واکنش شدید «جمهوری اسلامی» به دادگاه نمایشی
•
روزنامه ی جمهوری اسلامی دادگاه نمایشی مخالفین کودتا را «کارگاه دفع و حذف» خوانده و جناح تندروی حکومت را به شدت مورد انتقاد قرار داده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱٣ مرداد ۱٣٨٨ -
۴ اوت ۲۰۰۹
تندروی، سرکوب بی وقفه و متکی شدن به زور در برابر همه ی مخالفین، نارضایتی بخش های معتدل تر جناح اصولگرای سابق را هم سبب شده است. یکی از تازه ترین واکنش ها نسبت به روند سرکوب بی وقفه، سرمقاله ی روزنامه ی جمهوری اسلامی است که از این دادگاه به عنوان «کارگاه دفع و حذف» نام برده و خواهان آن شده است که آن ها نیز مانند بازداشتگاه «شرم آور» کهریزک تعطیل شوند.
کارگاه حذف و دفع!
هرچند نقطه نظرهای مختلفی درباره دادگاه متهمان حوادث بعد از انتخابات که اولین جلسه آن روز شنبه برگزار شد ابراز میشود، لکن از آنجا که دستگاه قضایی کشور یک دستگاه قانونی است و مسئولیتهایی دارد و طبعا مسئولان آن باید پاسخگو باشند، فارغ از نقطه نظرهای ابراز شده از ورود به این ماجرا خودداری میکنیم و به بهرهبرداریهایی که از این دادگاه و از وقایع این روزها میشود میپردازیم.
یکی با اشاره به آنچه در دادگاه مطرح شده مینویسد: اسناد خیانت فلانکس و فلانکس فاش شد.
آن دیگری میگوید: حالا که این اعترافات را داریم، افراد اصلی را محاکمه کنید.
سومی میگوید: دیگر جای درنگ نیست به سراغ سران بروید و آنها را به دادگاه بکشانید زیرا آنها مفسد فیالارض هستند.
روی دیگر این سکه، که در «کارگاه حذف و دفع» ضرب شده اینست که آن دیگری میگوید: «بگذارید مراسم تحلیف برگزار شود، دولت کارش را شروع کند، یقهشان را میگیریم و سرشان را میچسبانیم به سقف».
این اظهارات و نگاشتهها همگی بر یک تحلیل متکی هستند که در همان « کارگاه حذف و دفع» طراحی میشوند و سپس به عرصه رسانهها راه مییابند. تحلیل اینست که همه کسانی که در برابر یک کاندیدای خاص قرار داشتند و به او رای ندادهاند باید طرد شوند و سران آنها باید حذف شوند.
این تحلیل، یکبار در قالب «باید محاکمه شوند» ظاهر میشود، یکجا در شمایل «مفسد فیالارض» نمود پیدا میکند و یکبار نیز وعده داده میشود «یقهشان را میگیریم و سرشان را میچسبانیم به سقف»!
در مقابل این تحلیل، نگاه دیگری قرار دارد که میگوید: دوست را در جای دشمن و دشمن را در جای دوست ننشانید. اینطور نباشد که هر کس را به خاطر یک خطا دشمن تلقی کنیم. همه باید با برادری و وحدت در کنار همدیگر باشیم و به کشور خدمت کنیم.
تحلیل دوم، بر طرز فکر و گرایش «جاذبه» متکی است و تلاش میکند افرادی را که اعتراض دارند مجاب کند و جذب نماید.
هیچ انسان عاقل و منصفی در ترجیح دادن تحلیل دوم حتی لحظهای تردید نمیکند و درنگ را در عمل به آن بهیچوجه جایز نمیداند. با اینحال، آن دسته از افرادی که تحلیل دوم را بر نمیتابند و بر تحلیل اول یعنی «حذف و دفع» تکیه میکنند چه توجیهی میتوانند داشته باشند؟
آیا به سابقون در انقلاب و بازوان امام خمینی به جرم اعتراض به بعضی وقایع، باید برچسب مفسدفیالارض زده شود؟ آیا قرار است افرادی که دارای سوابق درخشان خدمت به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و کشور و مردم هستند به جرم اعلام نارضایتی محاکمه شوند؟ بسیار خوب، کارگاه «حذف و دفع» کار خود را بکند و یقه این بزرگان را بگیرد و سرشان را به سقف بکوبد و کسانی را که نه سابقهای در انقلاب دارند و نه نقشی در شکل گیری نظام جمهوری اسلامی دارند و نه امام را میشناسند و نه امام آنها را میشناخت همه کاره کشور کنند، تا معلوم شود در آنصورت کشور به کجا میرود!
تحلیل اول، روح اسلام و اصل تفرق قدرت در قانون اساسی را نفی میکند و نسخهای برای رسیدن به تندترین انحصارطلبی میپیچد. آیا با چنین نسخهای میتوان کشور را اداره کرد آیا روح نظام جمهوری اسلامی که قرار است نظام مردمی باشد و با عمل خود انحطاط رژیم ستمشاهی را به رخ بکشد همین است؟! کسانی که به راحتی انگ مفسدفیالارض به مخالفان خود میزنند آیا اصولا با مفهوم فقهی مفسد فیالارض آشنایی دارند؟ اینان آیا برای این سئوال پاسخی دارند که کسانی که با افکار و عملکرد انقلابی و خدمات خود ایران را از فساد طاغوت پاک کردهاند و از بانیان استقرار نظام جمهوری اسلامی محسوب میشوند، چگونه میتوانند به صرف اعتراض به بعضی رویدادها مفسدفیالارض باشند دارند؟! کدام سند، بر این ادعا دلالت دارد؟ کدام سند، خیانت این افراد را به اثبات میرساند؟ آیا نام ادعاهای متکی بر تخیل این و آن را میتوان سند نامید؟!
این تحلیل، در تضاد آشکار با تحلیل دوم قرار دارد. تحلیل دوم بر همان اسلامی متکی است که شهید مظلوم آیتالله بهشتی معرف آن بود، اسلام خط امام و اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله، اسلامی که میگوید: «جاذبه درحد اعلا و دافعه در حد ضرورت از ویژگیهای خط امام است».
راستی ما با محصولاتی که هر روز از «کارگاه حذف و دفع» بیرون میآید رهسپار کجا هستیم؟ تا چه وقت قرار است نیروهای سابقه دار و شناخته شده و خدوم را یکی پس از دیگری کنار بگذاریم؟ این ریزشها تا چه وقت باید ادامه داشته باشد؟ تا چه وقت باید به جوانانی که حرف دارند انگ ضد انقلابی بزنیم؟ چرا برای رشد رویشها، که اساس کار نظام جمهوری اسلامی است، تلاش نمیکنیم؟ و زبانهای تهمت پراکن و پردافعه را مهار نمیکنیم؟ چرا به راه جذب، که راه صحیح است و تحلیل دوم بر آن متکی است، نمیرویم؟ آیا به این واقعیت تلخ اندیشیدهایم که بدون همراهی نخبگان نمیتوان کشور را به درستی اداره کرد؟ تحلیل اول، تحلیل نخبه کشی است، آیا وقت آن نرسیده است که کارگاه حذف و دفع را نیز مثل بازداشتگاه شرم آور کهریزک تعطیل کنیم؟!
|