یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دوربین موبایل به جای صندوق رأی
از دموکراسی نمایندگی به دموکراسی نمایشی


محمدرفیع محمودیان


• احزاب بزرگ سیاسی به اتکای امکانات مادی و اداری اجازه ی طرح بدیلهای متفاوت را بدیگران نمی‌دهند؛ رسانه‌های همگانی امکان حضور در حوزه ی عمومی را محدود به افراد و باورهای خاص می‌سازند؛ صنعت و بازار با تمام قدرت خود نه تنها پشتیبان بدیلهایی خاص هستند بلکه بطور مستقیم و غیر مستقیم توده‌های مردم را از روی‌آوری به بدیلهایی که خطرناک برای نظم و رونق معرفی می‌شوند برحذر می‌دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۷ تير ۱٣٨٨ -  ۱٨ ژوئيه ۲۰۰۹


حوادث اخیر ایران محدودیتهای دموکراسی نمایندگی را بیش از پیش آشکار ساخته است و الگوی دیگری از دموکراسی را بسان بدیل آن مطرح ساخته است. اعتراض توده‌های مردم به تقلب در انتخابات در پسزمینه ی اعتقاد به اصالت رأی و برسمیت شناخته شدن آراء اکثریت رخ می‌دهد. مردم اساسا خواهان برگذارشدن انتخاباتی سالم و درست هستند تا هر آنکس که واقعا اکثریت آراء شهروندان را بدست آورده بر اریکه ی قدرت تکیه زند. با اینحال سازماندهی و دستکاری آراء امری بیگانه با دموکراسی نمایندگی نیست که اعتراض بدان را اعتراض به انحراف از کارکرد راستین انتخابات بخوانیم. فقط در موقعیتهایی که دموکراسی نمایندگی مجبور به سازماندهی و دستکاری فاحش، شتاب زده و مستقیم آراء می‌شود، سازماندهی و دستکاری آراء همچون امری انحرافی و اعتراض برانگیز شمرده میشود. در ایران حاکمیت (یا بعبارت دقیقتر آن جناحی که عملا قدرت را در دست دارد) بر آن باور نبود که نامزدهای رقیب نامزد مورد نظر آن از توان ارائه ی بدیلی جدی و حساسیت برانگیز برخوردار باشند و زمانی که بناگاه، در روزهای پایان فرایند انتخابات، خود را با چنین تحولی روبرو یافت مستقیم در صحنه ظاهر شد و دست به  چنان سازماندهی و دستکاری‌ای زد که حساسیت و اعتراض عمومی را برانگیخت.
 
دموکراسی نمایندگی
دموکراسی نمایندگی یکی از آخرین بازماندگان حاکمیت درکی پوریتویستی بر ذهنیت مدرن است. در درک پوزیتویستی بین واقعیت و نمود میزان معینی از تطابق و یگانگی وجود دارد و با محاسبه ی نشانه‌های عینی می‌توان برآورد دقیقی از آن تطابق بدست آورد. در درکی پوزیتویستی که سنگ بنای دموکراسی نمایندگی را رقم می زند خواست و تمایلات مردم واقعیتی است که در وجود نمانیدگان نمود معین می‌یابد. رقابت نامزدها، صندوق رأی و شمارش آراء معین می‌‌سازد گه چگونه تطابقی و به چه میزان بین رأی دهندگان و کسانی که می‌خواهند نمایندگان آنها باشند برقرار است. از آنجا که دسترسی به واقعیت غیرممکن است و نمی‌توان پی در پی بطور روزمره به یکایک افراد مراجعه کرد و از تمامی خواستهای آن درکی معین بدست آورد بهترین راهکار همان برگذاری انتخابات ادواری و مشخص ساختن نمایندگانی معین برای خواست مردم و سپردن قدرت به آنها در جهان متحقق ساختن خواست مردم است.
            مشکل و محدودیت اصلی درک پوزیتویستی و در نتیجه دموکراسی نمایندگی عدم وجود تطابق بین واقعیت و نمود است. بین واقعیت و نمود اساسا هیچ تطابق داده‌شده‌ای وجود ندارد. کسی را دسترسی به واقعیت نیست و نمود فقط خود را نمایندگی می‌کند، خودی که در عین حال مشخص نیست چیست. در نقد کلاسیک روسوئی-مارکسی دموکراسی نمایندگی این نکته مورد تأیید قرار گرفته که نماینده و انتخاب کننده از دو اراده ی مستقل از یکدیگر برخوردارند و نماینده بهیچوجه مقید به وفاداری به اراده ی انتخاب‌کنندگان نیست. نماینده ذهنیت و اراده ی خاص خود را دارد و حتی خود بر مبنای شرایط هر آن تصمیمی اتخاذ می‌کند. مارکس در این زمینه با تحسین کموناردها مبتنی بر برگذاری پی در پی انتخابات و حق عزل نماینده (در صورت قصور وی از ایفای درست نقش نمایندگی) در جهت مهار اراده ی نماینده یاد می‌کند. مشکل اما جدی‌تر‌ و عمیقتر از آنچیزی است که روسو و مارکس بدان پرداخته‌اند. توده ی انتخاب‌کننده بطور معمول درک دقیقی از مسائل و مشکلات اجتماعی و سیاسی ندارد، آنها حتی ابتدا به ساکن درک معینی از خواستها و منافع خود ندارند. آنگاه آنها باید در یک روز معین کسانی را برگزینند که برای دوره‌ای چند ساله بجای آنها تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند. واضح است که در چنین وضعیتی، مسائلی حاشیه‌ای، همچون شخصیت نامزدها، حوادث غیرمترقبه، وضعیت اقتصادی جامعه و حتی شرایط جوی، نقشی کلیدی پیدا می‌کنند. در جهت برگذشتن از این مشکل، معتقدین به الگوی دموکراسی مشورتی توصیه می‌کنند که مسائل اجتماعی و سیاسی در حوزه ی عمومی مورد بحث و بررسی قرار گیرند تا توده‌ها بتوانند در فرایند مشارکت در بحثها هم درک معینی از مسائل و مشکلات بدست آورند و هم به موقعیت و موضع خود در آن رابطه پی‌ببرند. مشکل اما آن است که برای بسیاری از مردم مسائل و مشکلاتی که پرداختن بدان در حوزه ی کار و نمایندگان مجلس و رئیس جمهور یک کشور قرار دارند از موضوعیت خاصی برخوردار نیستند. آنها بیشتر درگیر مسائل زندگی روزمره، کار و امرار معاش هستند و این مسائل نه در حوزه ی سیاست کلان که در حوزه ی دیگری حل و فصل می‌شود. به این خاطر آنها رغبت چندانی به حضور فعال در حوزه ی عمومی ندارند. همزمان حوزه ی عمومی نیز چندان حوزه‌ای باز و عمومی نمی‌تواند باشد. متخصصین و سخنوران حرفه‌ای شانس بسیار بیشتری از دیگران، ازمردم معمولی، برای شرکت در بحثها و سمت و سوی دادن به آن برخوردارند.  
            مشکل جدی دیگر دموکراسی نمایندگی شکاف بین چندگانگی یا تنوع خواست انتخاب‌کنندگان و اراده ی واحد نماینده (یا نمایندگان) آنها است. رأی‌دهندگان خود هر یک دارای بینش و درک معینی از امور هستند و بعلاوه هر رأی‌دهنده بنوبت خود مجموعه‌ای از درکها و خواستهای متنوعی است که چه بسا در تناقض با یکدیگر باشند. نماینده باید تمامی این درکها و خواستها را در وجود خویش، در تصمیمها و کنشهای خود، بصورت یک مجموعه ی یگانه متبلور سازد. این امری کم و بیش غیرممکن است، اما کاربرد زور آنرا ممکن می‌سازد. بحثهای مطرح در جلسات احزاب، سخنرانی‌های سیاستمداران و از همه مهمتر رسانه‌های همگانی توده‌ها را به اتخاذ تصمیمی معین بر‌می‌انگیزد. فروکاستن بدیلهای مطرح به چند بدیل معین بوسیله ی قانون یا بوسیله ی بازگذاشتن عرصه برای اقتدار سرمایه و قدرت، مردم را در نهایت مجبور می‌سازد که به یک بدیل معین رأی دهند. پس از انتخابات نیز نماینده با آنکه عملا فقط نماینده ی بخشی از مردم یا رأی‌دهندگان است فرصت آنرا پیدا می‌کند که بسان نماینده ی تمامی جامعه عمل کند. توده‌های رأی‌دهنده هیچ فرصتی تا انتخابات بعدی برای نشان دادن اراده و رأی متفاوت خود در دسترس ندارند.
            نماینده عملا به اتکاء کاربرد قدرت مقام نمایندگی را بدست می‌آورد. انتخاب کننده مجبور است برای اِعمال اراده بر بخشی از گستره ی زندگی اجتماعی خود، به مسائل و مشکلاتی خاص توجه نشان دهد، تصمیمی واحد را در زمانی معین اتخاذ کند و آنگاه در همراهی و یگانگی با دیگران کسی یا کسانی را برای متحقق ساختن خواست و اراده ی خود انتخاب کند. انتخاب کننده حتی باید پس از انتخابات به نماینده ی انتخاب شده، صرفنظر از آنکه بدو رأی داده یا خیر، بسان مظهر خواست و اراده ی عمومی بنگرد. نماینده نیز بنوبت خود باید در عمل وجودی عاریتی، بسان نماینده اراده‌‌ای غیر از اراده ی خود، داشته باشد. او بسان یک انسان می‌تواند خواست و اراده ی خود را چه بر مبنای هوی و هوس و چه در فرایندی عقلایی تغییر دهد ولی بسان نماینده دارای چنین اختیاری نیست. از اینرو او باید همواره با اعمال قدرت بر خود و فریفتن دیگران وانمود کند که کسی یا چیزی جز همان دیدگاه، خواست یا اراده‌ای که در یک آن معین بنمایندگی آن برگزیده شده نیست.
            سازماندهی رأی و تبدیل اراده‌های متنوع مردم به اراده ی واحد نماینده به اشکال گوناگون صورت می‌گیرد. در قرن نوزدهم اروپا، طبقات و جنسیت خاصی دارای حق رأی بودند و کسانی می‌توانستند وارد فرایند رقابت انتخاباتی و کسب رأی شوند که از وقت آزاد و امکانات مادی کافی برخوردار بودند. به این دلیل آنگونه که ماکس وبر بدان اشاره کرده بیشتر اشراف (حتی بسی بیشتر از  تجار و صنعتگران) نمایندگی مردم را در پارلمان بعهده می‌گرفتند. در قرن بیستم، با برسمیت شناخته شدن حق رأی همگانی و فراهم آمدن امکان مشارکت گروه‌های زیادی از مردم در فرایند رقابت انتخاباتی، سازماندهی رأی به سازوکارهای جدیدی واگذار شده است. احزاب بزرگ سیاسی به اتکای امکانات مادی و اداری اجازه ی طرح بدیلهای متفاوت را بدیگران نمی‌دهند؛ رسانه‌های همگانی امکان حضور در حوزه ی عمومی را محدود به افراد و باورهای خاص می‌سازند؛ صنعت وبازار با تمام قدرت خود نه تنها پشتیبان بدیلهایی خاص هستند بلکه بطور مستقیم و غیر مستقیم توده‌های مردم را از روی‌آوری به بدیلهایی که خطرناک برای نظم و رونق معرفی می‌شوند برحذر می‌دارند؛ و هنوز محدودیتهایی معین برای مشارکت لایه‌های پائینی جامعه وجود دارند. امروز احزاب بزرگ از مشاورت شرکتهای متخصص تبلیغات در جهت سازماندهی فعالیتهای تبلیغاتی-انتخاباتی خود بهره می‌جویند؛ نطریه‌های رادیکال و آرمانگرا پی در پی از سوی متخصصین و مراجع قدرت مالیخولیایی و خطرناک معرفی می‌شوند؛ و امکان مشارکت توده‌های مردم در حوزه ی عمومی کم و بیش ناچیز است و در احزاب و فعالیتهای تبلیغاتی آنها بیشتر نقش سیاهی لشکر را بعهده می‌گیرند. آنگاه نیز که این راهکارها ناکافی و ناکارآمد از آب در‌می‌آیند سازماندهی مستقیم رأی در دستور کار قرار می‌گیرد. در انتخابات سال ۲۰۰۰ ریاست جمهوری آمریکا در ایالت کلیدی فلوریدا، دستگاه‌های رأی‌گیری محلات فقیر و سیاه‌پوست نشین خراب از آب در می‌آیند و مقدم رأی دهندگان نیز "گرامی" شمرده نمی‌شود؛ در انگلستان، روزنامه‌های پرتیراژی مانند سان با لذتی وافر هر نوع گرایش رادیکالی در حزب کارگر یا احزاب دیگر را بباد حمله و استهزاء می‌گیرند و در اینراه از هیچ کوشش و ترفندی فروگذار نمی‌کنند؛ پیش از اتخابات اخیر فرانسه، سارکوزی، نامزذ محافظه‌کاران، در اوج جنبش اعتراضی مهاجرین فرصت را غنیمت شمرده با تحریک آنها و اتخاذ سیاستی یکسره سرکوب‌گرایانه خود را بعنوان عامل نظم و ثبات به توده‌های رأی‌دهنده معرفی کرد. بخشی از تلاش احزاب حاکم و گرایشهای اصلی موجود در جامعه اصلا مصروف آن می‌گردد که لایه‌های پائینی جامعه از روی‌آوری به صندوق رأی بازداشته شوند و از مطرح شدن باورها و بدیلهای رادیکال جلوگیری شود.
            بدین شکل بین واقعیت و نمود، بین خواست و اراده ی مردم از یکسو و گرایش و اراده ی نماینده از سوی دیگر، یگانگی برقرار می‌گردد. واقعیت نمود را از خود متصاعد نمی‌کند، نمود به تصادف نیز بسان وجه برونی و پدیداری واقعیت کشف نمی‌شود. نمود اینجا وانمود واقعیت است و در فرایندی سازماندهی شده امکان آنرا می‌یابند که آنرا وانمود سازد. در این فرایند واقعیت را نیز سامان می‌دهد. واقعیتی که دارای وجود خارجی نیست و بصورت امری نامتعین و تکه پاره در اذهان افرادی مجزا حضور دارد بناگهان به زعم وانمود وجودی معین پیدا می‌کند. نماینده در فرایند انتخابات نمایندگی توده‌ای را بدست می‌آورد که اساسا معلوم نیست دارای چه خواستها و اراده‌ای هستند. نماینده ی انتخابی چه آحاد مردم بخواهند و چه نخواهند نماینده آنها بشمار می‌آیند. در وجود او توده‌ها بصورت یک کلیت سیاسی-اجتماعی عینیت پیدا می‌کند. وانمود به آنها عینیت می‌بخشد.
 
دموکراسی نمایشی
یکی از راه‌های بچالش خواندن الگوی دموکراسی نمایندگی، نمایش خود، نمایش مستقیم خواستها و اراده ی خود، است. در صورتی که انسانها نخواهند نماینده‌ای بسان نمود خواست و اراده ی آنها واقعیت وجود سیاسی و اجتماعی آنها را سامان دهد، می‌بایست خود خواستها و اراده ی خویش را بنمایش بگذارند. آنها باید از یکسو خود، خودخواسته و نه در فرایند انتخاباتی ِ سارماندهی شده‌ای، خواستهای خویش را بمایش بگذارند و از سوی دیگر خود در حدممکن کنش نمایشی خود را بیکدیگر و نهادهای قدرت بازنمایند. در حوادث اخیر ایران مشخص شد که این دو فرایند عبارتند از  یکم کنش نمایشی بحثهای خیابانی، تظاهرات و گردهمائی با استفاده از نمادهائی مشخص و دوم فیلمبرداری از وقایع بوسیله ی دوربین موبایل و قراردادن فیلم بر روی شبکه ی جهانی اینترنت. به هر رو، پیش از پرداختن به این دو نکته لازم است الگویی از دموگراسی که این بدیل بر آن استوار است، یعنی دموکراسی نمایشی را دقیقتر بشناسیم.
الف) در دموکراسی نمایشی مهم بیان مستقیم احساسات، افکار و باورها بقصد تأثیرگذاری بر دیگران و همراه ساختن آنها (یا خنثی ساختن مخالفت آنها) با خود است. در این دموکراسی سه عنصر کنش حسی-نمایش، مراسم آئینی و کارناوال نقش مهمی بعهده دارند. کنش حسی-نمایشی کنشی معطوف به ابراز نمایشی توأم با احساسات خود است. انسانها تنشها، واکنشها، افکار و باورهای خود را بنحوی حسی ابراز می‌کنند ولی همواره کوشش می‌کنند که آنها را هدفمند و بر مبنای تأثیرگذاری مناسب بر دیگران انجام دهند. کنش حسی-نمایشی هم حسی است و هم هدفمند. بگاه همبودگی و کناکنش (interaction)، با دیگران تمامی کنشهای انسان وجهی حسی/نمایشی بخود می‌گیرند. هر کس سعی می‌کند آنگونه رفتار کند که بهترین (یا مطلوبترین) تأثیر را بر دیگران برجای گذارد. آنچه که به افراد کمک می‌کند تا کنش حسی-نمایشی خود را در هماهنگی با یکدیگر پیش برند ساختار آئینی کناکنشها است. هر کناکنش اعم از یک گفتگوی دوستانه یا مناسک عبادی بنوعی یک مراسم آئینی است. هر کس در آن دارای نقشی است، چگونگی ایفای نقش در آن و همچنین ضرب‌آهنگ آن پیشاپیش معین است، نمادی معین آغاز و پایان کناکنش را مشخص می‌سازد و فرایند کناکنش بر مبنای مشارکت همگانی و احترام متقابل شرکت‌گنندگان بیکدیگر انکشاف می‌یابد. مراسم آئینی هر چند بخاطر درگیر ساختن مستقیم افراد در فرایند رخداد خود شوری فوق‌العاده نزد افراد می‌افریند اما بیش از حد افراد را مقید به سنت و چارچوب از پیش شکل گرفته ی کنش می‌سازد. برای تقابل با این گرایش یا بعبارت دیگر گریز از آن، کارناوال بکار می‌اید. افراد با استفاده از دو عنصر کارناوال، سرخوشی و نقد قدرت بوسیله تمسخر و لودگی، نظم تا حدی متفاوت را در کناکنش خود می‌آفرینند. آنها شاد و سرزنده ساختار داده شده ی استوار بر توزیع سازمانیافته ی قدرت را به اتکاء تمسخر و لودگی در هم شکنند. به اینصورت آنها ساختاری متفاوت به کنش و کناکنش خود می‌بخشند.
            در دموکراسی نمایشی انسانها نه فقط بدنبال بیان احساسات، افکار و باورهای خود که همچنین به دنبال اِعمال قدرت بر دیگران هستند. نمایش اصلا بقصد تأثیرگذاری بر دیگران انجام می‌گیرد. با اینحال نمایش هیچگاه یکسره پوشالی و تهی از مضمون نیست. کنشگران نمی‌توانند جز در مواقعی استثنائی احساسات و افکاری تقلبی از خود بروز دهند. به هر رو، در گستره ی دموکراسی نمایشی انسانها از تمامی توان حسی-نمایشی خود در جهت متأثر ساختن دیگران و بهمراه ساختن یا باز پس راندن دیگران و در نهایت رسیدن بمقصدی معین بهره می‌جویند. در این رابطه، آنها تمامی صحنه‌های زندگی، فعالیت و مبارزه را به صحنه‌های نمایش تبدیل می‌کنند. در صحنه ی نمایش مهم ارتباط مستقیم چهره به چهره است. نمایش اساسا بیشتر متمرکز بر ارتباط مستقیم حسی است تا ارتباط کلامی. به این خاطر، در جوامع بزرگ و از لحاظ جغرافیائی وسیع مدرن، افت و خیز دموکراسی نمایشی وابسته به وجود و امکان بهره‌جوئی از رسانه‌های ارتباط مستقیم است. اینکه امروز این دموکراسی درجوامعی مانند آمریکا و ایران اهمیتی روزافزون یافته تا حد معینی بخاطر وجود رسانه‌هائی همانند اینترنت، یوتیوب و موبایل است.
ب) در حوادث اخیر ایران، جوانان شهرهای بزرگ فرایند رقابت انتخاباتی را عرصه نمایش شور و احساسات سیاسی خود ساختند. آنها انتخابات را از فرایند رقابت سازمانیافته تبدیل به فرایند نمایش خیابانی حضور خود در صحنه ی جامعه و سیاست کردند. در خیابانها و میدانهای شهرها، جوانان طبقه ی متوسط حضور یافتند تا به بحث با مخالفین خود بپردازند. اما آنچه بیشتر از هر چیز برای آنها مهم بود نمایش شور خود، نمایش قدرت و همبستگی خود و نمایش افکار و باورهای خود بوسیله ی بکارگیری نمادهایی معین بود. آنها بسرعت رنگ سبز را بعنوان نماد حضور و شور خود برگزیدند. رنگ سبز از سوی همراهان موسوی بعنوان نماد اسلامیت و بازگشت به ارزشهای بنیادین انقلاب اسلامی مطرح شده بود اما در دست و اندیشه ی این جوانان به نماد شور و اقتدار توده‌ها تبدیل شد. گردهمائی‌های خیابانی تا حدی از عنصر کارناوال نیز برخوردار بودند. گردهمائی‌ها حالت جشن و سرور و درهم‌ آمیزی جنسی داشتند و سخره ی مخالفین بقصد شوخی و نقد آنها جزئی از فرایند مراسم بود.
اینک در دوران پس از انتخابات و بر ملا شدن تقلب انتخاباتی، تظاهرات و دیگر اشکال اعتراض همچون سر دادن بانگ الله‌اکبر بر پشت‌بامها جای گردهمائی‌ها را گرفته است. تظاهرات نیز نه به هدف بچالش خواندن حاکمیت که بقصد نمایش خیابانی باورها و اقتدار خود انجام می‌گیرد. در هفته آغازین اعتراضات، مسئله اصلی حتی اعلام نمایشی نارضایتی از چگونگی برگذاری انتخابات نبود، بلکه تأکیدی مستقیم و حضوری بر رأیی بود که بناگهان در فرایند شمارش غیب شده بود. این اعتراضات بتدریج در پسزمینه ی سرکوب حاکمیت بخشونت گرائید اما جنبه ی نمایشی و حتی کارناوالی خود را حفظ کرده است. برخی تظاهرات در سکوت کامل برگذار شده است ولی توده‌ها هر کجا که توانسته‌اند بر همبستگی و قدرت خود بشکلی نمایشی تأکید گذاشته‌اند.
ج) کنش نمایشی تبلور یافته در گردهمائی‌ها و تظاهرات به رسانه‌ای از نظر نمایشی کارآمد نیاز داشت. در غیاب دسترسی به رسانه‌ای همگانی، بگاهی که حتی روزنامه‌ها کارکرد سنتی خود را نداشتند و ارسال خبر بوسیله ی تلفن و گفتگوی کلامی از سرعت کافی برخوردار نبود و اساسا فاقد جنبه ی نمایشی بود، توده‌ها دوربین موبایل را بعنوان رسانه اصلی حرکت خود برگزیدند. در آغاز، در دوران رقابت انتخاباتی، کارکرد دوربین موبایل محدود و بیشتر تفننی بود، اما پس از انتخابات در رابطه با حرکتهای اعتراضی کارکردی همه جانبه پیدا کرد. جوانان همه موبایل در دست از حرکات خود فیلم می‌گیرند و آنرا فوری از طریق فیس بوک و تویتر در معرض دید کلیه ی جهانیان قرار می‌دهند. موبایل را می‌توان همه جا با خود برد و با دوربین آن از هر صحنه‌ای فیلم گرفت. ادعای نهفته در فیلم موبایل آن است که بخاطر آنکه ظاهرا رتوش و دستکاری نشده است تصویری راستین از واقعیت را ارائه می‌دهد. جوانان فیلم‌‌بردار از حرکات خود با دوربین موبایل فیلم می‌گیرند چون بر آن باورند که در درستی آن فیلم کمتر کسی می‌تواند شک داشته باشد. تماشاچیان نیز به تماشای آن می‌نشیندد چون فکر می‌کنند تصویری زنده و حقیقی از آخرین تحولات ارائی می‌دهد.
بدون شک تظاهرات در اعتراض به انتخاباتی دستکاری شده انجام می‌گیرد و کارکردی مستقل از آن ندارد.  آنچه ما آنرا دموکراسی نمایشی می‌خوانیم در اصل مقصدی جز بازسازی دموکراسی نمایندگی ندارد. در خلاء کارکرد درست و موثر دموکراسی نمایندگی، دموکراسی نمایشی موضوعیت یافته است. در عین حال این در گرمای حادثه، دراوج اعتراض و مبارزه و مشارکت مستقیم توده‌ها در کارزارهای سیاسی است که دموکراسی نمایشی اهمیت پیدا کرده است. بطور کلی چون دموکراسی نمایندگی و کارکرد نهادهای سنتی سیاسی با مشکل روبرو شده‌اند دموکراسی نمایشی اهمیت یافته است.
دموکراسی نمایشی در مراحل اولیه زایش و رشد خود قرار دارد. پیش از این در آمریکا، در کمپاین انتخاباتی احزاب، در کنوانسیونهای حزبی، سخنرانی‌های تبلیغاتی و جلسات بحث، این دموکراسی چهره نموده است. ولی آنجا دموکراسی نمایشی نه بسان جایگزین که بسان کمک دموکراسی نمایندگی عمل کرده است. اینک برای اولین بار در جهان، این دموکراسی در ایران در کوچه و خیابان بصورت بدیل دموکراسی نمایندگی ظاهر شده است. این دموکرسی هنوز باید خود را بسان بدیل کامل دموکراسی نمایندگی نشان دهد. باید بتواند به عرصه‌های اصلی تصمیم‌گیری و اداره امور، به پارلمان، بوروکراسی و بازار راه پیدا کند و کارآیی خود را نشان دهد. تا آنجا هنوز خیلی مانده است. دموکراسی نمایشی در همان سطح طرح شده در ایران دارای نقص و محدودیت است. بطور نمونه نوسان شور توده‌ها را نمی‌تواند بگونه‌ای موزون و موثر تنظیم کند هنوز راهکاری مناسب برای مشارکت همگانی در فرایند نمایش افکار و باورها نیافته است. اما برشماری این نواقص و محدودیتها در دستور کار کسی قرار ندارد. اینک در خیابنهای تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران توده‌های جوان شکل نوینی از دموکراسی را تجربه می‌کنند و باید دید آنها در فرایند حرکت خود دموکراسی نمایشی را به چه سان تکوین می‌بخشند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست