یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"انتخابات" دهمین دوره ریاست جمهوری و پس ازآن


مجید زربخش


• انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و رخدادهای پس ازآن بی تردید مهمترین رویداد سیاسی سی سال گذشته و فصلی جدید در تاریخ مبارزه و مقاومت جمعی مردم علیه نظام ولایت مطلقه و در هموارساختن راه و فرایند پایان دادن به آن است. این تجربه تاریخی با توجه به نقش و اهمیت آن در گشودن افق های تازه ودرپیش برد مبارزات آتی طبعا باید بطور همه جانبه واززوایای گوناگون مورد ارزیابی قرار گیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۱ تير ۱٣٨٨ -  ۲۲ ژوئيه ۲۰۰۹


انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و رخدادهای پس ازآن بی تردید مهمترین رویداد سیاسی سی سال گذشته وفصلی جدید در تاریخ مبارزه ومقاومت جمعی مردم علیه نظام ولایت مطلقه و در هموارساختن راه و فرایند پایان دادن به آن است. این تجربه تاریخی با توجه به نقش و اهمیت آن در گشودن افق های تازه ودرپیش برد مبارزات آتی طبعا باید بطور همه جانبه واززوایای گوناگون مورد ارزیابی قرار گیرد. درزیرجوانبی از این رویداد بزرگ و نتایج آموزش های آن را بررسی می کنیم.

۱ ـ ولایت مطلقه و انتخابات
انتخابات در نظام ولایت فقیه همواره ابزاری بوده است برای نمایش دمکراسی ، تبلیغ" مردم سالاری دینی" ممکن جلوه دادن ساز گاری حکومت دینی با حقوق وآزادی های مردم وبرای نشان دادن مشروعیت نظام وپایگاه اجتماعی آن بهمین جهت حاکمیت افزون برتمهید ها وشگرد ها وتلاش های گسترده درکشاندن مردم به پای صندوق های رای ، با تقلب درآمار دارندگان حق رای ورقم های شرکت در انتخابات وتقلب درریختن آرا وشمارش آن پیوسته کوشیده است میزان مشارکت مردم در" انتخابات" را با درصدی بالا اعلام کند. حاصل" انتخابات" نیزاز ایجاد وتغییر وجابجایی در ار گان های اخته وبی مصرف فرا تر نرفته است. زیرا آنچه به نهادهای "انتخابی" و" انتخابات" مربوط میشود ، هم قانون اساسی وهم تجربه سی ساله نشان می دهد که در این نظام َ نهاد های "انتخابی" ابزار تزیین وبر گزاری "انتخابات " اقدامی نمایشی بوده است.
انتخابات تجلی دخالت ومشارکت آزادانه ی مردم در زندگی سیاسی واجتمایی ویک وسیله ی اعمال اراده وحاکمیت آنهاست ونخستین شرط وامکان تحقق آن وجود آزادی های دمکراتیک ، وجود احزاب ، سازمان ها، سندیکاها ومطبو عات مستقل وحق انتخاب کردن وانتخاب شدن برای همکان است. این پیش شرط ها تضمین های تجلی اراده مردم است وبدون آنها انتخابات واقعی وجود ندارد . در نظامی که تصمیم گیرنده اصلی َ رهبر َ ونهاد های انتصابی هستند وقانون اساسی توجیه گر این خود کامگی وقدرت مطلقه است ، طبعا حق انتخاب ومشارکت مردم درسرنوشت خویش نمی تواند جایی داشته باشد، ولایت مطلقه وقانون اساسی آن اصولا با اعمال اراده مردم وحاکمیت آن در تضاد است. ولایت فقیه و جمهوریت نافی یکدیگرومانع الجمع اند وتاریخ سی سال حاکمیت ولایت فقیه خود بهترین گواه این واقعیت است.
درجمهوری اسلامی علاوه برهمه محدودیت ها وموانع در برابر انتخاب آزادانه مردم ، سد نهایی با نظارت استصوابی شورای نگهبان ایجاد شده است. این شورای بر گزیده ی رهبری کنترل کامل انتخابات از آغاز تا پایان ، ازتعیین صلاحیت نامزد ها تا نظارت برانتخابات ورسیدگی به شکایت هارا بر عهده دارد ومردم فقط «حق» دارند به نامزدهای اعلام شده ودر موردانتخابات ریاست جمهوری به یکی از چند تن "رجال " نظام که این شورا صلاحیت آنها را تا یید کرده است رای دهند وشورای نگهبان خود نتیجه وسرنوشت "انتخابات"َرا تعیین می کند.
باوجود این در دوره هایی از " انتخابات" مردم با توجه به شرایط اجتماعی واوضاع مساعدموجود تلاش کردند از طریق رای دادن درهمین محدوده برخی خواسته های خودرا تحمیل یا اعلام نمایند ودر وضع حاکم تغییراتی ایجاد کنند. دوم خرداد ۱٣۷۶ و انتخابات مجلس ششم مواردی از این تلاش بود. در این دو انتخاب به رغم موفقیت مردم در تحمیل نامزدهای مورد نظر ،" نهاد های انتخابی" هم ریاست جمهوری وهم مجلس ، نا توانی خود را از ایجاد تغییرات در چهار چوب نظام نشان دادند . نیروهای مسلط بر جمهوری اسلامی ابتدا این دو نهاد را به نهادهایی ناتوان وبی مصرف تبدیل کردند وسرانجام دولت یک دست ومجلس هفتم را به جای آنها نشاندند .
باوجواین واقعیت ها وتجربه ها مردمی که فشار دوره ی چهارساله ریاست جمهوری احمدی نژاد آنان رابه جان آورده بود، َ در آستانه َانتخابات َ فعالیت پر دامنه ای را برای جلوگیری از بر گماری مجدد او آغاز کردند. ره آورده چهارسال ریاست جمهوری احمدی نژاد مشکلات اقتصادی ومعیشتی روز افزون ، غیر قابل تحمل شدن زندگی برای اکثریت مردم با وجد درآمد بی مانند ۲۷۰ میلیارد دلاری از نفت ، حیف ومیل سرمایه ها وثروت کشور، تشدید تبعیض و سرکوب وفشار های اجتماعی وسیاسی توان فرسا ، رشد بی سابقه تورم ، گرانی وبی کاری ، ماجراجویی وبحران سازی در عرصه سیاست خارجی وایجاد زمینه مجازاتهای اقتصادی بود.
گرچه این آسیب هاوسیاست های ویران گر با حمایت " رهبری" وتحت نظر اواعمال شده است ، احمدی نژاد برای مردم نماد بحران هاومصائب بزرگ اقتصادی، اجتماعی وسیاسی چهارساله گذشته بشمار می رفت. در عین حال مردم برکناری اورا تضعیف رهبری وکلیت نظام می دانستند. بهمین جهت با تمام قواوبا استفاده از همه امکانات وابتکارات، به امید پایان دادن به این شرایط غیر قابل تحمل وایجاد گشایشی در بن بست های داخلی وخارجی واردکارزارانتخاباتی شدند. حاکمیت نظام نیز که شرکت هر چه بیشتر مردم در" انتخابات" را پیروزی خودو عامل مشروعیت بخشیدن به ولایت مطلقه تلقی می کردبا تمام ابزارهای تبلیغاتی ورسانه ای ، بویژه ترتیب دادن مناظره هابه شوروشوق شرکت در َانتخابات َ دامن زد . مجموعه ی این عوامل التهابی بی سابقه به فضای "انتخابات" داد واکثریت بزرگ جامعه مدنی ودر پیشاپیش آن ملیون ها جوان را به فعالیت برای جلوگیری ازریاست جمهوری مجدد احمدی نژاد وبه سود نامزد های اصلاح طلب به خیابان ها کشاند.
زمامداران جمهوری اسلامی ، به روال معمول ، با نادیده گرفتن حضور پر شوروملیونی مردم ورای وخواست آنها ، با ارقام وتقلبی بهت آور احمدی نژاد را برنده " انتخابات" اعلام کردند. این بار اما محاسبه وتصور آنها ابلهانه وابعاد زورگوئی وتحمیل غیر قابل تحمل بود . اعلام نتیجه " انتخابات" درمیان ناباوری وشگفتی همگان طوفانی از خشم واعتراض را بر انگیخت ، طوفانی که در زمانی کوتاه سراسرکشور را فرا گرفت . موعظه ها وتهدیدهای رهبر ورسانه های وابسته ، سرکوب گری های نیروی انتظامی ووحشیگری اوباشان شخصی پوش هیچ یک نتوانست از گسترش مقاومت عمومی جلوگیری کند.
طغیان مردم بلافاصله پس از اعلام نتیجه ی انتخابات وادامه آن در روزهای بعد، نظام را با گسیختگی وبحرانی بی سابقه روبرو نمودوضربه هایی کاری برآن واردساخت. ضربه هایی که اثرات آن ـ صرفنظراز سرنوشت جنبش جاری ـ نازدودنی است .
در"َ انتخابات"َ دوره ی نهم ریاست جمهوری رهبر ومافیای پیرامون اوتوانسته بودند با تقلب نامزد خودرا تحمیل نمایند واحمدی نژاد وحزب الهی کمتر شناخته شده رادر برابر ناباوری مردم وناظران سیاسی هم در دور اول وهم در دوره دوم با ۱۷ ملیون رای !!   َبرنده ی انتخابات َ اعلام کنند. این اعلان نتیجه که با تمامی سنجش افکاروپیش بینی های قبلی مراکز پژوهشی ، حتی مراکز پژوهشی وابسته به حاکمان تفاوتی فاحش داشت. برای مردم ونامزد های رقیب کاملا غیر منتظر وغیر قابل باور بود. تقلب بزرگ در آن زمان اعتراض های متعددی را بدنبال آورد. نامزد های رقیب وگروه های اصلاح طلب شدیدا به این تقلب سازمان یافته ودخالت های آشکار شورای نگهبان ، بسیج وسپاه درآن اعتراض کردند . کروبی در واکنش به این تقلب ازکلیه ی مسئولیت های خود ، از جمله َمشاورت رهبر َ وعضویت درمجمع تشخیص مصلحت کناره گیری کردودر مصاحبه مطبوعاتی و َنامه به رهبر َ به داشتن سندومدرک در مورد دخالت بخشی از نیروهای شبه نظامی ودخالت های نیرو های مسلح و سپاه پاسداران ورای گیری هاچند باره از افراد اشاره نمود همه ی معترضین اعلام داشتند که نتیجه ی َ انتخابات َ تحمیلی و با دخالت سازمان یافته ی سپاه پاسداران ، بسیج وشورای نگهبان وبنا برخواست آنها بوده است. مردم ایران که خودشاهد این نمایش بودند، همچنین نمایندگان خبرگزاری هاورسانه های داخلی وخارجی که ازنزدیک ناظر خلوت بودن بسیاری از حوزه های رای گیری بودند، بخوبی می دانستند که آرای اعلام شده ورای احمدی نژ اد محصول تقلب هاورقم سازی وآرائ تقلبی است . با وجوداین ، اعتراض به این تقلب رسوا درآن زمان بدلیل عدم حضور مردم در صحنه ، از اعتراض گروه های درونی نظام وبرخی نیروهای منتقد فراتر نرفت. در نتیجه پس از مدتی خاموش گردیدواحمدی نژاد بدون برخوردبا مقاومت جدی رئیس جمهور شد . رهبران جمهوری اسلامی در َانتخابات َ اخیر نیز با توجه به آزمایش های پیشین وبه سیاق گذشته تصمیم خودرا پیش از "انتخابات" گرفته بودند. احمدی نژاد رئیس جمهورمورد نظرآنها بود ومی بایستی بی اعتنا به جریان "انتخابات" ورای مردم نام اوبا تقلب از صندوق های رای بیرون آید. آنها با اندیشه وسیاست همه چیز گرفتن وهیچ ندادن که به آن خو گرفته بودند، می خواستند مردم هرچه بیشتر در" انتخابات" شرکت جویندواز آنهابمثابه وسیله مشروعیت بخشیدن به نظام بهره گیرند ولی به خواست ورای آنها هیچ اعتنایی نشود. برای آنهااین دور َ انتخابات َ با گذشته تفاوت نداشت وچیزی جزادامه ی وضع تا کنونی ، ادامه ی سیاست نا دیده گرفتن رای مردم وتعرض دائم به حقوق آنها بشمار نمی رفت. آنچه در این پندار ومحاسبه خودکامه گان مورد توجه قرار نداشت اوضاع واقعا موجودو شرایط اجتماعی سیاسی درآستانه ی " انتخابات" بود که آنرا ازدوره ی نهم متمایز می ساخت . مردم پس از چهارسال تجربه وتحمل وضعیتی طاقت فرسا ، با استفاده از فرصت امکان تغییر، برای پایان دادن به این وضعیت ، برای جلوگیری از تحمیل مجدد احمدی نژاد ، با عزمی راسخ ، با شوروشوق وامید به تغییر به میدان آمده بودند.
نیروهای مسلط بر نظام بدون توجه به این زمینه های اجتماعی- سیاسی نتیجه ای را اعلام کردندکه بیان صریح نادیده گرفتن رای مردم وتحمیل خشن خواست واراده ی رهبروتمامیت خواهان حاکم بود. این امر نشان داد که درولایت مطلقه فقیه شعار َ میزان رای مردم َ است ، فریبی بیش نیست وحاکم مطلق "رهبری" ومافیای نظامی _ امنیتی پیرامون اوست . بویژه اینکه رهبر َبلافاصله وپیش از اعلام نتیجه رسمی از سوی شورای نگهبان با اعلان پیروزی َ احمدی نژاد ، از همه ی مردم خواست نتیجه " انتخابات" را بپذیرند وبا رئیس جمهور همکاری کنند. اما این بار بر خلاف انتظار حاکمان ، در آن طرف خط سخنان رهبر دیگر اعتباری نداشت.
اگر در هفته های پیش از "انتخابات" حمله ها بطور عمده متوجه احمدی نژاد بود ، این بار "رهبری نظام" آماج خشم عمومی گشت. واکنش خامنه ای و فرمان او مبنی بر لزوم تمکین سایر نامزدهاوتسلیم مردم به ریاست جمهوری احمدی نژاد با صراحت کامل نشان داد که تقلب بزرگ وتحمیل احمدی نژاد ساخته وپرداخته ی اووتمامیت خواهان حاکم است. نتیجه "انتخابات" با شفافیت انکار ناپزیری آشکار ساخت که نماد اصلی دروغ واستبداد ، عامل ومسئول تبه کاری ها ونابسامانی ها وبحران ها کارگزاران تقلب بزرگ " رهبری" ومافیای نظامی _ امنیتی پیرامون اوست واحمدی نژاد بمثابه عضوی از این مافیا کارگزارومسئول اجرایی آنست.
حمله اصلاح طلبان به احمدی نژادوانتقاد مستقیم وغیرمستقیم آنها از"رهبری" همراه با دفاع از نظام ، نتوانست این واقعیت را مخدوش سازد که مردم خودرا با کل نظام ولایت فقیه روبرو می دیدندو اعتراض وطغیان آنها علیه نظام وساختار های آن بود . بویژه اینکه پس از انتخابات تمامی مسئولان وارگانهای نظام از رهبری تا فرماندهان سپاه ، نیروی انتظامی ، شورای نگهبان ورسانه های وابسته همگی به مقابله با رستاخیز مردم برخاستند.
یک هفته پس از"انتخابات" خامنه ای با تدارکی وسیع بعنوان سخنران نماز جمعه وارد صحنه شد.بر خلاف انتظار بسیاری که گمان می بردند اوبا موضعی "معتدلگ ودادن وعده ی رسیدگی جدی مردم را به آرامش دعوت خواهد کرد، آنچه درسخنرانی اووجودنداشت نشانه هایی از درک وضعیت واقعا موجود وتبدیربود . همانند همه دیکتاتورها که درلحظات بحرانی وروبرو شدن ناگهانی با قیام مردم ، راه حل فوری را درسرکوب وتکیه به زور جستجو می کنند ، رفتاروزبان او زوربود . او دراین سخنرانی دستور سرکوب شدید مردم را صادرکرد، به نیروهای مخالف درون نظام اعلان جنگ دادودشمنان وبیگانگان رامحرک قیام مردم خواند ! سخنان اوقدرت نمایی های شاه درسالهای ۱٣۵۶ را تداعی می کرد ، قبل از اینکه "صدای انقلاب" مردم راشنیده باشد . ظاهرا او تجربه سال های ۵۶ و ۵۷ و چگونگی گسترش جنبش همگانی مردم علیه رژیم محمد رضا شاه را از یاد برده بود : تجربه ای که فرجام قدرت نمایی های نا بخردانه در برابر طغیان ملیونی مردم وحاصل اعزام نیروهای نظامی وارتش را برای سرکوب آن نشان داد . دستاورد محمد رضا شاه از تکیه به زور وصادر کردن دستور سرکوب مردم در آن شرایط بحرانی سقوط رژیم او وانقراض سلطنت بود . حال باید دید "رهبر" درکدام لحظه ازاعتلای جنبش مردم" صدای انقلاب" را خواهد شنید.
سراسیمگی ووحشت "رهبر" ومافیای حاکم از جنبش عمومی ، به صدور فرمان سرکوب محدود نشد.آنها جنگ را به جنگ با جهان ارتباطات ودستاوردهای آن ، به جنگ با فن آوری های سانسور نا پذیر مبادله ی اطلاعات گسترش داد وبا تصور واهی قطع ارتباط میان مردم وجلوگیری از انعکاس خبر ها در جهان ، به بستن سایت ها و پیامک ها ، ایجاد اختلال در ارتباطات تلفنی ، فیلتر گذاری تلویزیون های خارج ، محدود کردن تحرک خبر نگاران خارجی وممانعت از کار آنها ... اقدام نمودند.
   پس از نماز جمعه ، دو تن از نامزدها وگروه هایی از اصلاح طلبان وبخشی از نیروهای درون نظام با واکنش های خود بی اعتباری وپوچی سخنان " رهبر" را اعلام کردند. بر خلاف خامنه ای که بر درستی " انتخابات " تاکید داشت و مردم را با تهدید از حضور درخیابان منع می کرد وراه رسیدگی به شکایت را نه گردهمایی در خیابان ، بلکه مراجعه به شورای نگهبان خوانده بود ، مردم با شعار" مرگ بر دیکتاتور" به اعتراض وحضور در خیابان ها ادامه دادند. نامزدها واصلاح طلبان نیز دعوت مراجعه به شورای نگهبان را که خود از عوامل اصلی تقلب بزرگ بود به مسخره گرفتند.   
"انتخابات" و تضادهای درونی نظام   
کشمش واختلافات درونی درنظام ولایت فقیه امری تازه نیست. جدال و مقابله برای سهیم شدن درقدرت، برسرامتیازات ومقام ویا برسرعملکردها و سیاست ها و بالا گرفتن جدال ها تا حد حذف بخشی توسط بخش دیگر، از ویژ ه گی های جمهوری اسلامی وروالی مستمر در آن بوده است . معهذا در این جدال ها اولا چماق َمصالح نظام َ همواره ترمز کننده وخفه کننده ی تقابل ها بودوثانیا َرهبری َبه مثابه قدرتی ماورای همه وحتی مقدس َ فصل الخطابَ بشمار می رفت.
در جریان انتخابات دوره ی دهم اختلافات درونی که ریشه های عمیق در گذشته ودر مجموعه سیاست های امروز دارد ، از همان آغاز وارد شدن نامزدها به صحنه شکل دو صف بندی بزرگ به خود گرفت . در جریان رقابت های "انتخاباتی" ، بویژه مناظره ها که به نظر میرسد از سوی "رهبر" ومافیای پیرامون او به منظور التهاب وگرمی دادن به َانتخابات َ ودرعین حال بمثابه اهرمی برای افشا وحذف بعدی عناصرو گروه های رقیب _ از جمله هاشمی رفسنجانی _ تدارک دید ه شده بود ، جدال درونی به صورت درگیری های خصمانه وآشتی ناپذیر تبلور یافت .مناظره ها درعین حال بر خلاف خواست مبتکران آن فسادوجنایت وتبه کاری های سی ساله نظام وگردانندگان آن را اززبان نامزدها برملا ساخت. افشاگری های احمدی نژاد علیه رفسنجانی درجریان مناظره ، که طرح آنها بدون موافقت قبلی "رهبر" قابل تصور نیست ، آشکار ساخت که در زیر کارزار" انتخابات" ریاست جمهوری، جنگی همه جانبه بر سر"رهبری" وبرسر مجموع سیاست های نظام درجریان است. نامه ی هاشمی رفسنجانی به "رهبر" وسپس سخنان خامنه ای درنماز جمعه ۲۹ خرداد نیز موید وبازتاب این واقعیت اند.    جریان انتخابات وسپس اعلان نتیجه ی موردنظر "رهبری" ومافیای حاکم ، به این درگیری بزرگ بیش ازپیش شدت بخشید. بطوری که می توان گفت تمامی پایه های نظام وارگان ها ، نهادهاوساختارهای آن از روحانیون ومراجع و مجلس خبرگان ومجمع تشخیص مصلحت تا سپاه پاسداران ، نیروی انتظامی ، قوه مقننه ودستگاه قضایی ...، عملا به دو بخش تقسیم شدند. گرچه در بسیاری از این نهاد ها ، بویژه درفرماندهی سپاه پاسداران ،" رهبر" ومافیای او دست بالا را دارند اما آنچه دراین صف بندی اهمیت دارد اصل تجزیه ،و پاره شدن وفروپاشی انسجام درونی است. توازن کنونی دراین صف بندی بی تردید نمی تواند پایدار بماند وتغییر خواهد یافت .ادامه مقاومت مردم در تغییر این توازن ومالا درمتزلزل ساختن وفروریختن پایه های نظام نقشی اساسی دارد.
تضاد های درونی نظام درچنین حدی ازخصومت طبعاً   فروپاشی نظام را تسریع خواهد کرد وجنبش می تواند از آن بهره گیرد . معهذا همواره باید نسبت به کسانیکه در جناح مقابل نیروی مسلط قرار میگیرند هشیار بود . کسانی چون هاشمی رفسنجانی که خود ازپایه گزاران ومسئولان نظام فساد وجنایت وخیانت اند ، برغم تضادهای خصمانه امروز با " رهبر" ومافیای پیرامون او هر لحظه ممکن است برای حفظ نظام وحفظ منافع خود نقش آتش نشان جنبش مردم را ایفا نمایند وازطریق دعوت عموم به "آرامش" و"اعتدال" همان وظیفه ای را انجام دهند که َ رهبر َ از طریق سرکوب در پی اجرای آن آنست.

"انتخابات" دوره دهم وآینده نظام
در جریان هفته های انتخابات َ وپس از آن درایران قدرت جدیدی سر برآورد . قدرتی که می تواند همه چیز را تغییر دهد وتعیین کند ، قدرتی که درسالهای گذشته نادیده گرفته شده بود . این قدرت نیروی مردم ، نیروی جنبش همگانی وظرفیت های آن است . این جنبش که توان خودرا از همبستگی ، بی باکی، امید وشور وشوق گرفته بود در زمانی کوتاه ایران را به لرزه در آورد وتحسین جهانیان را بر انگیخت و و چهره ی دیگری از ایران را به افکار عمومی دنیا نشان داد. نظام ولایت فقیه در سال های حاکمیت خود با به کار گیری خشونت ونمایش اقتدار نظام از یک سو والقا ناتوانی ونا امیدی در مردم از سوی دیگر همواره تلاش داشته است در مردم امید به تغییر وبا ور به توانایی تغییررا از بین برد . توفان اعتراضی سراسری نقطه عطفی بود در تغییراین وضعیت . جنبش عمومی مردم جسارت وامید را در آنها زنده کرد . مردم قدرت وکارایی همبستگی و یکپارچگی وتوانایی خودرا به تغییر تجربه وآزمایش کردند. این تجربه بزرگ _ صرفنظر از ادامه یا فروکش موقت جنبش در وضعیت تا کنونی تغییری غیر قابل باز گشت بوجودآورد .
با این جنبش دو مولفه اصلی در ایران دستخوش تغییر گردید. این دو مولفه نظام ومردم اند. نه نظام دیگر نظام قدرتمند گذشته است ونه مردم ، مردم "ناتوان" پیشین . حاکمیت که ظاهرا برنده " انتخابات" خوانده ، در حقیقت بازی را باخت وضربه های کاری بر آ ن وارد گردید . طنین فریادهای ملیونی مردم درسراسر کشور ، بی اعتباری نظام ورهبران آنرا اعلام داشت. مردم بی باک دربرابر رژیم به صف آرایی بی سابقه ای دست زدند. نظام شکافی ترمیم ناپذیر برداشت. نیروی آن به دو بخش تقسیم شد واسطوره و "تقدس رهبری" فروریخت . بیاد بیاوریم دردوران مجلس ششم هنگامی که "رهبر" با تصویب لایحه اصلاح مطبوعات مخالفت نمود ، چگونه قوه مقننه مطیع فرمان گردید ،" فرمان رهبر" حکم حکومتی نامیده شد ونماینده گان بدون هیچ مقاومتی از "حق قانونی" خود گذشتند ودست هارا بالا بردند . امروز همان "رهبرانتخابات" را سالم ورئیس جمهوررا مشروع وقانونی اعلام می دارد ، اما بسیاری از نیروهای موثر نظام از مراجع وروحانیون بزرگ تا گروه های سیاسی ونامزدها ی ریاست جمهوری با صراحت در برابر او می ایستندو   َتوی دهان رهبر می زنند. "انتخابات" را تقلب بزرگ ورئیس جمهوررا نا مشروع وغاصب وبه عبارتی َرهبر َرا فاقد مشروعیت می خوانند این تغییر بزرگ بیانگرفروریختن اقتدار رهبری واعتبار نظام وافتادن شاخ وبرگهای آن است . این نظام دیگر نظام قدرتمند پیش از "انتخابات" نیست ونمی تواند به وضعیت پیشین باز گردد.                                                                                                
موئلفه دیگری که در جریان این تحولات تغییر یافت مردم اند .اینان نیز دیگر مردم پیش از هفته های «انتخابات » نیستند. شور، امید ، اعتماد بنفس وجسارت را باز یافتند. توانایی خودرا دراقدام مشترک وهمبسته تجربه کردند. بسیاری از توهم ها فروریخت وانگشت اتهام وپیکان حمه آنها مستقیماً متوجه سیستم حاکم و « رهبری » گردید ودر میان بخشهای بزرگی از مردم اندیشه لزوم تغییرات در نظام به اندیشه وخواست تغییر نظام تحول یافت.                                                      
این دو تغییر بزرگ ، این واقعیت که دیگر نه نظام ، نظام قدر قدرت پیش از« انتخابات » است ونه مردم ، آن مردم اند بی تردید نقشی تعیین کننده در تحولات آتی ودر گذار ازحاکمیت ولایت فقیه دارد. تحول فوق وخشم وانزجار مردم به حاکمان آتش زیر خاکستری است که حتی در صورت فرو کش جنبش کنونی در آینده درهر فرصتی زبانه خواهد کشید و به شکل جنبش های اعتراضی گوناگون ، جنبش دمکراسی خواهی ، جنبش زنان ، دانش جویان ، جوانان وجنبش های مطالباتی کار گران ، معلمان وسایر اقشار به پیش روی خود ادامه خواهد داد.
درمصاف بزرگ هفته های قبل وپس از " انتخابات " جامعه به دو بخش تقسیم گردید . در یک صف جامعه مدنی ایران ، اکثریت زنان ، مردان ، جوانان ، دانش آموختگان ، فرهیختگان ونخبگان کشور قرار داشت ودر سوی دیگر حاکمیت نظام و پایگاه اجتماعی ، سیاسی ، اید ئولوژیک و نظامی آن متشکل از : جامعه سنتی با فرهنگ وا پس گرا ، باورهای دینی عقب مانده وایمان خرافی همراه با روحانیون وابسته به امکانات مالی دولت ، کارگزاران رژیم ، بهره گیران ازرانت ها ، امتیازات ومنصب ها ، خیل جیره خواران واستفاده کنندگان از بذل وبخشش های دولتی، ماموران دستگاههای قضایی وامنیتی ، نیروی ضربتی و سرکوبگر متشکل از اراذل و اوباش لباس شخصی ، نیروهای مسلح نظام وفرمانده هان رده های با لای سپاه وبسیج، صف آرایی کرده بودند.
در این خیزش و جنبش بزرک جامعه مدنی ایران ، نیروی اصلی را جوانان تشکیل می دادند. جوانانی که در دوران سلطه جمهوری اسلامی متولد وبزرگ شده اند . این جوانان که تمام عمر تحت تلقینات ایدئولوژیک بی وقفه، هجوم تبلیغاتی روزمره دستگاها ونهاد های پرشمار موجود والقائات آموزشی وفکر سازی های این رژیم استبدادی وا پس گرا قرار داشتند ، یکباره علیه نظام بپا خواستند .طغیان جوانان وخواست های مبتنی بر جامعه مدرن آنها گویای بارز بی حاصلی تلاش های سی ساله ولایت مطلقه وشکست مفتضحانه تکاپوی ها ایدئولوژیکی آن بشمار می رود .
گرچه بخش هایی از اصلاح طلبان می کوشند نشان دهند که خواست جنبش بر گزیدن موسوی به ریاست جمهوری بوده است ولی این گونه احکام چیزی جزساده کردن قضایا به منظور بهره برداری کوته نظرانه ازآن نیست .خواست بر کناری احمدی نژاد وجایگزینی موسوی درواقع شکلی از بیان مطالباتی است که جوانان ومردم خواستار تحقق آنند. جوانان ومردم خواهان نظامی دیگرند، خواهان نظامی دمکراتیک مبتنی بر جدائی دین از دولت . خواست آنها آزادی ، امنیت ورفاه اجتماعی ، تامین شغلی ، آینده روشن ومطمئن وزندگی در صلح وآرامش است. هدف اصلی طغیان عمومی تامین این خواست هاست. مردم بر کناری احمدی نژاد وآوردن موسوی را گامی دراین راستا تلقی میکردند وبی شک مبارزه آنها برای تحقق این مطا لبات چه با موسوی چه بدون موسوی ادامه خواهد داشت.
تبدیل شدن موسوی به بهانه ای برای به پاخاستن مردم محصول یک تصادف تاریخی وشرایطی است که ولایت مطلقه به مردم ایران تحمیل کرده بود. تحمیلی که مردم را به جای انتخاب واقعی ، دربرابر انتخاب میان چهار نفر از کارگزاران گذشته وامروز این نظام قرارمیداد. در نتیحه برای رهایی از نماد بدی ها ، در پی جایگزینی موسوی رفتند. فعالیت گسترده برای آوردن موسوی بجای احمدی نژاد نمی تواند این حقیقت را بپوشاند که موسوی به مدت هشت سال نخست وزیر این نظام بود. سرکوب مردم در سال های ۱٣۶۰ ، ادامه جنگ به مدت هشت سال با پی آ مد های ویرانگر، با قربانی های بی شمار ونابودی سرمایه های انسانی ومنابع مادی کشور، همچنین کشتار خونین چند هزار زندانی سیاسی در تابستان ۶۷ ، دردوران نخست وزیری اوانجام گرفته است. موسوی امروز نیز کماکان به وفاداری به « امام » وادامه راه او افتخار می کند. « امامی » که بنیانگزار رژیم جنایت وسرکوب است، « امامی » که ادامه جنگ تا تسلیم خفت بار وبه آتش کشیدن کشورومردم به دستور مستقیم اوانجام گرفته است. « امامی » که کشتار وحشیانه آزادی خواهان وقتل عام ۶۷ با فرمان وبادست خط او صورت گرفت.
این امر که امروز بر آن گذشته و اینگونه مواضع تکیه نمی شود بمعنای آن نیست که آن گذشته فراموش شده است و می تواند به فراموشی سپرده شود و یا اینکه مردم نسبت به اینگونه سخنان بی تفاوتند. علت سکوت مردم مصالح مبارزه ای است که امروز جریان دارد و لزوم تمرکز این مبارزه علیه ی خودکامگان حاکم است. این که امروز موسوی به خودکامگی خامنه ای ونیروهای مسلط بر جمهوری اسلامی اعتراض دارد وباجنبش مردم همراهی می کند ، بی تردید امری مثبت است ونباید آنرا نادیده گرفت .اما تلاش او ووابستگانش درداخل وخارج از کشوربرای دگرگون نشان دادن واقعیت وکشاندن مردم بزیر پرچم خودوبه گرد شعارها وسیاست وبرنامه خود ،مغایربا مصالح مردم وتلاشی عبث است. بر خلاف اینان که از وفاداری به نظام وحفظ آن سخن میگویند و آنرا رواج میدهند ، خواست مردم استقرار دمکراسی وجمهوریت به جای ولایت مطلقه است .امروز باتوجه به آنجه مردم تجربه کرده اند کوشش در کشاندن آنها به بیراهه ی این دیدگاهها نه فقط با منافع ومطالبات آنها در تناقض است ، بلکه اساسا بیهوده وبی فرجام است. آقای موسوی وگروه وابسته به او اگر می خواهند به همراهی با مردم وجنبش آزادی خواهانه آنها ادامه دهند ، باید به این کوشش های عبث ، به تلاش برای حفظ نظام وتقلای بی ثمر برای کشاندن جنبش مردم به این بیراهه خاتمه دهند . در غیر این صورت مردم دیر یا زود راه خودرا از آنها جداخوهند کرد .
حاکمان جمهوری اسلامی پس از روبرو شدن با اعتلای چنبش مردم ، از همان ابتدا سرکوب را « راه حل » پایان دادن به آن دانستند . نظامی کردن فضا ، ایجاد رعب ووحشت ، تیراندازی وبه خون کشیدن مردم ودستگیری های گستر ده ابزار اصلی آنها در این مقابله بود که همچنان ادامه دارد . این «راه حل » اما دربهترین حالت فقط می تواند تاثیری گذرا داشته باشد، مردمی که با خشم ونفرت علیه نظام وتقلب رسوای آن به پا خواستند از دست دادن عزیزان شان ودستگیری وشکنجه آزادی خواهان برخشم وکینه ی آنها خواهد افزودوحتی با فرض عقب نشینی وفروکش موقت جنبش ، بی تردید دوباره به پا خواهند خاست . از سوی دیگر بحرانی که حاکمیت از هنگام اعلام «نتیجه انتخابات » با آن روبروست کماکان ادامه خواهد یافت . حاکمان نا گزیرند حتی در صورت فروکش جنبش عقب نشینی کنند وبا تغییر دربرخی سیاست ها به بخشی از خواست های مردم تمکین کنند . این عقب نشینی اما بجای خارج کردن مردم از صحنه، عامل سر بر آوردن دوباره ی جنبش های اجتماعی وآغاز دورجدیدی ازدرگیرهای درونی خواهد بود. جنگ و تخاصم درونی بر سر رهبری با حدت و شدت بیشتری ادامه خواهد یافت .
این خصومت میان نیروهای درون نظام ومقاومت بخشی از آن دربرابرخودکامگی های حاکمان طبعا ً می تواند بسودمردم وگامی درراستای خواست های آنها باشد . ولی با توجه به این که خواست های مردم فراترازتغییرات مورد نظر نیروهای درون نظام است واین مطالبات تنها به اتکا جنبش همگانی واستمرار مقاومت می تواند تحقق یابد ، باید بجای دل بستن به این نیروها ، مقاومت را ادامه داد.

جنبش مردم در ایران وفعالیت های ایرانیان خارج از کشور
جنبش هفته های قبل وبعد از"انتخابات " وایستادگی دلیرانه ی مردم وجوانان ایران در برابر اقتدارگرایان وتمامیت خواهان موجی بی سابقه ازهمبستگی وحمایت را درمیان ایرانیان خارج از کشور برانگیخت وفعالیتی گسترده دردفاع ازاین جنبش را موجب شد. دراین فعالیت بزرگ افزون برنسل فعال سیاسی وایرانیان درتبعید که سالیان دراز با تلاش خود آتش مبارزه علیه ولایت مطلقه فقیه راد برافروخته نگهداشته اند، نسل جوان ایرانیان خارج از کشور با تمام نیرودراین پشتیبانی ازمردم درایران شرکت جست وعملاً به نیروی محرکه ی این جنبش تبدیل گردید. با توجه به دستاوردهای این همبستگی وحمایت بزرگ وتاثیرآن در برانگیختن پشتیبانی افکار عمومی، تداوم آن حتی درصورت فروکش موقت جنبش درایران اهمیتی تردیدناپذیر دارد. طبیعی است که شرکت همگان به گرد کلی ترین واساسی ترین شعارها،به گرد خواست استقرار آزادی ، دمکراسی وتامین حقوق بشردرایران می تواندضامن تداوم این جنبش گردد. رفتارهای انحصارگرانه ووابسته کردن جنبش به جریانی خاص در ایران و یا طرح شعارهای سکتاریستی ، تفرقه افکنانه و بریده از واقعیت های جامعه ایران بی شک آفت استمراروکارایی جنبش همراهی با مردم ایران خواهد بود .
تلاش برای سوار شدن برموج وکشاندن فعالیتهای عمومی خارج از کشور بر حول برنامه ریزی های نامرئی و شعارهای معین از پیش تعیین شده و قراردادن دیگران در برابر عمل واقع که از سوی عده ای منتسب به موسوی در خارج از کشوردنبال می شود خواسته و یا ناخواسته بسوی مرزبندی با "غیر خودی ها " سیر خواهد کرد. تداوم جنبش و استمرار مشارکت گسترده در آن مستلزم آن است که با برگزاری نشستهای وسیع چگونگی برنامه ها و شعارها به بحث گذاشته شوند و برای هماهنگی فعالیت ها و یافتن اشکال مناسب ادامه سازمان یافته این جنبش گفتگو و تبادل نظر بعمل آید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست