سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سبز و سرخ و سفید و... همانقدر حق دارند که سیاه


پرتو نوری علا


• سی سال سرکوب و حذف اندیشه و بیان و قلم، و جسم و جان منتقدان رژیم و پایمال کردن شأن و حرمت آدمی، چنان روند آگاهی در میان گروه های دانشجویی، کارگران، معلمان، اقلیت های مذهبی و قومی و بویژه زنان را بالا برده است که اکنون، فعالتر و منسجم تر از همیشه دست به عمل زده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۲ تير ۱٣٨٨ -  ۱٣ ژوئيه ۲۰۰۹


در چند ماه گذشته، در باره دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، چقدر مقاله خواندیم. چقدر خبرها را سر ساعات معین، از ایستگاه های رادیویی و کانال های تلویزیونی دنبال کردیم. به سایت ها و وبلاگ های اینترنتی سرکشیدیم. به یکدیگر ایمیل فرستادیم. با هم بحث و جدل کردیم. گاه نظر متفاوت دیگری را سازشکارانه خواندیم و به نظرگاه خود، حقانیت بخشیدیم. به یکدیگر برچسب زدیم. از هم قهر کردیم و گلایه شنیدیم: چرا می خواهی در انتخابات شرکت کنی؟ چرا در انتخابات شرکت نمی کنی؟
پاسخ ها و دلایل متفاوت بودند، اما همگی در یک نقطه به اتفاق می رسیدند و آن آرزوی پایداری و سرفرازی ایران بود. چه نزد کسانی که شرکت کردن در انتخابات را نوعی مشق دمکراسی، وظیفه ملی، استفاده از حق رأی خود و جستن روزنه ای برای نفس کشیدن می دیدند، و چه آنهایی که بایکوت کردن انتخابات را نیز حق هر شهروندی دانسته و نمی خواستند با شرکت خود در انتخابات به نظام اسلامی مشروعیت بخشند.
بدیهی است مخالفان رژیم اسلامی، یا مخالفان احمدی نژاد، پیشاپیش می دانستند رأی دادن به هریک از چهار نامزدی که از صافی شورای نگهبان و نظر آقای خامنه ای گذشته اند به تغییری ریشه ای در شرایط موجود نخواهد انجامید. با این همه کارآمد نبودن آقای احمدی نژاد و ویرانی های حاصل از چهار سال ریاست جمهوری او، و تجربه روی کار آمدن آقای خاتمی و ایجاد اندکی آزادی در دوران اصلاحات، و همچنین تلاشهای بی وقفه زنان و مردان بویژه جوانان، در دوره انتخابات، در قالب های گوناگون، از جمله فعالیتهای گسترده "همگرایی جنبش زنان" در تمام شهرها و شهرستان های ایران، که با طرح مطالبات خود، نامزدها را به چالش گرفته بودند، در جلب نظر مردم به سوی نامزدهای انتخاباتی بویژه اصلاح طلبان، و شرکت در انتخابات بطور چشمگیری موثر بود.
شرکت عظیم مردم در روز انتخابات، برای هیچکس شکی باقی نگذاشت که رئیس جموری آتی ایران کسی جز آقای موسوی نخواهد بود. اما هنوز شمارش آراء به پایان نرسیده بود که نتیجه انتخابات، در سایه گم شدن ارقام سنگین مالی، نیش چاقوی مشتی اوباش و جیره خوار و حمایت رهبر، در روز روشن، در ملاء عام و با وجود حّی و حاضر رأی دهندگان، دستکاری شد و به نفع احمدی نژاد اعلام گردید.
شواهد آشکار تقلب در انتخابات به نفع احمدی نژاد، ضربه ای کاری بر اعتماد و همکاری و همیاری سی ساله اصلاح طلبان در حفظ نظام اسلامی، و وَهن مسلمّی به شعور همه کسانی بود که برای رأی دادن به نامزدهای اصلاح طلب به پای صندوق های رأی رفته بودند. با این همه اگر کوبش گام های خروشان مردم، بویژه زنان و جوانان ِ معترض به نتیجه انتخابات، بر آسفالت خیابانهای ایران، دنیا را نلرزانده بود، شاید نامزدهای اصلاح طلب به عظمت نقش خویش در بزنگاه تاریخ سی ساله اخیر ایران پی نمی بردند. عکس العمل مردم نسبت به نتیجه انتخابات بود که موسوی را در موقعیتی باور نکردنی قرار داد تا خود را مقید به بازپس گرفتن حقوق رأی دهندگان به خود، و اعلام ابطال انتخابات نماید. او با شجاعت گفت: "من خالق اعتراضات مردم نیستم، بلکه مخلوق آنم." و آقای مهدی کروبی را واداشت تا شجاعانه تر در کنار موسوی و مردم بایستد و به صراحت ریاست جمهوری احمدی نژاد را مردود بخواند.
آن چه در این میان بسیار حائز اهمیت و جالب توجه است، این است که گرچه آقای موسوی و آقای کروبی هریک به نوعی هنوز مسئولیت و مراودت خود را برای حفظ نظام اسلامی ابراز نموده اند، اما هیچکدام در این میانه مقام و منصبی برای خویش طلب نکرده اند. من این اتفاق مبارک را چنین تعبیر می کنم که پس از ابطال دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، هرکسی (زن و مرد) که خود را شایسته ریاست جمهوری بداند می تواند با اعلام نامزدی در انتخابات شرکت نماید. بدیهی است اگر آقایان موسوی و کروبی همچنان بر مواضع فعلی خود بمانند، بالاترین رأی ها را خواهند آورد.
همچنین آشکار است که نه تنها عمر رژیم اسلامی با شکل و شمایل و درونمایه ای که آغاز شد، به پایان رسیده است که اگر پوسته ای به نام رژیم اسلامی نیز باقی بماند، باید فاقد آن درونمایه فاسد و غیرانسانی سی سال گذشته باشد و آقایان موسوی و کروبی نیز تحت هر نامی (خط امام، اسلام واقعی و...) حقوق بشری مردم و اصلاح قانون اساسی و ضمانت اجرایی آن را همواره رعایت نمایند. چرا که امروز جدا از همه رسوایی های دستگاه حاکمه، بر ملا شدن شکاف عمیق، اما پنهان میان روحانیت، و روشدن بسیاری از دزدی ها و مفاسد و جنایات عاملان رژیم که خبرش سی سال پچپچه وار میان مردم نقل شده بود، آگاهی و تمایل مردم نسبت به دمکراسی و جدایی دین از دولت دو چندان گردیده است.
سی سال سرکوب و حذف اندیشه و بیان و قلم، و جسم و جان منتقدان رژیم و پایمال کردن شأن و حرمت آدمی، چنان روند آگاهی در میان گروه های دانشجویی، کارگران، معلمان، اقلیت های مذهبی و قومی و بویژه زنان را بالا برده است که اکنون، فعالتر و منسجم تر از همیشه دست به عمل زده اند. شاید این تنها دوره ای از تاریخ معاصر ایران است که گروه های ائتلافی و مطالبه محور، و تشکلهای گوناگون، با راه کارهای آزموده شده، قدرت انتقاد پذیری و تعامل، در مبارزه ای مسالمت آمیز قدم گذاشته اند.
اینک اعتراض مردم سرخورده از انتخابات، به حمایت و پشتیبانی کسانی که انتخابات را تحریم کرده بودند پیوند خورده است. امروز، ایران، شاهد درآمیختگی صداها و نداهای متفاوت و گوناگونی است که در همآوایی با خواهران و برادران خود در سراسر دنیا، طنین افکنده است. حالا سلطنت طلب و مجاهد و فدایی همانقدر حق دارد که کارگزاران رژیم اسلامی. کلیمی و مسیحی و بهایی و مسلمان سنّی همانقدر حق دارد که مسلمان شیعه. زن همانقدر حق دارد که مرد. کُرد و ترک و بلوچ و... همانقدر حق دارد که فارس. حالا دیگر سبز نیز رنگ حزب خاصی نیست. سبز، نشان رویش، حیات، سرزندگی و تداوم است. سبز خطی از پرچم ایران است که در کنار سپیدی صلح و قرمزی خون شهدای راه آزادی نشسته است.

www.noorialapartow.blogfa.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست