راه موسوی، چاه توده
محسن مقصودی
•
این چند نمونه که آورده شد بروشنی این پیام را دارد که اگر کسی با احساس نفرت از رئیس جمهور "ولی مطلق العنان فقیه" و به امید "تغییر" ولو اندک در این "انتخابات" محصور در ولایت شرکت می کند، این حساب را هم بکند که رای به موسوی راه تغییر نیست، چاه خواست های توده است و بهتر است به گزینه دیگری فکر کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۰ خرداد ۱٣٨٨ -
۱۰ ژوئن ۲۰۰۹
ما ایرانیان قلب های داریم مالامال از عاطفه و احساس. روح و روانی داریم بسیار حساس و مملواز عشق و کینه های متغییر. از اینرو براستی آفریدگار شعار هستیم و شعر. این روی روحیه ما با روزگار سرد و خشک فراصنعتی و سازمان یافته که در آن بسر می بریم خوانائی چندانی ندارد.
روی دیگر شخصیت ما ایرانیان، اما، خردورزی و بینش پروری است. ایران مهد ریاضی و پزشکی بوده و هست. از روی فکر و اندیشه عمل می کنیم. حساب و تناسب می دانیم . محاسبه می کنیم . حساب داری و البته حساب سازی را هم بلدیم! از این رو می توانیم در دنیای امروز سری در بین سرها داشته باشیم و حرفی برای گفتن و توان و توشه ای برای پیش رفتن!
با این مقدمه می خواهم برسم به "انتخابات" در چارچوب های تنگ نظام جمهوری اسلامی که سه روز دیگر اولین مرحله اش در ایران برگزار می گردد.
این "انتخابات" آزاد، دمکراتیک و بیان کننده خواست، اراده و آرای عموم مردم ما نیست و بهترین شیوه برخورد با آن تحریم فعال برپایه ارائه برنامه های حداقل مطالباتی برای یک انتخابات واقعی و بکارگیری افکار عمومی برای تحمیل آن به حکومت می باشد.
آیا این نظر به معنی این است که تحریم کنندگان "احساس و عاطفه" و "خرد و بینش" خود رابرای تحلیل لحظه به لحظه "انتخابات" بکار نمی گیرند و نسبت به نتایج و پیآمدهای آن بی تفاوت هستند؟ بهیچ وجه. هدف تحریمیون شکستن میله های قفس "ولایت مطلقه فقیه" و فرارفتن از خط قرمزهای نگهدارنده حاکمیت غیرمردمی است. نیاز به آرا همین نیروی گسترده اجتماعی است که "نامزدهای انتخاباتی" را وا می دارد که برای جلب آرا و گرفتن "پُز" ترقی خواهی از روی برنامه های سیاسی و اقتصادی تحریمیون مشق بنویسند.
در میان چهار نامزد "انتخاباتی" که از سوی شورای نگهبان نظام صالح برای کرسی ریاست جمهوری تشخیص داده شده اند، میرحسین موسوی ویژگی خاصی دارد و آن این است که بعد از بیست سال سکوت و حضور در پشت پرده و چرت زدن در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی فرهنگی، به یکباره تنها در دو ماه دارای ستاد تبلیغاتی و بلندگو و ردای سبز و میلیاردها تومان پول برای تبلیغات و سفر و این همه طرفدار شد!!
به کارزار که می نگری، شاهد دسته ای از بازنشستگان سپاه و وزارت اطلاعات و تواب ها و تواب سازان و خبرچینان و همکاران بازجوهای شکنجه گاه های اوین هستی که از هر سوراخی بدور او حلقه زدند و برایش سینه چاک می کنند و نیز بسیاری از کسانی که نه از حب موسوی که از بغض احمدی نژاد ، ابراز احساسات می کنند.
میر حسین موسوی، بر دو موج سوار شده است یکی موج تنفر از احمدی نژاد در داخل کشور و دیگر موج تحمل ناپذیری احمدی نژاد در دنیای غرب.
منتفع کردن میرحسین مو سوی در موج سواری، اما پایه و اساس عقلی ندارد. چرا؟
ـ موسوی با پرچم سبز سیدی آمده است، در حالی که مسئله اصلی مبارزه مردم با رژیم مذهبی، جدائی دین از حاکمیت است؛ حذف رنگ های سرخ و سپید از پرچم موسوی بیشتر نشانه بازگشت وی به شعار"حزب فقط حزب الله" است تا ژست پذیرش تنوع و کثرت گرائی سیاسی؛
ـ ایراد موسوی به احمدی نژاد این است که از مراجع مذهبی قم حرف شنوی ندارد، در حالی که خواست عمومی مردم این است که نفوذ روحانیت در دولت کمتر شود. نمونه آن مسئله حضور زنان در میدان های ورزشی بود که احمدی نژاد دستور آن را داد ولی برخی از روحانیون فریاد وا مسلمانا سر دادند و مانع شدند؛
ـ موسوی از پشتیبانی رئیس مجلس فوق ارتجاعی خبرگان بهره مند است و با وی در مجمع مصلحت بیست سالی است که هم راه، ولی احمدی نژاد مورد غضب و خشم رفسنجانی که وی را به محاکمه شدن تهدید کرده است.
(جالب اینکه در "انتخابات" قبل رفسنجانی در اعتراض به تقلبات به آسمان و خدا پناه برده بود و در این دوره زمینی شده، به قوه قضائیه نظام رو آورده است!)
ـ موسوی می گوید که در بیست سال گذشته احساس خطر برای نظام نمی کرده، اما حالا برای نجات آن آمده است. به عبارت دیگر رژیم در بیست سال گذشته می توانسته مبارزات مردم در مخالفت با رژیم را سرکوب و یا منحرف کند و با آمدن احمدی نژاد ، عنان نظام از کف رفته و باید دوباره سکوت گورستان را برقرار کرد؛
ـ موسوی از افشاگری های محدود و یک جانبه احمدی نژاد برآشفته شده است و می گوید بزرگان نظام از جمله هاشمی رفسنجانی و فرزندانش، هتک حرمت شده اند در صورتی که مردم بدرستی می گویند که احمدی نژاد به آنچه در مورد معرفی مفسدان درشت و مافیای چپاول گر گفته بدرستی تمام و کمال عمل نکرده است؛
ـ موسوی تحولات مختصر در دستگاه های حکومتی توسط احمدی نژاد را فروریزی حکومت می بیند، در حالی که مردم فریاد می زنند باید در کشور تغییرات بنیادین در نظام حاکم صورت پذیرد؛
ـ موسوی از قانون اساسی دفاع می کند، آنرا میراث خمینی می داند و برنامه ای برای تغییر این قانون ندارد، در حالی که مردم خواهان تغییر قانون اساسی از طریق یک همه پرسی هستند؛
ـ موسوی از دهه سیاه ۶۰، از کشتار ۶۷، از ادامه جنگ خانمانسوز، از سرکوب احزاب که بقول او "چه ها که بر سر مردم نیآوردند"، از جیره بندی ها، از فرستادن دانش آموزان به روی مین های که ٣۶۰۰۰ کشته از آنها بجای گذاشت و زندان ها و شکنجه ها ومحاکمه های چند دقیقه ای، اعتراف گیری های تلویزیونی، اعدام ها و بگیرو ببندها و تیغ کشیدن ها بروی سر و روی زنان و جوانان توسط مزدوران وزارت کشورش، از انقلاب سیاه ضدفرهنگی که هزاران دانشجو را از ادامه تحصیل و فعالیت صنفی محروم کرد و از هزینه ۱۰۰۰ میلیاردی که ادامه جنگ به کشور تحمیل کرد واز این همه بدبختی در دهه ۶۰ به عنوان "اداره و مدیریت موفق کشور در زمان جنگ توسط دولتش" دفاع می کند! و وقتی احمدی نژاد یکی دو ورق از آن همه خیانت و جنایت را در مقابل دید مردم گرفت بی تابی و دل لرزه و آشفتگی از سرتا پای موسوی مشهود بود. لیکن مردم خواهان این هستند که نه یکی دو برگ از این پروندهای خیانت و جنایت، بلکه تمامی این دفترهای خونین و چرکین در دهه ۶۰ و بعد از آن در معرض قضاوت همگانی قرار گیرند؛
ـ موسوی برنامه اقتصادی روشنی ندارد. اطلاع دقیقی هم از آنچه در اقتصاد ایران می گذرد ندارد. بیست سال مشغول نقاشی سوررئالیستی بوده است و با خواب آلودگی همان نسخه های اقتصاد کوپنی دهه ۶۰ را روخوانی می کند. برای وی در جبران این ضعف، در ظرف یک هفته برنامه اقتصادی نوشته، در دو روز مانده به رای گیری دفترچه اش را پخش نموده اند. شاید مضحک ترین جنبه کار وی همین باشد که در سه دهه گذشته که مردم روزانه با مشکلات اقتصادی و گرانی و بیکاری و هزار معضل دیگر سرو کار داشتند برنامه ای به جامعه ارائه نداده بود و یکباره بخود آمده است و چند روزه می خواهد ره سال ها را بپیماید. چه کسی نمی داند، اقتصادی که بار سال ها تصمیمات نادرست و فاجعه بار را به دوش می کشد و سر تا پا فاسد است را بجز با تکیه برهمت و اراده ملی بر پایه ارزش گذاری بر نیروی کار سازنده و کنترل دقیق و تمرکززدائی و تقویت مالکیت جمعی واجتماعی و حذف کاغذبازی های مخرب دولتی، نمی توان نوسازی کرد و توسعه سالم آن را تضمین نمود.
ـ موسوی بدنبال غنی سازی و همان سیاست هسته ای ـ نظامی ترسیم شده از جانب "ولایت مطلقه فقیه" و فرماندهان نظامیش است و مزیت خود را در این می بیند که زودتر از دیگران و از اول طرفدار اتمی شدن رژیم بوده است. (لابد اشاره به تلاش هایش در زمان جنگ برای اتمی شدن دارد). این موضعگیری موسوی بهیچ وجه موجب تعدیل تحریم های سیاسی و مالا اقتصادی از سوی جامعه بین المللی برای رها ساختن سیاست ایران برباد ده اتمی رژیم نخواهد شد و خطر فرو افتادن در تنور جنگ را کم نمی کند. آمدن او، تنها جدول های زمانی را تغییر می دهد. در حالی که مردم ایران خواستار صلح، پایان دادن به سیاست ماجراجویانه اتمی حاکمیت، همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان و ایجاد منطقه ای عاری از سلاح های کشتار جمعی و هسته ای هستند.
ـ در هر انتخابات غیرآزادی، پیش بینی بسیار مشکل است چرا که "رای برتر" ممکن است در آخرین لحظات فرمان دیگری دهد. ولی اگر اتفاق غیرمترقبه ای نیافتد، به احتمال زیاد موسوی واحمدی نژاد به دور دوم "انتخابات" راه خواهند یافت. البته رقبا این بی داد در بی داد را بر نخواهند تابید و به حق اعتراض می کنند که خوب است اعتراضشان مورد پشتیبانی جامعه مدنی قرار گیرد. اما حضور موسوی در دور دوم از دامنه اعتراض به تقلبات خواهد کاست. چرا که "امیدی" بر جا خواهد گذاشت! در دور دوم اگر موجی به نفع موسوی ایجاد گردد، که "بزرگان" نظام نفسی به راحتی خواهند کشید با این تصور که پرونده های جنایت و چپاول شان بدون تهدیدی همچنان در گاوصندوق ها باقی خواهند ماند. ولایت هم یک رئیس جمهور "محبوب" و "میلیونی" خواهد داشت تا داربستی موقتی باشد بر جایگاه پوسیده آن، احمدی و حزب پادگانی البته در کمین خواهند ماند. اگر هم اتفاقی به نفع موسوی نیافتد و شبکه کارگزاران و خود فروختگان نتوانند احساسات مردم را برانگیزند، احمدی نژاد و حزب پادگانی او همچنان به تاخت و تاز ویرانگر و برپائی خانه کاه گلی خود بر پایه سیاست و اقتصاد هیئتی، ادامه خواهند داد و نیز هراز گاهی از صندوق خانه اسرار برگ سیاهی از سیاه کاری های گذشته را برای مرعوب ساختن رقبا، برملا می کنند.
این چند نمونه که آورده شد بروشنی این پیام را دارد که اگر کسی با احساس نفرت از رئیس جمهور "ولی مطلق العنان فقیه" و به امید "تغییر" ولو اندک در این "انتخابات" محصور در ولایت شرکت می کند، این حساب را هم بکند که رای به موسوی راه تغییر نیست، چاه خواست های توده است و بهتر است به گزینه دیگری فکر کند.
|