یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خاستگاههای جنبش اعتراضی مردم و نشانی های غلط


امین حصوری


• این خصلتِ عامی نزد جوامع بسته و توتالیتر است که در آنها ستم اجتماعی متراکم شده، به وقت سرباز کردن به سرعت گسترش یافته و حتی مهارناپذیر می گردد. کوتاه سخن آنکه تقلب انتخاباتی تنها مجرا و محملی برای ظهور نارضایتی گسترده و عمیق مردم از حکومت بود، نه خاستگاه واقعی آن و یا تعیین کننده ی محتوای آن ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۵ تير ۱٣٨٨ -  ۱۶ ژوئيه ۲۰۰۹


در یک جنبش مردمی نظیر آنچه در ایران جاریست نیروها و جریان های اجتماعی مختلف با دیدگاهها و منافع خاص خود حضور دارند و بدیهی است که هر یک بنا به وزن و تاثیر اجتماعی معین خود، می کوشد تلقی خود از خصلت های جنبش و اهداف آن را عمومیت بخشد تا بدین طرق با جذب عامه ی مردم و حتی بخش هایی از نیروهای رقیب، سمت و سوی جنبش را به جهت منافع خود نزدیک تر سازد. برای نیروهای دموکراسی باور که تنها آزادی و بهروزی مردم را هدف قرار داده اند، طبعا شناخت جریانات موثر در یک جنبش اجتماعی ضروریست، تا نه تنها بازیچه ی اهداف قدرتمداران نگردند، بلکه تلاش های آنان به طور ثمربخشی در جهت رشد و غنا و اعتلای جنبش قرار گیرد.
یک جنبش اجتماعی در رشد و تحول دائمی خود، ضمن درگیر کردن بخش ها و لایه های وسیعتری از مردم، افق ها و اهداف و شیوه های پیکار خود را نیز گسترش و غنا می بخشد. اگر چه فهم خاستگاههای یک جنبش نیز تنها بخشی از دینامیزم درونی آن را رمز گشایی می کند، اما در هر حال فهم دینامیزم یک جنبش اجتماعی بدون در نظر گرفتن خاستگاههای آن ناممکن است.
برخلاف دیدگاه های تقلیل دهنده ی رسانه ای که با اصرار زیاد جنبش دموکراسی خواهی مردم را همواره به جنبش معترضان به نتایج انتخابات فرو می کاهند (بی بی سی، سی ان ان ، وی او ای و غیره) و نیز به رغم اظهارات سخنگویان رسمی و غیررسمی اصلاح طلبانِ درگیر در جنبش و طیف های سیاسی همسو با آنان، این جنبش اگر چه با تقلب انتخاباتی حکومت پا به عرصه نهاد، اما برپایی و گسترشِ آن ریشه در انتخابات ندارد؛ برای فهم ریشه های واقعی این جنبش کافی است کمی به عقب برگردیم و به پیشینه ی دیرپای حکومت در برپایی ستم و خفقان اجتماعی و سرکوب مطالبات مردمی نظری بیفکنیم. یا به طور مشخص کافی است اقدام طیف عظیم کسانی که با اکراه یا علیرغم میل باطنی خود در این انتخابات شرکت کردند را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم: شرکت انبوه مردم در انتخاباتی که غیردموکراتیک بودن آن از مدت ها قبل برهمگان عیان بود، بیش از هر چیز بیانگر ناامیدی و درماندگی مردم از شدت ستم و خفقان حاکم بر جامعه بود و نیز مسدود یافتنِ راههای موثر مقابله با این وضعیت و برون رفت از آن. حضور گسترده ی مردم در انتخابات بیانگر چنگ زدن آنان به حداقل روزنه های موجود برای ایجاد تغییرات سیاسی - اجتماعی با روش های مسالمت آمیز بود، که به طور مشخص جلوگیری از تکرار فاجعه ی احمدی نژاد و نه گفتن به حامیان بزرگ او در ساختار قدرت را هدف قرار داده بود؛ چیزی که در شور عمومی مردم طی دو هفته ی پیش از انتخابات به روشنی قابل تشخیص بود. طیف گسترده ای از رای دهندگان هم کسانی بودند که در دوره های پیش شرکت در انتخابات را تحریم کرده بودند، ولی این بار با تلقی تازه ای از همان شعار قدیمی و بحث برانگیزِ «انتخاب میان بد و بدتر» به میدان آمدند تا با انتخاب موسوی یا کروبی و یا حتی رضایی، مانع از برآمدن دوباره ی احمدی نژاد گردند و در حرکت عمومی برای ایجاد فضایی حداقلی برای تلاش های مترقی مدنی سهیم گردند. اما کودتای انتخاباتی با قاطع ترین شکل ممکن به همه ی مردم فهماند که این حداقل روزنه ی قاعدتا موجود هم به واقع مسدود و ناموجود است و حکومت اساسا به چارچوب های ادعایی خود نیز وفادار نیست. بنابراین پیامد دروغ بزرگ حاکمیت در فردای انتخابات، نه تنها نفی و انکار خواست عمومی مردم برای تغییر بود، بلکه اندک خوش بینی باقی مانده را هم از اذهان مردم زدود و تصویر عریانی از ماهیت خود به آنان عرضه کرد (به ویژه به نسل جوان که با سوابق مخوف حکومت چندان آشنا نبودند). اینکه مردم در روز ۲٣ خرداد با شعار «موسوی ، کروبی رای مرا پس بده! » به میدان آمدند علاوه بر آنکه ابراز تاسف آنها از شرکت در انتخاباتی غیردموکراتیک بود، در عین حال نشان از توهم زدایی عمومی نسبت به ماهیت حکومت و میزان تغییرپذیری آن داشت. بدین سان در ۲٣ خرداد حکومت شکاف موجود میان خود و خواسته های دموکراتیک مردم را چنان وقیحانه برملا کرد، که برای مردم گریزی جز آن نبود که با آمدن به خیابان ها، خشم عمومی انباشته شده در طی استبدادی سی ساله را به طور مستقیم در چهره ی دیکتاتور فریاد بزنند؛ فریادی که همزمان بیان اعتراض آنان بود به محو کامل ته مانده ی جمهوریت از تصویر ناموزون و کریه جمهوری اسلامی.
در یک ساختار استبدادی دیرپا که در آن بدیهی ترین حقوق انسانی و ابتدایی ترین خواسته های دموکراتیک شهروندان به طور مداوم و نظام یافته نادیده گرفته شده و سرکوب می گردد، مقاطعی پیش می آید که اعتراض به ستم حکومتی از سطح جمع های اندک و لایه های خاص فراتر رفته و به صورت حرکتی کمابیش توده ای ابراز می شود. چنین اعتراضاتی حتی اگر با پیش قراولی لایه ها و بخش های معینی از توده ی مردم آغاز شود، بنا به شرایط عینی جامعه و وسعت نارضایتی های عمومی، به سرعت سایر بخش ها و لایه های مردم را نیز درگیر می کند. بر این اساس ۱٨ تیر ۷٨ یکی از مقاطعی بود که این نارضایتی عمومی به طور وسیع - ولی در مقیاسی محدود و نه توده گیر- بیان شد و البته با شیوه ی بی رحمانه ای هم سرکوب شد. از آن پس انباشت ستم اجتماعی ادامه یافت تا در رسوایی انتخاباتی اخیر مجال دوباره ای برای بروز وسیع تر و انفجار آمیز بیابد. این خصلتِ عامی نزد جوامع بسته و توتالیتر است که در آنها ستم اجتماعی متراکم شده، به وقت سرباز کردن به سرعت گسترش یافته و حتی مهارناپذیر می گردد. کوتاه سخن آنکه تقلب انتخاباتی تنها مجرا و محملی برای ظهور نارضایتی گسترده و عمیق مردم از حکومت بود، نه خاستگاه واقعی آن و یا تعیین کننده ی محتوای آن.

۲٣ تیر ماه ۱٣٨٨


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست