سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هیاهوی تبرها


دکتر اسعد رشیدی


• آه‌،نگوئید،نگوئید،
این بستر خون آلوده‌
سرنوشت شکفتن دانه‌ی اناری ست
که‌ از تب شبانه‌ای می سوزد، ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۱ تير ۱٣٨٨ -  ۱۲ ژوئيه ۲۰۰۹


 
 
پشت به‌باد
رو به‌دریا ایستاده‌ام
تسمه‌های باریک و بلند نور
از شانه‌های افق می گذرند.
پژواک نهان واژه‌ها
پس نرده‌های لرزان باران
آرام گرفته‌اند،
و باد شوخ
پستان نارس نارنجستان رامی لرزاند.
 
زنج آوای غوکان رامی شنوم
ازپهنای دشت سُر می خورند
فرومی شوند
درظلمات تالابی درمه‌.
 
  تو باید آوازی خوانده ‌باشی
بر لبهای خیسی که‌در آفتاب می درخشند.
 
پشت به‌باد
رو به‌دریا ایستاده‌ام
لته‌های گریزان نور را می بینم
بی اعتنا به‌همهمه‌ طوفان،
به‌ریشه‌ی سپیدارهامی تابند.
می بینم،
شعله‌های ارغوانی دریا،
بطهای سرگردان
باشاخه‌های شکسته‌ی باران
در منقارهاشان می گریزند،
موجها گُرگرفته ‌اند
تن به‌ساحل نیلی می کوبند،
آفتاب پنهان می شود
  در ملافه‌ی چرکین و مرطوب ابر.
 
آه‌،نگوئید،نگوئید،
این بسترخون آلوده‌
سرنوشت شکفتن دانه‌ی اناری ست
که‌ازتب شبانه‌ای می سوزد،
لهیب فروزان انارستان رانمی بینید!
نمی بینید،
انبوه‌پرشمارتبرها
که‌به‌هیاهو
ازسویه‌ی دلگیرجنگلزار بازمی گردند!
نمی بینید،
ترس کودکانه‌ی ماه‌
که‌از‌دامان هزارپاره‌ی رسوای شب گریخته‌‌است!
 
 
پشت به‌باد
روبه‌دریاایستاده‌ام
همه‌ی فانوسهای جهان
برسینه‌ام می سوزند.
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست