دموکراتیک ۲۱ آذر برای ما نسل کنونی چیست؟
چه نکات گرهی در جنبش ملی ـ دموکراتیک امروز مردم آذربایجان وجود دارد که عدم پاسخ گویی به آنها می تواند مردم ما را در آینده با مشکلات بزرگی روبرو کند؟
آیا جریان انحرافی در جنبش ملی ـ دموکراتیک آذربایجان با محتوای ناسیونالیسم افراطی وجود دارد یا نه؟ اگر وجود دارد دارای چه ویژه گیهایی است؟ شکل سازمان یابی آن، قدرت بسیج آن، خصوصیات فکری آن و پتانسیل آن در جنبش موجود در بین مردم آذربایجان و همچنین فعالین حرکت ملی چقدر است؟
بخاطر جلوگیری از اتلاف وفت و انرژی فعالین جنبش ملی ـ دموکراتیک آذربایجان و برای استفاده بموقع از شانس مردم آذربایجان در احقاق حقوق ملی خود، باید با انحرافات و خطرات راه به شکل جدی برخورد کرد. نباید برخی ملاحظات محافظه کارانه، سبب سکوت و عدم ابراز عقیده در رفع این اشکالات گردد! آیا زمان آن نرسیده است که به شکل شفاف انحرافات، اشکالات و اشتباهات را نقد کرد؟

چند کلمه پایانی
وظیفه ای که امروزه بر دوش دوستان فدرال ـ دموکرات قرار دارد، اینست که، نه اینکه خودشان را قاتی عقب مانده ترین، شارلاتان ترین تفکر موجود در جنبش بنمایند، بلکه برعکس با شفافیت بخشیدن به بحث های انجام نشده در جنبش موجود، مهم ترین و مبرم ترین مسائل جنبش را به نقد بکشند؛ طبیعی است که از این ره گذر، ضمن اشاعه و ترویج اصول اساسی نهضت، نابسامانی ها را بشکل معقول می شود نقد کرد!
جریان شما، جریان نوپایی است؛ اگر واقعا” خودتان را تنها جریانی می دانید که پرچم فدرالیسم را بر دوش خود می کشد، (کاری به درستی و یا نادرستی این ادعا ندارم) پس حداقل در گفته خود صادق باشید و با کارت خودتان بازی کنید! نمی شود هم فدرالیست بود و هم نبود! نمی شود درپلاتفرم و اسناد برنامه ای فدرالیست بود، ولی در عمل با عقب مانده ترین افکار ناسیونالیستی همزیستی داشت!! نمی شود از یک طرف خود را کعبه آمال تمام فدرالیست ها دانست، و از آن طرف ناشر افکار تند ترین افراد ناسیونالیست بود!! نمی شود خود را روشنفکر قلمداد کرد در عین حال کوچکترین حرکت روشنگرانه ای در قبال مسائل روزمره انجام نداد! نمشود تسلیم جو موجود شد و از وظایف مبرمی که شرایط برعهده انسان گذاشته شانه خالی کرد! اگر شما واقعا” بدرستی راهتان اعتقاد دارید، بگویید که چه خطرهایی از راست و یا چپ حرکت ملی را تهدید می کند؟ به گفتن اینکه: “جریان پان تورکیستی در داخل حرکت ملی وجود ندارد!” اکتفاء نکنید؛ چون این عبارت مسئله را حل نمی کند بلکه ماست مالی می کند! تصریح کنید که این جریان را چگونه می بینید! در ۸۰ سال اخیر چه کارهایی را انجام داده است، موقعیت امروزی آن چگونه است، چه معایب یا برعکس چه محاسنی دارد!! اگر این مسئله یکی از مسائل جدی جنبش فکری حرکت ملی هست، پس باید پاسخ شایسته ای به آنها داده شود! اینکه هرکدام از شماها تصریح می کنید که مسئله پان تورکیسم، رسول زاده، ائلچی بیگ و… مسئله ای است که ربطی به جنبش امروزی مردم آذربایجان ندارد و مسئله مرده ای است! اگر واقعا” اینجور بود، چگونه یک مسئله مرده توانسته است بیش از ۳ ماه، بهترین وقت تلویزیون “گون آذ” و اتاقهای پالتاک را بخود اختصاص دهد؟ چگونه فقط جریان شما حداقل ۷ ـ ۶ مقاله در این رابطه تحریر کرده است! پس اینطور نیست؛ این مسائل بشکل روزمره در جنبش ما حضور دارند و نمی شود کتمان کرد که چنین پدیده هایی ساخته خیال این یا آن شخص است! بیاد داشته باشیم که تاریخ کسانی را که نسبت به مسائل مبرم جنبش بموقع واکنش نشان نمی دهند، نمی بخشد!!

*****

بعدالتحریر:
در جواب بیانیه ای که به امضای محمد آزادگر منتشر شد، سیروس جای سخن دیگری باقی نگذاشته بود که دیگران به آن بپردازند! با این حال آزادگر با جوابی که چند روز پیش به وی داد، دیگر تا حد زیادی روشن شد که وی تصمیم قطعی خود را به ادامه راهی که یک کمی دیرتر ولی مصمم تر انتخاب کرده است، گرفته است! آزادگر می نویسد:
“گویا منش دموکراتیک من با آقای مددی ا ین توهم را د روی ایجاد کرده بودکه من نظرات او را تائید میکنم. من هیچوقت نظرات آقای مددی را تائیدنکرده ام. البته درست تر این میبود که با مددی وامثال او که ظرفیت مناسبات دموکراتیک را نداشتنند، قاطع برخورد میکردم. من چون مواضع آقای مددی را تائید نکرده ام این چنین ناراحت و زخمی شده اند، والا هیچ دلیلی بر برافروختگی و عصبیت نمی بینم.”
بنده چون یکی از کسانی بودم که از اول کار در جریان این مسائل قرار گرفته بودم، خود را موظف به توضیحی در رابطه با این اظهار نظر آقای آزادگر می دانم!
آزادگر، برخلاف ادعایش- تا قبل از انتشار نوشته اش، ۱۰۰ درصد با سخنان سیروس موافقت داشت. وی بعد از سخنرانی و در روزهای بعد از مناظره تلویزیونی سیروس با “گون آذ” ضمن تأیید مواضع سیروس، مثل ما، اعتقاد داشت که: “وارد اینگونه مباحث شدن، جنبش ملی ـ دموکراتیک آذربایجان را فاز بزرگی بجلو خواهد برد؛ ما باید از تجریدات و کلی گویی بپرهیزیم و وارد بحثهای جدی و پلمیک سیاسی که سرنوشت جنبش با آن پیوند خورده است، بشویم!” توصیه های رفیقانه که آزادگر در فردای مناظره تلویزیونی به سیروس و من داشت گویای این حقیقت است که آزادگر بر عکس بیانه اش کاملا” از موضع دفاع از نظزیات مددی با مسئله برخورد می کرد؛ در روزهای بعد از مناظره تلویزیونی مثلا” می گفت: در مقابل فلان سوال چرا اسم فلان کس، یا فلان جریان یا سایت را نبردی؟” و یا : “در مقابل فلان سوال اینجوری پاسخ می دادی بهتر بود…..”
نه این توهم سیروس (همچنین ما) از محمد آزادگر و یا سوء استفاده سیروس از منش دموکراتیک وی!!! نبود، متأسفانه این پوست انداختن و بعبارت دیگر رنگ عوض کردن وی بود و حال به جای توضیح پایه های فکری این تغییر، سعی در اتهام بستن به دیگری و خراب کردن چهره دیگران دارد.
موضع گیری این شکلی محمد آزادگر، پیش از آنکه ضربه به خط فکری ما و یا دقیقتر ضربه به سخنرانی مددی باشد، بیشتر ضربه به شخصیت خود آزادگر بود که من شخصا” از این بابت متاسفم! چون خارج از مسائل سیاسی ـ ملی مشترکی که بین ما وجود داشت، رابطه عاطفی زیادی نیز با هم داشتیم! در رابطه با نامه نوشته شده به مسئولین جنبش فدرال ـ دموکرات بعد از موضع گیری علیرضا اردبیلی مبنی بر اینکه “آیا مواضع ع. اردبیلی، مواضع جریان فدرال ـ دموکرات ها نیز هست؟؟” واقعیت این است که این نامه توسط سیروس نوشته شده و ابتدا دستی تحویل آزادگر شده بود، درمقابل این حرف سیروس به آزادگر که: “متن نامه را دیشب آخر وفت توسط ا ـ میل هم برایت فرستاده ام”، آزادگر گفت که: “لطف کن به سایت “آچیق سوز” هم بفرست” و توضیح داد که: “چنین نامه ای مواضع درست ما (وی و همفکرانش) را در قبال خط ناسیونالیسم افراطی حاکم بر سایت “آچیق سوز” تقویت خواهد کرد!” بدین شکل نامه مزبور به آدرس سایت مربوطه فرستاده شد!!! (ناگفته نماند که چند روز بعد از این واقعه وی از ما خواست که همان نامه را از سایت آذربایجان برداریم که متأسفانه به علت اشکالات فنی که تا همین اواخر طول کشید، برداشتن آن برایمان مقدور نشد!)
بهرحال محمد آزادگر با بیانیه خود با خط فکری همان علیرضا اردبیلی بیعت کرد که میدانست که با سیاست آنتی کمونیستی (مک کارتیستی) خود افت بزرگ این جنبش می باشد. بدین طریق ظاهرا” به بهانه وحدت تشکیلاتی بین خود، بشکل دردناکی از میان چند صندلی نشستن دست شسته و با موج غالب و بقول خودش با اجماع عمومی کنار آمد. جوابیه ای که سیروس به بیانیه محمد نوشته است حاوی مسائل جالب و مهمی هست؛ خواننده جستجوگر را به آن جوابیه ارجاع می دهم و از تکرار آن در اینجا ضرورتی نمی بینم!
پس معلوم می شود که برعکس نوشته آزادگر، نه منش دموکراتیک وی و نه عدم ظرفیت مددی در مناسبات دموکراتیک سبب توهم در مددی نشده اند! بلکه تنها رنگ عوض کردن آزادگر سبب این تناقض و دو برخورد متفاوت وی شده است! کاش انسانها پیش از آنکه جرأت دروغ پردازی این شکلی را به خودشان می دادند، جسارت ابراز عقیده را می داشتند!! البته در این عرصه، تنها موضع گیری اولیه کمی رو می خواهد والا مواضع بعدی به پشت بند آن نسبتا” راحت پیش خواهند آمد! امیدوارم این سر خوردن اولیه سبب سقوط کامل وی به عمق دره نباشد! نگاه کنید به سخنان آزادگر در نقل قول زیر:
“…آقای مددی سنگ را بسته سگ را رها کرده است. خیلی صریح وبی پرده میگویم من درمقابل آن ناسیونالیستهای افراطی آذربایجان که از ظلم وستم ملی حکومت اسلامی به جان آمده اند ومیل افراطی شان از بی حقی مطلق سرچشمه میگیرد و با راسیسم جمهوری اسلامی مبارزه میکنند، بسیار احترام قائلم واینها را به «دموکرات ها» یی که سنگ را بسته و سگ را رها کرده اند و در مقابل ناسیونالیستهای ملت حاکم و پان ایرانیسم و راسیسم جمهوری اسلامی به تته – پته می افتند صد بار ترجیح میدهم!”
معنی ساده این جمله بغیر از پریشان گویی و به تته ـ پته افتادن آزادگر چیز دیگری نمی تواند باشد! یعنی افت شخصیتی در انسان هم حدی دارد! چگونه می شود زندگی کس یا کسانی را که سالهای پربار عمر خود را صرف مبارزه با ظلم و ستم جمهوری اسلامی کرده و در این راه هر نابسامانی را تاب آورده و خم به ابرو نیاورده اند، با یک چرخش قلم اینگونه تاریک و بی رونق به تصویر کشید!؟ ظاهرا” این شما هستید که اندیشه را به بند کشیده و با چنین سخنان بی سر و ته، به جای اندیشیدن درست به مسئله، حکم محکومیت دموکراتهای واقعی و برائت افراطیون را صادر می کنید!
سخن کوتاه آقای آزادگر! متأسفانه شما در عرصه مبارزه ملی ـ دموکراتیک هنوز تازه هستید و شاید خطرات راه را باید و شاید نمی شناسید و شاید از زاویه پوپولیستی تسلیم جو کاذب ایجاد شده از طرف افراطیون شده اید و فکر می کنید که حتما” باید در مسیر حرکت آب شنا کنید! افراطیون آذربایجانی خط سیاسی و حتی چهره های خود را هم دارند و مطمئن باشید که به من و شما احتیاج ندارند! شما زمانی محمد آزادگر خواهید ماند که با تمام ویژه گیها و خصوصیاتی که دارید، بدون اینکه مقهور جو غالب بشوید، به مسئله ملی از زاویه پیوند آن با مسائل دموکراتیک عمومی جامعه برخورد نمایید مطمئن باشید تنها در این صورت مخاطبین مخصوص به خود را پیدا خواهید کرد! والسلام!

کولن ـ خرداد ماه ۱۳۸۸
[email protected]


منبع: سایت آذربایجان
www.azer-online.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست