یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جنبش اعتراضی علیه کودتای انتخاباتی و ملیت های ایرانی


اورمان


• به روند گسست و عدم همبستگی با حرکت ها ی ضدتبعیض و انسانی ملیت های تحت ستم بایستی پایان داد. و زمینه های همبستگی را در کلیه عرصه ها تقویت نمود. امروز نیروهای سیاسی ایرانی چه در داخل و چه در خارج از کشور بایستی برچسب های واهی نظیر "تجزیه طلب"، "عامل اجنبی" و ... را کنار گذارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۴ تير ۱٣٨٨ -  ۵ ژوئيه ۲۰۰۹


اعلام نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد اعتراضات وسیعی را در شهر تهران موجب شد. معترضین به رهبری آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی نتایج را تقلب بزرگ نامیده و با استناد به برخی از شواهد و مدارک خواستار ابطال انتخابات گردیدند. موج اعتراضات منجر به راهپیمایی های میلیونی و چند صد هزار نفری در تهران و شهرهای بزرگ ایران انجامید. از سوی مقابل به دستور ولایت فقیه سید علی خامنه ای با معترضین به طور خشونت بار و شدیدا برخورد شد، جنبش اعتراضی دوهفته ادامه یافت که در روزهای آخر شکل پراکنده ای به خود گرفت. این اعتراضات بنا به گزارشات دولتی منجر به کشته شدن حدود بیست تن از تظاهرکنندگان، زخمی شدن صدها نفر و دستگیری بیش از هزار نفر گردید. سازمان های مدافع حقوق بشری تعداد بازداشتی ها را بیش از دو هزار نفر اعلام کرده اند.
یک نکته بسیار مهم در ارتباط با این اعتراضات محدود ماندن دامنه آن به تهران و چند شهر بزرگ دیگر است. و اقلیت های ملی و قومی در این اعتراضات شرکت فعال و گسترده ای نداشتند. در تبریز حرکات محدودی صورت گرفت، در کردستان به ابتکار فعالین حقوق بشری کرد یک روز اعتصاب عمومی اعلام گردید که به جز شهر سقز در جای دیگر هیچ بازتابی نداشت. در ترکمن صحرا به جز گرگان که چند مورد راهپیمایی اعتراضی در آن جا صورت گرفت مورد دیگری مشاهده نمی شود، در اهواز نیز شاهد اعتراضات دانشجویی بودیم و عرب های خوزستانی بیشتر شاهد رویدادها بودند و در میان بلوچ ها نیز شاهد حرکتی معین نبودیم.
علت و یا علل این گسست میان جنبش ها را در چه عواملی می توان دید؟ و چگونه می توان در آفرینش رابطه و پیوند منطقی بین آن ها موثر بود؟

بی اعتمادی
یکی از عوامل مهم گسست، بی اعتمادی ملیت ها و اقوام تحت ستم ایرانی نسبت به مجموعه عناصر حکومتی است که خود ناشی از سرکوب جنبش های حق طلبانه ملیت ها توسط جمهوری اسلامی در همان آغاز روی کار آمدنش می باشد. بخشی از رهبران جنبش اعتراضی و اصلاح طلبان امروزی در آن روزها خودشان در زمره سرکوبگران این اقوام وملیت ها بودند.

جنگ قدرت
در جریان انتخابات ریاست جمهوری بویژه در مناظرات تلویزیونی آشکار شد که جنگ بین دو قطب اصلی قدرت است. در یک سو ولایت فقیه، سید علی خامنه ای و دارو دسته اش و در سوی دیگر هاشمی رفسنجانی و همدستانش قرار دارند. این جنگ قدرت هیچ نزدیکی با منافع و موقعیت ملیت های تحت ستم ندارد، لذا از نظر آن ها طرف یکی را گرفتن نه تنها سودی به حال شان ندارد بلکه در پایان جنگ قدرت چه بسا خطر قربانی توافق های احتمالی طرفین قدرت شدن نیزوجود دارد. هر چند که تقریبا در کلیه انتخابات گذشته ملیت های تحت ستم به اصلاح طلبان رأی دادند، اما آن ها در جنگ بین خامنه ای و رفسنجانی جانب احتیاط را گرفتند.
جنگ قدرت حکومتی با حضور مردم در خیابان ها تا حدود زیادی از دست دو باند رقیب خارج گردید و جناح ولایت فقیه که انتخابات را با تقلب به نفع خود پایان داد، موفق شد با توسل به خشونت و کشتار و دستگیری معترضین، جنبش رامهار کند.      

تنها گذاشته شدن جنبش های مناطق ملی از سوی دیگر مناطق ایران
مهمترین عامل گسست بین جنبش اعتراضی و جنبش های ملیت های تحت ستم ایرانی را در برخورد منفعلانه نیروهای سیاسی و فعالین مدنی تهران و به طور کلی نیروهای سیاسی متعلق به ملت فارس بایستی جستجو نمود. به طور مثال در سال ۱٣٨۶ ترکمن های بندر ترکمن نسبت به قتل فجیع حسام الدین خدیورصیاد ترکمن تظاهرات اعتراضی شدیدی نمودند که بشدت سرکوب گردید اما این اعتراض ترکمن ها و سرکوب آن ها توسط رژیم با سکوت از سوی فعالین سیاسی مواجه شد. در سال ۲۰۰۵ مردم عرب خوزستان علیه تبعیض بپا خاستند، نه تنها هیج گونه همبستگی (نه در داخل و نه در خارج) با آنها دیده نشد بلکه بسیاری از فعالین سیاسی همصدا با جمهوری اسلامی حرکت اعتراضی عرب ها را "تجزیه طلبانه" خواندند و عاملان این حرکت مردم را ستون پنجم امریکا و اجنبی دانستند.
در سال های اخیر بسیاری از جوانان و فعالین مدنی بلوچ تحت بهانه های واهی "عامل بیگانه" توسط رژیم اعدام گردیده اند، از جمله به وبلاگ نویس بلوچ یعقوب مهر نهاد می توان اشاره کرد. علیه این اعدام ها هیچ واکنش اعتراضی دیده نشد.
مدارس و مساجد اهل سنت در مناطق مختلف در سال ۱٣٨۷ تخریب و تعطیل گردیدند. اعتراض اهل سنت به این اقدامات با واکنش شدید نیروهای امنیتی رژیم روبرو شد که منجر به بازداشت تعدادی از معترضین گردید. در رابطه با تخریب مساجد اهل سنت، نمایندگان مجلس طی نامه ای به رئیس جمهور ولایت فقیه، احمدی نژاد خواستار معرفی و مجازات خرابکاران مسجد و مدرسه ابو خنیفه شدند که نتیجه آن بازداشت تعداد دیگری از روحانیون اهل سنت و زندانی شدن عده ای از آن ها بود. افکار عمومی اهل سنت هیچ گونه همبستگی را از سوی دیگر هموطنان ایرانی خود شاهد نبود.
میتوان دهها مورد از این دست بی توجهی ها در رابطه با هریک از ملیت های تحت ستم کشورمان را نام برد. از جمله جنبش گسترده ترک های آدربایجانی در سال ۲۰۰۵ و یا دستگیری گسترده هویت طلبان آذری در سال ۱٣٨۷، حرکت های گسترده اعتراضی در کردستان مخصوصا در ۱٣٨۵ مهاباد و قتل فجیع شوانه قادری و یا یازداشت های فعالین مدنی کرد و ... که در مجموع با بی تفاوتی نیروهای سیاسی فارس روبرو بوده و در بهترین حالت به انعکاس اخبار و رویدادها بسنده کرده اند. چنین کنشی طبعا واکنش طبیعی خود را نیز در پی دارد.
در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی در آق قالا کاندیدای ترکمن اکثریت آراء راکسب نمود و نام وی در لیست نتایجی که از سوی شورای نگهبان اعلام شد قرار داشت. اما کمی دیرترزمانی که دست اندرکاران حکومتی دریافتند که فرد مورد نظرشان رأی لازم را بدست نیاورده، با یک تقلب انتخاباتی نتیجه دیگری از سوی شورای نگهبان اعلام گشت و فرد شکست خورده انتخابات به مجلس فرستاده شد. مردم ترکمن به این تقلب انتخاباتی آشکار به طرق گوناگون اعتراضات گسترده ای کردند ولی همان گونه که همگان می دانند نتیجه ای نگرفتند. اعتراضا ت ترکمن ها بدون هیچ حمایتی از سوی نیروهای سیاسی غیرحکومتی، توسط ارگان های سرکوب خوابانده شد.   

راهکار چیست؟
به روند گسست و عدم همبستگی با حرکت ها ی ضدتبعیض و انسانی ملیت های تحت ستم بایستی پایان داد. و زمینه های همبستگی را در کلیه عرصه ها تقویت نمود. امروز نیروهای سیاسی ایرانی چه در داخل و چه در خارج از کشور بایستی برچسب های واهی نظیر "تجزیه طلب"، "عامل اجنبی" و ... را کنار گذارند. چرا که این اتهامات شایسته دیکتاتورها و نیروهای ستمگری ست که به حرکت حق طلبانه مردم باور ندارند. همان گونه که دنیا نیز شاهدش بود رژیم جمهوری اسلامی تظاهرات اعتراضی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری را ساخته و پرداخته اجنبی و بیگانه قلمداد می کند.
تاریخ معاصر ایران نشان می دهد که جنبش های مردمی زمانی پیروز شده اند که هرگاه همبستگی و اتحاد و همدلی بین ملیت ها و اقوام ایرانی برقرار شده باشد. امروز آگاهی های ملی و شناخت مسئولیت بین همه ملیت های ایرانی به درجه ای از رشد رسیده است که مشکل بتوان با نادیده گرفتن و یا سرکوب نمودن آن ها زمینه تغییرات بزرگ در جامعه را فراهم ساخت. جنبش ها و حرکت های مردم در مناطق ملی ایران نیاز دارند که ازسوی فعالین مدنی و نیروهای سیاسی متعلق به مناطق دیگر ایران مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرند. در واقع این فعالین مدنی و سیاسی بایستی در حرف و عمل نشان دهند که ایران متعلق به همه ایرانیان است و چنانچه ملیتی، قومیتی در هر گوشه ایران مورد ستم و سرکوب قرار گیرد با صدای رسا علیه این اجحافات بر خیزند. و نشان دهند که واقعا معتقدند که ایران متعلق به همه ایرانیان است.   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست