یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

استقلال، ازادی، جمهوری ایرانی - در میدان بهارستان


عفت ماهباز


• . فردا مردم در بهارستانی جمع خواهند شد که در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همان جا علیه کودتای امریکای شاه، علیه مصدق، فریاد زنده باد آزادی و برابری را سر دادند. آنجا خون شان بر زمین ریخته شد. فردا باز هم ما "خارج نشینان اجباری" در جلوی سفارت خانه های ایران در دنیا جمع خواهیم شد و همان شعارهای مردمان سبز درد کشیده مان را فریاد خواهیم زد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۴ مرداد ۱٣٨٨ -  ۵ اوت ۲۰۰۹


دیروز هزاران مردم معترض تهران را در خیابانها دیدیم. با همه وجود فریاد می کشیدند: مرگ بر دیکتاتور، اسقلال، ازادی جمهوری ایرانی... امروز خبر مرگ کودک 12ساله که با ضربه با طومی در سرش در بهشت زهرا کشته شد، گریان او شدم مادر شهیدی از کشته شده گان روزهای اخیر، در کرمانشاه، در اعتراض به مرگ تنها پسرش خود را در گل پیچید جلوی وزارت اطلاعات تحصن نمود، او را شبانه روانه زندان کردند. هر روز چند جسد متلاشی در گوشه کنار خیابان پیدا می شود. مردم با دلواپسی زیرپایشان می نگرند تا بر خون مردم پا نگذارند. مادران حماسه می افرینند. دست به دست هم می دهند به مهر هم چون سد محکمی می شوند جلوی گلوله را بگیرنذ تا فرزند ایران زمین در بند نشود. دیروز زندانیان را با دمپایی و لباسهای خاکستری زندان به دادگاه می اوردند. در فیلم ها از جنگ هانی دوم، یهودیان را انگونه در اردوگاهها اسیر دیده ایی و یادآور سال هایی است که در ان سیاهچا لها اسیر بوده ایی. شب با چهره دردکشیده زندانیان به خواب می روی و سعی می کنی بخندی. زندگی باید ادامه داشته باشد.
دل خوش کرده ایی با خود عهد بسته ایی که باز هم بروی تظاهرات جلوی سفارت ایران، انگشت پیروزی را بالابری و بغض در گلو فریاد زنی استقلال، ازادی، جمهوری ایرانی. باز نگران می شوی. از خود می پرسی جمهوری ایرانی یعنی چه؟ برابری را با خود همراه دارد؟ یعنی انقدر مردم دانسته اند که بدون پیش برد برابری در جامعه دوباره زندگی اب در هاون کوبیدن است آیا "جمهوری ایرانی" می تواند به کمک مردم ایران آید و انها را پس از پشت سر گذاشتن اینهمه درد و رنج در جهت دستیابی به حقوق دمکراتیک یاری دهد؟ می تواند جدایی دین از دولت را در قانون اساسی بگنجاند؟ آیا می تواند خواست‌های مردم ما را در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر طرح ریزی و بیان کند؟ ایا و ایاها در سرت می پیچد.
دل نگران سرود خوان شهید هستی و گاها با سرود یار دبستانی دست و پا می زنی و شاد و امیدوار می شوی. ما نمی ایستیم ما به جلو می رویم.
گاه گریه ات می گیرد که در ناف اروپا برای تو زن که همه عمر تلاش نمودی مستقل بمانی و تلاش نمودی مسایل انسانی و حقوق بشری برایت اصل باشند، برای خودت صاحب نظری، هنوز برایت پدرخوانده می شناسند از تو به کسی شکایت می برند که نه پدرت است و نه برادرت. تازه اگر هم بود به عنوان زن سراپا خشم می گویی من پدرخوانده ندارم، من یک زنم مثل هزاران زن مستقل و برابری خواه دیگر، مسایل حقوق بشری برایم اصل اند. از خشم می خوایی سرت را به دیوار بکوبی. خشمگین از این کم فهمی ها. به خانه می ایی نامه مادرانی را می خوانی که در جستجوی دختران و پسران جوان خویشند و نامه مادر روزنامه نگار هنگامه شهیدی را می خوانی که نمی داند دخترش کجاست؟ دست و دلم می لرزد چهره زیبا و مهربانش به خاطرم می اید. لابد دختر کوچولویش الان نگران مادر، همراه مادر بزرگ سرگردان پشت زندان هاست یا در پزشک قانونی دنبالش می گردد. یاد ژیلا بنی یعقوب و همسرش می افتم که چند هفته قبل از دستگیری در ایمیلی برای همه نوشت "اگر دستگیر شدم مرا فراموش نکنید". راستی الان کجاست؟ چه می کند؟پتا چه حد او را زیر فشار قرار داده اند؟ مادر و پدران و صدها جوانی که در خانه نیستند و کسی نمی داند ایا در جایی زنده اند؟ انوقت شرمنده می شوم از اینکه تحقیر مردانی که در سرزمین پدرسالاران رشد و پرورش یافته اند مرا چنان خشمگین نموده است!
هماهنگ با مردم در در ایران شعار می دهم "استقلال، ازادی، جمهوری ایرانی" انگونه که فریاد می کشم بی شک برابری را هم با خود به ارمغان خواهد اورد.
یاد فردا با من است فردایی که مردم در بهارستان زندگی را در باغچه های میدان بهارستان و توپ خانه، سبز خواهند نمود. فردا چون دیروز مردم در خیابان حماسه مهر* را به نمایش خواهند گذاشت. فردا مردم در بهارستانی جمع خواهند شد که در 28 مرداد 1332 همان جا علیه کودتای امریکای شاه، علیه مصدق، فریاد زنده باد آزادی و برابری را سر دادند. آنجا خون شان بر زمین ریخته شد. فردا باز هم ما "خارج نشینان اجباری" در جلوی سفارت خانه های ایران در دنیا جمع خواهیم شد و همان شعارهای مردمان سبز درد کشیده مان را فریاد خواهیم زد. درود بر مردمان سبز سرزمینمان

عفت ماهباز لندن
efatmahbaz.blogfa.com
efatmahbas@hotmail.com

*با من به تماشا بیایید: همه مادران من/ روایت روز دوشنبه
www.sign4change.info


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست