سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حوادث روزهای اخیر و لزوم بازبینی رویکرد تحریم


حبیب تبریزیان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۰ خرداد ۱٣٨٨ -  ۱۰ ژوئن ۲۰۰۹


دهمین انتخابات ریاست جمهوری همچنان که انتظار میرفت میرود تا به آن رویاروئی جدی سیاسیی تبدیل شود که تضادهای انباشته اجتماعی را به سطح خیابان ها کشانده است. متأسفانه بخشی از نیروهای مخالف رژیم ماهیت ژرف اجتماعی و سیاسی درگیریهای انتخاباتی این دوره را درک نکرده و همچنان بر طبل تحریم و یا بی طرفی انفعال آمیز می کوبند
در منطق سیاست، یک نیروی سیاسی زمانی میتواند در برابر هر پیکاری که مستقیم و غیرمستقیم به قلمروی سیاست او مربوط میشود موضع بیطرفی اتخاذ کند که به این نتجه رسیده باشد که، یا کل معرکه فاقد مضمون و محتوای جدیست و یا اینکه اثر پیروزی یا شکست هر یک از طرفین دعوا برای او مساوی صفر و صفر است.
اگر انسان گیر دو دزد هم که بیفتند آن دزدی را که بدون کتک و یا آزار رسانی مال آدم را میبرد بر آن دزدی که هم کتک میزند و هم میرباید ترجیح میدهد. این به معنی این نیست که آدم نفس دزدی و تاراج خود را پذیرفته است. این مثال اغراق گونه را زدم تا بگویم در این دوره انتخاباتی همه طرفین نه تنها یکسان نبوده و نیستند بلکه حداقل دو تا از آنان و مشخصاً مهدی کروبی با برنامه ها و شعارهای خودش سطح بحث های انتخاباتی را ارتقاء داد و بسیاری از خواست های مردم را که تا دیروز فقط در وب سایت ها قابل ذکر بود به شعارهای انتخابتی و مطلباتی مردم تبدیل کرد. بی گمان جریانی را که کروبی آغاز کرده است در آینده چه او رئیس جمهوربشود و چه نشود، با و یا بدون او هم پیش خواهد رفت و به احتمال قوی به قوی ترین جنبش اصلاح طلبانه رادیکال و مورد حمایت نخبگان جامعه تبدیل خواهد شد. ما دیگر نه با مهدی کروبی بلکه با گفتمان کروبی یا کروبیسم روبروئیم.* و چه کسی میتوانست تصور کند توده های چند ده هزاری مردم و بخصوص جوانان تا ساعتها پس از نیمه شب به خیابانها بریزند و شعار مرگ بر دیکتاتور بدهند و کیست که نداند این دیکتارچه جز عروسک کوکی ارگانهای فرامردمی نیست؟
بهر روی، انتخابات این دوره ریاست جمهوری برغم همه کاستی های غیر قابل انکارش، انتخابات را از برج قداست اعتقادی و آئینی این سه دهه، پایین کشید و مثل همه انتخابات های مدرن، آنرا با جامعه شناسی انتخاباتی آراست، هر چند نه به سرحد لازم ولی در راستای اجتماعی کردن آن. این بار، دیگر نه مفاهیم اعتقادی و ارزشی ـ اخلاقی دینی و فقهی بلکه ارقام، آمار و کارنامه اقتصادی و سیاسی و مسائل اجتماعی نظیر مشکلات دانشجوئی، اعتیاد و حتی بازبینی خود قانون اساسی و مسئله نظارت استصوابی مورد بحث های انتخاباتی قرار گرفت.
بر چنین زمینه ائی انفعال سیاسی به بهانه سر و ته یک کرباسی همه جناح های حکومتی، عملاً فرار از مسئولیت پذیری است تا رادیکالیسم سیاسی، مضافاً اینکه این انفعال نه برای حال و نه برای آینده هیچ دورنمائی از اینکه پس از تحریم چه باید کرد؟ ندارد، نه طرحی سیاسی و نه سازمانی. صفوف تحریم گران هرگز در طول این سی سال حکومت اسلامی تا این اندازه متشتت و دورنمای وحدت عمل آنان تا این حد تحقق ناپذیر نبوده است.
البته مواضع جریان هائی مثل مجاهدین و پژاک و محسن ریگی و یا نیروهای شاه اللهی که تنها شانس خود را در ویرانی و ازهم پاشیدگی کامل سیاسی و اجتماعی و یا مداخله نظامی خارجی میدانند، قابل فهم است ولی موضع سایر نیروها که ادعای مسئولیت دارند قابل درک نیست. من نیروهای تحریم گر را چنین تقسیم میکنم:
۱ ـ نیروهای فوق الذکر که برتری خود را در قدرت بالفعل و یا بالقوه سازمانی، و رزمی خود میدانند و امید اینرا دارند تا سیر حوادث را به به مسیر و نقطه ائی بکشانند که فکر میکنند ـ البته نه فکر بلکه فقط خیال میکنند ـ در آن مسیر، شرایط و نقطه مفروض برتری رزمی و سازمانی آنان به برتری استراتژیک سیاسی نیز تبدیل خواهد شد. اینها به درستی میدانند که در یک فرایند مسالمت آمیز این امتیازات سازمانی سکتاریستی و تشیکلات شبه نظامی اشان مطلقاً فاقد کارآئی است. این نیروها میدانند که فقط به شرط هرج و مرج سیاسی و گسترش جو خشونت شانس میدان داری دارند. مسئله اینها نه دموکراسی بلکه کسب قدرت «بهر قیمت» است.
۲ ـ نیروهای تحریم گری که واقعاً دل در گروی دموکراسی و حقوق بشر دارند ولی از موضع ارزشی و نه رئالیسم سیاسی یا بقول معروف نه از موضع پراکتیکال پولیتیک به قضایا می نگرند. برای این نیروها مرزی بین ارزشهای انسانی و اخلاقی و مصلحت جوئی های پراکتیکال و پراگماتیکال سیاسی نیست. بحث با این دوستان هم مثل بحث روی اثبات وجود یا عدم وجود خداست که هرگز به جائی نمیرسد.
٣ ـ گروه دیگری از سیاست ورزان وجود دارند که به مسئله، سیاست ورزانه مینگرند ولی یا اسیر سرمایه مختصر سیاسی خود هستند که ممکن است در بازیهای بزرگ بر باد رود یا دوچار خبط تحلیلی و یا هر دو هستند. خطاب صحبت من بیشتر با این گروه از دوستان است.
۴ ـ گروه چهارمی هم هستند که خیلی صاف و ساده مأموریت دارند. پروواکاتورها و نفوذی های رنگ شده و گریم شده دستگاه های اطلاعاتی هستند که کارشان اجرای نظم آپارتائید انتخاباتی بدست خود شهروندان درجه دوم و مصلوب الحقوق شدگان است. با توجه به اینکه یک بخش چند ده میلیونی که با اتیکت جمعیت خاموش و یا قهر کرده ها و یا مخالفین مشخص میشود، تا بحال به میل و اراده خود از حق رأی خویش گذشته اند و کار رژیم را در تعمیم حق نظارت استصوابی علاوه بر کاندیداها، بر رأی دهندگان هم آسان کرده اند، در این دوره که انتخابات محتوا و مضمون جدی رویاروئی اجتماعی وسیاسی یافته است، بیش از هر زمان دیگر تلاش میکنند با استدلالهای گوناگون و از مواضع گوناگون، تنور تحریم را بسود کاندیدای های اصلی نظام گرم نگه دارند. تلاش دارند تا با به تحریم کشاند بخش مدرن جمعیت وزن نسبی آرای احمدی نژاد را بالا بکشند تا حتی المکان یا مجبور به تقلب نشوند و یا با تقلب کمتری نتیجه سازی انتخاباتی کنند.
با توجه به سیر حوادث ایین چند روزه اخیر و بویژه مناظره های جدی تلویزیونی که به سیاسی شدن فضای جامعه منجر شده است، جای آن دارد تا این گروه از تحریم گران، تا دیر نشده است در نگاه خود به مسئله تحریم و شرکت تجدید نظر کنند. کافیست این دوستان به موضع خود و مغایرت آن با بخشهای از نظر سیاسی زنده جامعه بیندازند.
در دو روز گذشته حوادث جانبی دیگری رخ داد که میرود تا روی سیر حوادث سیاسی میهنمان اثر جدی بگذارد. در مرکز این حوادث جبهه گیری غیرمنتظره‍ی خصمانه و اوباش مأبانه احمدی نژاد بود، نه تنها نسبت به رقبای انتخاباتیش بلکه نسبت به افرادی که مستقیماً درگیر انتخابات نبودند و نیستند از جمله متهم کردن آیت الله هاشمی رفسنجانی و خانواده اش. همچنانکه بسیاری گفته اند اگر احمدی نژاد مدارکی دال بر فساد هر یک از شخصیت های مملکتی داشته و یا دارد موظف بوده و هست تا آن مدارک را تحویل مقامات قضائی داده و به اطلاع رسانه ها هم برساند. بجای این کار، احمدی نژاد کوشید از این اطلاعات ادعائی، بعنوان مدارک خصوصی و ارثی خود علیه مخالفینش استفاده کند و آنهم چند روز به انتخابات مانده! وظیفه همگان است و نه تنها رسانه ها، تا یکصدا اعلام سلب صلاحیت و محاکمه وی را از مراجع مستول از جمله قوه قضائیه بخواهند اگر نه به عنوان وکلای مدافع خانواده هاشمی و دیگران بلکه بعنوان سوءاستفاده غیرقانونی شخصی از مدارک و اسناد دولتی قابل استناد در مراجع قضائی.
نکته دیگری که در این رابطه از اهمیت فوق العاده برخوردار است اینست که درگیری بین آقای رفسنجانی و احمدی نژاد درگیری دو نفر جدا از مسائیل سیاسی روز جامعه نیست. صرفنظر از اینکه ادعای احمد نژاد به «لحاظ سندیت قضائی» چقدر پایه و اساس داشته باشد، به لحاظ سیاسی، یکی از ایندو را درجبهه مردم و دیگری را در جبهه ضد مردم قرار میدهد و این رخداد در فرایند توسعه خود میرود تا اثر جدی روی آرایش نیروی سیاسی بگذارد. آقای هاشمی باید بداند که در مبارزه اش بر علیه قانون شکنی های احمدی نژاد و پشتیبان او از حمایت بسیاری از نیروهای سیاسی برخوردار است. فعالین و نیروهای سیاسی در این رخداد نیز نمیتوانند و نباید منفعلانه برخورد کنند. اگر آقای آیت الله هاشمی رفسنجانی و یا دیگران جرمی هم کرده اند، این جرائم احتمالی بهیچ روی به احمدی نژاد وظیفه دادستانی کل کشور را را تفویض نمیکند. حمایت از هاشمی در برابر احمدی نژاد امروز بخشی از پیکار برای دموکراسی است و عدم درک این پارادوکس عدم درک مفهوم سیاست است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست