یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اینک دوگام به پیش
بدون گامی به پس


عباس سماکار


• اینک دیگر بحث بر سر این نیست که جنبش مبارزاتی مردم ایران تا کِی می تواند مقاومت کند؛ بلکه بحث بر سر این است که جمهوری اسلامی تا کِی می تواند دوام بیاورد و تیغ سرکوبش کی از کار می افتد. همه آن ها که از ابتدا به این حرکت با دیده تردید می نگریستند، اکنون باید دریافته باشند که این یک دوران انقلابی ست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱ تير ۱٣٨٨ -  ۲۲ ژوئن ۲۰۰۹


اینک دیگر بحث بر سر این نیست که جنبش مبارزاتی مردم ایران تا کِی می تواند مقاومت کند؛ بلکه بحث بر سر این است که جمهوری اسلامی تا کِی می تواند دوام بیاورد و تیغ سرکوبش کی از کار می افتد. همه آن ها که از ابتدا به این حرکت با دیده تردید می نگریستند، اکنون باید دریافته باشند که این یک دوران انقلابی ست. دوران اعتلائی و انقلابی را از روی امکان پیروزی آن ارزیابی نمی کنند. حضور میلیونی مردم، و آن هم نه به ناگهان و نه بدون تداوم در خیابان ها، مبارزات دلیرانه ای که شب و روز نمی شناسد و از رختخواب و دمیدن روز آغاز می شود و در سطح کارخانه و اداره و خیابان جریان می یابد و شب نیز آرام ندارد و بر بام خانه ها، جبهه ای به گستردگی مبارزات خیابانی باز می شود و حتی در خواب نیز رویای شیرین آزادی و دگرگون و مبارزه برای آن و گذاشتن دل و جان در این راه ادامه می یابد همگی نشان می دهد که این یک دوران انقلاب واقعی است.
کجای دنیا، و در کدام دوره سراغ داشته اید که انبوه میلیونی مردم به این سرعت و با این همبستگی و عزم قاطع به میدان مبارزه با رژیمی تا دندان مسلح وارد شوند که ذره ای حس انسانی و مهربانی در آن وجود ندارد و تا کنون جز کشتار و بدبختی و زندان و شکنجه برای مبارزان مردمی حاصلی نداشته است؟
کدام انقلاب پیروز و شکست خورده تا کنون با این سرعت امکان بسیج ملیونی و این چنینی داشته است؟ آیا انقلاب بهمن ۵۷ نیز توانسته بود با این شدت به مرحله های بالا برسد و علی رغم کشتار سبعانه ای که تاکنون صورت گرفته است، حتی دمی از نفس نیافتد؟
همه آن ها نیز که می کوشیدند در بوق تبلیغاتی جناح اصلاح طلب بدمند و حرکت مردم را ناشی از تبرک حضور این عالی جنابان سرکوب گر پیشین و سبزپوش کنونی جلوه دهند و مردم را به نام جلوگیری از خشونت، از دفاع از خود مسلحانه و غیرمسلحانه باز دارند، اکنون دیگر باید دریافته باشند که این عالی جنابان، به لطف حضور میلیونی مردم است که صدای نازک شان در اعتراض، و آن هم نه در دفاع از حقوق مردم، بلکه در دفاع از سهم خود در این نظام جهنمی به گوش می رسد و اگر مردم از تهدید خامنه ای جلاد می ترسیدند، آن ها نه تنها قدمی از قدم برنمی داشتند؛ بلکه در اتحاد دوباره با رهبر جنایت کارشان، مثل گذشته به سرکوب مردم می پرداختند. هم اکنون نیز مسئله و موضع آن ها تفاوتی نکرده است. موسوی به عنوان مشخص ترین فرد این جناح، همچنان به قانون اساسی و به ولایت فقیه جنایت کاری که به قول خود او دارد به نام دین قتل عام می کند وفادار است و حاضر است خامنه ای خلعت ریاست جمهوری را به او ببخشد تا دوباره به او تعظیم و تکریم کند و سلطه اش را در تعیین زندگی مردم بپذیرد و دوباره همان آش باشد و همان کاسه. فراموش نکنیم که چنین سیاست هائی در همه‍ی دوران های انقلابی در تمام جهان از سوی همه‍ی سلطه طلبان باب بوده و آن ها به مردم گفته اند؛ اکنون دیگر به خانه های تان بروید و بگذارید ما کار خودمان را بکنیم و دوران «سازندگی» را پیش ببریم. اما در همه‍ی این دوران ها هرگز معلوم نشده است که دوران سازندگی، چگونه بدون حضور میلیونی مردم در تعیین سرنوشت اجتماعی شان ممکن است؟
سبزپوشان عالی جناب باید اکنون با رشد جنبش و جان دادن مردم در صحنه های نبرد دیگر آشکارا موضع خود را در برابر خواست های سرکوب شده‍ی این سی سال روشن کنند. آن ها باید بگویند حداقلی از این خواست ها را که می توانند بپذیرند کدام است؟ آیا با تغییر قانون اساسی و زدودن قانون ضد انسانی ولایت فقیه موافقند؟ آیا با آزدی حجاب و برابری زن و مرد، آزادی تشکل و حزب، آزادی افراد برای انتخاب شدن و انتخاب کردن، آزادی مطبوعات، تامین معیشت عمومی، امنیت شغلی، امنیت فردی و از این گونه خواست ها که در قاموس رژیم های متعارف سرمایه داری نیز می گنجد و تحقق آن ها هنوز تا به ثمر رسیدن یک انقلاب اجتماعی یک قرن فاصله دارد موافقند؟ خوشبختانه روند حرکت مردم چنان رو به رشد است که همین امروز یک اعتصاب همگانی، در همه‍ی عرصه های کارخانه و اداره و بازار و خیابان در دستور کار قرارگرفته است ومردم برای تداوم مبارزاتی خود به یک ابزار تازه دست زده اند. عالی جنابان باید بگویند اگر خامنه ای کوتاه آمد و آنان ناگهان بر مسندشان تکیه زدند، چه خواهند کرد.
این روند، نشان می دهد که خامنه ای و جناح حاکمش واقعاً در مخمصه‍ی بزرگی قرارگرفته اند. آن ها ضمن این که مجبور شده اند تقلب در انتخابات را بپذیرند و از سه میلیون رای تقلبی صحبت می کنند، باز حیرانند که چنین کثافت کاری بزرگی را دلیل پیروزی احمدی نژاد بدانند یا نه؛ زیرا با پذیرش این امر شکست خود را در بازی پذیرفته اند و سرنوشت شان در خطر خواهد بود و با نپذیرفتن آن هم، با اعلام این تقلب، بدون این که بخواهد به حقانیت مبارزه‍ی مردم اذعان کرده اند.
آن ها حیران از این مبارزات و سردرگم و پر از تناقض راه برون رفتی نمی یابند. اوضاع از نظر آن ها به قدری وخیم است که در این مدت، یعنی پس از آغاز مبارزات مردم، دیگر احمدی نژاد از صحنه عمومی غیب شده و رژیم ترجیح می دهد که او دیگر بلبلی نکند تا خطر انفجار جامعه در اثر سخنانش پیش نیاید. رژیم خوب می داند که حضور چهره‍ی منفور احمدی نژاد برابر است با تازه شدن داغ مردم. آفتابی شدن احمدی نژاد تنها به درد دامن زد به شعله های بلندتر انقلاب می خورد؛ و الی، او مانند روز پس از بیرون آمدنش از صندوق جادو جنبل ِ مضحکه انتخابات، می آمد و باز شیرین زبانی می کرد.
اکنون حتی برای کشورهای سرمایه داری مرکزی جهان هم روشن شده است که انقلاب ایران می رود تا تکلیف را روشن کند. همین امروز در سایت های آلمانی زبان می خواندم که زمزمه این را سر داده اند که آیا رژیم جمهوری اسلامی زمانش به سر نرسیده است؟ و این مطلب، واقعا تازگی دارد؛ زیرا در تمام این سال ها که مردم ایران دست به مبارزات گوناگون زدند و شورش های بزرگی در شهرها، محلات، دانشگاه و دیگر عرصه های زندگی اجتماعی برپا شد، هرگز چنین لحنی نسبت به سرنوشت رژیم جمهوری اسلامی در این مطبوعات دیده نشده بود. اما اکنون این مبارزات مردم ایران است که همه معادلات و حساب و کتاب ها را به هم ریخته و آنان را واداشته است که برای دولت احتمالی آینده ایران حساب داد و ستد و روابط سیاسی خود را باز کنند.
نکته آخر این که؛ تزلزلی در نیروهای نظامی و بخشی از آخوندهای عاقبت اندیش نیز پیش آمده و هرچه مردم پیش تر می روند، بیم مقابله مردم با آن ها به ترس شان انداخته است؛ به همین دلیل هم هست که رژیم، طبق خبرهای متعددی که از همه جا به گوش می رسد می کوشد محل زندگی بسیجی ها و نیروهای سرکوب گرش را به پادگان ها منتقل کند تا هم از حمله احتمالی مردم به محل سکونت آن ها بکاهد و هم از خطر تحت تاثیر قرارگرفتن آن ها جلوگیری کند. این حرکت از سر قوت نیست، از سر ناتوانی ست. رژیم سردرگم است. انقلاب در جوشش است، ما پیروز می شویم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست