سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هاشمی رفسنجانی و جعبه سیاه جمهوری اسلامی


• در چنین شرایطی است که ناظران، رفتار هاشمی را رصد می کنند تا آن را ارزیابی و پیش بینی کنند نه آنکه او را ناجی حقوق از دست رفته مردم بدانند. گره خوردن سرنوشت او و ندای حق طلبی مردم و سایر فعالان سیاسی کشور که نه به انتخاب خودشان بلکه با خواست رهبر مبنی بر ابقای احمدی نژاد، یک کاسه شده است، نشان از نقش مهم او در حوادث آتی کشور دارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ تير ۱٣٨٨ -  ۱ ژوئيه ۲۰۰۹


هاشمی رفسنجانی سکوتش را با این جملات شکست: "امیدوارم کسانی که درگیر این مسأله هستند، شکایات قانونی را کاملاً و به نحوی عادلانه مورد بررسی قرار دهند." آیا به راستی او امیدوار بود؟ آیا بیانات ناروشن اخیر او به دلیل مغتنم شمردن فرصتی بود تا با رهبر سرشاخ نشود و توپ را به زمین بازی شورای نگهبان بیندازد؟ آیا او به سکوت بسنده می کند؟ سکوت چه دستاوردی برای او دارد؟ آیا او منتظر است تا شرایط به نفعش تغییر کند؟ شرایط را چه عواملی تغییر می دهند؟ رهبر، اعوان و انصار احمدی نژاد، نیروی نظامی و شبه نظامی، ناراضیان اصول گرا و اصلاح طلب داخل حاکمیت، آیت الله های قم، فعالین سیاسی، روشنفکران، رسانه ملی، مطبوعات، فشار های خارجی، میرحسین و یا مردم؟
آیا امکان سازش وجود دارد در حالیکه تیم احمدی نژاد شمشیر را از رو بسته است؟ یکی از معروفترین ویژگی های تیم احمدی نژاد این است که کاملا بسته عمل می کند و هر کسی را به راحتی به تیم راه نمی دهد و پس از ورود فرد به داخل اندرونی، همچنان او را زیر ذره بین می برند تا مبادا اشتباهی رخ دهد. رهبر نیز انتخاب خود را در آن جمعه معروف ایراد کرده است. او گفت بین هاشمی و احمدی نژاد چه کسی را انتخاب می کند. خط کشی هایی به شدت روشن و آشکار، آن هم از جانب حاکم اصلی صورت گرفته و گزینه های انتخابی طرف مقابل را محدود کرده است. با این اوصاف آیا راه سازش برای هاشمی هموار است؟ آیا هجمه ها نسبت به هاشمی ادامه می یابد و او به اندک التفاتات رهبری که نظیرش را در پی مناظره های تلوزیونی مشاهده کردیم، دل خوش می دارد؟ آیا او تا آخر بازی در پاسخ به پیشروی جریان مقابل صبوری نشان می دهد تا جایی که کارد به استخوانش برسد و نهایتا فریاد تظلم خواهی برآورد؟
دلیل این بازی ها، شهرت رانت خواری خانواده هاشمی نیست که البته پیرهن عثمانی شده است به دست احمدی نژاد! چرا که از خود رهبر گرفته تا احمدی نژاد -ریس جمهور به اصطلاح مردمی و دوست دار فقرا- و دار و دسته اش از این صفت مبرا نیستند. در این بازار مکاره باید شعارهای پوپولیستی، پوششی برای بی سابقه ترین تاراج ملی باشد یا نه؟ باید از مفاهیم مردم باوری برای لاپوشانی خصوصی سازی آن هم در زیر چتر اصل ۴۴ قانون اساسی بهره ببرند یا نه؟ حاکمان برای نطق تریبون های رسمی شان چه چیز را دست مایه قرار دهند و در بوق و کرنا کنند؟ چگونه به مردمی که در زیر بار سنگین هزینه ها در اثر تورم، بیکاری و درآمدهای اندک توان زندگی را از کف داده اند بگویند: سیاستهایمان شما را گرفتار کرده است؟ گر چه هاشمی خود آغازگر این سیاستها بود اما دیگر او را بازی نمی دهند چون بازی به جای خوبش رسیده است و لاش خوران بسیاری سر از آشیانه به بیرون برآورده اند و طمع ثروت ملی، خواب از چشمانشان ربوده است. این است که لاش خور پیر احترام از کف داده است و قربانی می شود. هنوز در عرصه بازی سیاسی این سرزمین، حاکم در پی محکوم است و ذات اقدس حاکم او را از هر خطایی مصون می دارد. این است که مردم مظلوم پرست اند و وقتی نوظهوران عرصه قدرت بر هاشمی می تازند او را ناخواسته از عیوب مبرا می کنند.
میرحسین موسوی، پیروز انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری با ابزارهای غیرقانونی به قیمت زیرپا نهادن عهدی که جمهوری اسلامی با مردم بسته بود، کنار گذاشته می شود. شیوه انتخابی حاکمان، نشان از آن دارد که قواعد بازی تغییر کرده است زیرا ارزش های حاکمان تغییر کرده اند، اما همچنان تریبون های رسمی، خود را معتقد به اصول و ارزش های پیشین معرفی می کنند. شرایط برای اعلان رسمی حکومت اسلامی فراهم نیست زیرا با اصول بنیان گذاری این نهاد، در تضاد آشکاراست. در ثانی نمایشی با عنوان مراجعه به آراء مردمی، رکن اصلی مشروعیت نظام های امروزی است. پس مادامی که این رژیم، حاکم بر امور است به پنهان سازی این تغییر در بنیان ارزشی خود ادامه می دهد. شیوه زیست حکومت جمهوری اسلامی نشان از نوزایی طبقه ای می دهد که باید تمام پایگاههای اقتصادی کشور را در دست گیرد تا امکان رشد و بلوغ ارزش های تغییر یافته فراهم گردد. حذف میرحسین موسوی که به اصول گرای اصلاح طلب شهرت دارد به معنی حذف تمام منتقدان دولت در تمام ارکان حکومت است، چه اصلاح طلب و چه اصول گرا، چه آنها که به شیوه انتصابی برگزیده شده اند، همچون هاشمی رفسنجانی و چه آنها که به شیوه به اصطلاح انتخابی، همچون نمایندگان مجلس و شوراها.
هاشمی که می داند از بازی اصلی کنار گذاشته شده است و مورد بهره برداری مطامع تبلیغاتی جریان مقابلش قرار گرفته است، خواسته و ناخواسته در صحنه آرایش نیروهای سیاسی ایران در کنار جریان حق طلبانه مردمی، فرای اصولگرایی و اصلاح طلبی قرار گرفته است. او همچنان بر لبه مرزها حرکت می کند زیرا هنوز در دو نهاد قدرت در جمهوری اسلامی صاحب اعتبار است. در چنین شرایطی است که ناظران، رفتار هاشمی را رصد می کنند تا آن را ارزیابی و پیش بینی کنند نه آنکه او را ناجی حقوق از دست رفته مردم بدانند. گره خوردن سرنوشت او و ندای حق طلبی مردم و سایر فعالان سیاسی کشور که نه به انتخاب خودشان بلکه با خواست رهبر مبنی بر ابقای احمدی نژاد، یک کاسه شده است، نشان از نقش مهم او در حوادث آتی کشور دارد. حذف گروه بزرگ اصلاح طلبان از عرصه قدرت ایران، و تنها ماندن اصولگرایان منتقد در مجلس و سایر نهادهای قدرت، به هاشمی رفسنجانی جایگاه خاصی بخشیده، تا رهبری دولت در سایه را در ذیل سمت هایی چون ریاست مجلس خبرگان رهبری و شورای تشخیص مصلحت نظام به دست گیرد. اما او زمان زیادی برای تحکیم جریان حق طلبی ندارد زیرا نمایندگان مجلس در انتخابات سال ۹۰ به شیوه ممیزی شورای نگهبان غربال می شوند و ابقای او نیز در پست های فعلی، به وفاداری اش نسبت به رهبر امکان پذیر خواهد بود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست