•
زنی از گوهر ِ پنهان ِ زمین
زنی از عشق به هستی بالید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۷ مرداد ۱٣٨٨ -
۲۹ ژوئيه ۲۰۰۹
برای ِ همه مادران
زنی از گوهر ِ پنهان ِ زمین
زنی از عشق به هستی بالید
اختر ِ گوهری از مایه ی ِ جان
در تب و تاب ِ جهان تازه شکفت
تاب ِ خورشید دمید
سال ها در گذر از کوره ی ِ رنج
دل ِ هر یاخته را با مکش ِ درد چشید
مادرم بود که بر خاک گذشت
و نیاندیشید از روز بزرگ
سنیه اش توفانی
دست های اش خرم
خرد اش نرم و روان
و درون اش جوشان
مادرم بود که جنبید و چمید
کودکانی پرورد
دامن اش را گسترد
آفتابی زایید
و در آن گرمی ی ِ آغشته به شور
زندگی را کاوید
ساده و آهسته
به جهان در نگریست
و نترسید از چیزی هرگز
به کسی هرزه و دشنام نگفت
سخنش ساده و ناب
با دهان اش همه می خندیدند
چشم های اش امید
شانه های اش سنگین
گفت و گوی اش شیرین
ٰ
کوچک و پُردل بود
شوهرش را می خواست
کودکان را همه جا می پایید
وبه فرزندانش می بالید
و روان را چیزی می دانست
که در آیینه ی ِ آن می نگرید
و به آینده بسی خوش بین بود
آسمان بود وسبک
ژرفشی داشت که سد رود در آن می جوشید
راه را می دانست
راه را می پیمود
در شتابی پویا
مادرم بود که رفت
برگ و گل بود که افتاد به خاک
و زمین با همه ی ِ سوز و خروش
گرد ِخورشید ِ فروزان چرخید
فرهاد ِ منش
برلین/ تیر ماه ۱۳۸۸
http://www.gozareh.net /
|