سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بنیادگرایی در کمین سهراب


• مرگ سهراب روایت دیگری است از جنون ناشی از رادیکالیسم مذهبی. سهراب قلبی از دست داده است و میلیونها دل به دست آورده و اما او، آن که در تحجر اندیشه اش غوطه می خورد تا سهراب ها از ما بستاند، هر دم در آینه تکثیر می شود تا جمعیتی او را تایید کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ تير ۱٣٨٨ -  ۱۴ ژوئيه ۲۰۰۹


قصه ی سرب است و سرخی جاری شدن بر وسعت تاریخ. قصه، قصه مردی است که دل در گرو رهایی میهنش داشت و در سر شوری از همبستگی، مرگ سهراب روایت دیگری است از جنون ناشی از رادیکالیسم مذهبی. سهراب قلبی از دست داده است و میلیونها دل به دست آورده و اما او، آن که در تحجر اندیشه اش غوطه می خورد تا سهراب ها از ما بستاند، هر دم در آینه تکثیر می شود تا جمعیتی او را تایید کند.
هم مسلکانش در عراق و عربستان، در افغانستان و پاکستان، در لبنان و فلسطین پرشمارند. توهم بر اعماق موجودیتشان چنبره زده است و مغزشان را از کار انداخته. دستورات حاکم شرع را بی چون و چرا در هیبت یک ربات برنامه ریزی شده اجرا می کنند. این هدف نهایی مذهب است. مفهوم رستگاری در اسلام ناب، مفهوم پیچیده ای نیست. در بعد عمل گرایی هر عقیده مذهبی، مفهوم خاکی آن تعابیر پرطمتراق، دست یافتی است و یکباره آسمان را به زمین می چسباند.
باید کارایی هر اندیشه را نه فقط به وقت عافیت، بلکه در بحران سنجید. قیاس تجربه دو کودتا در ایران، گویای آنست که، حکومت مذهبی برای خشونت حدومرزی فراتر می یابد و مجوز آن سبوعیت را از سرسختی اندیشه اش به ارمغان دارد. شکنجه، کاربست همان تخیلی است از جهنمی که قابل تصور نیست. یکباره جای خدا همان که واقعی است می نشیند دستور خدای ناتوان و الکن را نماینده زمینی اش ابلاغ می کند تا اجرا شود. همه چیز در حد تهوع آور آن، زمینی می شود تا جایی که پیروان عالم روحانی، از این همه جابه جایی مضامین، داد و فغان در می دهند و در دور باطل گرفتار می آیند، که های! انحراف پیش آمده است و باید رجعت کرد به مفاهیم ناب. حال آنکه از اول مفروضات زمینی هدایت گر صحنه پردازی های آسمانی بوده است تا بندی باشد بر پای توده ها و ضامن بقای فرمانروایی ولی امر و آنها که دل در گرو عالم معنی بسته اند سر بجنبانند به سوی او.
این بحران است که چهره واقعی اندیشه ها را نمایان می سازد. در روزگار عافیت، وقت بسیار است تا در پاسخ به تاریخ، واقعیت، سلاخی شود و در پیچیدگی الفاظ، آن را باژگونه جلوه دهند. آنک که وقت عمل در رسد، بازی با کلمات جایز نیست و باید صریح و بی پرده پاسخی باشد تا راهنمای عمل گردد. سلاح در دستان این وفاداران تندرو جان می ستاند تا مفاهیم جهاد برای خدا را بازیابی کند. تا نماینده خدا را بر زمین حفظ کند و ارتباط با معبود مستدام گردد. این تکرار مدام و بطن در بطن ایدئولوژی مذهبی، انسانهایی می آفریند فریب خورده، نه فقط در سطح اجتماع، که در عمق تنهایی و فردیت خویش، تا او را در گریز از واقعیت به انتزاع مدام کشند. آنگاه تفکری عقیم زاییده می شود، همانکه که بی حضور حاکم شرع، نماینده ای خیالی بر شانه های بنیادگرای مذهبی می نشاند و ازمنکر نهی و به معروف امر می کند. این مبانی بارها در تنهایی فرد زمزمه می شود تا آمادگی لازم برای فرمانبرداریش فراهم گردد و ابزاری مانا در دست حاکم شرع برای فرمانروایی به گونه که خداگونه گی اش اقتضا می کند.
خدامداری با انسان مداری در تناقض است و عجبا که این حس حقارت در انسان به شکلی از کمال گرایی بروز کرده تا در خارج از وجود خویش، آنی را جوید که پرداخته ذهن خویش است، ملغمه ای از بضاعت ذهنی اش در رابطه با هر آنچه خوب می پندارد. خدا را در آسمانها می جوید، همانجا که سرزمین ناشناخته هاست تا احتمال حضورش را افزون کند. بدینسان انسانی، انسان دیگر را می کشد نه بر پایه واقعیت ملموس، بلکه بر اساس انتزاعی که به طرق مختلف حمایت و تبین می شود. بر اساس منفعتی که هزار باره چرخیده و توجیه الهی یافته است. چه دشوار است زدودن این بنیادگرایی ناتمام در ذهن فریفته مردمانی که ذکر مدام دستگاه تبلیغاتی ولی امر توان تلنگر به شیشه ذهنش را گرفته است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست