یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روایت یک همراه
مسعود هاشم زاده چگونه کشته شد؟


• بلافاصله پس از این سخن یکی از نیروها به سمت مسعود نشانه رفت و شلیک کرد. مسعود به پشت به زمین افتاد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲ مرداد ۱٣٨٨ -  ۲۴ ژوئيه ۲۰۰۹


نوروز: علی شکوری راد در وبلاگ شخصی خود در خصوص نحوه شهادت مسعود هاشم زاده نوشته است:
"در پائین شادمان تعداد زیادی نیروهای انتظامی در مقابل مردم بودند و درگیری هایی وجود داشت. در کوچه های اطراف هم تعدادی از نیروهای مختلف با لباس پلنگی، سبز و بعضاً شخصی استقرار داشتند. من همانجا با مسعود آشنا شدم و یک ساعتی بود که با هم بودیم. از شادمان وارد مستعانیه شدیم و به طرف خیابان زنجان می رفتیم. پنج- شش نفر بودیم. مسعود در وسط خیابان راه می رفت و من کمی جلو تر و در کنار بودم. چند نفر از نیروها که با لباس سرتاسر سبز تیره در میانه‍ی کوچه با فاصله‍ی حدوداً صد متر از ما ایستاده بودند. آنها اسلحه داشتند. یکی از آنها اسلحه را رو به زمین گرفت و شلیک کرد. مسعود فریاد زد مشقیه نترسید. بلافاصله پس از این سخن بود که یکی از آن نیروها که قد کمی کوتاه داشت و کمی هم چاق بود زانوانش را خم کرد و با اسلحه اش که شاید کلاشینکف قنداق تا شو بود به سمت مسعود نشانه رفت و شلیک کرد. مسعود به پشت به زمین افتاد. یکی دیگر از سربازان به سمت کسی که شلیک کرده بود رفت به پشت او زد و با اشاره به مسعود با حرکت دست گفت چکار کردی؟ و بعد همگی با عجله وارد کوچه ای که از مستعانیه به سمت پائین می رفت شدند. من به سرعت بالای سر مسعود رفتم و با کمک افرادی او را به سوی درمانگاه بردیم. عده ای از مردم فیلم می گرفتند. من بین راه شاید پس از کمتر از دو دقیقه دیدم چشمهای مسعود بالا رفت و بدنش سنگین شد. احساس کردم تمام کرد. درمانگاه نزدیک بود. وقتی رسیدیم و پزشک آمد دیگر مسعود زنده نبود."

این ها را جوانی که از نزدیک شاهد صحنه بوده است در حضور پدر، مادر و برادران مسعود تعریف می کرد. همگی در بهت و حیرت این واقعه که در کمتر از دو دقیقه رخ داد، قرار داشتند. جوان ۲٨ ساله‍ی آنها که به هنر علاقه داشت. نجیب و بی آزاربود. هنوز ازدواج نکرده بود و آرزوها داشت و برایش آرزوها داشتند، به همین سادگی، کشته و پرپر شد. آن نیرو چرا زد؟ چه کسی او را در مقابل این مردم بی سلاح قرار داد؟ چه کسی به او مجوز یا فرمان شلیک داد؟ چرا ...چرا ...چرا؟ چراها مثل پتک برسر آنها فرود می آمد و پاسخی برای آنها نمی یافتند. اگر پاسخی هم بود برای آنها فرزند و برادر نمی شد.
به محل رفتیم و صحنه را برای ما و برادران شهید تشریح کرد. محل قرار گرفتن شهید و محل استقرار نیروها. قدم کردیم حدود صد متر فاصله بود. گلوله از جلو وارد قفسه‍ی سینه شده و از پشت خارج شده بود. اندازه‍ی سوراخ جلو و پشت یکی بوده است. این ها به نفع این بود که اسلحه‍ی بکار برده شده جنگی واحتمالاً چیزی قوی تر از کلاشینکف بوده است.
فیلم های گرفته شده از شهید را حتماً می توان پیدا کرد . کاش یکی هم از ضارب فیلمی گرفته باشد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست