•
اینجا که ایستادهام
ارتفاع ِ با شکوه ِ تمدن است
پنجره را میگشایم و در ملال ِ خیال
تاریخ را
مرور میکنم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۶ تير ۱٣٨٨ -
۱۷ ژوئيه ۲۰۰۹
اینجا که ایستادهام
ارتفاع ِ با شکوه ِ تمدن است
پنجره را میگشایم و در ملال ِ خیال
تاریخ را
مرور میکنم
مرا که بیهوده و تاریک
در خلسه تسلیم و تردید
فرو رفته است
مرور میکنم
اندوه ِ بیپایان ِ انسان را
مرور می کنم.
سیاه، سیاه، سیاه
مینویسند شاعران تبعیدی
و انگشتان ِ بیرمق ِشان
ذهن ِ صبورِ قلم را میکاود:
چرا تمامی روزهای هفته
سیاه پوشیدهاند
چرا کوچههای اندوه را
چراغانی کردهاند
این همه تاج ِ گل را
چه کسی بر گردن ِ مرگ
آویخته است
چرا قامت ِ فریاد را
به سردخانه سپردهاند!
اینجا که ایستادهام
ارتفاع ِ باشکوه ِ تمدن است
پنجره را میگشایم و در ملال ِ خیال
میشنوم
در تهران زنی فریادی سر داد
به وسعت ِ قامت ِ افراشته البرز
و از پیشانی مردی
اقیانوسی از خون
جاری شد
در راه ِ شیری ِ پستان تو
زمینبانو!
تکرار، تکرار، تکرار
مینویسند شاعران تبعیدی
و در ذهن ِ صبور ِ قلمهاشان
ترس،
تکرار میشود
خون،
تکرار میشود
مرگ،
تکرار میشود
اندوه ِ ژرف ِ انسان،
تکرار میشود
تهران ِ هزارو سیصد و پنجاه وهفت،
تکرار میشود.
هراس مدار زمینبانو !
هراس مدار و از خلوت ِ سرخ ِ زفاف
بیرون آ
پرده ِ تردید ِ مرا هزار پاره کن و بگو
از چندین تابوت بایدم ِ گذشت
تا سرانجام این اندوه...
چنین مینویسند شاعران !
manzarhossini@yahoo.com
www.manzarhossini.com
|