بیگانگان و گروهای سیاسی ایرانی
خطاب به أقایان افشاری و عطری
فرید راستگو
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۷ فروردين ۱٣٨۵ -
۶ آوريل ۲۰۰۶
با آمدن بهار و باز شدن گلها و روییدن سبزه ها، ما همچنان نگران سر نوشت کشور خویش هستیم و در قفسی تنگ افتاده ایم که راه رهانی از آن آسان نیست. غلبه بر این شرایط کار دشواریست. چون پیوند با مردم کم شده و تئوریهای سازش کارانه راه رهانی را دشوارتر می نمایند.
بدنبال سخنرانی آقایان افشاری و عطری در اطاقی در سنای آمریکا بحثهائی در زمینه رابطه با بیگانگان مطرح شده است. در تاریخ ایران کم نبوده اند ایرانیانی که آغوش گرم خود را بر بیگانگان باز کرده اند اما در کنار آن تیر و گلوله را بر سر ایرانیان فرود آورده اند.
لرد کرزن در کتاب ایران و مسئله ایران می نویسد: "آ نتوانی شرلی از دوستان نزدیک اسکس
نایب السلطنه انگلیس، در سر زمین کاتولیک مذهب ایرلند بود. وی ذهن شرلی را از خطر دائم امپراطوری عثمانی نسبت به جهان مسیح ی ت تحریک کرد و او را در رفتن به ایران، که رقیب عمده عثمانیان در ترکیه بود ترغیب نمود". حافظه تاریخی مردم ایران روشن می سازد که چگونه برادران شرلی بعنوان نخستین نمایندگان استعمار انگلیس وارد ایران شدند و پایه سلطه بیگانه را در میهنمان بنا نهادند که تا به امروز استوار و پایدار مانده است.
در همان هنگامه ای که بیگانگان با کمک شاه و بخشی از روحانیت مدافع در بار منابع ما را به یغما می برده اند. سربازان شاه و شیخ در اجرای توطئه های بیگانگان گردن ایرانیان آزادیخواه و وطن پرست را می زدند و مردم ایران را از ابتدائی ترین حقوق خود محروم می ساختن د و می سازند.
در چند صد سال گذشته و بویژه در صد سال اخیر نگاه مردان سیاسی ایران به کشورهای بیگانه یکی از مشکلات اساسی سرزمین ما بوده است بطوریکه برخی از اینان خواسته و یا نخواسته وارد بازیهای قدرتهای خارجی شده اند و هر گروهی در دفاع از یک بیگانه سرو دست شکسته اند. امتیاز دادن نفت جنوب به انگلیس و نفت شمال به روسیه یکی از نمونه های تاریخ این واقعیت می باشد.
بازی کردن با رهبران سیاسی و روشنفکران ایرانی یکی از اهداف قدرتهای خارجی بوده و می باشد. برخی از گروه ها و افراد سیاسی بجای پا فشاری بر استقلال و آزادی ایران که دو عنصر تفکیک ناپذیر برای ایجاد جامعه دمکراتیک و آزاد ایران می باشند با یک لبخند کشور خارجی خود را می بازند.
بنظر می رسد آقایان افشاری و عطری با عمل اخیر خویش بازیچه دست بیگانگان و در نهایت بازنده می باشند.
اینان در اطلاعیه ۱۱ ماده ای خود سعی دارند کار خود را تئوریتیسه کنند و از تز دشمن دشمن ما دوست ماست پیروی می کنند. در این تز کهنه شده، طراوت و خرمی به چشم نمی خورد و بخاطر خصلت غیر مردمیش ستایش نمی شود. این تز براحتی می تواند نیروهای أزادیخواه را در صف دشمنان آزادی قرار دهد. سرنوشت غم انگیز سازمان مجاهدین خلق بدنبال همکاری این سازمان با صدام صحت حرف ما را به ثبوت می رساند.
آقایان در بند شماره ۲ بیانیه خود می گویند: "اینجانبان از هر تریبونی که بتوان آزادانه و شرافتمدانه، ندای حقوق و مطالبات دمکراسی خواهانه مردم ایران را بصورت شفاف، روشن و موثر طنین انداز کرد، استقبال می کنیم. پذیرش دعوت بنیاد اف دی دی به کمک سناتورهای فوق الذکر بعنوان یک تریبون برای سخنرانی، به معنای تائید مواضع یا همسویی با دیدگاهها و یا وابستگی به آنان نمی باشد". (تاکید از ماست)
پر واضح است که نیروهای آزادیخواه برای رساندن فریاد حق طلبانه مردم ایران می باید از تریبون های مختلف استفاده نمایند و رژیم مستبد جمهوری اسلامی را هر چه بیشتر افشای کنند. اما نه هر تریبونی بلکه تریبونهائی مثل رادیو- تلویزیون- مطبوعات – کنفرانسها - سمینارها – مجامع و دیگر وسائل ارتباطی متعلق به جامعه مدنی.
سنای آمریکا هر تریبونی نیست. تازه تریبون صورت مسئله می باشد چرا راجع به محتوای تریبون حرف نمی زنید. مشروعیت خود را برای انجام چنین عملی از کجا کسب کرده اید. شما در بند ۲ می گوئید: که شرکت شما در چنین تریبونی به معنای تائید مواضع یا همسوئی با دیدگاهها و یا وابستگی به آنان نمی باشد. آیا استفاده از تریبون افرادی که شما به قول خودتان هیچ همسوئی با آنان ندارید و اعمالشان مورد تائید شما نمی باشد، یک نوع سوء استفاده اخلاقی بشمار نمی آید؟
شاید فکر می کنید دعوتتان به کنگره از راه دلسوزی بحال شما و مردم ایران بوده است و آنان می خواسته اند این افتخار را نصیب شما نمایند. خیر هموطنان محترم دعوت شما به هیچ وجه از راه ترحم و دلسوزی و نگرانی از حال شما و مردم ایران سر چشمه نمی گیرد، بلکه از نیاز های آنان به نیروهای سیاسی و روشنفکری جهان ناشی می شود. دولت آمریکا برای فروش سیاستهای نو استعماری اش و قانونی جلوه دادن سیاستهای بنیاد امپراطوری جدیدش به افکار عمومی جهان و آمریکا، محتاج این است تا خود را هوا خواه دمکراسی و نیروهای سیاسی کشورهایی مثل ایران نشان دهد. در همین راستا در دو سال گذشته دولت آمریکا بخصوص نومحافظه کاران برای تماس با فعالین ایرانی در داخل و خارج کشور فعالیت چشم گیری داشته اند.
در اثبات سخن فوق خودتان در بند ۵ می آورید: " پیش از ما بسیاری از وابستگان به گروهای سیاسی داخل و خارج از کشور با اعضاء کنگره آمریکا مذاکرات غیر علنی داشته اند".
دقیقاْ یکی از مشکلات اساسی کشور ما همین است که بیگانگان علیرغم بهره وری مادی از منابع ملی مان، بازی کردن با رهبران سیاسی و روشنفکران را در راستای منافع خود قرار داده اند. شما بجای افشای این بازی به بازی گرفته شده اید. تا بقول خودتان بتوانید از ظرفیتهای دمکراسی خواهی دولت آمریکا بهرهمند شوید.
اگر مذاکره با آمریکا بد نیست و شما هم برای توجیه خود می گویید دیگران این کار را انجام داده اند، پس ایراد شما و دیگران به جمهوری اسلامی چیست. در بند ۵ در پاسخ به جمهوری اسلامی می نویسید: "از همه مضحک تر ادعای حاکمیت ایران و محافل وابسته به جناح اقتدار گرا می باشد که بر خلاف ادعای آمریکا ستیزی در پشت پرده خواهان تضمین امنیتی از سوی آمریکا برای بقای خود می باشد".
پشت پرده و یا علنی مسئله ای را عوض نمی کند. اگر دریوزگی رژیم ایران و محافل وابسته به آن عملی زشت محسوب می شود در یوزگی دیگران از همان اصل پیروی می کند .
واقعاْ عجیب می باشد! سلطنت طلبان – رجوی طلبان – پاسداران و گروگان گیرهای دیروز همه و همه حق خود می دانند با دولت آمریکا لاس بزنند وبا جناح های افراطی یهودی و آمریکائی نشست و بر خاست کنند و از آنان همیاری و کمک طلب نمایند. حال همین اقدامات از طرف جمهوری اسلامی عملی ناخوشایند محسوب می شوند.
دلبری برخی از نیروهای سیاسی از آمریکا و قدرتهای بیگانه که خود را جزء نیروهای آزادیخواه بحساب می آورند از ناتوانی و عدم اعتمادشان به خویشتن و مردم ایران می باشد.
نشستن به انتظار کمک جنگ طلبانی چون نو محافظه کاران آمریکا و دیگر بیگانگان معنایی جز اینکه خود را در حد دست نشاندگان پائین آوردن نمی دهد، نتیجه منطقی این عمل مراجعه به قدرت خارجی در امر داخلی میشود، یعنی همان دریوزگی که در بالا ذکر شد.
گروهای سیاسی و روشنفکری ایران از ۱۰۰ سال مبارزه مردم ایران درس عبرت بگیرند و از خود این سوال را روزانه بپرسند و تکرار نمایند که چرا بعد از هر مبارزه ای حاکمیت بدست عناصر ساز شکار و سر سپرده انتقال یافته است؟
زیرا کسانی که هدفشان به قدرت رسیدن محض می باشد. نه عقیده و اصول ثابتی دارند، نه هدفهای روشن و نه اعتقادی به خود و نقش مردم در مبارزات و نه باور به حاکمیت ملی و ایرانی آزاد و مستقل دارند. اینان خود و مردم را ناتوان و غیرقدرتمند می انگارند و بیگانگان را قدرتمند و توانا.
گروه ها و عناصر سیاسی قدرت طلب که کوششی برای استقرار حاکمیت ملی و مردمی نمی کنند و معتقد به تغیر رژیم از طریق سازماندهی مبارزات مردم و بالفعل کردن این مبارزات نیستند. قدر مسلم بدنبال برپائی آزادی و استقلال بر اساس این مبارزات نمی باشند و چشم براه قدرت بیگانگان و آمریکا نشسته اند تا بیایند و اینان را به قدرت برسانند.
پس این گروه ها و عناصر می باید به قدرتی بزرگ متکی شوند. برای اینان مظهر این قدرت امروز آمریکا است .
تز فوق در بند ۹ اطلاعیه ۱۱ ماده ای آقایان افشاری و عطری با کمی دقت هویدا میشود.
"اما در شرایط فعلی دنیا و در نظم جدید حاکم به مناسبات جهانی و با توجه به فرایند جهانی شدن و تبدیل جهان به شبکه ای بهم پیوسته، سرنوشت ایران چه بخواهیم و چه نخواهیم متاثر از سیاستهای جامعه جهانی است که در راس آن دولت آمریکا قرار دارد".
ایشان برای تلقین و تحمیل تزهای بی نشاط و حزن آور قدیمی، در ضمن حمله به مبلغین آزادی و استقلال بعنوان دو جزء تفکیک ناپذیر جامعه دمکراتیک و آزاد آینده ایران. شروع به فلسفه بافی علیه آنانی میکنند که مخالف دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورمان می باشند و یکبار از خود این پرسش را نمی کنند که در همین جهان پیوسته آیا آمریکا برای دمکراسی و آزادی ملت عراق به آن کشور لشکر کشید.
و باز در همان بند ۹ ادامه می دهند: "به اعتقاد ما بر خورد واقع بینانه و اجتناب از برخوردهای جزمی با این موضوع، ضرورت نگاهی پویا به مفاهیم دائماْ متحول شونده ای چون قدرت – استقلال و روابط بین المللی، عبور از انجماد تحلیلی تئوریهای دوران جنگ سرد، پرهیز از مطلق کردن دوستی و دشمنی در حوزه سیاست خارجی و روابط بین المللی و بهره گیری از ظرفیت های دکترین جدید سیاست خارجی آمریکا مبنی بر تاکید بر تقویت دمکراسی به عنوان پشتوانه امنیت، می تواند تامین کننده منافع ملی ما باشد" . (تاکیدها از ما می باشند)
هموطنان عزیز چند بار جمله فوق را بخوانید تا متوجه عمق تفکر امثال افرادی مثل آقایان افشاری و عطری شوید.
تز نظم نوین جهانی بعد از سقوط امپراتوری شوروی مطرح شد و بدنبال آن آمریکا تنها ابر قدرت جهان گردید. دوستداران و برخی از سیاست مداران آمریکا که این شرایط را تدارک دیده بودند مزورانه تبلیغ می کردن د حال که جهان یک قطبی شده است تنها راه رهانی سینه زدن حول آمریکا می باشد. اینست آن تئوری بعد از جنگ سرد و دکترین جدیدی سیاست خارجی آمریکا که آقایان افشاری و عطری و امثالهم میخواهند بما تلقین کنند.
نه عزیزان ما این ره که تو می روی به ترکستان است، و همان چیزی است که بیش از سه دهه است توسط نومحافظه کاران تکرار می شوند و می خواهند بخورد افکار عمومی جهان دهند.
اگر به تاریخ مراجعه کنید مشاهده خواهید کرد که هر کجا ندای آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ای بلند شد توسط همین کشورهای سلطه گر به خاک و خون کشیده شده است، مگر اینکه قادر به مقابله با آن نبوده اند. حال شما می گوئید اینها می توانند تامین کننده منافع ملی ما ایرانیان باشند. کدام منافع ؟
آلترناتیو اینها تا چندی پیش طلبان ها و بن لادن ها برای جهان سوم بوده است و بی جهت نیست کسی مثل آقای لدین نومحافظه کار معروف در قراردادهای ایران کنترا و ایران سورپرایز با جمهوری اسلامی نقش بسزائی بازی می کند.
اما بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برای پاک جلوه دادن چهره نواستعماری خود همچون فراماسیونها در بدر بدنبال روشنفکران جهان بویژه جهان سوم می گردند تا این توهمات را فرموله کنند و بدین منوال بعنوان تنها ابر قدرت جهان هم هدفهای سلطه گرانه خود را اجرا نمایند و هم همچون چلبی وعلاوی آلترناتیو دست نشانده تحویل این کشورها دهند.
در ثانی استفاده نابجا از کلمات و بازی با آنان هم حدی دارد. صادق باشید که تا این لحظه باور دارم هستید و شفاف و بدون هیچ ابهامی نظرات خود را بیان کنید. زیرا با حرفهای مبهم و وعده های توخالی شاید بتوان برای مدتی افرادی را فریب داد ولی این افراد را نمی توان همواره فریفت. تجربه سازمان مجاهدین خلق – محمد رضا شاه – مصطفی بارزانی – چلبی – علاوی و هزاران تجربه تاریخی دیگر و الخصوص سرنوشت عراق همه و همه می باید مورد استفاده افراد مبارزی همچون شما هموطنان عزیز باشد.
چگونه میسر است افراد و گروهای سیاسی که خود را میهن پرست می دانند و درد آزادی و استقلال ایران را دارند از تریبون و کمک مالی دولتی استفاده نمایند که سالها معاملات آشکار و پنهان با حاکمین ایران داشته و امروز اگر همین حاکمین همچون قذافی بدولت آمریکا تمکین نکنند. قصد حمله به میهن ما را دارد و بهمراه اسرائیل و ترکیه در فکر تجزیه ایران می باشد.
هموطنان آزادیخواه و دمکرات: متاسفانه حاکمین مستبد ایران چنان عرضه را برای گروه ها و افراد سیاسی و مردم ایران تنگ کرده اند و حق حیات را از آنان سلب نموده اند که برخی از آنان خسته و رنجور راه حل را در دست دراز کردن به طرف بیگانگان یافته اند، تا به خیال خود دمکراسی را از این طریق برای مردم ایران به ارمغان بیاورند. ولی از قدیم گفته اند کس نه خارد پشت من جز ناخن انگشت من .
آقایان افشاری و عطری از گاندی و آفریقای جنوبی نام می برند بدون آنکه بگویند گاندی و رهبران کنگره ملی افریقای جنوبی برای نیل به هدفشان چه رنج ها که متحمل نشده اند. همین افراد موفق که شما نام می برید برای رسیدن به اهداف خویش دهها سال مبارزه و زجر کشیده اند. کافیست به شرح حال زندگی گاندی و کنگره افریقای جنوبی بعنوان تجربه مورد مطالعه قرار گیرد تا صحت سخن فوق به ثبوت برسد.
هموطنان مبارز ، این امر که تغیر اوضاع ایران از تحول عمومی در جهان جدا نیست و اینکه ما بدون حمایت افکار و وجدان عمومی جهان کار رهانی مان دشوار خواهد بود امری واقعی می باشد .
اما ما زمانی می توانیم حاکمیت ملی و مردمی را بنا نهیم و در کارمان پیروز شویم که بنا را بر استقامت و بالا بردن سطح آگاهی خود، جامعه و مردم ایران قرار دهیم و با اتکای به این آگاهی هم مبارزات خود وهم مبارزات مردم ایران را با اندیشه و اهداف روشن سازماندهی نماییم. نیروهای سیاسی ایران تنها با داشتن افکار و اندیشه روشن و بدون ابهام و در سایه سخن و وعده های شفاف و اخلاقی قادر خواهند بود اعتماد از دست رفته مردم به نیرو ه ای و افراد سیاسی را آرام آرام بدست آورند.
در غیر اینصورت هر گونه سازش و مصالحه با بیگانگان و یاری جستن از آنان بمنظور به زیر کشیدن گروهی و بر کشیدن گروه دیگر خیانت به ایران و ایرانیان و خود محسوب خواهد شد . زیرا هم سلطه گران ما را به بازی خواهند گرفت و هم ما با نیرو و دست خود راه دخالت آنان را در امور ایران هموار خواهیم ساخت.
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سخت به شکافیم و طرحی نو در اندازیم
|