•
آیا آیت الله ها و حجت الاسلام های حاکم، آنها که خود را روحانی میخوانند علمدار ارزشهای اخلاقی و معنوی، میتوانند بار دیگر روضه معصومیت و مظلومیت امامان را بخوانند؟ آیا هنوز میتوانند در باره معانی و مفاهیم عاشورا و قیام امام حسین علیه خلیفه یزید و بیرحمی ها و جنایات وی داد سخن دهند؟ او را محکوم و مردم را به تبعیت و پیروی از امام دعوت نمایند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۹ تير ۱٣٨٨ -
٣۰ ژوئن ۲۰۰۹
آیا آیت الله ها و حجت الاسلام های حاکم، آنها که خود را روحانی میخوانند علمدار ارزشهای اخلاقی و معنوی، میتوانند بار دیگر روضه معصومیت و مظلومیت امامان را بخوانند؟ آیا هنوز میتوانند در باره معانی و مفاهیم عاشورا و قیام امام حسین علیه خلیفه یزید و بیرحمی ها و جنایات وی داد سخن دهند؟ او را محکوم و مردم را به تبعیت و پیروی از امام دعوت نمایند؟ که باید بر علیه ظلم و ستم برخاست و مقاومت نمود؟ آ یا آیت الله ها و حجت الاسلام های حاکم میتوانند ادعا کنند که اسلام دین انسان است و انسان خواهی؟ آیا مردم از این پس همچون گذشته بر فراز منبر نماد زهد و تقوا را مشاهده خواهند کرد یا جلاد ی را با شمشیر خون آلود بدست؟
در شرایط کنونی تنها رابطه قدرت و مردم نیست که بیش از همیشه تهی از اعتماد و اطمینان گردیده است، بلکه رابطه مردم با دین نیز به زیر سئوال رفته است. تنها مشت آهنین قدرت نیست که بر فرق مردم سخت فرود آمده است، بلکه چوب و چماق دین است که جسم و جان مردم را زخمین میسازد. دین است مسئول خون هایی که در این دوران ریخته میشود. در واقع دین از لحظه ی صعود ش بر مسند قدرت، خشم و خشونت، خونریزی و انتقام جویی را آغاز نمود. اول سران نظام شاهی را بدون محاکمه به جرم محاربه به خدا به هلاکت رساند سپس دگر اندیشان چپ و دمکرات و لیبرال، مجاهد و ملی گرا را، همچنین کرد و ترک و ترکمن را تار و مار ساخت. سپس گروگانگیری و هشت سال جنگ با کفر و باطل و به قصد فتح قدس از راه کربلا. اما آنها که هم اکنون به حکومت دین اعتراض دارند این یا آن گروه و دسته نیستند، بلکه اکثریت باتفاق مردم هستند که در حمایت از جمهوریت به حکومت ولایت نه گفته اند. بر سر این مردم است که شمشیر برنده دین فرود آمده است.
واقعیتی که هم اکنون خود را لخت و عریان به منصه قدرت به معرض نمایش گذارده است، این است که دین، قدرت است و قدرت، دین. هم چنانکه قدرت زمانی در دست فاشیسم جنگ و خونریزی به پا میکند و زمانی در دست کمونیسم مردم را باسارت و بندگی میکشاند، امروز در جامعه ما قدرت در دست دین است و بنام دین است که میزند، میکوبد، ویران میکند و خون میریزد. یعنی که قدرت خود تهی از عقل و خرد است. این عقل و خرد انسان است که در زمانهای مختلف قدرت را در خدمت آرمانها و اندیشه های خود بکار گرفته است. سی سال است که دین که محرک قدرت بوده است و هنوز هم. دین است تصمیم گیرنده. این انسان نیست که بر ما ایرانیان حکومت میکند، بر ما خداوند است که حاکم است. خداوند ما زمانی خمینی بوده است و اکنون خامنه ای. حرف و کلامش، حرف و کلام خدا است. یعنی حقیقت است و نهایی. در هفته گذشته امام جمعه تهران، احمد خاتمی، به جوانان ایران هشدار داد که:
«جوانان باید بدانند در نگرش ما ولی فقیه فقط رهبر سیاسی نیست، حجت شرعی است. نایب امام زمان است و مخالفت با نایب امام زمان، مخالفت با امام زمان است.» وی در ادامه خاطر نشان ساخت: «کسی که دستور ولی فقیه را زیر پا بگذارد، دستور امام معصوم را زیر پا گذاشته است و مخالفت با دستور امام معصوم، مخالفت با دستور خداست» ( گویا نیوز، ۵ تیر ۱٣٨٨).
بخودی خود روشن است که دین ارجح بر قانون است. که کلام خامنه ای فرا تر از قانون است. چون او معصوم است و خطاناپذیر. که او تابع قانون نیست. این قانون است که باید در تبعیت از امر و فرمان او در آید. زیرا که او «حجت شرع» است. مخالفت با دستور خدا، محاربه با خداست و لاجرم مجرم و سزاوار تنبیه و مجازات. یعنی که تسلیم و اطاعت در برابر کلام خداوند خامنه ای چون و چرا پذیر نیست. اگر کلام او را مبنی بر عدم تقلب در انتخابات نپذیری، مجرم هستی و محارب و معدوم. هم چنانکه الله از آنکه در وحدت و یکتایی او شکی بخود راه دهد، انتقام خواهد گرفت و او را در آتش جهنم تا ابد خواهد سوزاند. خداوند خامنه ای نیز از معترضین به نتایج انتخابات دست به انتقام جویی میزند. دست ش را به خون بی گناهان، به خون کوچک و بزرگ، زن و مرد و پیرو جوان آلوده میکند، اما دین را مسئول نمیداند، بلکه مردمی را مسئول میداند که یا مورد اصابت گلوله های دین قرار گرفته اند و یا تیغ و تازیانه دین بر جسم و جان شان فرود آمده است.
بعبارت دیگر، دعوای کنونی بر سر تقلب در انتخابات نیست. بلکه قرار گرفتن رای مردم در برابر رای فقیه است که غوغا بر انگیز شده است. چهار سال است که خداوند خامنه ای مکرر دولت نهم بریاست احمدی نژاد را، یعنی دولتی که هدف ش پرواز بسوی دوران رسالت و امامت است، مورد تایید و تصدیق قرار داده است. در دوران فعالیت های انتخاباتی به شهرهای مختلف سفر نمود و بر منبر موعظه و خطابه به مردم ایران توصیه کرد که به آن کسی رای دهند که در پسند و سلیقه ی او ست. که ساده زیست باشد و اشرافی ستیز. در این انتخابات این احمدی نژاد نیست که شکست خورده است بلکه رای ولایت فقیه است که مورد رد و نفی مردم قرار گرفته است. این رای خداوند است که به چالش کشیده شده است. نیروهای انتظامی و ضدشورش حتی قبل از آنکه مردم به نتایج انتخابات واکنشی نشان دهند، شهرهای بزرگ ایران، بویژه تهران را باشغال کامل خود در آورده و در انتظار صدور فرمان حمله و هجوم و سرکوب و کشتار معترضین بودند. ولی فقیه که سخت از حضور سیل آسای مردم در راه پیمایی های اعتراض آمیز، بهراس وا داشته بود، در خطبه نماز جمعه در ۲۹ خرداد فرمان یورش به معترضین را صادر نمود. این رای مردم است که ولی فقیه را خشمگین نموده و وادار به انتقام جویی ساخته است.
در این معنا، اعتراض و مقاومت قبل از آنکه ساختار قدرت را دچار بحران سازد، بحرانی ست که دین با آن روی در روی قرار گرفته است، بحران در حجت شرع است. هرچه کمتر از تسلیم و اطاعت مطلق از حجت شرع ، تمرد و سرپیچی است و محاربه با خدا محسوب میشود که جرم است و گناهی نابخشودنی. پس خشم و خشونت مشروع است و جنگ و خونریزی، جهاد است و شهادت و لاجرم ضروری. در خطبه معروف خود در جمعه ی ۲۹ خرداد ٨٨، خداوند خامنه ای اعلام نمود که از جسم ناقص و ناقابل و آبرویی که مردم به وی ارزانی داشته است آماده است که بگذرد و شربت شیرین شهادت را مثل امامان معصوم و مظلوم بنوشد. به شنیدن این سخنان، چه گریه ها و مویه ها که ولایت پرستان سر ندادند.
روشن است که ولی فقیه قبل از آنکه نماد قدرت باشد نماد دین است. این دین است که قدرت را توجیه میکند و بکارگیری خشم و خشونت را به انجام یک تکلیف الهی، یعنی جهاد و شهادت تبدیل میکند. کلام خامنه ای در یک آن هم کلام دین است و هم کلام قدرت که بشکل اتمام حجت و یا تهدید و هشدار بیان میگردد. اگر در گذشته، دین با ابزار پند و اندرز، با خطابه و موعظه و در جامه ی تقوا و اجتهاد از راه احساس و عواطف در درون راه می یافت و نظام تسلیم و اطاعت و تقلید و تبعیت را پا برجا می ساخت. امروز باید به تهدید متوسل شود و شمشیر برنده بر کشد، دار تنبیه و مجازات بر پا دارد، سرها را بر زمین برافکند و خون بی گناهان و معصومین همچون نداها را بریزد تا حکومت خدا را تحکیم و تداوم بخشد. در تاریخ ایران هرگز قدرت، چنین خشمگین و وحشت آفرین، چنین سفاک و درنده، بر صحنه ی زندگی ظاهر نشده است که در وقایع اخیر ظاهر شده است. در اصل هم دین اسلام چیزی جز قدرت و خشم و خشونت، نبوده است. محمد پیامبر، ۱۰ سال حکومت کرد و بیش از ۶۰ بار دست به لشگر کشی زد. اعتراف به یگانگی الله و یا لا الله الا الله همراه شمشیر بوده است که بر دل مردم نشسته است. طبری در تاریخ معروف خود گزارش میدهد که در جنگ بدر، اسیران جنگی را محمد بقیمت صدها درهم رها میساخت و آن اسیران که خانواده های تهی دست داشتند، گردنشان به شمشیر سپرده میشد. بذر دین اسلام پیوسته با خشم و خشونت است که کاشته شده است. به این اصل، یعنی به سوی این گذشته است که ولایت پرستان، از جمله احمدی نژاد و شورای نگهبان، جامعه ما را میخواهند رهنمون سازند.
سپاه محمد رسول الله در ۷ تیر ٨٨ بیانیه ای صادر نموده و اعلام میدارد که در را ه اراده و امر ولایت فقیه "مظلومانه" آماده جانبازی تا آخرین قطره خون خود هستند.
«بسیجیان جان بر کف و فدائیان ولایت سپاه محمد رسولالله (ص) تهران بزرگ، بار دیگر با آرمانهای والا و انسانساز حضرت امام (ره) و خلف صالح آن یگانه دوران، فرماندهی معظم کل قوا، تجدید بیعت مینمایند و با فریاد رسا و کوبندهی خویش اعلام میدارند که: ما بسیجیان عاشق ولایت سپاه تهران بزرگ، آماد گی خود را برای حضور عاشقانه و آگاهانه در همه صحنهها و عرصههایی که برای حفظ دستاورد ها ی انقلاب پیش آید، با بذل و ایثار جان خویش اعلام کرده و تا آخرین قطره خون، مقتدرانه و مظلومانه از ارزشهای والای انقلاب دفاع خواهیم کرد.» ( سایت فرا رو، ۷ تیر ٨٨).
بنابراین، جنبش مقاومت و اعتراض، با سپاهیان دین است که روی در روی قرار گرفته است. سپاهان دین در حمایت از دین و یک مقام و منصب دینی است که دست به قهر و خشونت میزنند. آنها میخواهند گذشته ی افسانه ای را به سرنوشت ملت ایران تبدیل سازند تا باسارت و بندگی و یا عبودیت در برابر خالق یکتا تن داده و همچون حیوانی زبان بسته، سر در آخور خود فرو برند و در کمال تسلیم و اطاعت به نظام فرمانروایی و فرمان بری گردن نهند. ولایت فقیه انتظار دارد که مردم ایران بدون استثنا به تبعیت از سپاه محمد رسول الله ، دست بیعت بطرف او دراز کنند. در واقع سی سال است که به شرایط حکومت دین تن داده اند، اما نه دیگر و نه هرگز. سی ام خرداد ٨٨ در تاریخ بعنوان آغاز پایان حکومت دین ثبت خواهد گردید. تردید نباید داشت که جنبش اعتراض و مقاومتی که در سی ام خرداد ظهور یافت، افت و خیز دارد و زیر و بم. هر روز که بر عمر آن افزوده شود رنگ دین ستیزی نهاده شده در درونش رنگین تر میگردد. اگر به ویرانی مساجد و حوزه های علمیه نیانجامد، بر نظام دیرینه ای که بر اساس "معصوم " و "مظلوم " پرستی بنا گردیده است ضربات مهلک و کشنده ای وارد آمده است. حکومت معصوم پرستان اگر تا دیروز در لباس گشت های ارشادی به منظور برقراری امنیت اخلاقی و هنجار شکنی ظاهر میشد، از این پس بشکل نیروهای ضد شورش، سراسر خود و زره و چوب و چماق، مسلح به اسلحه ی گرم و سرد، سوار بر موتور سیکلت های وحشت آفرین به منظور حفظ حکومت دین، ظاهر میشود. هر چقدر حضور سپاه دین بخشی از زندگی روز مره درآید، یعنی که حکومت دین هر چه بیشتر رسما به شکل حکومت نظامی بخود گیرد، باور و ایمان به معصوم و مظلوم پرستی متزلزل گردد. افسانه ها و اسطوره های دینی یکی پس از دیگری شکست بر خواهند داشت. پیشانی های پینه بسته بجای اینکه بیانگر زهد و تقوا باشد به نماد خشم و خشونت، توطئه و ریاکاری مبدل خواهند گردید. هم چنانکه هیچ خدایی بدون وجود شیطان، وجود ندارد و هیچ شبی بدون روز وجود ندارد. حکومت الهی، حکومت کیفر و کین خواهی نیز در درون خود، نطفه حکومت انسانی، حکومت صلح و آزادی را در درون خود پرورش میدهد. بگذار که سپاهیان دین، سپاهیان اراذل و اوباش، بخش زندگی روز مره زندگی گردد، چرا که آنها سر انجام به گور کن های حکومت دین مبدل خواهند شد. مگر ساواک و ارتش شاهی مبدل به وزارت اطلاعات و ارتش اسلامی تغییر شکل نداد، چه تضمینی وجود خواهد داشت که ابزار قهر و قدرت و خشم و خشونت به ابزار آزادی و صلح و همزیستی تبدیل نشود. چرا که بحران اخیر بحران دین است نه بحران قدرت.
fmonjem@gmail.com
|