سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ضرورت تداوم فعالیت زنان
در دل مبارزات سیاسی و اجتماعی


پرتو نوری علا


• در سی سال اخیر به مرور، اکثر زنان بویژه نسل جوان تر، با معطوف کردن فعالیت های خود بر شیوه های پراگماتیستی، طرح خواسته های زنان بصورت مشخص و از طریق مبارزات مسالمت آمیز، لااقل توانسته اند توجه میلیون ها زن و مرد ایرانی را با حقوق انکار شده زنان آشنا کنند. مصداق این اتفاق، کمپین یک میلیون امضاء می باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ شهريور ۱٣٨٨ -  ۲۵ اوت ۲۰۰۹


در این مقاله می کوشم تا نشان دهم که چرا حفظ اندیشه برابری خواهی و مطالبه حقوق زنان و رفع تبعیض جنسیتی در قالب کمپین ها، سازمان ها و گروههای ائتلافی، در بستر مبارزات سیاسی / اجتماعی، بویژه در شرایط کنونی ایران امری ضروری است و در رابطه ای مستقیم، هم به دفاع از آزادی و عدالت اجتماعی پیوند می خورد و هم از تحول شرایط متأثر می شود.
اگر نگرش نابهنجار به زن و نحوه رفتار تحقیرآمیز به او را در طول تاریخ در نظر داشته باشیم می بینیم که لااقل از پنج هزار سال پیش به دلایل مختلف، نگرش به زن، به عنوان آفریده ای دست دوم و تحت قیمومت مرد، شکل گرفت و با پیدایش مذاهب تک خدایی قطعیت الهی یافت و چنان در فرهنگ و باورهای مردم ریشه دواند، که تا قرنها بعد همچنان به قوت خود باقی است. حتی امروزه نیز در بسیاری از جوامع، نه تنها مردان و واضعین قانون، که برخی از زنان نیز نگرش غلط نسبت به زن را امری طبیعی، محتوم و غیرقابل تغییر میدانند. به همین دلیل وقتی صحبت از دفاع از آزادی شهروندی و عدالت اجتماعی، به میان می آید، چنین گمان میشد و می شود که با برقراری آزادی شهروندان و به دست آوردن "عدالت اجتماعی"، مسائل زنان نیز حل شده و حقوق آنان بصورت برابر و عادلانه به دست خواهد آمد و در نتیجه نیازی به فعالیت های مستقل زنان و طرح مطالباتشان، جدا از مبارزات سیاسی / اجتماعی نیست.
مطالعه تاریخ انقلاب ها، جنبشها و اعتراض های عمومی که در آن مردان و چه بسیار زنان نیز شرکت داشته اند، خلاف نظر فوق را اثبات می کند. در بسیاری از موارد فوق گرچه جامعه دچار تغییر و تحول شد، اما الزاماً شرایط بد زنان با تغییر دولت یا حکومت فرقی نکرد. به عنوان نمونه یکی از جنبش های مردمی به مارچ سال ۱۸۴۸ برمی گردد. پادشاه پروس، با شورش مسلحانه و اعتراض آمیز مردمی روبرو شد که علیه بی توجهی پادشاه به مشکلاتشان و درخواست آنان برای بهبود شرایط، رخ داده بود. در این شورش، برای نخستین بار زنان در کنار مردان شرکت کردند و ضمن تأیید بر تقاضاهای عمومی، خواهان حق رأی برای زنان نیز شدند. پادشاه برای ختم شورش، به همگی قول رفرم و اصلاحات داد و آنان را به خانه هایشان فرستاد. چندی بعد اصلاحاتی در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی صورت گرفت اما تقاضای زنان برای داشتن حق رأی عملی نشد.
در انقلاب کبیر فرانسه نیز گرچه زمینه های دمکراسی و آزادیخواهی برای "ملت" فرانسه فراهم آمد اما سالها طول کشید تا زنان بتوانند در پرتو آگاهی و شناخت شرایط نابهنجار خود، تلاش کنند تا به برابری و رفع تبعیض های جنسیتی دست یابند. طنز مشهوری است که می گوید در دوران انقلاب کبیر فرانسه، رئیس مجلس به مستخدم دم در می گوید: " درها را باز کنید و تمام مردم را راه دهید، الاّی زنان را."
انقلاب اکتبر روسیه ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پیشین را از بنیاد دگرگون کرد و به نوعی عدالت اجتماعی و تساوی میان مردم را برقرار نمود. تأسیس قوانین جدید در شوروی، تا حد زیادی برابری زن و مرد را در سطح اجتماع و بیرون از خانه تأمین کرد. اما قوانین مربوط به تساوی زن و مرد در اجتماع، هیچگونه ضمانت اجرایی در درون خانه نداشت. طبق آماری که سالها پیش از فروپاشی شوروی منتشر شده بود، به محض این که زن و مرد وارد خانه می شدند، نقش های اجتماعی آنان محو و نقش های سنتی زن و مرد غالب می شد. در آمریکا نیز برابری زنان با مردان، از آغاز استقلال و برقراری دمکراسی در آمریکا به دست نیآمد. سالهای طولانی زنان، همانند سیاهان و بردگان از داشتن حقوق برابر با مردان سفید پوست و داشتن حق رأی محروم بودند. تلاش های پیگیر و بی وفقه زنان آمریکایی در طول سالهای متمادی برای به چالش گرفتن قانون و مقررات موجود و طرح مطالبات خود بود که سرانجام باعث تغییر و تحولاتی عظیم به نفع زنان در قوانین آمریکا گشت.
تاریخ یکصد و پنجاه سال اخیر ایران نیز نشان داده است که گرچه ایرانیان درگیر انقلاب ها و جنبش های سیاسی و اجتماعی آزادیخواهانه بوده اند، اما تاکنون تغییری بنیادی در وضعیت زنان و حل مشکلات آنان روی نداده است. بطور نمونه در انقلاب مشروطه (۱۰٣سال پیش) که به درستی، یکی از بزرگترین انقلاب های فکری در تاریخ ایران شمرده شده است، مردم با مفاهیم جدیدی چون آزادی، عدالت و مساوات برای "ملت" ایران آشنا شدند. همچنین در این دوران، زنان آزادیخواه و آگاه در شهرهای بزرگ، با شناخت و طلب حقوق خود، همراه مردان انقلابی و آزادیخواه خود، خواهان استقلال کشور و آزادی مردم بودند و حتی برخی از آنان جدا از فعالیت های فرهنگی و اجتماعی، بطور مسلح نیز در انقلاب مشروطه شرکت داشتند. اما گرچه حکومت قاجار سرنگون شد و با تشکیل مجلس و تأسیس قانون اساسی، "ملت" از حقوق برابر برخوردار شد، اما همان مجلس و همان قانون اساسی مانع از دادن حقوق برابر به تمام پیروان ادیان مختلف و حق رأی به زنان شد.
در زمان پهلوی ها به علت تمایل هردو پادشاه به جوامع مدرن غربی، امکانات تحصیلی بالا و اشتغال در خارج از خانه برای زنان فراهم شد و حتی حق رأی به آنان اعطا گردید. در پهلوی دوم، با تأسیس سازمان زنان، اصلاحاتی نیز در زمینه قوانین خانواده به نفع زنان بوجود آمد. اما در نظام استبدادی آزادی های "اعطا شده" می توانند پس گرفته نیز شوند بویژه که جامعه ایران در عصر پهلوی ملغمه ای از عناصر مختلف کهنه و نو بود؛ فرهنگ مذهبی و سنتی در لایه های زیرین اجتماع و خانواده ها تسلط داشت و در سطح، جامعه ای مدرن عرضه می شد. آزادی شخصی وجود داشت اما آزادی در سطح اجتماعی و سیاسی توهمی بیش نبود.
جوّ سرکوب سیاسی در رژیم پهلوی، منجر به انقلاب ۱٣۵۷ شد که در آن زنان بطور چشمگیری شرکت داشتند. جالب توجه است که زنان مذهبی و محجبه که تاکنون به سیاست کاری نداشتند به فتوای مراجع تقلید خود، حتی بدون "اذن" پدر یا شوهر در انقلاب شرکت کردند. گرچه با روی کار آمدن رژیم اسلامی، خمینی، این بار به زنان حق رأی (مشروع) بخشید اما حجاب، به ضرب کتک، اجباری گشت. زنان به طرق مختلف از کار بیکار و به خانه ها رانده شدند. دادگاه های خانواده ملغی شد و قوانین مربوط به زن و خانواده به قوانین اسلامی که از بنیاد براساس تبعیض جنسیتی و دست دوم خواندن زن بود از نو زنده شد.
در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری ایران نیز یک بار دیگر زنان به امید دست یافتن به خواسته هایشان شرکت جستند و به نامزد انتخاباتی خود محمد خاتمی رأی دادند. گرچه فعالیت های زنان در تمام زمینه ها در دوران هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی بویژه دوره اول، رشد بالایی داشت و باعث آزادی نسبی و ارتقاء سطح فکر در کل جامعه بویژه جوانان نیز بود، اما بخاطر جوّ نابهنجار سیاسی و تصمیم گیریهایی فرای اختیارات رئیس جمهور، بار دیگر زنان موفق نشدند تا بطور قانونی به حقوق انسانی خود دست یابند.
هم اکنون نیز در جو اعتراضات میلیونی مردم نسبت به نتیجه انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، حضور مادران و زنان جوانی که در صف مقدم یا در کنار مردان در اعتراضات مسالمت آمیز خیابانی شرکت کرده، و به ضرب و شتم، دستگیری و شکنجه و مرگ دچار شده اند، بی نظیر است.
در این مقاله از پیشگویی در باره نتیجه فعالیت ها و از خودگذشتگی های زنان در جنبش کنونی ایران که به جنبش سبز معروف شده، درمی گذرم و این سئوال را مطرح می کنم که با توجه به حضور گسترده زنان در اکثر مبارزات سیاسی/ اجتماعی ایران، چرا بعد از صد و پنجاه سال که از دوره آگاهی و بلوغ فکری وفعالیت زنان ایرانی می گذرد آنها هنوز از داشتن حقوق برابر با مردان محروم اند و به خلاف خواهران خود در کشورهای غربی، هنوز نتوانسته اند ابتدایی ترین حقوق انسانی خویش را به دست آورند؟
بنظر من پاسخ سئوال فوق را در دو امر مهم، یکی تسلط عمیق فرهنگ سنتی در جامعه و زندگی زنان باید جست و دیگر در دخالت مذهب در حکومت. امروزه دُوَل ِ مترقی جهان، نه تنها رعایت اصولی مانند جدایی مذهب از حکومت، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی، نژادی، قومی و مذهبی، مساوات در برابر قانون، آزادی فردی، گروهی و اجتماعی، آزادی بیان و قلم، رعایت حقوق بشر، تساوی میان زن و مرد، رعایت حقوق کودکان و ... را از اجزاء جدایی ناپذیر دولت های خود می دانند، که به علت وجود نهادهای قانونی که حافظ منافع مردم هستند ساختارهای سنتی فرهنگ پدرسالار حضور غالبی در زندگی زنان ندارد. در این جوامع، قانون، امری زمینی و برآمده از نیازها و رأی مردم است که در صورت ضرورت، باز هم با رأی مردم قابل تغییر خواهد بود.
اما در جوامعی که سلطه فرهنگ سنتی همچنان زنده و حاضر است و مذهب، در حکومت ادغام شده است، قوانین اساسی آن جامعه بویژه در مورد زنان بر حسب قوانین مذهبی شکل گرفته که از ابتدا موجب تبعیض های فراوان جنسیتی می شود. در جامعه ای که نظر و رأی رهبر مذهبی، بالاتر از تصمیمات نمایندگان مجلس و حتی رئیس جمهوری مملکت است، نه تنها نظر مردم که تصمیمات دستگاه های قضایی و حقوقی نیز اعتباری ندارند. بنابراین مشکلات زنان ایرانی با وجود آگاهی و تلاش فراوانشان برای رفع قوانین تبعیض آمیز، به دلیل وابسته بودن قوانین، بویژه قوانین مربوط به خانواده به احکام شرع و مذهب و قوانین فقهی، عامل عمده در عقب نگه داشتن زنان و محروم کردن ایشان از بسیاری از حقوق انسانی است.
در ایران امروز که بخش خامنه ای - یزدی تمام قدرت را به دست گرفته و بخش دیگر یعنی اصلاح طلبان را از صحنه قدرت بیرون رانده است، اعتراضات خودجوش و مسالمت آمیز مردم به نتیجه انتخابات، محملی برای ایستادگی اصلاح طلبان در برابر باند خامنه ای شده است. اصلاح طلبان و حامیان آنان با ایستادگی در برابر باند خامنه ای، و افشای مفاسد رژیم اسلامی، آشکارا اعلام می کنند که هدفشان از تدراک "جنبش راه سبز امید" بازگشت به "اسلام واقعی"، "راه امام خمینی" و "آغاز انقلاب" است.
گویی در همان "آغاز انقلاب" و در "راه امام خمینی" نبود که کارگزاران رژیم پهلوی یا بقول چپ های ارتدکس، یاران امپریالیسم، بدون محاکمه به جوخه اعدام سپرده شدند. گویی در همان "اسلام واقعی" نبود که بهترین جوانان کشور را بنام منافق و ملحد شکنجه کردند، به زنانشان تجاوز شد، از ابتدایی ترین حقوق انسانی محرومشان کردند و دسته جمعی اعدام و اماکنی بی نام و نشان، بر روی هم بخاک شان سپردند. در مورد زنان نیز گویی از همان "آغاز انقلاب" و در همان "راه امام خمینی" نبود که به ضرب کتک زنان را وادار به رعایت حجاب کردند؟ قوانین اصلاح شده به نفع زنان ملغی شد و صیغه و چند همسری و طلاق یک طرفه برای مردان آزاد گشت. حضانت اطفال از زنان بازپس گرفته شد و سنین ازدواج دختران به ۱۲ سال رسید. شهادت دو زن برابر با یک مرد شناخته شد؟ دیه زن نصف مرد قرار گرفت؟ مگر از همان "آغاز انقلاب" و در همان "راه امام خمینی" نبود که قضاوت زنان یا ریاست جمهوری بر ایشان ممنوع شد؟
بدون شک در ٣۰ سال اخیر، اصلاح طلبان و حامیان آنها که در حفظ و تداوم رژیم اسلامی نقش موثر داشتند از تمام اجحاف ها و بی عدالتی ها و نابرابری های جنسیتی و قومی و مذهبی با خبر بودند اما چون آن مجازات ها برحسب احکام مذهبی و به نفع رژیم می دانستند، ندیده شان می گرفتند.
متأسفانه توده های جان به لب شده از رژیم اسلامی، در داخل ایران دنباله روی از اصلاح طلبان را تنها راه امید می بینند و از آن دردناکتر شنیدن این نداست که در بستر نهضت های اجتماعی / سیاسی دیگر نیازی به طرح مدام مطالبات زنان نیست. چنین عقیده ای، به نظر من بسیار خوشباورانه است. زیرا انکار حقوق زنان (با تمام تلاش هایشان در نهضت های اجتماعی و سیاسی)، همانطور که قبلاً گفتم یکی به علت ادغام مذهب در حکومت است و دیگر سلطه فرهنگ مسلط ِ پدرسالار و باورهای ضد زن در جامعه ایران است که همچون دوران مشروطه وقتی آزادیخواهان و مبارزان در طلب آزادی، عدالت و برابری برای "ملت" ایران بودند، در واقع منظورشان آزادی ملت (بخوانید مردان) از انقیاد حکومت قاجار بود نه آزادی زنان از قید سنت ها و اعتقاداتی که زنان را نصف مرد و در ردیف مجنونان و سفیهان قرار می داد.
در دوران هر دو پهلوی، گرچه قشری از زنان، از یک سری آزادی های ظاهری در اجتماع برخوردار بودند، اما آن چه آزادی واقعی آنان را به عنوان یک زن محدود می کرد، روابط درون خانواده و تسلط مردان بود. حتی خود محمد رضا شاه با تمام علاقه اش به داشتن جامعه ای مدرن، به برابری زن و مرد مطلقاً اعتقادی نداشت. او در مصاحبه ای با باربارا والتر و در حضور همسرش فرح دیبا، زنان را لایق اداره مملکت و کشورداری ندانست و در مصاحبه با اوریانا فالاچی نیز با ذکر این مطلب که حتی بهترین آشپزهای دنیا مرد هستند، آشکارا عدم برابری زن با مرد را تأیید کرد.
در انقلاب ۱٣۵۷، با وجود شرکت فعالانه زنان در سرنگونی رژیم پهلوی، دولت روی کار آمده از همان ابتدا، حقوق زنان را محدود و در بسیاری از موارد انکار کرد. کوشش زنان در سالهای پس از انقلاب، بویژه در دو دهه اخیر، بسیاری از زنان و مردان فعال را به این نتیجه رساند که مشکلات زنان عمیق تر از آن چیزی است که با انقلاب یا جنبش های سیاسی و اجتماعی، حل شود. آنان تنها راه به دست آوردن برابری زن با مرد را در تحقیق و مطالعه در فرهنگ مسلط پدرسالار ایرانی و شناخت شرایط تاریخی و علل عقب نگه داشتن زنان دانستند.
از نظر من تا زمانی که با ریشه باورها و اعتقادات فرهنگ سنتی و مذهبی ما برخوردی قاطع نشود، تنها با شرکت کردن در مبارزات سیاسی و اجتماعی، و تغییر آن شرایط، زنان به حقوق انسانی و مطالبات خود دست نخواهند یافت. در سی سال اخیر به مرور، اکثر زنان بویژه نسل جوان تر، با معطوف کردن فعالیت های خود بر شیوه های پراگماتیستی، طرح خواسته های زنان بصورت مشخص و از طریق مبارزات مسالمت آمیز، لااقل توانسته اند توجه میلیون ها زن و مرد ایرانی را با حقوق انکار شده زنان آشنا کنند. مصداق این اتفاق، کمپین یک میلیون امضاء می باشد. نهادی متشکل از زنان هر قشر و طبقه با هرگونه عقیده و ایدئولوژی، و هر میزان سواد و تحصیل و شغل که در کنار هم و با مطالباتی مشخص، بطور آشکار و مسالمت آمیز، با پرداخت هزینه های سنگین، در جهت رفع تبعیض میان زن و مرد فعالیت کرده اند.
در شرایط فعلی ایران که اصلاح طلبان قصد بازگرداندن اجتماع به سی سال پیش را دارند، بیش از همیشه امکان دارد تا تلاش زنان در راه به دست آوردن حقوق خود، دچار بلایای آغاز انقلاب گردد. زیرا برابری زن و مرد چیزی نیست که یک شبه و با تغییر یک فرد، یا دولت، یا حتی سرنگونی ی یک حکومت و برپایی حکومتی دیگر به دست آید. بویژه آنکه اصلاح طلبان اعلام کرده اند که قصد براندازی رژیم اسلامی را ندارند. به همین دلیل، در دل مبارزات اجتماعی، باید که فعالیت های زنان برای مطرح کردن مطالبات خود، ادامه داشته باشد. تلاش پیگیر زنان ایرانی در شناخت و سپس طرح مسائل خود در سطح جامعه، باعث شده که امروزه یکی از عناصر مهم اجتماعی / سیاسی، مسائل زنان باشد که مردم را درگیر خود کرده است.
از شواهد امر چنین برمی آید که شرایط سیاسی و اجتماعی ایران با میل بازگشت به سی سال پیش، تغییری در بهبود شرایط زنان ایجاد نخواهد. تنها ممکن است در محیطی نسبتاً امن، عاری از وحشت هجوم چماق به دستان و مأموران امنیتی، و دستگیری و زندانی شدن، زنان بتوانند با آرامش بیشتری به فعالیت های خود ادامه دهند. تا شاید با یافتن امکانات بیشتر موفق به تبادل نظر با نهضت های زنان در دیگر کشورها شده و به شناخت راه های جدیدی برای حل مشکلات زنان اقدام نمایند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست