حضوری ناخواسته در صحنهی سیاست:
نقش نیروی طبقه ی متوسط در اعتراضات اخیر
محمدرفیع محمودیان
•
۳- نیروی طبقه متوسط بقصد پیروزی و نه صرفا بقصد اعتراض یا ابراز نارضایتی خود وارد میدان مبارزه شده است. این نیرو در چند دههی اخیر تاریخ اخیر ایران موفقیتهایی چشمگیر بدست آورده و اینک میخواهد نه فقط موفقیتی دیگر که تثبیت قطعی موفقیتهای بدست آمده را از آن خود سازد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۹ مرداد ۱٣٨٨ -
٣۱ ژوئيه ۲۰۰۹
ایران سرزمین تحلیلهای سیاسی تهیجی و خوشباورانه است. از تحلیلهای انتقادی واقعگرا در این جامعه نشانی نیست. بنظر میرسد در ایران روح ماکیاولی، هابز، مارکس و وبر هنوز سرگردان هستند و جایی را برای استقرار و بازاندیشی وضعیت موجود نیافتهاند. یکبار در سال ۵٧ قرار بود با انقلابی با مشارکت لایههای تهیدست و سنتی جامعه و رهبری بازاریها و روحانیت به رهایی دست یابیم و اینک یکبار دیگر از صبح تا شب بما گفته میشود که در شاهراه آزادی و دموکراسی در حال پیشروی هستیم. کسی در این میان به بررسی و نقد حرکت اعتراضی تودهها نمیپردازد. گویی اگر نقدی انجام گیرد به شور آزادی و دموکراسیخواهی تودهها ضربه وارد میآید و اگر نوشتهای لبهی تیز انتقاد را متوجه شرکت کنندگان در جنبش اعتراضی سازد نوشته به یاری حاکمیت شتافته است. نتیجه آن است که از آنچه که در حرکت اعتراضی ایران میگذرد شناخت نظری معینی حتی در سطحی اولیه نداریم و نمیدانیم در پس آنچه ظاهرا گفته و انجام میشود چه درک و اهدافی نهفته است. نوشتهها بطور عمده در سطح بازگویی و بازاندیشی همان حوادث گزارش شده باقی میمانند و اگر پا از آن فراتر نهاده میشود برای بیان جنبههای مثبت و شکوهمند آن است. این نوشته بر آن است که تا حدی این سطح را بشکافد و از دیدی انتقادی به کل فرایند حرکت اعتراضی چند هفته اخیر بنگرد. شاید به اینصورت فضایی برای تحلیل و بحثی روشنگرتر گشوده شود.
۱- نیرویی جدید، نیروی طبقهی متوسط، وارد میدان سیاست در ایران شده است. این نیرو متشکل از جوانان طبقهی متوسط شهرهای بزرگ ایران بطور کلی و شهر تهران بطور خاص است. فرایند انتخابات آنرا به خیابانها کشاند و سپس تقلب در آراء و سرکوب حرکت اعتراضی مردم آنرا به نیرویی فعال و سرزنده تبدیل کرد. این نیرو را نباید با طبقهای که از آن برخاسته است، طبقهی متوسط، یگانه شمرد. جوانان حاضر در جنبش اعتراضی شاید در نهایت و بر مبنایی باورهایی نهفته در ذهن ناظرین سیاسی و حتی برخی از اعضای خود، طبقهی متوسط را نمایندگی کنند ولی هم اکنون بیش از هر چیز و هر کس خود را نمایندگی میکند. این نیرو اصلا دارای آرمانی ترافرازنده و فراگیر حتی در سطح یک طبقه، آنهم طبقهی متوسطی که میتواند بخاطر گستردگی و عدم تشخص دارای خواستهایی بس کلی و باز باشد، نیست. این نیرو اکنون بیش و پیش از هر چیز خواهان صیانت از اقتدار و اصالت انتخابات و به رسمیت شناخته شدن پیروزی نامزد انتخاباتی مورد نظر خود است. هیچ نشانی از آنکه این نیرو دارای هدف و خواست سیاسی دیگری باشد بچشم نمیخورد هر چند که شاید در گامهای بعدی به خواستهای جدیدی برسد و به آرمانهائی نو توجه نشان دهد.
نیروی یک طبقه در میدان مبارزه را نباید با یک طبقه (کلیت یک طبقه) یگانه پنداشت. نیروی یک طبقه بخش یا لبهی مبارز، خواهنده، خودآگاه و سازمانیافته یک طبقه است. در ایران که نیروهای اجتماعی و سیاسی بندرت و بسختی خود را سازماندهی میکنند نیروی یک طبقه آن بخشی از طبقه است که با حد معینی از تداوم در منازعات سیاسی و اجتماعی شرکت میجوید. به هر رو، نیروی یک طبقه کل طبقه را نمایندگی نمیکند. گاه شاید چنین ادعایی طرح شود ولی باید همواره به چنین ادعایی همچون دیگر ادعاهای سیاسی مشکوک بود. بطور معمول فرایند وارونه است، یعنی نیروی یک طبقه بر مبنای باورهای و مواضع خود در میدان منازعات سیاسی و اجتماعی تصویر معینی از طبقهی خویش را چه در اذهان عمومی و چه در ذهنیت افراد منتسب به طبقه میآفریند. کل طبقه پدیدهای ناشناخته و نامتعین است که در وجود نیرویی معین هویت و تعین و در نتیجه عینیت می یابد. طبقه پدیدهای خفته و ناشناخته نیست که در وجود نیرویی معین نمود مییاید و از سوی دیگران مورد شناسایی قرار میگیرد بلکه برعکس امکانی است همچون ریزش باران از ابر، رخداد انقلاب در یک جامعه و بسته شدن نطفهی یک طفل در شکم زنی که به واسطهی یک نیروی فعال به فعلیت میرسد. در ایران این قضیه بشکلی حاد مطرح است. در حالیکه از طبقه گسترده متوسط هیچ نشانی در جامعه بچشم نمیخورد نیروی فعال و بتازگی مبارز آن با حضور چشمگیر خود در عرصه جامعه و سیاست بدان هویت و عینیت معینی بخشیده است.
۲- افق حنبشهای اعتراضی جهانی بسته است. در ورای سرمایهداری امروز جهانی دیگر وجود ندارد. سوسیالیسم، کمونیسم یا یک جامعه یکسره متفاوت با جامعهی موجود بسان بدیل برای هیچکس مطرح نیست. از جامعهای از نظر اقتصادی و اجتماعی برابرتر، بازتر و همبستهتر بسیاری سخن میگویند، ولی این بدیلی است در چارچوب جهان سرمایهداری. بیهوده نیز نیست که باورهای کلاسیک نوید دهنده و برانگیزانندهی حرکت بسوی ایجاد جهانی متفاوت، از مارکسیسم گرفته تا حتی لیبرالیسم ناب همگی خود در شرایطی بحرانی قرار دارند. جنبشهای اعتراضی جهان امروز دموکراسی و صیانت محیط زیست و برابری جنسی را در چارچوب وضعیت موجود میجویند. به این دلیل در ایران نیز جنبش اعتراضی و در رأس آن جوانان طبقهی متوسط افقی متفاوت را در پیش رو ندارد و بنظر نیز نمیرسد که نیروی دیگری بتواند بدیل ایدئولوژیک متفاوتی را ارائه کند و نقش محوری را در جنبش از آن خود سازد.
حتی در زمینهی دموکراسی افقهای جنبش اعتراضی هنوز محدود به دموکراسی لیبرال یا بعبارت دیگر دموکراسی پارلمانی در پسزمینهی آزادی بیان و آزادیهای فردی است. امروز در سطح جهانی بدیلی مطرح در مقابل الگوی دموکراسی حاکم، دموکراسی لیبرال وجود ندارد. در ایران، جنبش اعتراضی و در رأس آن نیروی طبقهی متوسط به این دموکراسی بسان یک آرمان مینگرند، آرمانی که برایش مشخص است بسهولت قابل دستیابی نیست. با اینهمه بگاه مبارزه و در خیابانها نشانی از درک معینی از این دموکراسی بچشم نمیخورد. دموکراسی پارلمانی، در هیأت اقتدار رئیس جمهور ومجلس قرانونگذاری انتخابی، آرمانی است که قرار است در آینده در ابعادی محدود با ابطال نتیجهی انتخابات قبلی تحقق یابد. ولی در اینمورد هیچکس درک روشنی ندارد و هیچ شعار یا خواستی در مورد چگونگی برگذاری انتخابات یا مجلس قانونگذاری طرح نشده است. بیشتر بنظر میرسد مسئلهی اصلی اصالت رأی (یعنی سنگ بنای دموکراسی پارلمانی) است و نه ساختار مشخص این دموکراسی. به این دلیل هیچ خواست و برنامه معینی در مورد چگونگی انتخابات آتی یا حدود اقتدار رئیس جمهور و مجلس قانونگذاری طرح نشده است.
۳- نیروی طبقه متوسط بقصد پیروزی و نه صرفا بقصد اعتراض یا ابراز نارضایتی خود وارد میدان مبارزه شده است. این نیرو در چند دههی اخیر تاریخ اخیر ایران موفقیتهایی چشمگیر بدست آورده و اینک میخواهد نه فقط موفقیتی دیگر که تثبیت قطعی موفقیتهای بدست آمده را از آن خود سازد. این نیرو توانسته است به انباشت عظیم سرمایهی فرهنگی و اجتماعی و تا حد معینی سرمایهی اقتصادی دست یابد. اعضای جوان و پیشتر جوان این نیرو در بدترین شرایط سیاسی و اجتماعی، در ستیز با تمام تبعیضات، اختناق و سرکوب بالاترین مدارج تحصیل دانشگاهی را طی کردهاند؛ در انواع آزمونهای جدی و تفننی بالاترین مقامها را بدست آوردهاند؛ در فراگیری و تولید کالاهای هنری آنچنان مهارت و ذوقی نشان دادهاند که نگاه جهانی را خیره خود ساختهاند؛ و هر کجا که در عرصهی جهانی در دانشگاه، جشنواره و کنفرانسی شرکت جستهاند توانستهاند با سرفرازی تمام از عهده کار برآیند. سرمایهی اجتماعی این نیرو خود را در دو وجه یکم ایجاد شبکهی روابط خانوادگی و دوستی برای پیشبرد کارها و اهداف خود و دوم کسب مهارت در زمینهی نمایش خود و بازشناخته شدن بسان چهرهای مطلوب نشان میدهد. اعضای این نیرو نشان دادهاند در عرصهی آموزش، هنر، کار و روابط اجتماعی از سرمایهی اجتماعی کافی برای پیشبرد اهداف خود به بهترین شکل برخوردار هستند. در زمینهی اقتصادی، این نیرو هنوز نتوانسته موفقیتهای چشمگیری بدست آورد ولی مشخص است که در صورت باز شدن اقتصاد ایران این نیرو میتواند به اتکای دانش و روابط اجتماعی خود براحتی در زمینهی ایجاد شرکتهای صنعتی، خدماتی و تجاری پیروزیهایی بزرگ بدست آورد.
نیروی طبقه متوسط اکنون به چنان حدی از انباشت سرمایه دست یافته که به موفقیت خود حتی در آتیه مطمئن باشد. او نگران از باختن بازی نیست و مطمئن است که نه دولت و نه حتی جامعه نمیتواند اقتدار او را ببازی بگیرد. او حتی نگران از دست دادن عرصهی داده شدهی زیست و فعالیت اجتماعی خود نیست، زیرا بگاه مهاجرت نیز در اروپا و آمریکا با موفقیت تمام بر سرمایهی خود افزوده است. این نیرو اکنون با این برداشت و دیدگاه وارد میدان مبارزه شده است. با اینحال این نیرو هیچ علاقهای به حضور در میدان سیاست ندارد. این نیرو نه توان آنرا اکنون دارد که قدرت سیاسی را در دست گیرد و نه در چند سال اخیر بدنبال تجهیز و آماده ساختن خود برای این کار رفته است. در چند سال اخیر، این نیرو اصلا به فعالیت ممتد و منظبط سیاسی علاقهای نشان نداده است. حرکت اصلی سیاسی این نیرو همانا حمایت پیگیر و جدی از نامزدهای انتخاباتی اصلاحطلبان بوده است. در گردهماییها و کازارهای انتخاباتی، اعضای این نیرو بارها شیفتگی خاص خود را به خاتمی و موسوی نشان دادهاند. مشخص است این دو تن یا دیگر اصلاحطلبان را نمیتوان نمایندهی طبقاتی و اجتماعی این نیرو بشمار آورد. آنها دیدگاه و مواضعی متفاوت با طبقهی متوسط دارند اما نیروی طبقهی متوسط بدانها همچون عواملی میانجی مینگرد. عواملی که هر چند از آن او نیستند و او را نمایندگی نمیکنند ولی در شرایطی معین برآورده کننده خواستهای او هستند.
سیاست بمعنای متعارف خود اصلا پدیدهای جذاب برای نیروی طبقهی متوسط نیست. این نیرو نبرد خود را جایی دیگر پیش میبرد؛ جایی که پیشاپیش میداند برندهی مبارزه است. وانگهی در عرصهی سیاست گرهی از مشکل او گشوده نمیشود. بدون شک موانعی که در مقابل او قرار دارند سیاسی هستند و باید از سوی دولتی که آنها را برپای داشته برچیده شوند ولی هیچ ضرورتی وجود ندارد که این نیرو خود در عرصهی سیاست حضور یابد بخصوص با توجه به آنکه نیروها و عواملی دیگر حاضرند آنچه آنها خواهان آن هستند انجام دهند. با اینهمه این نیرو امروز در صحنهی سیاست حضور یافته است و نقشی کلیدی در جنبش اعتراضی بعهده گرفته است. تا حدی این مسئله بخاطر اجبار است. در انتخابات دستکاری شده و باید در خیابان و با مبارزه گسترده اصالت و اقتدار را بدان بازگرداند. ولی اکنون چون این نیرو وارد عرصهی سیاست شده میکوشد بدان خصلتی یا وجهی دیگر بغیر از ویژگیهای سنتی سیاست ببخشد.
۴- در عرصهی سیاست، نیروی طبقهی متوسط باید از یکسو مهر خود را بر آن بکوبد و آنرا بر اساس ذوق و درک خود اداره کند و از سوی دیگر اجازه ندهد کسانی دیگر، طبقات و نیروهایی دیگر در آن عرض اندام کنند و آنرا به مهار خود درآورند. مقولهی کهنهی سیاست هژمونی اینجا چهره مینماید. یک نیرو میکوشد تا باورها و دیدگاه خود را بر ذهنیت کنشگران و مهمتر از آن عرصهی فعالیت کنشگران حاکم سازد. نیروی طبقهی متوسط به اتکاء سرمایه (یا توانمندیهای) فرهنگی و اجتماعی خود و آنچه که از سیاست انتظار دارد عرصهی مبارزه را اداره میکند. این نیرو عرصه مبارزه را همچون صحنهی نمایشی میچرخاند که در آن کنشگران بازی یا نمایشی معین را پیش میبرند. (بیهوده نیست که شکل اصلی مبارزه "تظاهر"ات است.) در این صحنه، کنش، کلام و پوششی معین به کنشگران نقشی معین میبخشد. پوشش همان لباس معمولی جوانان شهری به اضافهی تکه لباس، ماسک با مچ بندی به رنگ سبز است ولی در همان سادگی خود تأکیدی بر هویت تکینهی جوانان شهری و شور و سرزندگی آنها است؛ کلام یا شعاری که تظاهراتکنندگان سر میدهند آمیزهای از جدیت و شوخی، سکوت و صدا، و نثر و نظم است تا معترضین بتوانند سرمایهی فرهنگی، هوشمندی و وقار خود را بنمایش بگذارند؛ و کنش، از تظاهرات گرفته تا زدوخورهای خیابانی، ابراز یا "تظاهر" اراده و اقتدار است. مبارزه در صحنهی نمایش باید در نهایت جلوهی نمایش را نیز داشته باشد. از اینرو پی در پی از آن بوسیلهی دوربین موبایل فیلم گرفته میشود و بر روی اینترنت برای تمام جهانیان بنمایش گذاشته میشود.
در صحنهی مبارزه خواست و برنامه مهم نیستند. نیروی مسلط بر مبارزه، نیروی سازمانده مبارزه بسان نمایش در یک صحنه، خواست و برنامهی معینی برای مبارزه خود ندارند به بقیه نیز اجازه طرح خواست یا برنامهای نمیدهد. مهم برای این نیرو بعقب راندن حاکمیت و بقدرت رساندن اصلاحطلبان است. خواست و برنامه را قرار است همین اصلاحطلبان ارائه دهند و دنبال کنند. خواست اصلی نیروی طبقهی متوسط در گستره سیاست، خواستی که بهیچوجه شایسته نمیدانند طرح کنند همان است که با کنش خود ابراز میکنند: تبدیل سیاست به امری نمایشی، به کنشی فرهنگی، به نمایش. مبارزه را او بسان نمایش پیش میبرد تا آنرا هر چه بیشتر از سیاست دور سازد و به فعالیت فرهنگی نزدیک سازد. اگر در انقلاب ۵٧ تودههای مردم و در رأس آنها روحانیون از سیاست در جهت بازسازی فرهنگ جامعه و پالودن آن از عناصر مدرن بهره میجستند، نیروی طبقهی متوسط از فرهنگ در خدمت بازسازی سیاست و پالایش آن از عناصر متعارفش بهره میجوید.
۵- نیروی طبقهی متوسط پرولتاریای آرمانی مارکس نیست که رهایی خود را در گرو رهایی تمامی جامعه بداند. این نیرو پیروز مبارزه فرهنگی و اجتماعی در بدترین شرایط بوده و اینک بمیدان آمده تا یک پیروزی دیگر که در آغاز ساده مینمود و اکنون دشوار جلوه میکند نصیب خود سازد. این نیرو در توانمندی و اقتدار فوقالعاده خود نیرویی بس قدرتمند و مخوف است. او نه وقت و نه حوصلهی پرداختن به مشکل دیگران را دارد. اگر نیز گروهها و نیروهای دیگر بخواهند، در میانهی کارزارهای سیاسی مسائل و خواستهای دیگری را طرح کنند بدون شک با قهراو روبرو خواهند شد. ایران کشوری است با گروههای اجتماعی بسیار متنوع و دور از یکدیگر. برخی هنوز از تضییق حقوق ملی خود شکایت دارند؛ گروههایی هنوز گرفتار تبعیض دینی هستند؛ تودههایی وسیع در روستاها هنوز باید آرزوی دسترسی به امکانات اولیهی زندگی را داشته باشند؛ و زنان در سراسر کشور بطور کلی و در روستاها و شهرهای کوچک بطور خاص از بسیاری از حقوق اولیهی انسانی محروم هستند. در گیر و دار مبارزه، این گروهها میتوانند خواستهای خاص خود و از دید نیروی طبقهی متوسط انحرافی را طرح کنند. نیروی طبقهی متوسط به میدان نیامده تا با محرومیتها و تضییق حقوق این گروهها مبارزه کند. او در جهانی دیگر و موقعیتی دیگر بسر میبرد. نه درکی مشخص از مسائل و مشکلات آنها دارد و نه علاقهای به شناخت و فهم آنها. او با تلاشی موفق موقعیتی بدست آورده که دیگر هیچ شباهت و نزدیکیای با آنها ندارد. در مبارزهای که بپیش میبرد او نیز نیازی به یاری و اتحاد آنها ندارد. همبازان و یاران او گروههای مانند خود او در دیگر اقصی نقاط جهان هستند.
بورژوازی قرن نوزده اروپا پرولتاریا را بعنوان ارتش مبازر خود بمیدان نبرد میبرد و سپس او را، کم و بیش دست خالی، گاه با فریب و گاه با اعمال مستقیم زور، دوباره به خانه و کارخانه باز پس میفرستاد. نیروی طبقهی متوسط ایران نیازی به حضور چنین نیرویی در کنار خود احساس نمیکند. از اینرو هیچ کلام و شعاری از دعوت دیگر گروهها به مشارکت در مبارزه شنیده نمی شود این نیرو متحد و ارتش خود را در صفوف اصلاحطلبان جسته است. ولی آیا دیگر گروهها حاضر خواهند بود با سکوت و دلخوری نسبت به نادیده گرفته شدن خود به صحنه میارزه بنگرند و دست به حرکتی نزنند؟ و در صورت حضور جدی این گروهها آنگاه نیروی طبقهی متوسط چه خواهد کرد؟ به مبارزه پشت خواهد کرد یا آنها را مورد انتقاد قرار خواهد داد و برای خنثی ساختن اقدامات آنها بیش از پیش بر مواضع خود پای خواهد فشارد و در اتحاد با اصلاحطلبان بر علیه آنها صفآرایی خواهد کرد؟
۶- سیر تحولات اجتماعی بسختی قابل هدایت و سارماندهی هدفمند است. جنبش ایجاد شده در ایران پویایی و ضربآهنگ خاص خود را دارد. نیروی طبقه متوسط نقشی فعال در این جنبش دارد و تا حد زیادی بر آن رهبری اِعمال میکند اما او نمیتواند مسیر و برآیند آنرا تعیین کند. هر آن ممکن است گروههای دیگری وارد گسترهی جنبش شوند و حتی هیچ بعید نیست خود نیروی طبقهی متوسط مجبور شود استراتژی خود را بخاطر دگرگون شدن شرایط تغییر دهد. به هر رو نیروی طبقهی متوسط با امید و اطمینان به آنکه جنبش را در مهار خود دارد وارد عرصهی مبارزه شده است. بدیهی است که در نهایت این نیرو در عرصهی سیاست به اهداف خود نخواهد رسید و باید با دیوار سنگی و ستبر واقعیت روبرو شود. در صورت پیروزی جنبش، اصلاحطلبان راه خود را در پیش خواهند گرفت و چه بسا که در هراس از عروج طبقهی متوسط بعنوان قدرتمندترین نیروی اجتماعی و سیاسی جامعه به در هم شکستن حرکت و قدرت او اهتمام ورزند. بدون شک در دوری دراز مدت پیروزی سیاسی از آن طبقهی متوسط خواهد بود. این دور شاید دههها طول کشد اما در به فرجام رسیدن آن نمیتوان شک داشت. در طول این دور طبقهی متوسط با پیشقراولی نیروی خویش باید بر مقاومت بسیاری از نیروها و گروهای سیاسی و اجتماعی جامعه، از جنبشهای اعتراضی ملی گرفته تا حرکتهای رادیکال کارگران و تهیدستان، پیروز شود. از همین الآن میتوان آماده سردادن مرثیه برای این جنبشها و گروههای درگیر آن شد. برای نیروی طبقهی متوسط نه نیازی به هلهله و نه نیازی به شیون است. این نیرو خود بهتر از هر کسی میتواند احساسات خود را بنمایش بگذارد و آنرا در بوق و کرنای اینترنت و رسانههای جمعی بدمد.
|