در جامعه مدنی نه می بخشند و نه فراموش می کنند
شاهرخ رئیسی
•
چند سال پیش یکی از «دو خردادی»های اصلاح طلب و مدعی مدنیت و حقوق بشر جمله ای را بر سر زبانها انداخت و به یکباره مُد کرد که چنین بود: «ببخش اما فراموش نکن». این جمله به ظاهر شیک و «مدنی» به سرعت باد و برق ورد زبانها گشت و طوطی وار توسط هزاران نفر تکرار شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۵ مرداد ۱٣٨٨ -
۱۶ اوت ۲۰۰۹
انتخاب و مسئولیت
چند سال پیش یکی از «دو خردادی»های اصلاح طلب و مدعی مدنیت و حقوق بشر جمله ای را بر سر زبانها انداخت و به یکباره مُد کرد که چنین بود: «ببخش اما فراموش نکن». این جمله به ظاهر شیک و «مدنی» به سرعت باد و برق ورد زبانها گشت و طوطی وار توسط هزاران نفر تکرار شد. اصلاح طلب مدنی ما که حرف از مفاهیم مدرنی چون حقوق بشر و دموکراسی می زد در دهه شصت خود همچون بسیاری دیگر از هم فکران امروزی اش متهم به همکاری مستقیم با فاشیسم اسلامیی بود. این فرد و باقی کسانی که دنبالش افتاده بودند و خود را اصلاح طلبانی مدرن می نامیدند اما یک نکته را فراموش کرده بودند. سیستم قضایی دنیای مدرن بر پایه اصل فردیت، انتخاب و مسئولیت فرد (ایندیویدوم) شکل گرفته است. وقتی کسی انتخابی می کند، با این انتخاب مسئولیت آن کردار یا گفتار را ناگزیر بر عهده می گیرد. بر حسب علم اخلاق مدرن یا همان اتیک، جرم و جنایت و البته حق و حقوق انسانی و شهروندی تعریف می شوند. برخی جرائم چون قتل، مشارکت در قتل و همکاری با نظام دیکتاتوری فاشیستی، جرم هایی هستند که اگر ۱۰۰ سال هم از آنها بگذرد و فرد خاطی شناسایی شود، باید به محکمه رفته جوابگو انتخاب خویش باشد. پس گویا شعار دهن پر کن «ببخش اما فراموش نکن» جدا از ژست مدنی و مسلمت آمیز یا نقش مبارزاتی ش کارکردی دیگر هم داشت یا می خواست داشته باشد. این کارکرد همان شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت آن فرد در انتخاب گذشته خویش بود. همکاری با نظامی اسلامی که در دهه شصت به دستور رهبر آن، آیت الله خمینی هزاران دگراندیش و منتقد سیاسی را به قتل رساند.
بنا بر آمار موجود در سازمانهای حقوق بشری تنها در تابستان سال ۱۳۶۷ لااقل ۴۵۰۰ زندانی سیاسی به طور سیستماتیک و ضد قانونی در دادگاههای چند دقیقه ای بدون داشتن وکیل محکوم به مرگ شدند. در آن زمان بسیاری از همین اصلاح طلبان امروزی، خود در راس هرمهای قدرت نظام بودند و هر یک بر حسب موقعیت و جایگاهشان، یا مستقیمن در اجرای فرمان رهبر خویش نقش داشتند یا با سکوت آنرا تائید کردند. اگر ما مدعی حکومت خرد و قانون و تحقق جامعه مدنی هستیم، باید روزی همه این افراد را به دادگاهی عادل و بی طرف فرابخوانیم تا از عملکرد خویش دفاع کرده و تبرئه شوند یا اگر ثابت شد جرمی مرتکب شده اند، جوابگوی آن باشند. تاکنون پرونده گشوده هزاران جنایت ضدبشری در ۳۲ سال رفته از عمر جمهوری اسلامی در بایگانی تاریخ ثبت شده است. موضوعی که بنا بر اخلاق و قانون مدنی نمی توان از کنارش گذشت. تغییر مثبت هر انسانی، گامی است شایسته احترام اما همین احترام به فرد و فردیت ایجاب می کند که هر انسان خطایی مرتکب شد، با صداقت و شهامت عواقب و مسئولیت آنرا بپذیرد و اگر خود فراموشش کرده، دیگران به خاطر احترام به قوانین مدنی آنرا فراموش نکرده و پیگیری کنند. در جهان مدرن که بر پایه قواعد مدرنیته و اصول روشنگری شکل گرفته، هر فرد به معنای «ایندیویدوم» گریزی از گذشته خویش ندارد. «فردگرایی» مدرن که بر اساس انتخاب و گزینش فرد شکل می گیرد همبسته جدایی ناپذیر مفاهیمی چون «آزادی»، «حقوق بشر»، «اومانیسم» و حتی «دموکراسی» است. نمی توان کمی تا قسمتی مدرن شد و کمی تا قسمتی سنتی باقی ماند. نمی توان هنوز ابتدایی ترین اصول روشنگری و مدرنیته را نخوانده و نفهمیده ادعای پست مدرن بودن کرد و بر همه دستاوردهای مدرن بشر مهر رد زد. نمی توان اصول مدرن را پذیرفت اما تا آنجا که تضمین کننده منافع شخصی ماست
اخلاق و مدنیت
در حرکت به سمت مدرنیته اخلاق سنتی/ مذهبی (مورال) به مرور بدل به علم اخلاق (اتیک) می شود. مدرنیته و مدرن شدن پروسه ای از اخلاق سنتی به بی اخلاقی نیست. در کشور ما اخلاق مدرن به دو دلیل فهمیده نشده است: ۱-عدم ترجمه متون پایه ای توسط روشنفکران و مترجمان. ۲- عدم فرهنگ سازی دولت در این زمینه. از طرفی به دلیل تجربه تلخ اسلام سیاسی در سه دهه اخیر، مردم ایران بخصوص نسل جوان بیش از هر زمانی پی به نارسایی و عدم کاربرد اخلاق سنتی (مورال) برده اند و یا از آن بیزار و منزجر شده اند. در چنین اوضاع و شرایطی است که بحران اخلاق شکل گرفته و گریبانگیر ایرانیان شده است. این بحران اخلاق را می توان به وضوح در همه عرصه های کشور اعم از فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره مشاهده کرد. سالها پیش استاد ادیب خوانساری یک جلد از سه مجلد عظیم و پایه ای امانوئل کانت، یکی از مهمترین فیلسوفان مدرنیته را ترجمه کرد. کانت در سه کتاب دوران سازش به نامهای «سنجش خرد ناب»، «سنجش خرد پراتیک» و «سنجش نیروی داوری» به ترتیب به سه موضوع مهم بشری می پردازد: توانایی شناخت و مرز خردورزی، اخلاق و اصول داوری و در سومین کتابش استتیک یا همان زیبایی شناسی. از میان این سه کتاب مهم کانت در سیر فلسفه مدرن، کتاب دوم که ویژه اخلاق و نیروی داوری انسان است ترجمه نشده است. این فقدان در زبان و فرهنگ فارسی نه تنها در رابطه با کانت، بلکه در ارتباط با مهمترین فیلسوفان مدرنیته وجود دارد. اندیشه فلسفی که زیربنای جهان مدرن است در سیر خود بارها هر جزئش به نقد و چالش کشیده شده و می شود. اندیشه های فیلسوفان ایدئالیسم آلمانی نیز توسط فیلسوفان مدرن یا پست مدرن به نقد کشیده شده اند. نقد مدرنیته و فیلسوفان آن به معنای رد و بی اعتبار دانستن آن ها نیست. آنکه هنوز کتابهای اصلی فیلسوفان مدرن را نخوانده چگونه با خواندن مقاله ای دست چندم درباره نقدی پسا مدرن، منکر مدرنیت و خردورزی آن می شود! نقد یا کرتیک در فلسفه به معنی نفی نیست. از طرفی تا زمانیکه ابتدائی ترین اصول اخلاق مدرن ترجمه و شناخته نشده اند، چگونه می توان با نقد آن ها آشنا شد و از آنان پا فراتر گذاشت. جامعه و فرهنگ ایرانی در این زمان بیش از هر دوره ای درگیر بحران اخلاق است. هر ایرانی، چه روشنفکر و اهل اندیشه باشد و چه بیگانه با مطالعه و تفکر، در انجام امور هر روزه و پیش پا افتاده زندگی اش خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه با این بحران درگیر می شود. تنها راه برخورد با بحران از روبرو است و نخستین قدم، پذیرفتن آن در چنین شرایطی است که حکومتها و نظامهای توتالیتر و فاشیستی به حیات خویش ادامه می دهند. آنان از روشنگری و اطلاع رسانی به مردم هراس دارند. خود را مجهز به پیشرفته ترین تکنولوژی ها می کنند تا راه ارتباط مردم با منابع آگاهی رسانی را قطع کنند. تاریخ بشر نشان داده که اخلاق در همه عرصه های فرهنگی حضوری ناگریز دارد و جزئی جدایی ناپذیر از ابعاد هستی بشری است. سیاست نیز یکی از این عرصه ها است. سیاست بدون همراهی اتیک یا اخلاق مدرن شاید در کوتاه مدت دستاوردی داشته باشد، اما در درازمدت نتیجه ای جز همان فاشیسم و دیکتاتوری عاید مردم نمی کند. اینکه برخی می گویند «سیاست اخلاق نمی شناسد»، حکمی است نادرست بر پایه پیش فرض هایی اثبات نشده. علم سیاست، تفکر سیاسی و گزینش سیاسی همه برای بشر است و سعادت و شکوفایی او. رواج چنین حکمهای سستی خود نشانی از بی اطلاعی از ابتدائی ترین اصول روشنگری و فلسفه مدرنیته است و البته توجیه خطا و اشتباه خویش. در اجتماعی که بحران زده بی اخلاقی است، در روزگاری که بحران های گوناگون دیگری چون بحران اقتصادی، سیاسی نیز در کنار بحران اخلاق حاضرند. یاس، پوچی، انفعال، بی مسئولیتی و گریز از تعهد بر زندگی مردم سایه می افکند. چنین مردمی را می توان به راحتی در بازی سیاسی «انتخاب بین بد و بدتر» شرکت داد. تا به کاندیدایی با گذشته ای تیره و تار در سرکوب و جنایت، رای دهند و البته شعار «ببخش و فراموش نکن» را بپذیرند.
امانوئل کانت در رساله درخشان روشنگری چیست نوشته بود: «روشنگری/ روشن نگری/ روشنی یابی ( AUFKLARUNG) ، خروج آدمی ست از نابالغی ( UNMUNDIGKEIT) به تقصیر خویشتن ( SELBSTVERSCHULDET) خود . و نا بالغی ، ناتوانی در به کارگرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری. به تقصیر خویشتن است این نابالغی، وقتی که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود اراده و دلیری در به کار گرفتن آن باشد بدون هدایت دیگری»، ( ترجمه سیروس آرین پور).
این رساله هنوز هم پس از گذشت ۲۵۰ سال از نگارشش از جمله معتبرترین تعاریف مدون از روشنگری محسوب می شود.
کانت جمله ای را سرلوحه جنبش روشنگری دانست که اکنون پس از گذشت چند سده هنوز ضرورت تکرارش در جوامع توسعه نیافته ای چون ایران یا حتی بسیاری از کشورهای به نسبت پیشرفته غربی احساس می شود: «شجاع باش و فهم خویش را به کار بینداز».
زمانی که عقل خویشتن را در تعیین سرنوشت خود به کار اندازیم، بی وجود رهبر و قیم، ، رها از سنت و مذهب و مستقل از پدر و مادر، هراس و تردید انتخاب بر خویش را هموار نموده ایم. پس خود مسئول انتخاب خویش هستیم. انتخابی که نمی توان آنرا به عهده هیچ قضا و قدر یا رهبر و مافوقی گذاشت. یک روی این جهان که فرد انسان حاکم آنست، تردید و گزینش است و روی دیگرش شکوفایی شخصیت خویش و گشایش افقی جدید. جامعه مدنی، حقوق و کرامت انسانی و حکومت بخردانه مردم بر مردم تنها در اینچنین شرایطی مهیا و امکانپذیر می شوند. برای رسیدن به چنین جایگاهی نه از خود سلب مسئولیت کنیم و نه چنین توقعی از دیگران داشته باشیم. در جامعه مدنی نه می بخشند و نه فراموش می کنند. در جامعه مدنی قانون حکم فرما است.(یا می کوشد چنین باشد)...
|