یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جنبش آزادیخواهانه مردم پیروز میشود اگر... (۱)


فرید راستگو


• ایرانیان بخوبی می دانند که با حضور قدرتمندشان در صحنه مبارزاتی است که می توانند شکاف درون رژیم را هر چه بیشتر حدت بخشند و حکومت کردن را برای حاکمین دشوارتر سازند. سران مافیای حاکم برخلاف ادعای دروغین قوی بودن شان از بدو تاسیس رژیم جمهوری اسلامی هیچگاه پایه های حکومت شان به این اندازه لرزان و سست نبوده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۱ مرداد ۱٣٨٨ -  ۲ اوت ۲۰۰۹


پس از تقلب بزرگ انتخاباتی سید علی خامنه ای و تحمیل احمدی نژاد به ایرانیان ، مردم ایران دست به اعتراضات مسالمت آمیزی زدند. اعتراضات سیاسی پیآمد انتخابات توسط نظامیان و شبه نظامیان نظام ولایت مطلقه فقیه به خاک و خون کشیده شد که در پی آن صدها نفر از هموطنان بی گناهمان کشته و زخمی شدند و هزاران نفر دیگر اسیر و به زندان افکنده شده اند . جنبش همگانی آغاز شده را می توان شروع حرکتی تلقی کرد که فرجام آنرا نمی توان کاملاً مشخص نمود. تنها می توان گفت که این جنبش ایرانیان و جهانیان را تکان داد و تاثیرات مثبتی بر مردم ایران و جهان گذاشته و همبستگی جهانی را عمیقتر نموده است. این جنبش آبرو و حیثیت پایمال شده مردم ایران را در نزد جهانیان به آنان باز گرداند و نشان داد مردمی که یک قرن است برای کسب آزادی های سیاسی ، اجتماعی و دمکراسی مبارزه پیگیر می کنند هنوز بیدار و زنده اند.
جنبش همگانی که بعد از کودتا شروع شد همچنان ادامه دارد و تضادهای درونی قدرت حاکمه که مدتها قبل از این جنبش شروع شده بود روزبروز عریان تر و شدید تر میشود. اما هدف جنبش عمومی مردم تا بحال نه توسط مردم و نه توسط نیروهای سیاسی معین نشده است. آیا هدف برگزاری انتخابات دیگری است؟ آیا هدف محو نظام جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با یک نظام دمکراتیک است ؟ آیا هدف فقط تغییرات جزئی درقانون اساسی است؟ آیا هدف محدود کردن جنبش آزادیخواهانه مردم در چارچوب نظام حاکم به نفع و بر له این یا آن جناح است ؟
قبل از پرداختن به این پرسشها لازم است بر آنچه در ایران می گذرد نگاهی کوتاهی داشته باشیم.
ازآنجائیکه برای مردم کشورمان احمدی نژاد و رهبرش خامنه ای سمبل ویرانی و نابودی وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران هستند، مردم فکر می کردند با شرکت در انتخابات و جانشین کردن موسوی بجای احمدی نژاد باعث سستی خامنه ای و نظامش میشوند و هرچند کم به حقوق پایمال شده خویش می رسند.
اما بعد از تقلب گسترده و باور نکردنی در انتخابات دوره دهم شاهد شروع جنبش همگانی مردمی سرخورده و تحقیر شده ای هستیم که خیال داشتند تا با شرکت در رای گیری در نظام جمهوری اسلامی از حداقل حقوق خود برخوردار شوند. آنان به همین قانع بودند که احمدی نژاد برود و موسوی بیاید تا شاید وضع آنان کمی بهبود یابد و به حداقل ها در درون رژیم جمهوری اسلامی راضی بودند. رای دهندگان فرصت بزرگی به رژیم جمهوری اسلامی و رهبرش دادند و با این عمل به حاکمین حالی کردند که حاضرند با کسب اندک امتیازی آنان را تحمل نمایند و به آنان مشروعیت بخشند. اما کودتای خامنه ای و باندش بر علیه رای مردم ضربه سختی به مردم وارد ساخت و عمل خامنه ای باعث شد مردم بر علیه نظام به پا خیزند و جنبش همگانی خود را در سراسر ایران گسترش دهند. آقای خامنه ای با حمایت بیدریغ از احمدی نژاد و تقلبات انجام شده و ایراد سخن رانی در نماز جمعه ۲۹ خرداد و دیگر سخنرانی های بعد از انتخابات از جنبش غیرمنتظره مردم به وحشت افتاد عملاً و رسماً به مردم اعلان جنگ نموده و جنبش آزادیخواهانه آنان را زیر سر آمریکا و انگلیس دانست و حتی احمدی نژاد از گوردن براون نخست وزیر انگلیس بعنوان یکی از معماران این حرکت نام برد و میلیونها ایرانی را که بصورت مسالمت آمیز به کودتای مافیای نظامی- مالی حاکم اعتراض نمودند، چهار تا خس و خاشاک خواند. اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که خامنه ای و مافیای نظامی- مالی اش نه برای حفظ نظام که برای منافع خودشان حاضرند به هر جنایت و خیانتی دست بزنند و حتی کشورمان را ارزان بفروشند تا پایه های سست نظام اشان استحکام یابد و سقوط آنرا چند صبائی به عقب بیاندازند و بقول آقای رمضانزاده آنان تقلب کردند تا کشور را راحتر بفروشند.
قبل از ۲٣ خرداد ۱٣٨٨ دو جبهه در ایران مقابل هم قرار داشتند یکطرف نظام ولائی با دو بالش اصلاح طلبان و اصولگرایان بود و طرف دیگر مردم قرار داشتند. بال اصلاح طلبی توسط بال اصولگرایان از هئیت حاکمه کنار گذاشته شد و جناح احمدی نژاد به رهبری خامنه ای با انجام کودتائی فعلاً اصلاح طلبان را از گردونه قدرت بزیر کشیده اند و مرگ سیاسی آنان را اعلام کرده اند. بعلت وجود شکاف جدی در هیئت حاکمه چندین جبهه و فرقه در درون رژیم سر بلند کرده اند. دو جبهه اصلی و متخاصم رژیم یکی به رهبری خامنه ای و دیگر به رهبری رفسنجانی که در نبرد قدرت بسر می برند عبارتند از اصواگرایان و اصلاح طلبان حکومتی که البته آنچه دو جبهه را بهم ربط میدهد تصمیم آنان برای حفظ نظام جمهوری اسلامی است زیرا هر دو جبهه جمهوری اسلامی می دانند نظام در خطر است ولی هر جبهه برای حفط نظام برنامه ای جداگانه و متضاد دارد. بنا براین اکنون در ایران سه جبهه مهم پیدا شده است که هر سه جبهه راهی برگشت ناپذیردر پیش رو دارند.
اصواگرایان که خود را ذوب شدگان در ولایت می دانند اکنون به چند فرقه تبدیل شده اند. نمونه بارز آن حمله حسین شریعتمداری اعتراف گیر به احمدی نژاد است که اخیراً به احمدی نژاد گفت« نادان» و خط نشان کشیدنهای محمد رضا باهنر و احمد توکلی برای احمدی نژاد طوری بود که توکلی گفت « سیاست های احمدی نژاد امنیت کشور را در خطر انداخته است» و یا جامعه مهندسین خطاب به احمدی نژاد نوشت «ما جداَ نمی‌‌خواهیم حضرتعالی خدای نکرده از ریشه‌های آراء خود غافل شده و ماجرای آقای مصدق در رویارویی با روحانیت، توهم استظهار به رای ملت که در اوان انقلاب نیز توسط بنی‌صدر تکرار شد برای شما هم پیش آید.» علاوه بر این بحث های جنجال برانگیز روزهای اخیر در هیئت دولت و در گیرهای و دعواهای لفظی بین محسن اژه ای و صفار هرندی با احمدی نژاد و متعاقب آن استعفای این دو وزیر از دولت خود آشکار کننده هرج و مرج وجنگ همه جانبه ای است که در درون نظام حاکم جریان دارد .
   مافیای نظامی – مالی حاکم به رهبری خامنه ای که به نیروهای نظامی و شبه نظامی تکیه دارد تلاش می کند با سرکوب جنبش حق طلبانه و آزادیخواهانه مردم سیاستهای مملکت بر بادده خود را ادامه دهد. خامنه ای پس از تائید عجولانه احمدی نژاد یکروز بعد از انتخابات و دفاع علنی اش از احمدی نژاد در نماز جمعه ۲۹ خرداد و گفتن اینکه در نظام مقدس جمهوری اسلامی تقلبی صورت نمی گیرد و نگرفته است و همچنین پس از سخنان مکررش در مورد اینکه زیر بار زور نمی رود و هشدارهایش به مردم و اصلاح طلبان اولاً نشان داد دیگر رهبر کل نظام نیست و فقط حامی یک جناح از کل نظام است و در ثانی با گسیل و بسیج قوای قهریه برعلیه جان و ناموس مردم چنان چهره واقعی خود و رژیمش را به ایرانیان و حهانیان نشان داد که دیگر برای احدی جای سئوالی باقی نگذاشته است و سر انجام موجب بی آبروئی و رسوائی او و رژیمش شد. بدنبال کودتای مافیای خامنه ای برعلیه رای مردم رهبر معظم انقلاب که خود را مافوق قانون و فصل الخطاب دانسته و همچون محمد رضا پهلوی به هیچ کس پاسخگو نبود در پی مقاومت و خیزش مردم بر علیه کودتای او چنان سیلی از مردم خورد که در خواب هم نمی دید این چنان بی آبرو شود، ایشان آنقدر بی آبرو شده است که حتی هادی غفاری (چماقدار معروف) به او تاخت و به او گفت « آقای خامنه ای شما روحانیت را بی حیثیت کردید» و ادامه داد « بقول شیخ عبدالکریم حائری مقطعاتت خوب بود، مرده شور ترکیبت را ببره» علاوه بر این روحانیون محافطه کاری چون جوادی آملی و مکارم شیرازی حاضر نشدند علناً از خامنه ای و رئیس جمهورش دفاع نمایند و محسن کدیوردر مقاله خود چرا علی تنهاست اظهار می دارد « اخیراً تعداد حامیانش در میان علما ی شاخص به زحمت به تعداد انگشتان یک دست می رسد. در میان مراجع تنها یک نفر به رئیس جمهور نور چشمی معظم له تبریک گفت و اتفاقاً آن یک نفر هم از دیدگاه جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه در زمره " مراجع جائز التقلید " به حساب نمی آید. پس از مراجع در میان علمائی که در حوزه قم اصطلاحاً آیت الله محسوب میشوند کسانی که پس از نماز جمعه تاریخی ۲۹ خرداد، ایشان را فصل الخطاب دانستند عبارتند از حضرات آیات شیخ محمد یزدی، شیخ محمد تقی مصباح یزدی و شیخ مرتضی مقتدائی . حتی ائمه جمعه قم ( حضرات آیات امینی ، جوادی آملی و استادی ) هم با ظرافت خود را کنار کشیدند و بر تفکیک قوا تاکید کردند و از راهپیمائی هتاکانه برخی طلاب در قم گلایه کردند.» آیت الله منتظری چندی بیش ولایت مطلقه فقیه را از مصادیق شرک دانسته بود، نتیجه منطقی این نظر این خواهد بود که ولی مطلقه فقیه مشرک است و وظیفه مسلمین نسبت به مشرکین روشن و مبرهن است. اخیراً آیت الله منتظری در پاسخ به سئوالات محسن کدیور شخص خامنه ای را ولی جائر( حاکم ستمگر – مستبد و غاصب) خوانده است و می افزاید اگر این حاکم ستمگر خود از کار کناره نگرفت وظیفه مردم است که او را برکنار نمایند. دیگر مراجعی مثل بیات زنجانی و صانعی در این ایام مرتباً به خامنه ای و دستگاه نا مشروع اش تاخته اند. خامنه ای در نماز جمعه تاریخی خود ضمن فرمان سرکوب مردم و حمایت از احمدی نژاد از دوست ۵۰ ساله خود آقای هاشمی تبری جست و گفت « من با نظرات آقای احمدی نژاد نزدیک تر هستم » معنی این حرف اینست شما را دیگر لازم نداریم، برو گوشه ای بنشین که ساره بان را سیاستی دگر است. چنین است که علی مانده و حوض اش و علی خامنه ای با تکیه بر سپاه که ضامن قدرت مطلقه او هستند به یاران چندین چند ساله خود پشت می کند و به قوه قهریه تکیه می نماید. با شرایط ایجاد شده فوق و دفاع بی قید و شرط سید علی خامنه ای از کودتا و دولت کودتاچیان هر گامی که ایشان به عقب بردارد مساوی با مرگ حتمی نظامش می باشد زیرا عقب نشینی ایشان بمعنای شنیدن صدای انقلاب مردم است. انقلابی که خواهان تعیین و تکلیف کردن نهائی با نظام ولایت مطلقه فقیه است.
اصلاح طلبان که خود بالی از دو بال نظام بوده اند از سال ۱٣٨۴ پس از انتخاب احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور از قدرت بیرون انداخته شده اند و بعد از رانده شدن از قدرت همواره سعی نموده اند در پشت پرده و ریش سفیدانه دعوا را حل کنند و طی این سالها در نبرد قدرت با رقیب خود بسرمی برده اند و درست در ادامه این نبرد بود که احمدی نژاد در مناظره تلویزیونی با اذن رهبر به رفسنجانی پرید و رفسنجانی دو روز قبل از انتخابات به خامنه ای نامه نوشت و ازاو خواست تا آتش فشان را خاموش کند و گرنه دودش به چشم همه می رود. خامنه ای بدون وقع گذاشتن به رفسنجانی با انجام کودتا به اصلاح طلبان رودست زد و اصلاح طلبان زخم دیده که مرگ سیاسی خود را شاهد بودند یکروز بعد از انتخابات با شکل گیری جنبش عمومی خود جوش مردم به آن پیوستند و قوت قلبی گرفتند و آنرا به رخ خامنه ای کشیدند و به او گفتند ما مردم را در کنار خود داریم. اگر مردم شجاعانه در خیابانها حضورنداشتند چه بسا اصلاح طلبان مرگ سیاسی خود را قبول می نمودند و در مقابل خامنه ای و کودتایش سکوت اختیار می کردند.
در پی جنبش عمومی مردم، اصلاح طلبان تلاش نموده اند ضمن مهار کردن جنبش مردم به نفع خویش از آن برگ برنده ای در مقابل خامنه ای بسازند بطوریکه رفسنجانی در نماز جمعه گفت « من لحظه به لحظه همراه انقلاب بوده ام » و از قول آقای خمینی گفت « مردم اگر همراه ما باشند همه چیز داریم » و بر این نقل و قول اقزود « اگر مردم راضی نباشند حکومت کردن غیر ممکن خواهد بود». اکنون اصلاح طلبان همچون اصولگرایان خود به چند دسته تقسیم شده اند برخی از آنان بکلی از اصلاخ طلبی بریده اند و امروز جزء نیروهای محرکه انقلاب مسالمت آمیز مردم ایران هستند نمونه بارز و افتخارآفرین آن آقای عیسی سحرخیز و دیگرانی می باشند که چون در بند نیستند از نام بردن آنان صرف نظر می کنم. دسته دیگر را آقایان رفسنجانی وخاتمی نمایندگی می کنند این دسته همواره از پایوران همیشه در صحنه و یک پای جدی قدرت در نظام جمهوری اسلامی بوده اند و دارای امکاناتی در بالا می باشند که نمی خواهند آنرا به آسانی از دست بدهند. خواست آنان حفظ نظام است و می خواهند به نفع خود اصلاحاتی در نظام صورت گیرد. رفسنجانی و خاتمی که در بطن قضایا هستند، خوب می دانند که کودتا چیان کوتاه آمدنی نیستند و تن به ابطال انتخابات نمی دهند و بر این باورند که از جنبش همگانی و خود جوش مردم به نفع خود استفاده نمایند و دم از داوری مردم می زنند و بهمین دلیل آقای رفسنجانی در نماز جمعه ۲۶ تیر ماه بارها از مردم و اهمیت حضور آنان در صحنه و اعتماد سازی مردم سخن می گوید و درست صبح روز بعد یعنی شنبه ۲۷ تیرماه آقای خاتمی در هماهنگی با سخنان آقای رفسنجانی از همه پرسی و رفراندم صحبت به میان می آورد تا هم بار دیگر مخالفت خود را با رانده شدنشان از قدرت اعلام دارند و هم به خامنه ای بگویند تا وضع وخیم تر نشده است و مردم ما را محو نکرده اند به صلاح نظام است با یک همه پرسی مسئله را فیضله دهیم. خاتمی گفت « در صورت نپذیرفتن این پیشنهاد عملاً دیگر راهکارهای قانونی هم به روی مردم بسته شده و شرایطی بوجود می آید که به صلاح نظام نیست.» آنان به خوبی می دانند سیاستهای خامنه ای شکست خورده است و مردم ایران سر فرازانه جنبش حق طلبانه و آزادیخواهانه خود را تا نیل به آزادی و دمکراسی ادامه خواهند داد. برای صحت این گفتار از سخنان رفسنجانی نمونه می آوریم ایشان در نماز جمعه خود چند مطلب را بیان نمود و اذعان داشت که : حکومت دچار بحران است؛ اعتماد مردم از نظام سلب شده است و مردم به نظام پشت کرده اند؛ زندانی سیاسی در نظام وجود دارد و آزادی رسانه ها در ایران وجود ندارد؛ خانواده ها عزادارند؛ مردم بوسیله نظام آسیب دیده اند. سپس به ناگهان می گوید راه حل این مسائل سیاسی است ، آنچه مسلم است روی سخنش به خامنه ای است. در واقع او به خامنه ای می گوید: مملکت را به بحران کشاندی، سانسور کردی ،مردم را زندانی کردی ، فرزندان ایران را قتل و عام و مردم را عزادارکردی ولی با تمام این سرکوبها پیروز نشدی، زیرا مردم تسلیم نشده اند و مقاومت آنان ادامه دارد این مقاومت نشان می دهد شما باخته ای و مردم پیروزند پس سیاستت را عوض کن که شکست خورده ای در غیر اینصورت همگی نابود میشویم. این سخن خامنه ای را گران آمد و طولی نکشید که خامنه ای در سخنان خود بمناسبت روز مبعث بروال آخوندی ولی روشن خطاب به رفسنجانی می گوید هرکه باشی سقوط ات می دهم. خامنه ای در واکنش به سخنان رفسنجانی در نماز جمعه گفت « هرکس امروز جامعه را به سمت اغتشاش و ناامنی سوق بدهد، از نظر ملت ایران انسان منفوری است هر کس که میخواهد باشد.» و در جائی به رفسنجانی گفت سقوط ات میدهم « نخبگان مرحله امتحانند، امتحان عظیمی است. در این امتحان ، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یکسال عقب بیفتیم سقوط است.» رفسنجانی و خاتمی بهر وسیله ای که شده می خواهند در نبرد قدرت جلو یکه تازی خامنه ای را سد نمایند و مردم را وجه المصالحه گردانند لذا به نفع آنان است جنبش عمومی فعلاً ادامه یابد زیرا سکوت و تسلیم شان به معنی خودکشی سیاسی آنان می باشد، پس آنان هم راه بر گشت ناپذیری دارند.
دسته دیگر اصلاح طلبان آقایان موسوی و کروبی هستند اینان بعد از کودتای مافیای خامنه ای علیه رای مردم و خیزش شجاعانه و دلیرانه مردم برعلیه کودتا بدور از باورشان و ناخواسته وارد معرکه ای شدند که جنبش همگانی مردم جلو پایشان گذاشته است. بعد از شعارمردم که می گفتند « موسوی سکوت تو خیانت است به مردم » موسوی و کروبی علیرغم اینکه یک پا در نظام و دل در گرو امام خمینی دارند هنوز به خیال خود می خواهند در چارچوب قانون و قانون اساسی رژیمی که حتی رهبرش آنرا قبول ندارد فعالیت نمایند، یک پاهم در میان مردم دارند. آنان با شروع جنبش همگانی مردم و برافراشتن پرچم « استیفای حقوق مردم » نا خواسته به جنبش مردم پیوستند و حتی موسوی گفت در دفاع از حق مردم حاضرم شهید شوم . از این لحظه هرگونه عقب نشینی موسوی و کروبی معنای دیگری جز زیر پا گذاشتن حقوق مردم نخواهد داشت. آنان در ابتدا تلاش داشتند برای حفظ نظام به یک توافق با کودتاچیان برسند ولی از آنجائیکه نشانی از عقب نشینی ندیدند و در درون رژیم آن پایگاه و امکانات رفسنجانی و خاتمی را ندارند چاره ای نداشتند و ندارند بجز اینکه آهسته ولی پیوسته خود را رادیکالیزه کنند و از حقوق از دست رفته مردم حمایت نمایند. آقای کروبی در این راه تحولی شایان و قابل تحسینی نموده اند و کافیست به نامه ها و بیانیه های اخیر آقایان موسوی و کروبی رجوع کنیم تا شاهد رادیکالیزه تر شدن آنان شویم که از جمله نامه شدیدالحن کروبی خطاب به وزیر اطلاعات ایران است. ایشان در این نامه می نویسند « این روزها اخبار ناگواری از تعداد کشته شدگان حوادث اخیر به گوش می‌رسد، ‌کسانی که هنوز خانواده‌هایشان از سرنوشتشان بی خبر هستند هرچند که هیچ گاه از سوی مسوولان مربوطه آمار واقعی کشته شدگان حوادث اخیر منتشر نشده است، ولی آیا شما نیز به عنوان وزیر اطلاعات آمار دقیقی از کسانی که مفقود شده و کشته شده‌اند در اختیار ندارید؟ به نظر می‌رسد که مسوولان می‌خواهند همواره به کتمان آمار واقعی کشته شدگان حوادث اخیر بپردازنند ولی در هر صورت حداقل اجساد آنها را به خانواده‌هایشان تحویل دهید. من متاسفم باز بگویم از آنچه طی ماه‌های اخیر بر مردم آگاه و فهیم ایران گذشت. اینک آنچه بر مردم ایران به ویژه زنان می‌گذرد بسیار تاسف بار است، چنانچه همه شاهد آن بودند که چگونه با باتوم به زنان حمله کرده و آنها را کتک زده و یا به داخل جوی‌ها پرت می‌کنند، و والاسفا که این غم‌‌انگیز تر از آنچه است که جنایتکاران صهیونیست با مردم مظلوم فلسطین انجام می‌دهند چرا که بنابر انچه که در رسانه‌ها مشاهده می‌کنیم حداقل صهیونیست‌‌های غاصب در برخورد با زنان ملاحظاتی دارند و این هم به علت انعکاس بیرونی رفتاشان است ولی متاسفانه ماموران جمهوری اسلامی ایران زنان را در مقابل چشم دیگران کتک می‌زنند و گویی خود را نائبان بر حق خدا می‌دانند که گناهکاری را مجازات می‌کنند واز انعکاس رفتارشان در دنیا و تاثیرش بر افکار عمومی جهانی ابایی ندارند. شما در جایگاه مهم ترین وزیر دولت هستید و باید پاسخگوی آنچه به ناحق بر مردم گذشت باشید ولی متاسفم از اینکه هیچ گونه مرکزی از سوی نهاد‌های امنیتی و اطلاعاتی پاسخگوی مردم نیست و این همان رفتاری است که از سوی قوه قضائیه نیز شاهد آن هستیم.» بنا بر این آقایان موسوی و کروبی به خوبی می دانند هر گونه عقب نشینی و دوری از جنبش آزادیخواهانه مردم بمعنای نابودی سیاسی و چه بسا فیزیکی آنان خواهد بود.
در مورد جبهه مردم و اهداف مبارزاتی آنان در قسمت دوم بحث خواهم کرد ولی خلاصه بگویم راه مردم هم برگشت ناپذیر است زیرا تمام پل های پشت سر آنان ویران شده است و مردم ره به جلو دارند ولی ره به عقب ندارند زیرا عقب نشینی آنان بمعنای قبول سیاه روزی و سرکوب روز افزون است. مردم ایران ٣۰ سال است که استبداد دینی را با پوست و گوشت لمس کرده اند و چهار سال شاهد ریاست جمهوری احمدی نژاد بوده اند و بخوبی می دانند بعد از این هم هیچ آینده آرام بخش و درخشانی منتظر آنان نخواهد بود.   
ایرانیان بخوبی می دانند که با حضور قدرتمندشان در صحنه مبارزاتی است که می توانند شکاف درون رژیم را هر چه بیشترحدت بخشند و حکومت کردن را برای حاکمین دشوارتر سازند. سران مافیای حاکم برخلاف ادعای دروغین قوی بودن شان از بدو تاسیس رژیم جمهوری اسلامی هیچگاه پایه های حکومت آنان به این اندازه لرزان وسست نبوده است که این خود نویدیست به مردم ایران که تا سقوط رژیم راهی نمانده است به شرطی که ایرانیان چه در داخل و چه در خارج جنبش همگانی خود را تا رهائی از یوغ استبداد ادامه دهند. در غیر اینصورت هر گونه عقب نشینی بمعنای قبول سرکوب بی امان و تن دادن به استبداد و ذلت و خواری خواهد بود.
ما می باید با حضور مداوم در تظاهرات و اعتراضات سعی نمائیم جنبش آزادیخواهانه خود را بارور و غنی سازیم و هر کس باید در حد توان خود در این امر کوشا باشد تا شعله های جنبش آزادیخواهانه مردم روز بروز شعله ور شوند.
در بخش دوم به اهمیت چرائی تعیین هدف جنبش آزادیخواهانه مردم و تیتر مقاله خواهم پرداخت.

Fa_rastgou@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست