رأی به احمدی نژاد، رأی "نه" به نظام مافیائی است
میزان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۰ خرداد ۱٣٨٨ -
۱۰ ژوئن ۲۰۰۹
محرک نگارش متن حاضر اجماع کم سابقه ای است که دردرون نظامی مافیائی و غرق درفساد برضد احمدی نژاد که خود یکی ازمهره های آن به حساب می آید، شکل گرفته است. عبدالله شهبازی بعداز متهم شدن هاشمی رفسنجانی به فساد از سوی احمدی نژاد، درسایت خود می نویسد: "به گمان من، احمدینژاد، حتی اگر در کسب آراء مردم موفق شود، رئیسجمهور نخواهد ماند. بسیار بعید میدانم نهادهای عالی و نظارتی جمهوری اسلامی ایران تداوم حضور او را بپذیرند". این تفکر استبدادی اساس نظامی مافیائی می باشد که درپی کودتای خرداد 1360 پایه گذاری شده است. آن افراد یا گروه هائی که با ادعای دمکراسی وآزادی خواهی خود را درون نظام بد و بدتر قرارداده و سراب انتخابات را واقعیت می پندارند وسراسیمه مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب می کنند باید متوجه شوند یا خون استبداد در رگ هایشان درجریان است و یا بازیچه دست استبداد قرار گرفته اند. هاشمی رفسنجانی امروز درنامه ای خطاب به خامنه ای می نویسد: "قصد ندارم که دولت موجود را مثل دولت بنیصدر معرفی کنم و یا سرنوشتی شبیه آن دولت را برای این دولت بخواهم، بلکه مقصود این است که باید مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شد". این سخنان بی شک سخنان یک جمهوری خواه یا یک دمکرات نمی تواند باشد، سخنان مستبدی است که درپی یک اتهام لفظی چنان برآشفته و تعادل خود را از دست داده است که برای انتقام جوئی قصد سرنگونی حکومتی با همه عواقبی که می تواند برای کشور داشته باشد را دارد.
آقای هاشمی رفسنجانی، تهمت هائی که احمدی نژاد زده است اگر دروغ باشند، اقرار شما به دست داشتن درکودتای 1360 ودر پی آن پایه گذاری نظامی که خود در آن امنیت قضائی ندارید و برای دادخواهی خود را مجبور می بینید با عجز و لابه و تهدید به پیشگاه ولایت مطلقه متوسل گردید که راست است. همین امر از تهمت های احمدی نژاد بسیار سنگین تر می باشد. مگر "نظام مقدس جمهوری اسلامی" که خود را بانی آن می دانید فاقد مرجع قضائی است که شما برای اعادهی حیثیت به "قدرت" متوسل می شوید؟ در همین نامه به یار دیرین خود یادآوری می کنید: "...با همراهی نیروهای انقلابی و بخصوص نمایندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوری اسلامی توانستیم در جهت زدودن غبارهای ابهامات و سمپاشیها اقدامات موثری انجام دهیم...". اقرارمی کنید که درآن زمان برای رفع "ابهامات وسم پاشی ها" مجلس اول را آلت دست خود کردید ودست به کودتا زدید واز یار می خواهید دیگربار همان شناعت را تکرار کند. در این صورت مسئول سخنان احمدی نژاد درست یا نادرست، نظامی است مافیائی که خود شما برقرار کرده اید.
بانک برآمد زخرابات من
کای سحر این است مکافات من
اما علت اجماع و هم دستی برضد احمدی نژاد را چگونه می توان ارزیابی کرد؟
می دانیم که احمدی نژاد درابتدا، کاندیدای مورد نظر خامنه ای نبود، کاندیدای مورد نظر او قالیباف بود. وقتی انتخابات دومرحله ای شد و احمدی نژاد با پنج میلیون و هاشمی رفسنجانی با شش میلیون رأی به دور دوم راه یافتند، بنا به گفتهی مصباح یزدی، رهبر از او خواست تا "نیروهایش" را به سود احمدی نژاد بسیج نماید. مصباح هم ازاین فرصت طلائی بهره جست و با نزدیکی ای که احمدی نژاد به مصباح و مدرسهی حقانی و انجمن حجتیه داشت، آن مجموعه موفق شد تا آن گونه که می گویند احمدی نژاد را با تقلب به ریاست جمهوری برساند. به این ترتیب قوهی مجریه از دست "خودی ترها" یا هستهی مرکزی نظام خارج شد و به دست یک گروه از"حاشیه نشینان" نظام افتاد.
به قول معروف ازنظر عده ای بد و از دید گروهی بدتر، فرمان حکومت را در دست گرفت. بنا بر ضرب المثل جاری بر اوضاع کشور، می گویند پناه آوردن به مار غاشیه از ترس عقرب جراره. و داستان آن از این قراراست که گفته می شود در طبقهی زیرین جهنم چاهی هست که در آن عقربی بسیار خطرناک به نام "عقرب جراره" و ماری به اسم "مار غاشیه" وجود دارند و برای مار تا هفتصد سر شمرده اند. اما با این همه، عقربها آن چنان سهمگین اند که جهنمیان از وحشت آن به مار پناه می برند. اما از آن چه که از قرآن استنباط می شود، فرق اساسی میان بهشت و جهنم از نظرهیأت این است که فضای بهشت باز و نامحدود و بی کران است و فضای جهنم بسته است به این دلیل انسان در درون آن در انتخاب کردن محدود می باشد. انتخابش محدود است به آن چه که در اختیار دارد، آن آتش سوزان جهنم همین است که انسان با اعمال خود برای خویش محدودیت انتخاب ایجاد کرده باشد. به دلیل وجود چنین فضای بسته ای که برای خود تدارک دیده است، اهل جهنم برای گذران زندگی خود مجبور است همواره بین مار و عقرب، و به عبارتی بین بدان و به تعبیر قرآن بین انواع آتش انتخاب کند. در واقع، جهنم فضای بستهی انتخاب بین بد و بدتر، و بهشت فضای بی پایان انتخاب بین خوب ها می باشد...
حال، در این فضای جهنمی بسته ای که در کشور برای خود و به دست خود مهیا کرده ایم، از چهار رکن نظام، یعنی سرمایه داران بازاری، روحانیان (سرمایه دار)، بخشی از سرداران سپاه (سرمایه دار وغیره) و رهبری، آخری از لحاظ نظری و قانون اساسی از بقیه مقتدرتر و صاحب اختیارتر می باشد. از لحاظ عملی اما سه مولفهی اول هستند که رهبر را رهبری می کنند زیرا درست است که در نظر، رهبر ولایت مطلقه دارد و نمایندهی خدا است، اما در عمل سه مولفهی دیگر به جای خدا تضمین کنندهی حضور و دوام او هستند. به طوری که از بدو تأسیس جمهوری اسلامی هیچ کاندیدای ریاست جمهوری که مورد حمایت کامل رهبری بوده باشد تاکنون به حکومت نرسیده است. قوهی قضائیه هم ملوک الطوایفی اداره می شود و هریک از مولفه های قدرت گروهی را در آنجا گمارده است تا از خلاف کاری هایشان در امان مانند. احمدی نژاد در مناظرهی انتخاباتی خود خطاب به کروبی در سیما گفت: "اگر نفوذ شما در قوهی قضائیه صد برابر من نباشد، از آن کم تر نیست". این چنین قوهی قضائیه از "نفوذ ها" تشکیل شده است. قوهی مقننه هم در واقع در دست نمایندگان همان مافیاها می باشد که اکثریت و اقلیت در آن در محدودهی مافیاها متغیر است که این تغییر نه سودی برای کشور در برداشته و دارد و نه برای مردم. هربار که رهبر سعی کرده تا قدرت نظری خویش را به عمل درآورد، در پی تهدید مجبور به عقب نشینی شده است. برای مثال، درهمین نامه، هاشمی رفسنجانی که به قول معروف، هم از هویج وهم ازچماق استفاده کرده است، درضمن توسل جستن به نوعی التماس، خامنه ای را تهدید می کند ومی نویسد: " با این همه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانیهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم".
به هرحال درآن اوضاع، وجود ناطلبیدهی احمدی نژاد برای رهبر "مراد" شد. اوتوانست به اقتدار روحانیانی که دربرابر رهبری به دلیل اعلم بودنشان چون و چرا وسهم خواهی از قدرت می کنند و درحکومت های قبلی درامور کشور دخالت می کردند و در قوهی قضائیه نفوذ بسیار دارند و قم را به پایتخت اصلی حکومت بدل کرده بودند، ضربهی قابل توجهی وارد آورد. می دانیم که باتأسف فراوان دخالت های آنان نه به راه صواب و به سود مردم، که درجهت اشاعهی فساد وخرافات و رانت خواری و قبضه کردن هرچه بیشتر قدرت می باشد. احمدی نژاد توانست دربرابر فشارهای روحانیان قم مقاومت کند و آنان را وادار نماید تا برای اجرای خواست هایشان به رهبر رجوع کنند، این یک پیروزی برای رهبر به حساب می آید. دراین بین می توان به ماجراهای علنی شدهی حضور زنان در ورزشگاه ها، اقدامات مشاعی و مقاومت احمدی نژاد دربرابر درخواست های مکرر کنارگذاشتن اواز سوی مراجع، و ... واخیرا ماجرای ادغام سازمان حج و زیارت که در نهایت روحانیان را وادار کرد تا دست به دامان رهبری شوند وبه او رجوع کنند و کتبا درخواست نمایند تا او با یک اشاره قضیه را فیصله دهد، اشاره نمود.
برخلاف هم قطاران پیشین خود به خصوص محمد خاتمی، احمدی نژاد "حفظ نظام و راه امام" را در سخنان خود به صورتی دائم سرلوحهی برنامه هایش قرار نمی دهد و به ندرت از آیت الله خمینی یاد می کند. در دانشگاه صنعتی سهند تبریز حجتالاسلام رهدار که به طرفداری احمدی نژاد در مناظره ای شرکت جسته بود در پاسخ به سوالی که پرسیده شده بود: «مردم ما به رهبری امام خمینی و با اسلام مطهری و شریعتی انقلاب کردند، پس چرا الان اسلام مصباح و جنتی را به خوردِشان میدهند؟»، گفت: «من معتقدم که باید از امام و شهید مطهری گذر کنیم. ما همانطوری که از مدرس گذر کردیم و به امام رسیدیم، باید از امام گذر کنیم و با منطق امام به کسی برسیم که همه امام را دارد به اضافه ده!
به دلیل این حرکات "گستاخانه" نسبت به روحانیان، علیرغم بیانیهی محمد یزدی مبنی بر حمایت جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم از کاندیداتوری احمدی نژاد، روحانیان و مراجع طراز اول قم که هاشمی شاهرودی رئیس قوهی قضائیه هم درمیان آنان می باشد، بنا به نوشتهی سایت انتخاب که نزدیک به آن محافل است، مخالفت خودرا با کاندیداتوری احمدی نژاد اعلام کردند.
بخش بزرگی از اصول گرایان که خودرا مستقل از خامنه ای می دانند نیز مخالف تجدید شدن ریاست جمهوری احمدی نژاد هستند. بنا به خبرگزاری ایلنا، تاج زاده دراصفهان گفت: رادیو و تلویزیون مناظره نمایندگان نامزدها را حذف کرد زیرا هیچ کدام از چهرههای اصولگرا حاضر به دفاع از احمدی نژاد نیستند. محسن رضائی کاندیدای دیگر اصول گرایان به این دلیل کاندید شد که از خطر انتخاب شدن احمدی نژاد در دور اول بکاهد و با پشتیبانی از کاندیدای دیگر در دور دوم شانس انتخاب شدن کاندیدای اصلاح طلب را بالا ببرد.
اصلاح طلبان هم که بخش عمده ای از نظام را تشکیل می دهند اصالتن مخالف سرسخت احمدی نژاد هستند. گروه هائی نظیر نهضت آزادی و ملی مذهبی و تشکیلات تحکیم وحدت و... در این کاروزار و در سایهی مخالفت با احمدی نژاد، وابستگی کامل خود را به نظام یعنی پذیرش فساد و استبداد (نظارت استصوابی و...) اعلام داشتند. به این ترتیب، چهرهی نظام ولایت مطلقهی فقیه هیچ گاه به این شفافی و روشنی نمایان نبوده است.
بنا بر این، مافیاها یعنی مجموعهی سرمایه داران رانت خوار و قاچاقچی نظامی، بازاری وروحانی که در دوجناح عمدهی اصول گرا و اصلاح طلب پراکنده هستند، و قوای قضائیه و مقننه و تشخیص مصلحت نظام را دردست دارند متفقا مخالف رئیس جمهور شدن دوبارهی احمدی نژاد هستند. دلیل آن هم روشن است زیرا تا قبل از حکومت احمدی نژاد وجود مافیاها در کشور امری عادی تلقی می شد و سیاست های اقتصادی و اداری و مالی کشور برپایهی وجود آنها طراحی و به اجرا درمی آمدند. آنها در آسایش و امنیت کامل به فعالیت های خود مشغول بودند. احمدینژاد اخیرا در رباط کریم گفت: " امروز یکی از مشکلات کشور مشکل توزیع منابع مالی و توزیع تسهیلات ارزان در بین اقشار گوناگون و مناصب مختلف کشور است. در حدود چند سال قبل عده ای که حدود 1500 نفر بودند منابع بانکی را به صورت کلان در اختیار گرفتند و بیش از 90 درصد معوقههای بانکی متعلق به آنهاست. آنها از منابع بانکی استفاده کردهاند ولی این منابع را پس ندادهاند و این منابع را در بازار مسکن و بازارهای گوناگون وارد کردند و در برابر درخواست بانکها برای استرداد مقاومت میکنند". او اقرار می کند که در طول چهارسال حکومتش قادر به یک تقابل جدی با آنها نبوده است، اما همین نمونه از افشاگری ها مافیاها را خوش نیامده و این کارزار تبلیغاتی را برضداو به راه انداخته اند.
بجز احمدی نژاد، سه کاندیدای دیگر ازدرون هستهی مرکزی نظام و نمایندگان وکارگزاران همان مولفه هائی هستند که نظام را شکل داده اند وقبل از اعلام کاندیداتوری خود، هم به خدمت رهبری رسیدند واجازه گرفتند و هم به قم رفتند و نظرات "علمای اعلام" را برآوردند. در مناظره های تلویزیونی، احمدی نژاد به هدف مبرا کردن خود از نظامی که کم ترین مقبولیت و مشروعیتی در بین مردم ندارد، آشکارا آن را به محاکمه کشید و از فساد وندانم کاری ها وبی قانونی های مسئولان سخن به میان آورد. در مقام رئیس جمهور، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را به فساد مالی متهم کرد که در تاریخ نظام ولایت مطلقه بی نظیر است. گوئی او در این مناظرات نقش رهبر اپوزیسیون نظام را ایفاء نمود. او رئیس جمهور بشود یا نشود، "اپوزیسیونی" نیرومند را در درون نظام پایه گذاری کرده است که متاسفانه ظاهرا از جنس همان نظام است اما با شعار فساد زدائی وعدالت. چنانچه این "اپوزیسیون" در شعار خود صادق و ثابت قدم باشد، نظام را به دو بخش فاسد وعدالت خواه تقسیم خواهد نمود که شروع انحلال یا تحول درآن خواهد بود.
در اینجا با وجود اتهامات متعددی که چه در قبل از ریاست جمهوری و چه بعد از آن به وی وارد آمده است، درمقام قضاوت اعمال و نظرات احمدی نژاد نیستیم، بلکه آن چه در ظاهر اتفاق افتاده این است که احمدی نژاد نارضایتی و مخالفت خود را از روند گذشته و حال نظام اعلام کرده است. حملات احمدی نژاد و برشمردن فسادهای نظام و پذیرفتن اتهامات در سکوت از سوی دیگر کاندیداها برای مردمی که به دور از معادلات سیاسی هرچندسال یک بار به حساب می آیند وبه آنان اهمیت داده می شود و سرنوشت کشور را به رای آنان پیوند می زنند، این امر را تداعی می کند که رئیس جمهور یک تنه به هوا خواهی آنان درجنگ با فساد قیام کرده است و با نام بردن از هاشمی رفسنجانی شجاعت و شهامت درخور برای مقابله با آنان را دارا می باشد. به آنان تفهیم شد وضع نابسامان موجود نتیجهی عملکرد کسانی است که مهره های اصلی نظام را تشکیل می دهند وبه فساد آلوده هستند ودیگر کاندیداها کارگزاران آنان هستند. احمدی نژاد توانست درغیاب گفتمان آزادی و مردم سالاری و... که اصلاح طلبان ظاهرا باوری به آنها ندارند و فقط استفادهی تبلیغاتی از آنها می کنند، این انتخابات را به انتخاب بین فساد مالی و عدالت تبدیل کند. آنان نماینده و مدافع نظام شدند واحمدی نژاد نمایندهی مردم و خواستار سلامت و شفافیت.
درواقع دراین فضای جهنمی "بد و بدترها" پیروزی اصلاح طلبان دراین انتخابات به معنای اقبال به تداوم وضع موجود و قبول نظام مافیائی و پس زدن "حاشیه ها" وبه تبع آن غیرخودی ها و به محاکمه کشیدن احمدی نژاد وبستن هرچه بیشتر فضا می باشد. بی علت نیست گروه هائی مانند حزب توده که بارها دشمنی خود را با آزادی و مردم سالاری در نیم قرن گذشته در کشور نشان داده اند اکنون از میرحسین موسوی حمایت می کنند.
ماندن احمدی نژاد دررأس حکومت، گویای ایجاد تغییراتی گریزناپذیر در درون نظام می باشد. زیرا ازاین پس ماندن هاشمی رفسنجانی دررأس تشخیص مصلحت نظام بی محل خواهد بود هرچند او درنامهی خود تلویحا به خامنه ای یادآوری می کند که قصد کوتاه آمدن و کناررفتن را ندارد. اما با فرض رفتن او، تشکیلات مافیاها و درنتیجه ساختار نظام دستخوش تغییراتی خواهد شد که می توانند به سود یا به زیان مردم شکل گیرند که حضور مردم و نیروهای مردم سالار درصحنه، درآن شکل گیری نقشی اساسی خواهند داشت که شرح وچگونگی آنها فرصت دیگری را طلب می کند.
Mizan.57@gmail.com
|