•
درونمایه این جنبش خشونت و ویرانی نیست. درونمایه این جنبش آزادی خوا هی و جمهوری خوا هی است. جمهوری ای که بر رای مردم استوار می شود نه به رای فقیه سلطان که ایران را به سوی ویرانی و نابودی پیش می برد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٣ تير ۱٣٨٨ -
۱۴ ژوئيه ۲۰۰۹
اکنون ایرانیان با دو پدیده یعنی کودتا و جنبش زندگی می کنند. پیدایش ناگهانی این دو پدیده در اپتدا برای ایرانیان و برای مردم جهان باورکردنی نبود. این باور کردنی نبود که در سرزمین کهنسال ایران در قرن ۲۱ یک دین مرد می تواند در سال های پیریش در رأی ملیون ها مردم تقلب کند و سپس نیروهای نظامی خود را برا ی سرکوب بی رحمانهی مردم که علیه تقلب در انتخابات اعتراض می کردند روانه خیابانها نماید.
از آن روز تاکنون یک ماه گذشته است. مردم واقعیت تلخ را لمس کرده اند و آن طور که دیده ایم در داخل و خارج کشور راه مبارزه علیه فقیه سلطان را برگزیده اند.
این دو پدیده با ما همراه اند. از این رو با توجه به اینکه شرایط سیاسی کشور به سرعت در حال دگرگونی است و رویدادها پی در پی رُخ می دهند بررسی مداوم این دو پدیده ضروریست.
در این نوشته در گفتاری فشرده شکل و درونمایه این دو پدیده در شرایط کنونی مورد بررسی قرار می گیرند.
۱- َشکل کودتا
پیش از هر چیز باید گفت که کودتا دارای رهبری است. این رهبری تنها چند فرد نظامی نیستند. نظامیان بر خلاف دیگر کودتاها که در دهه های گذشته در جهان ُرخ دادند در جلوی صحنه و در مقام رهبری قرار ندارند. این شکل ویژه کودتا در ایران قرن ۲۱ است. فرمان سرکوب بی رحمانه ی مردم ابتدا از سوی یک ژنرال نظامی صادر نشده است. رهبر این کودتا مردی نیست که خود را باز هم رییس جمهور ایران می خواند. او کمتر از آنست که بتواند چنین کودتایی را رهبری کند. رهبر این کودتا شخص فقیه سلطان است. سیدعلی خامنه ای این کودتا را رهبری می کند. این رهبری متمرکز و سازمان یافته و مجهز است.
این دور از واقعیت است که تصور شود کودتاچیان و رهبری آنان مردم ایران را نمی شناسند. آنها بخوبی میدانند که مردم در مقابل کودتا صف آرایی می کنند. آنها می دانند که مردم سلاحی جز اعتراض و جنبشی مسالمت آمیز ندارند.
آنها می دانند که هیچ گروه مسلحی علیه حاکمیت در شهرهای ایران و جود ندارند. آنها حتی بخوبی می دانند که مردم ایران سازماندهی قوی ندارند و حتی انتظار چنین کودتایی را نداشته اند.
شکل کودتا نشان می دهد که آنها خود را آماده کرده بودند. حرکت نیروهای نظامی چه آنها که سوار اتوموبیل ها یا موتورسیکلت ها هستند و چه آنهایی که پیاده مانند کرگدن مردم را درو می کنند نشان می دهد که آنها این کار را تمرین کرده اند. آنها فرصت داشتند چه در ایران و چه در دیگر کشور های منطقه نیروهای خود را برای چنین روزی آموزش دهند.
شکل بی رحمانه کودتا نه تنها برای اینست که کمبود نیروهای خود را در مقابل ملیون ها ایرانی لاپوشانی کنند و یا به سر عت کار را تمام کنند و برای مدیریت جهان ادعا نمایند بلکه برای این هم چنین بی رحمند که می دانند زمان بسود آنها نیست و مردم آماده تر می شوند و صف هایشان را فشرده تر می کنند. شکل کودتا نشان می دهد که کودتاچیان به پیشرفته ترین تکنیک های روز جهان مجهزند. از این طریق ارتباط خو د را سازمان می دهند و امکان ارتباطی نیروهای جنبش را قطع می کنند.
آنها از زمین و از هوا به مردم حمله می کنند. ماشین هایی دارند که انواع محلول های گوناگو ن را به مردم می پاشند. خانه ها و مردم را علامت گذاری می کنند. نمره ماشین ها را می کنند که بعد صاحبان آن ها را تعقیب کنند. آری فقیه سلطان با همه ی ایده ها و افکار کهنه و ضدمردمی خود کودتایی مدرن را سازماندهی کرده است. رویدادها نشان می دهند که او هنوز برگ های رونشده ای دارد.
۲- شکل جنبش
جنبش آ زادی خواهی و مردم سالاری ایران که در مقابل کودتاچیان و فقیه سلطان قد علم کرده است جنبشی مسالمت آمیز است. این دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست که ملیون ها ایرانی به شکلی مسالمت آمیز برای دستیابی به اولیه ترین خواستهای اجتماعی و انسانی خویش بپا خاسته اند. شکل مسالمت آمیز جنبش از تجربه طولانی ایرانیان در مبارزه با دیکتاتورها ناشی شده است. این جنبش هم دارای رهبری رسمی و هم دارای رهبری غیر رسمی است. رهبری رسمی جنبش چهره هایی چون میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی هستند. اما رهبری غیررسمی جنبش در درون خود جنبش است. هر فرد یک رهبر است و هر رهبر یک فرد عادی.
این جنبش قانونی است زیرا خواست های قانونی را طرح می کند. از این روست که دارای اعتبار است هم در نزد ایرانیان و هم در نزد مردم جهان.
این جنبش منظم است. نظمی درونی که شایسته ایرانیان در قرن ۲۱ است. این جنبش تواناست توانایی که شایسته جوانان، زنان و مردان ایران زمین است. این جنبش در ناکجاآبادی در گو شه ای از این جهان بزرگ رخ نداده است. این جنبش از آن ایرانیان و آیینه رشد ایرانیان است.
این جنبش مدرن است. این جوانان ایرانی هستند که با همه ی فشار و سرکوب کودتاچیان رابطه خود را با هم و رابطه ی جنبش داخل را با جهان سازماندهی می کنند.
این جنبش در حال گسترش است. اکنون جبهه ضدکودتا عملا شکل گرفته است. این جبهه هر روز گسترده تر می شود و می رود خود را متشکل تر، رسمی تر و قوی تر کند. این جنبش هنوز شکل نهایی خود را نشان نداده است. بسیاری رویدادها در آینده بویژه برخورد کودتاچیان با مردم و یا با زندانیان سیاسی و رهبران جنبش ممکن است در شکل جنبش تاثیر بگذ رند.
٣- درونمایه کودتا
سی سال پیش در آستانه تشکیل جمهوری اسلامی آ یت الله خمینی توانست حمایت تقریبا تمامی دستگاه روحانیت، بخش اعظم بازار و پیشه وران شهری و حمایت بخش اعظم روشنفکران مذهبی را بخود جلب نماید. او حتی توانست با شعار حکومت کوخ نشینان حمایت پایین ترین لایه های اجتماعی کشور را جلب کند. دهقانان نیز با شک و تردید اما در نهایت جلب شعارهای او شدند. جمهوری اسلامی با قدرت سه نیرو یعنی روحانیت، بازار و روشنفکران مذهبی تشکیل شد. می توان گفت که جمهوری اسلامی عمدتا همین سه نیرو را نمایندگی می کرد.
با گذشت سی سال پایگاه اجتماعی حاکمیت بکلی دگرگون شد. اکنون حاکمیت ایران به رهبری فقیه سلطان، سید علی خامنه ای تنها نماینده ی بخشی از روحانیون دولتی، بخشی از سرمایه داران دولتی و نماینده ی گروهایی از تئوکراتها در دستگاه گوناگو ن حاکمیت و در نیروهای مسلح است.
پایگاه طبقاتی و اجتماعی کودتا همین نیروها هستند. اینها د رسال های گذشته فریبکارانه کوشیدند که با خرج بی حساب و کتاب پول و پخش سایر امکانات معیشتی به نحوی مسخره در میان پایین ترین لایه های اجتماعی که در فقری جانکا ه زندگی می کنند برای خود سربازگیری کنند.
به لحاظ فکری فقیه سلطان و همدستانش بردا شتی خرافی از دین اسلام را نمایندگی می کنند. این برداشت به گواه بزرگترین مراجع روحانی ایران و متفکران و دانشمندان اسلامی کشور هیچ وجه مشترکی با اسلام ندارد.
به لحاظ سیاسی آنها تفکری را نمایندگی می کنند که می خواهد با خرج منابع اقتصادی و انسانی ایران به بمب اتمی دست یابد و به انواع ماجراجویی در منطقه دست بزند و از آن طریق در مدیریت جهان شریک شود.
مسخره تر از هر چیز این است که فقیه سلطان و همدستانش علیه مردم کشور خود کودتا می کنند و می خواهند در مدیریت جهان سهیم شوند.
کودتاچیان نه تنها علیه آزادی و مردم سالاری در ایران کودتا کرده اند بلکه ایران را بسوی ویرانی، اغتشاش و انهدام پیش می برند.
از نظر حقو قی و دینی فقیه سلطان خود را ولایت امر و امام امت می داند. او حق خود می داند همه ی سیاستهای نظام را تعیین و در اجرای آنها مستقیما نظارت کند. او حق خود می داند که مستقیم یا غیرمستقیم مسولین قوه مجریه، مقننه و قضایی کشور را برگزیند، فرماندهان سپاه، ارتش و نیروهای انتظامی را انتخاب کند. او حق خود می داند تمامی شبکه های ارتباطی جامعه را در کنترل داشته باشد و همه چیز را علنی یا مخفی آنطور که می خواهد سازماندهی کند. او حق خود می داند زندان های مخوف ایجاد کند و هر طور که می خوا هد مخالفین را در این زندانهای علنی و مخفی اسیر کند و به دست مزدوران خود مورد شکنجه های وحشیانه قرار دهد و به قتل برساند. او حق خود می داند به نحوی علنی یا مخفی فرمان قتل هر کس را زن یا مرد به بهانه ای صادر کند. او برای همه ی این ها توجیهی قانونی یا دینی دارد.
اما بخش اعظم این حقوق را قانون اساسی نظام ولایت فقیه به فقیه حاکم بخشیده است. این دردناک است. اما مردم ایران باید بدانند که سی سال پیش به چه چیز رای داده اند.
قانون اساسی نظام ولایت فقیه اگر چه در مواردی به حقوق مردم اشاره می کند اما این قانون چنان اختیاراتی نامحدود برای مدتی نامحدود به فقیه حاکم بخشیده است که از آن جز دیکتاتوری بزرگ بیرون نمی آید.
هر نظامی که بر این قانون ا ساسی استوار شود نظامی دین حاکمی است که به بدترین نوع دیکتاتوری منجر می شود.
با این قانون اساسی اگر هر فقیه عارف و زاهدی بعنوان ولایت امر انتخاب شود پس از بیست سا ل فقیه سلطان دیگری از او ساخته خواهد شد که خود را مالک جان و مال و اراده ی همه ی مردم ایران می داند.
۴- درونمایه جنبش
این جنبش از نارضایتی ژرف جامعه ایران برخاسته است. این جنبش ریشه در بغض فرو خورده ی مردم ایران دارد که در سالهای گذشته از سوی حاکمیت مورد انواع ستمهای اجتماعی قرار گرفته اند.
تقلب در آرای مردم و پس از آن کودتای بی رحمانه بغض مردم ر ا ترکانده است. بغض مردم اکنون به فریاد زنده باد آزادی و مرگ بر دیکتاتور بدل گشته است.
در این جنبش طبقات و اقشار مردم دوش به دوش هم حضور دارند.
جوانان، زنان و مردان، روحانیت غیردولتی، اقلیت های دینی و مردمی، کارگران، سرمایه داران غیردولتی و پیشه وران شهری در این جنبش حضو ر دارند و برای آزادی و جمهوری مردم سالار می کو شند.
اگر چه در سالهای گذشته و بویژه در ماه ها ی قبل از انتخاب رییس جمهوری زنان، دانشجویان، کارگران و دیگر طبقات و اقشار اجتماعی خواست ها ی اجتما عی خو د را بیان کرده اند و برای رسیدن به آن ها پیگیرانه کوشیدند اما پس از کودتا خواست های سیاسی برای رسیدن به آزادی، دموکراسی و جمهوری مردم سالار برجسته تر شده است. از این رو این جنبش اکنون جنبشی گسترده و سیاسی است و میرود تا به جنبشی سراسر ی تبدیل گردد.
اگر نظام آن باشد که قانون اساسی نظام ولایت فقیه به نحوی غالب تعیین نموده است و دین حاکمی را بر همه چیز جامعه مسلط می کند این جنبش از آن گذر خوا هد کرد.
اگر نظام این قو ه مجریه، قضاییه، مقننه، این زندان ها و دستگاه های امنیتی و ارتباطی است که فقیه سلطان با اختیارات خود همه آ ن ها را آ ن طور که خود می خوا ست برپا کرده است، جنبش آن ها را برخوا هد چید.
درونمایه این جنبش خشونت و ویرانی نیست. درونمایه این جنبش آزادی خوا هی و جمهوری خوا هی است. جمهوری ای که بر رای مردم استوار می شود نه به رای فقیه سلطان که ایران را به سوی ویرانی و نابودی پیش می برد.
اکثریت مردم ایران مسلمان های شریفی هستند که می خواهند با دیگر هم میهنان خود ایران را بسازند و در صلح و دوستی با همه ی مردم جهان زندگی کنند.
ایرانیان همه خود را با هم برابر می دا نند و حقو ق اجتماعی یکسان می خواهند. آن ها از دین حاکمی، فقیه سالاری و از فقیه سلطا ن بی زارند و آزادی، دموکراسی و جمهوری مردم سالار می خوا هند. اگر کسی این را نمی داند، می تواند به صدای جنبش، به فریادهای بلند ملیون ها ایرانی گوش دهد. این صدا هر روز بلندتر و بلندتر می شود و از هر سو می آ ید.
عباس سلیمی
۲۱ تیر ماه ۱٣٨٨
|