اپوزیسیون خارج از کشور و مسئلهی خشونت
ب. بی نیاز (داریوش)
•
حکومت اسلامی با تمام ابزاری که در اختیار دارد تلاش میکند که فرهنگ خشونت خود را جنبش انتقال دهد. هر حرکت خشونتآمیز ما، امتیازی است که در سینی طلایی به کودتاچیان هدیه میشود. به امید آن که بتوانیم به پرنسیپهای ضدخشونت خود وفادار باقی بمانیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۹ تير ۱٣٨٨ -
٣۰ ژوئن ۲۰۰۹
ظاهراً هنوز بخش بزرگی از اپوزیسیون ایرانی که در خارج از ایران به سر میبرد، پیام و رسالت جنبش کنونی مردم ایران را دریافت نکرده است. اعتراضات مردم ایران که علیه تقلب در انتخابات صورت گرفته است و سپس به مبارزه علیه کودتاچیان به رهبری علی خامنهای، مجتبی خامنهای و احمدینژاد ارتقاء یافت، از هستهای برخوردار است که متأسفانه کمتر به آن توجه میشود: تثبیت یک جامعهی مدنی فارغ از خشونت. فرآیندی که کودتاچیان تلاش دارند با خشونتِ پدرسالارانه، جوانههای این فرهنگِ ضدخشونت را در نطفه خفه نمایند. تاکنون، علیرغم تمامی شعارهایی که در ایران داده میشود- از اللهاکبر و یا حسین، میر حسین و یا مرگ بر دیکتار و حتا مرگ بر جمهوری اسلامی – جنبش کنونی مردم ایران تلاش کرده است، چه آگاهانه و چه خودجوش، به هستهی اصلی خود که همان «ضدیت با خشونت» است، وفادار باقی بماند. به جرأت میتوان ادعا کرد که مردم در هیچ یک از تظاهرات و حرکتهای اعتراضی خود دست به خشونت نزدهاند. و خشونتها فقط از جانب کودتاچیان بوده است. این آن رسالتی است که این جنبش برای همهی ایرانیان به ارمغان آورده است. در این مرحلهی سرنوشتساز تاریخ کشورمان، برای اولین بار مردم ایران نشان دادند که خود را به عنوان شهروند و نه رعیت تلقی میکنند. آنها برای رأی خود ارزش قایل هستند و به این بلوغ سیاسی رسیدهاند که هر یک از آنها به عنوان شهروند ایرانی میتواند در سرنوشت جامعهی خود و شکلدهی نوع زندگی آتی خویش موثر باشد.
این جنبش اعتراضی که با سرکوب توأم شد، موجب یک خطای بصری برای بسیاری از هموطنان به ویژه هموطنان خارج از ایران شد. آنها دوباره متوجهی «تودهها» شدند و شروع کردند به حل کردن این شهروندان در مجموعهی بیهویت «تودهی مبارز».
در این راستا، «رهنمود»های بسیاری به مردم داده میشود که چگونه میتوانند علیه خشونت کودتاچیان به مقابله بپردازند. این رهنمودها، چه در عرصه شعاری و چه در عرصهی عملی، متأسفانه مملو از خشونت است. به عبارت دیگر، رهنمودها و راهکارهایی که این دوستان عرضه میکنند به لحاظ کیفی و ماهوی فرقی با روشها و شیوههای کودتاچیان ندارد. در این اثنا نیز به تجربیات کشورهایی مانند عراق و شیلی و امثالهم تکیه میکنند و معتقدند که اگر با ابزار خود کودتاچیان به مقابله نپردازیم، به سرنوشت مردم آن کشورها دچار خواهیم شد. در این جا ضروری است که به چند نکته مهم اشاره کرد:
۱- کودتا در ایران پیروز نشد، موضوعی که خانم ملیحه محمدی به درستی به آن پرداخت.
۲- هستهی آغازین جنبش اصلاحی- مدنی ایران یک موضوع سیاسی- مدنی بوده که هنوز علیرغم سرکوب وحشیانه رژیم کودتا، به قوت خود باقی است. و طبق اصل «وابستگی حساس به شرایط آغازین»، فرآیند آتی این جنبش، این کیفیت را در آینده نیز در خود حمل خواهد کرد.
٣- برخلاف نظر معظمله که معتقد است «اعتراض سبز همین پنجروز و شش باشد / وین حکومت من همیشه خوش باشد»، این جنبش سیاسی- مدنی هنوز در نقطهی آغاز خود قرار دارد و جامعهی ایران طی یک روند نسبتاً طولانی با آن دست و پنجه نرم خواهد کرد. یکی از علتهای اصلی آن از یک سو تجربهی شهروندان ایرانی از قدرتِ مدنی خود است و از سوی دیگر شکاف عظیم در رأس میباشد.
۴- کم اعتباری و یا بیاعتباری کل روحانیت (به مثابهی یک قشر یا طبقه وسیع اجتماعی) در این فرآیند رشد فرهنگی شهروندان ایران که به درستی توسط خانم فاطمه صادقی مورد بررسی قرار گرفت.
۵- نقش تعیینکنندهی زنان در این جنبش که ضربهی مستقیمی بود بر پیکر فرهنگ مردسالاری جامعهی کهن ایران.
زمانی که ما به عناصر متشکلهی این جنبش مینگریم متوجه میشویم که سرنگونی یا حذف نظام جمهوری اسلامی، حداقل در این مرحله از جنبش، مثل «نقد را به نسیه» سپردن است و برای شهروندان ایرانی، فاقد چشمانداز مشخص است. اگر در سال ۵۷ به واسطهی نبود بلوغ سیاسی نقد به نسیه سپرده شد، امروز، حافظهی تاریخی مردم ایران به گونهی دیگر عمل میکند. همان گونه که امروزه برای کارگر ایرانی، بدست آوردن دستمزدِ متناسب با کارش و ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری، مطالبات مشخص و ملموس هستند، برای کل شهروندان ایرانی نیز، حکومت قانون و تحکیم یک جامعهی مدنی آزاد و احترام به حقوق آنها، مطالبات ملموس و مشخصاند. برای مردم هم فرقی نمیکند که اسم این نظام، جمهوری اسلامی باشد یا جمهوری سوسیالیستی یا سلطنت مشروطه. به بیان دیگر، شهروندان ایرانی به یک درجه رشد از پراگماتیسم سیاسی رسیدهاند که «حالا» برایشان مهم است نه «فردا» نوید داده شده.
متأسفانه در روزهای اخیر یک عده از هموطنانِ خارج از کشور که از سرکوبهای وحشیانهی رژیم کودتا به خشم آمدهاند، متوسل به همان روشهایی میشوند که از صفات بارز کودتاچیان است: خشونت. حمله به سفارتِ ایران در سوئد و سویس برای متعهدین به این جنبش مدنی ضدخشونت با هیچ استدلالی قابل توجبه نیست. قرار نیست که اگر کودتاچیان میکشند، ما هم بکشیم، قرار نیست که اگر آنها شکنجه میدهند، ما هم شکنجه بدهیم و ... ولی قرار است که آن چه آنها هستند، ما نباشیم، حتا اگر به قیمت از دست رفتن بسیاری از هموطنان ما باشد. بنابراین نگارنده در این جا هر حرکت خشونتآمیزی که به نام جنبش مدنی- سیاسی ایران صورت میگیرد، محکوم میکنم. در این جا باید تأکید کنم که حکومت اسلامی با تمام ابزاری که در اختیار دارد تلاش میکند که همین فرهنگ خشونت خود را جنبش انتقال دهد. هر حرکت خشونتآمیز ما، امتیازی است که در سینی طلایی به کودتاچیان هدیه میشود. به امید آن که بتوانیم به پرنسیپهای ضدخشونت خود وفادار باقی بمانیم.
|