یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا و چگونه از موج سبز در مقابل کودتای انتخاباتی حمایت کنیم


علی سالاری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ خرداد ۱٣٨٨ -  ۱۶ ژوئن ۲۰۰۹


برای اینکه بدانیم در شرایط خطیر کنونی وظیفه خود را بهتر درک کنیم، باید بفهمیم مشکل چیست، از کجا ریشه گرفته، توسط چه کسانی و با چه هدفی دنبال می شود؟ برای اینکار مروری می کنیم به انواع کودتاها در همین تاریخ معاصر ایران، آنگاه گمانه زنی های موجود در مورد علت و آمران کودتای انتخاباتی کنونی را بررسی کرده، و نهایتاً مسئولیت و وظیفهً خطیر و تاریخی افراد و نیروهای مخالف کودتا، در حد وسع این قلم، بر شمرده خواهند شد.

ایران ما در تاریخ صد و پنجاه سالهً خود سه نوع کودتا را در شرایط داخلی و بین المللی متفاوت تجربه کرده است. در دوران قاجار که استعمار روس و انگلیس، از شمال و جنوب، بر سر تسلط بر ایران رقابت داشتند، هرکجا که جنبش های روشنفکری و مردمی داخلی راه حل آزادی و استقلال و توسعهً ایران را در چشم انداز قرار می دادند، برای عقیم و ناکام گذ اشتن و یا نابودی آن با همدیگر به تبانی پرداخته و عوامل داخلی خود را وادار به کودتا می کردند. کودتای عزل و نمدمال کردن امیر کبیربا تبانی روسها، در انقلاب مشروطه نیز کودتای به توپ بستن مجلس اول توسط محمد علی شاه، که به سفارت روسیه پناه برده بود، به فرماندهی لیاخوف روسی، که در فردای آنروز دولت های روس و انگلیس با توافقی ایران را به مناطق تحت الحمایهً بین خودشان تقسیم کردند. و آخرین از این نوع کودتای روی کار آوردن رضاخان توسط انگلیسی ها بود. نوع دوم کودتا ها در دوران جنگ سرد، که کشورهای در حال توسعه ای مثل ایران میدان جنگ و رقابت دو بلوک شرق و غرب به رهبری شوروی سابق و آمریکا بودند، می باشد. کودتا گران این دوران یا احزاب و سازمان های سوسیالیستی و انقلابی طرفدار بلوک شرق و یا حاکمان عمدتا سلطنتی و فرماندهان نظامی طرفدار آمریکا بودند. در این دوران طرفداران بلوک شرق در تدارک کودتا و یا انقلاب کارگری و قومی توسط جریانات چریکی و حزب توده بودند و آمریکا هم متحد شاه سابق بود. در این بین، در کودتای ۲۸ مرداد سی و دو، دولت ملی دکتر محمد مصدق، در یک توافق نا نوشته هم از طرف حزب توده به اتهام وابستگی به آمریکا حمایت نشد، و هم از طرف آمریکا به اتهام تهدید نزدیکی به حزب توده و شوروی سابق، با کودتای نظامی از میان برداشته شد.

کودتاهای نوع سوم در واقع بعد از پایان جنگ سرد و فراگیر شدن دموکراسی بعنوان مطلوب ترین روش حاکمیت سیاسی اتفاق افتاده است. در این دوره، حاکمان نظامهای دیکتاتوری بجا مانده از دنیای دوقطبی جنگ سرد، برای ماندن بر کرسی قدرت دست به کودتا علیه خواست و راًی اکثریت می زده اند. در ایران ما، بعد از انقلاب ضد سلطنتی، نقش کشورهای صنعتی در کشوربیشتر تابع سیاست های جئوپلیتیک و منافع اقتصادی آنها بوده که در زد و بندهای پیدا و پنهان سازمان های اطلاعاتی، در جهت حفظ منافع شرکت های چند ملیتی مشهود بوده است. رژیم جمهوری اسلامی، که به قول معروف نه شرقی بوده و نه غربی، تا کنون به سه تصفیه حساب کودتاگونه دست زده است. نخست علیه دولت بازرگان، دوم علیه بنی صدر و اکنون علیه کاندیداهای اصلاح طلب درون نظام آقایان موسوی و کروبی.

این رژیم، بدلیل ماهیت دو گانه اش، اکنون به نقطهً تعیین تکلیف نهایی در انتخاب بین "جمهوری اسلامی" و "حکومت ولایی" رسیده است. در این وانفسا، متحجرین مذهبی که اقلیتی از صدر مشروطه تا کنون، از شیخ فضل الله نوری، فدائیان اسلام، تا جمعیت موًتلفه، و حلقهً مدرسهً حقانی (مصباح، جنتی) هستند، با حمایت خامنه ای و رئیس جمهور شدن احمدی نژاد برای تسخیر تمامی کرسی های قدرت، آنهم بصورت مادام العمر و برای همیشه، خیز برداشته اند. کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد در واقع از بارزترین حلقه های تکمیل این سناریوی میهن بر باد ده و استبداد مطلقهً دینی می باشد. برای این جماعت و ولی فقیه آن، "میزان" نه راًی ملت، بلکه راًی و نظر ولی فقیه مطلقه است. بهمین جهت همانطور که در صدر مشروطه، علمای آگاه و متعهدی مانند آیات عظام بهبهانی و طباطبائی و خراسانی و نائینی و غیره از مشروطه در مقابل مشروعهً شیخ فضل الله دفاع کردند، امروزه هم همهً مراجعی که "میزان" را راًی ملت می دانند و از جمهوریت نظام در مقابل متحجرین دفاع می کنند، لازم است تا به رسالت و وظیفهً تاریخی خود عمل کرده و مردم ایران را در مقابل تمامیت خواهان متحجر مدعی حکومت ولایی تنها نگذارند.

توضیح فوق می تواند به رفع ابهامات در شناخت آمران کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد نیز کمک کند. بسیار مهم است که با شناخت علت اصلی (تبدیل جمهوری به حکومت مطلقهً ولایی)، که حامیان کروبی و مجمع روحانیون مبارز هم بدرستی روی آن انگشت گذاشته اند، علت و آمر اصلی این کودتا را باید بدرستی نشانه رفت. برخی براین گمانند که این کودتا می تواند کودتای احمدی نژاد و فرماندهان سپاه (با پشتوانهً روحانیون متحجر حکومتی) علیه نه تنها رفسنجانی، بلکه خامنه ای نیز باشد. برخی دیگر این کودتا را جنگ قدرت خامنه ای علیه رفسنجانی دانسته اند. بنظر نگارندهً این سطور، این رویکرد شخصی کردن کودتا که توده ای ها بدان دامن می زنند هم سطحی و هم گمراه کننده است. در انتخابات دورهً اول احمدی نژاد، نظام به سمت هرچه متمرکز تر کردن و یک دست شدن رفت و حال با این انتخابات در واقع ولی فقیه رژیم می خواهد حکومت مطلقهً ولایی مورد نظر خودش را تشکیل داده و قید جمهوریت نظام را بزند. بر همین سیاق، فکر می کنم که بجز حکم حکومتی ولی فقیه ، احمدی نژاد و یا فرماندهان سپاه هرگز قادر به سرپیچی از منویات خامنه ای نبودند. فرماندهً مستقیم کودتا و سرکوب و کشتار و برافروختن آتش درگیری ها در داخل کشور شخص ولی فقیه می باشد. آنطور که از شواهد برمی آید، ولی فقیه با حکم حکومتی اینبار همهً سردمداران حکومتی و مراجع را مخیر کرده است که بین حکومت مطلقهً ولایی او و جمهوریت نظام یکی را انتخاب کنند. او با این کار به گمان خودش به انقلاب و تصفیهً درونی دست زده و لابد فکر بهای آن را نیز کرده و هشدار های نامهً رفسنجانی را نادیده گرفته است. اینست که همهً مراجع و مدافعان رای و انتخاب و جمهوریت و کروبی و موسوی، پیش از آنکه جداگانه و نوبتی تعیین تکلیف شوند، لازم است بطور دسته جمعی دست به اقدام و مقاومت تمام عیار زده و هر آنچه از دستشان برمی آید برای ناکام گذاردن این کودتای ضد ملی و ضد مردمی انجام دهند.

پذیرش انتخابات آزاد و حاکمیت راًی مردم مستلزم داشتن سازوکارهای دموکراتیک است. آنچه نظام های دموکراسی را در مقابل کودتا و حکومت نظامیان، و نیز دیکتاتوری فردی مذهبی و ایدئولوژیک واکسینه می کند وجود احزاب رقیب مستقل، سراسری، آزاد و دموکرات است. در فقدان احزاب سیاسی که به آموزش، سازماندهی و تشکیلات و آلترناتیو سازی مردمی همت گمارند، تشکل های پراکنده و خودجوش جامعهً مدنی بسیار شکننده اند و در مقابل کودتای سازمان یافته بسیار ضربه پذیرند. ابتکار کروبی که بعد از تقلب انتخاباتی در دورهً قبل، اقدام به تأسیس حزب مستقل اعتماد ملی نمود، پاسخی شایسته به این ضرورت و نیاز طرفداران جمهوریت نظام در درون حاکمیت بوده است. ولی خامنه ای حساب این را نکرده بود که آرای اصلاح طلب در واقع مهار غلیان خشم و انزجار مردم از حاکمان است. او با این کودتا سوپاپ اطمینان حکومتش را بدست خودش از میان برداشت و خودش را مستقیماً در معرض اتهام و رویاروی مردم ایران قرار داد.


نکتهً دیگر اینکه کودتای انتخاباتی ولی فقیه برای انتصاب دوبارهً احمدی نژاد، مثل روز روشن، بر درستی شرکت در انتخابات صحه گذاشت. اگرآنطور که خانم مریم رجوی با آن روزنامهً خارجی اعلام کرد %۸۵ مردم ایران در انتخابات شرکت نکرده بودند، اصلاً نیازی به کودتای انتخاباتی نبود. مطابق برآورد های کارشناسی، از آنجا که بین پانزده تا بیست درصد رأی دهندگان حامیان ثابت محافظه کاران نظامند، حتا با شرکت سی در صد افراد واجد شرایط در ایران، احمدی نژاد بطور قطع و یقین برندهً مرحلهً اول انتخابات بود. آنچه ولی فقیه رژیم را مجبور به کودتای انتخاباتی نموده شرکت اتفاقاً بالای %۸۰ مردم بوده است که بر اساس آن احمدی نژاد در دور اول بازنده شده و ولی فقیه را مجبور به دخالت و کودتا کرده است. باید به همهً مدعیان اپوزیسیون رژیم هشدار داد که چنانچه از سرنوشت حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد عبرت نگرفته و مردم، بویژه نسل جوان ایران را که در شهرهای سراسر کشور، در قیامشان علیه کودتاگران، حمایت بی قید و شرط نکنند، قبل از اینکه پایشان به آن مملکت برسد، از تاریخ مبارزات سیاسی مردم ایران حذف خواهند شد. مجاهدین یک بار بدرستی در کودتای حزب جمهوری اسلامی علیه بنی صدر از رئیس جمهور وقت حمایت کردند. آنها این حمایت را بایستی پیش از این از دولت بازرگان هم می کردند ولی تمامیت خواهی رهبری مجاهدین، بویژه آقای رجوی، به آنان درایت و آینده نگری لازم را نداده بود. آقای رجوی که همیشه رژیم را یک دست فرض کرده و تمامیت آنرا نفی کرده و اختلافات درونی آنرا با ساده سازی کودکانه ای به جنگ گرگها تشبیه کرده است، در این تعارضات درونی رژیم نتوانسته بنفع مردم و مملکت و آزادی و دموکراسی بهره گیرد. حال آنکه همانطور که گفته شد، تعارضات درونی روحانیت شیعه از صدر مشروطه تا امروزه در درون رژیم، ریشه در ماهیت دوگانهً آن (متحجرین معتقد به حکومت الله، و مراجع مردمی معتقد به حاکمیت مردم) داشته است. بر اساس این فرضیه، آقای خامنه ای از زمان انتصاب به سمت ولی فقیه، همگام با محکم کردن پایه های قدرتش، در صدد غلبهً حکومت دینی مطلقهً مورد نظر خودش، ببهای زدودن آثار جمهوریت و دخالت و نقش مردم در حاکمیت بوده است. نتیجهً دیگری که می خواهم بگیرم اینست که برداشت های آن عده از روشنفکرانی که مثل آقای ماشاءلله آجودانی، ضعف جنبش مشروطه و یا انقلاب ضد سلطنتی را دخالت دادن روحانیت می دانند باید یاد آورد شد که آنها از آنجا که روحانیت شیعه را بدرستی نشناخته اند، منکر و یا مخالف نقش و جایگاه آن در جامعه هستند. روحانیت عموم مذاهب، منجمله شیعه، ایدئولوژی و طبقه و قشر خاصی را نمایندگی نمی کنند. آنها را در میان تمام اقشار و طبقات، با گرایشات ایدئولوژیک متفاوت و ای بسا متضاد، می توان یافت. بسیاری از روحانیون شیعه هستند که پایبند و ای بسا منادی جدایی دین از دولت هستند (نمونهً آقای بروجردی که در زندان است) روشنفکران سکولار و یا افراطیون ایدئولوژیکی که چشم بر این واقعیت بسته و تمامی روحانیت را نفی می کنند، و یا کسانی که مثل مسعود رجوی، ادعای رهبر مذهبی و ایدئولوژیک یکجا می کنند، در واقع به اردوگاه روحانیون متحجرخدمت می کنند. در حالیکه به دلیل نقش و اعتبار روحانیت در میان مردم، هرکس که عمیقا به اصلاح و یا تغییر سیاسی در ایران می اندیشد، از نزدیکی و همکاری و همگامی مداوم با روحانیت پیشرو و مردمی ناگزیر است. در شرایط کنونی ایران نیز کودتای انتخاباتی تنها و فقط تنها، در صورت به میدان آوردن روحانیون معتقد به جمهوریت نظام، مثل آیات عظام منتظری، صانعی و دیگران، در داخل و خارج حاکمیت، می تواند شانس موفقیت داشته باشد.

از تکنیک و تاکتیک هایی که فکر می کنم برای مقابله با کودتاگران مفید باشد:
اول مشروعیت زدایی از کودتا و کودتاچیان با:
- بمیدان آوردن روحانیون معتقد به جمهوریت نظام، و مخالف سرکوب مردم، و دروغ و تقلب دولت احمدی نژاد.
- انتشار طوماراز طرف تمام نهادها، جمعیت ها و شخصیت ها و گروههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، هنری، علمی و دانشگاهی داخل و خارج کشور که یا حامی موسوی و کروبی بوده اند و یا حالا با کودتای انتخاباتی مخالفند.
- بکارگیری تاکتیک های مبارزهً مسالمت آمیزبکار گرفته شده در انقلاب ۱۳۵۷، شامل فراخوان به تحصن و اعتصاب، شعار الله اکبر و شعار نویسی گسترده، تشییع جنازهً شهدا، توزیع اعلامیه ها و ایجاد شبکه های اطلاع رسانی مطمئن و فراگیر.
- پرهیز از خشونت و اجازه ندادن به سوء استفادهً نیروهای معتقد به مبارزهً قهرآمیز که دیروز شرکت در انتخابات را تحریم کرده و حالا احیاناً خواسته باشند از نمد موج سبز کلاهی برای خود بدوزند. روشن است که بسیاری از نیروهای تحریمی هستند که بدون قید و شرط، به صف حمایت از اعتراض به کودتا پیوسته و می پیوندند، مقدم آنان را باید گرامی داشت. همهً تلاشها را فقط در مخالفت با کودتای انتخاباتی و حفاظت از صیانت آرا که در بطن خود دفاع از جمهوریت را نیز شامل می شود، باید متمرکز ساخت و از هرز روی انرژی ها و بهانهً تراشی برای کودتاچیان باید اکیداً خود داری نمود.

دوم، مطالبات کاندیداها و حامیانشان می تواند علاوه برابطال انتخابات و برگزاری انتخابات جدید با نظارت نمایندگان تمام کاندیداها و ای بسا مجامع بین المللی، رفع حصر خانگی و محدودیت و تهدید کاندیداها، آزادی دستگیر شدگان، توقف سرکوب و کشتار اعتراضات مسالمت آمیز، عدم دخالت نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج در انتخابات و سرکوب مردم، برکناری و محاکمهً آمران و عاملان سرکوب و ضرب و شتم و کشتار مردم بی گناه باشد.

سوم، از آنجا که عدهً زیادی از افراد صاحب فکرو اهل قلم حامی کاندیداهای اصلاح طلب دستگیر شده اند، مسئولیت مضاعفی بر دوش روشنفکران، متخصصین و روزنامه نگاران و دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور نهاده شده تا در حد توان با کمک فکری و عملی خود بر عمق آگاهی ها و ارتقای مبارزه و شانس غلبه بر کودتا چیان بیافزایند.
چهارم، در سالیان اخیر، سه رویکرد مبارزاتی در میان نیروهای سیاسی ایران وجود داشته است که عبارت هستند از نیروهای خواهان تغییر رژیم که همان سرنگونی طلبان و تحریم کنندگان همیشگی رژیم اند. دوم، نیروهای اصلاح طلب که خواهان اصلاح ساختاری و یا قانونی رژیم اند، و سومی نیروهای طرفدار کارآمدی رژیم و باصطلاح دلسوزان بقای نظام. در این بین کروبی اصلاح طلب است و نسبت به ساختار و قوانین حکومت نقد و برنامه دارد. ولی آقای موسوی نگران آیندهً نظام است و منتقد عدم کارآیی دولت احمدی نژاد. فکر می کنم بیست سال سکوت او بمعنی عدم شناخت او از ریشه مشکلات منجمله عاملان وآمران اصلی کودتای انتخاباتی نیست. او قطعاً می داند که مترصد تغییر دولتی است که نه انتخابی مردم بلکه انتصابی رهبربوده و هست. او خود را مدافع نظام، قانون اساسی و رهبری در درون همین نظام می داند، و لابد از رقابت و کشمکش سختی که بر له و یا علیه جمهوریت و ولایی شدن نظام در درون همین نظام، اعم از ساختار و قانون اساسی تا درون دفتر رهبری در جریان بوده است، بخوبی آگاه است.

پنجم، کروبی در دوران مجلس ششم در جریان لایحه مطبوعات، به حکم حکومتی گردن نهاد. گمان می کنم که موسوی، همان طور که وصفش کرده اند مرد عمل باشد و به این معاملهً شوم و خانمان سوز تن ندهد، و روسفیدی را در پیشگاه مردم وتاریخ ایران، بر تن دادن بر منویان تحجر گرایانهً رهبر ترجیح دهد. امید است که اینبار هر دو در کنار هم و با برخورداری از حمایت های جبههً دفاع از جمهوریت و دموکراسی، بویژه جانفشانی نسل جوان مملکت، در مقابل حکم حکومتی و توصیه و تشر خامنه ای کوتاه نیایند و صحنه را بنفع کودتاچیان خالی نکنند. (خامنه ای که خود معمار کودتاست، با خرمردرندی آنها را به پیگیری از راههای قانونی (توسط کودتاچیان شورای نگهبان) فراخوانده است.) امید است که اینبار این آقایان، بخاطر ایران و مردمان و نسل جوانش، به وعده ها و سوگندهایشان به مردم پشت نکنند و تا ابطال انتخابات، و برگزاری انتخابات مجدد با نظارت مستقیم نمایندهً تمام کاندیداها و نیز مراجع ذیصلاح، متخصص و بی طرف بین المللی، برای صیانت از آرایشان، در مقابل هیچ مقامی کوتاه نیایند. چرا که پشت کردن به مردم بنفع رهبرکودتاچی، نه فقط برای آنها، که برای ایران خطرات و صدمات جبران ناپذیری بدنبال خواهد داشت. "موسوی، کروبی، راًی منو پس بگیر".


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست