اتحاد مبارزاتی؛ نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر
یاسر عزیزی
•
من در اینجا به قصد دفاع از کسی نمی نویسم، که افراد خود مدافع گفتار و کردار خویشند و اعمال افراد از سویی به تصریح تاریخ و از دیگر سوی به سنگ واقعیت عیار می خورد و اعتبار می گیرد. اما آنچه به نظر من در شرایط کنونی بسیار مهم و حیاتی است و برای نیروهای شناخته شده ی اپوزیسیون که نگاه فرا ساختاری آن ها برای همه مشخص و معلوم است به شدت تجویز می شود، درک روح حرکت کنونی است که می توان عنوان "مبارزه ی گام به گام ملت" را بر آن نهاد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۲ مرداد ۱٣٨٨ -
٣ اوت ۲۰۰۹
در پی مراسم تنفیذ حکم احمدی نژاد برای دور دهم ریاست بر حکومت اسلامی، بی تردید جنبش اجتماعی اخیر مردم ایران وارد فاز جدیدی خواهد شد. بر این اساس مطلب حاضر را به عنوان آسیب شناسی سیاسی پاره ای از فعالان ماکزیمال اپوزیسیون ارائه نموده و امیدوارم در هدفی که مطالبی از این دست دارند، توفیق نسبی حاصل کند.
***
از آغاز جنبش کنونی مردم ایران و درست در لحظاتی که بیش از همه وقت وحدت مبارزاتی مورد نیاز جنبش کنونی بود، تا امروز که شکل عمومی جنبش به سمت فرسایشی کردن مبارزه و عمیق تر کردن پایه های عمل اجتماعی حرکت کرده است، پاره ای از گروه های و نیروهای منفرد اجتماعی- سیاسی سعی در پیدا کردن قراینی داشته اند تا به زعم خود با خالص تر کردن عیار جنبش، حرکت و در نتیجه اهداف رادیکال تری را برای خود و جنبش ترسیم کنند. این افراد هر آن بر آن بوده اند تا از دل سخنان کسانی از محوران اصلی جنبش (رهبران مقطعی این جنبش) نکاتی در افتراق میان خواست این رهبران و بخش گسترده ای از مردم را نشان دهند.
من در اینجا به قصد دفاع از کسی نمی نویسم، که افراد خود مدافع گفتار و کردار خویشند و اعمال افراد از سویی به تصریح تاریخ و از دیگر سوی به سنگ واقعیت عیار می خورد و اعتبار می گیرد. اما آنچه به نظر من در شرایط کنونی بسیار مهم و حیاتی است و برای نیروهای شناخته شده ی اپوزیسیون که نگاه فرا ساختاری آن ها برای همه مشخص و معلوم است به شدت تجویز می شود، درک روح حرکت کنونی است که می توان عنوان "مبارزه ی گام به گام ملت" را بر آن نهاد. من به طور مشخص یک مورد از قراین کشف شده ی همین نیروهای اپوزسیون را شاهد مثال می آورم:
"میرحسین موسوی تاکید کرد: شعار کلیدی مردم در راه سبزی که برگزیدهاند، "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" است."* این خبر به سرعت موج منفی واکنش های نیروهای اپوزیسیون را برانگیخت و همه سعی در نشان دادن این واقعیت کردند که موسوی در صدد گذار از ساختار موجود نیست، چه اگر بود در پی شعار صریح مردم در 8مرداد (استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی) چنین موضعی اتخاذ نمی کرد. این در حالی است که در این مورد دو شق مشخص همواره موجود بوده است؛
1- شق اول همان موضع متداول موسوی است که دایمن بر حرکت درون ساختاری و بعبارتی ساختاری تاکید کرده است و اتفاقن همه ی آنهایی که در این مدت از موسوی به عنوان رهبر(ولو مقطعی) این جنبش یاد کرده اند نیز،با علم به احتمال واقعی بودن تام و تمام این نگرش موسوی به حرکت موجود، همچنان اقتضای جنبش را در همراهی موسوی تعریف کرده اند. این در حالیست که در مواضعی دیگر از موسوی می توان به کدهای دیگری نیز نزدیک شد که خوش بینی هایی برای بخش هایی از جنبش ایجاد نماید، به عنوان نمونه:
" آیا ما نظامی را می خواستیم که افرادی شبانه بریزند و خانه های دانشجویان و مردم را ویران و ماشین های آنها را تخریب کنند و بعد همه ارگان های موجود از وزارت اطلاعات تا بسیج بگویند اینها به ما ربطی ندارند؛ [در اینجا می توان اصطلاحن از مفهوم مخالف خوانی استفاده کرد، بعبارتی : ما نظامی را که افرادی شبانه بریزند و خانه های دانشجویان و مردم را ویران و ماشین های آنها را تخریب کنند و بعد همه ارگان های موجود از وزارت اطلاعات تا بسیج بگویند اینها به ما ربطی ندارند، نمی خواهیم] اینها از کجا آمده اند؟ آیا از کره مریخ آمده اند؟ وقتی قتلی رخ می دهد، متهم هر کجا باشد آقایان آنقدر قوی هستند که ردش را بگیرند، آن وقت ده ها و صدها نفری که این جنایت ها را مرتکب شده اند را نمی توانند شناسایی کنند؟ چه کسی این را باور می کند؟ آیا این به معنای متهم کردن کل نظام به دروغگویی نیست؟... متهم می کنند شما ساختارشکن هستید و از ساختارشکنی استفاده می کنید. ما می خواهیم بگوییم ما دنبال ساختارهای واقعی [ساختارهای واقعی می تواند نشانه ای در لفافه باشد از ساختاری غیر] برآمده از دل مردم و قانون اساسی هستیم. شما ساختارشکن هستید."**
اینهمه باز هم بر این معیار استوار است که ما موسوی را در چارچوب همین ساختار و به جهت اهدافی که مثلن پیش از انتخابات از آن ها بعنوان گسترش شکاف درون ساختاری یاد کرده ایم، گزینه ی مناسبی برای رهبری جنبش در مقطع کنونی فرض نموده ایم که انصافن تاکنون چهره ی مورد قبول و ستایشی در همان چارچوب توقعات از خود بروز داده است و بی گمان هر لحظه ای که ملت از وی بگذرد نیز جایگاه شایسته ی وی در ذهن تاریخ حفظ خواهد شد.
2- حتا اگر به احتمال بسیار بسیار ضعیف، موسوی گذار از ساختاری که در آن واقعیاتی همچون سرکوب مردم و بی اعتباری رای آن ها محصول اقامه ی ولایت منفرد فقیهی مطلق العنان تلقی شود، را در نظر داشته باشد، فضای امنیتی کنونی ایجاب می کند که قدری محتاط تر با اساس ساختار موجود در تعارض قرار گیرد. باز هم تاکید می کنم که این شق البته در اصل موضوع دچار تردید ماهوی است، چه امثال موسوی، خاتمی، کروبی و دیگران همچنان معتقدند که اگر قانون اساسی موجود درست اجرا شود مشکلاتی از این دست بوجود نمی آید، حال آنکه بر همه معلوم است ایرادات اصلی متوجه خود قانون اساسی جمهوری اسلامی است.
این دو مورد را وقتی در کنار یک ویژگی بی نظیر جنبش کنونی ببینیم که خروش ملت رهبری را در خود استحاله کرده است و حتا چهره های معمولن محافظه کاری چون محمد خاتمی را تا حد اتخاذ مواضع صریحی کشانده است، ضرورت مندرج در عنوان مطلب را بیش از پیش مورد تاکید قرار می دهد. نکته دیگر اینکه، حتا اگر موسوی به تکرار، گذر از ساختار را نفی کند، با توجه به امکان ذهنی، رسانه ای و حمایتی که در شرایط کنونی معطوف به وی قرار دارد و پایداری دور از انتظار وی در برابر سرکوب ها و خطرات ناشی از آن، همچنان اقتضای جنبش بر محوریت وی قرار می گیرد. مگر نه این است که در این جنبش حق طلبانه، آزادیخواهانه و دموکراتیک، اجماع حداکثر گروه های مختلف را حول چند هدف گفته شده شاهد بوده ایم و این گروه ها به رغم اختلافات عمده و عمیق سیاسی و ایدئولوژیک به اقتضای شرایط گرد هم آمده اند؟ و مگر کسی می تواند مدعی شود که همه ی حاضرین در این جنبش اشتراکات حداکثری ِ عقیدتی و سیاسی دارند؟ پس این حق را برای موسوی نیز قایل شویم که به عنوان یک شهروند عضو این جنبش که به تصریح خود وی "بدنبال مردم می دو"د، نظر خود را نیز بیان کند. خاصه اینکه موسوی حول یک شعار بحث می کند و ما حول یک تاکتیک، که همان وحدت مبارزاتی در جنبش است.بنابراین ایراداتی از این دست، در کنار ایراد و اشکال به شعارهای سمبولیک ِ مذهبی قرار می گیرد که عرصه ی نمادین مبارزه ی کنونی را درک نکرده و حسین و میرحسین را بر مفاهیم تاریخی نقش بسته در ذهن ما ارجاع می دهند، فارغ از اینکه مبارزه ی کنونی در کنار دیگر ِ اشکال جدید و مدرن خود(همچون استفاده ِ موثر و گسترده از شبکه های مجازی)، بهره گیری از زبان و اشکال نمادین و استعاره های تفاهمی – ارتباطی را به بهترین وجهی اختیار کرده است.
مخلص کلام اینکه، همچنان اقتضای جنبش کنونی بر محوریت امثال موسوی، کروبی و خاتمی قرار دارد. بویژه اینکه در سخنرانی امروز(12 مردادماه) آیت الله خامنه ای طی مراسم تنفیذ، همین چهره ها بودند که به تعبیر شخص رهبر جمهوری اسلامی، "خواصی" لقب گرفتند که از سوی نظام نمره ی مردودی دریافت کرده اند. در این میان و از آنجایی که خود مردم تاکنون مسیر حرکت را به همراه شعارهای جنبش مشخص کرده اند، ایرادی متوجه تظاهر کنندگان و فعالین داخلی نیست اگر حتا شعارهای خود را فراتر از گفتمان رهبران مقطع کنونی جنبش قرار دهند، چه از اقتضائات دیگر این جنبش از ابتدا، یکی نیز این مهم بوده است که مردم همواره یک گام از رهبران خود جلوتر حرکت کرده اند. بنابراین تا آنجا که ممکن است، شعارهایی ایجابی که متوجه اهداف اساسی مردم است، همچون " جمهوری ایرانی" که قرائتی سکولار از جمهوریت را دال کرده است، باید در متن مردم جاری باشد، اما شکل عملیاتی حرکت در راستای خطوط عمده ای باشد که امثال موسوی تعیین می کنند، چه آنچه تاکنون از سوی وی و دیگر ِ رهبران مقطع کنونی صورت بسته است، حکایت از تدبیر و پختگی ستودنی ایشان دارد.
اشارات
______________
*. www.ghalamnews.ir
**. www.noandish.com
منبع: http://azizi61.blogfa.com
|