یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خواب های طلایی


محمدعلی شکیبایی


• نگاه ام
از غم شیهه ی اسبان می گذرد
چشمانِ خاکستر ارغوانی ست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣۰ مرداد ۱٣٨٨ -  ۲۱ اوت ۲۰۰۹


لبخندِ شب است وُ
زوزه‌ی سگان
تا نفس‌های ماه می‌دوم.
نه گریه‌ی باران است وُ
نه عطسه‌ی باد
از شانه‌های عاشق
بوی عسل می‌آید.
 
در چشمانِ خاک
گربه‌ای بر سایه‌اش پنجه می‌ساید
بانوی قصه‌های همیشه
بر شب‌کلاهِ درد می‌گرید
تا خواب‌های طلایی
آوازی نمانده است.
 
در حجمِ جوانه‌های بلوط سیراب می‌شوم
نگاه‌ام
از غم‌شیهه‌ی اسبان می‌گذرد
چشمانِ خاکستر ارغوانی‌ست
کوهی از بردباری
شانه‌هایم را خم می‌کند
خستگی را بر زمین می‌گذارم
اسبم را آب می‌دهم
آوازِ فاخته‌ای می‌شنوم از دور
و مُرده‌ای که تابوت‌اش را
در عطر گونه‌های خاک گُم می‌کند
از شانه‌های عاشق
بوی عسل می‌آید.
 
تا جزیره‌ی متروک باد
راهی نمانده است
تا کوچِ کبوتران
نه گریه‌ی باران است وُ
نه عطسه‌ی باد.
تا خواب‌های طلایی
آوازی نمانده است.
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست