باورت نکرده بودم!
تقدیم به دخترم «ندا» که ندای رهایی سرداد
هادی ابراهیمی
•
آنقدر جان جوان زندگی در تنت
زیبا میرقصید
که واژه ی مرگ
از دهانت شنیده نمیشد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۴ تير ۱٣٨٨ -
۲۵ ژوئن ۲۰۰۹
دخترم!
گفته بودی کشته میشوی.
باورت نکرده بودم!
آنقدر جان جوان زندگی در تنت
زیبا میرقصید
که واژه ی مرگ
از دهانت شنیده نمیشد.
دخترم!
گفته بودی کشته میشوی!
آن چشم باز ات
هنوز زندگی را میرقصد
چگونه باور کنم!
هنگام که مرگ نیز
از باورش شرم میکند.
گفته بودی رنگ شرابی را دوست می داری.
رنگ شراب زندگی
از خط نازک ابروانت
آرایش زیبای شب پیش موهایت را
رنگ شراب می زند.
دخترم
گفته بودی بهای آزادی ام را
تو می پردازی
با جان جوان و شیرینت!
باورت نکرده بودم.
چشمی در کاسه ی شراب خون
و چشمی دگر به جستجوی پاسخ
جا گذاشته ای!
گوی آتش است چشم به جا مانده نگرانت!
جهان را سوزانده است!
دخترم
باورت نکرده بودم
جهان باورت کرده است.
«هادی ابراهیمی»
۲۲ ژوئن ۲۰۰۹
|