درباره ی سرشت اوضاع سیاسی حاضر و وظایف ما
قطعنامه پیشنهادی اقلیت کمیسیون تدوین پیش نویس سند سیاسی کنگره چهارده سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٣ شهريور ۱٣٨٨ -
۲۵ اوت ۲۰۰۹
۱) عصیان بزرگ مردم کشور ما علیه کودتای انتخاباتی تمامیت گرایان حاکم را بی تردید باید مهم¬ترین رخداد سیاسی سی سال گذشته به شمار آورد. این جنبش اعتراضی باشکوه حتا در صورت عقب نشینی یا مهار آن توسط حاکمان٬ پی¬آمدهای پردامنه¬ای را در حیات سیاسی و اجتماعی کشور ما بر خواهد انگیخت٬ و بازگشت به شرایط پیش از ۲۲ خرداد را ناممکن خواهد کرد. شرکت خیره¬کننده¬ی مردم در دهمین انتخابات ریاست جهموری و رای اعتراضی آن¬ها علیه وضع موجود پی¬آمد بی¬واسطه¬ی چهار سال سیاست و عمل¬کردِ ویران¬گر و تبه¬کارانه¬ی رژیم اسلامی در دوره¬ی احمدی¬ نژاد بوده است. خشم انباشته¬ی¬ مردم علیه احمدی نژاد٬ هم¬چون نماد وضع موجود٬ و هوشیاری و حساسیت آن¬ها نسبت به عزم رژیم برای بیرون آوردن دوباره¬ی او از صندوق¬های رای٬ برانگیختگی مردم را درابعاد بی¬سابقه¬ای دامن زد.
۲) اکثریت عظیم تحریم¬کنندگان انتخابات سال ۸۴ در کنار هواخواهان اصلاحات٬ در شرایط فقدان هر گونه بدیل مترقی و در چارچوب انتخاب¬های موجود٬ اعتراض خود را به شرایط حاکم از مجرایِ شکافِ دهان گشوده در میان بالایی¬ها بیان نمودند. استفاده هوشیارانه¬ی مردم از فرصت سیاسی ناشی از انتخابات و رای اعتراضی آن¬ها به مراتب کارسازتر از تاکتیک تحریم انتخابات بود٬ که در صورت تحقق٬ حاصل¬اش جز اعلام پیروزی ساده و دوباره¬ی احمدی نژاد نمی¬بود. موثرترین روی¬کرد چپ نسبت به انتخابات در آغاز طرح و تبلیغ ضرورت برگزاری انتخابات آزاد و الزام¬های آن در کنار دیگر مطالبات مهم مردم در فضای ملتهب ناشی از تنش¬ها و رقابت¬های انتخاباتی بود. طبعا چنین روی¬کردی نه با چشم¬داشتِ انعکاس مطالبات مردم در پلاتفرم انتخاباتی نامزدها٬ بلکه با هدف دامن زدن به بحث¬ حول مطالبات واقعی مردم و کار آگاه¬گرانه در مقیاس بزرگ و با استفاده از امکان¬های موجود صورت می¬گرفت. چپ باید به تغییر فضای سیاسی توجه می¬کرد که در اثر تحول روحیه¬ی مدافعان تحریم ایجاد شده بود و نگاه خود را به ظرفیت¬ها و پویایی¬هایی معطوف می کرد که در متن این شرایط مشاهده می¬شد. چپ بی آن که هرگز مشروعیتی به نظام عهدِ بوقی انتخابات در جهموری اسلامی بدهد و یا کم¬ترین توهمی نسبت به نامزد¬های موجود برانگیزد٬ باید از مداخله¬ی هوشیارانه مردم در بازی انتخابات حمایت می¬کرد و در عین حال محدودیت¬های آن را باز می¬گفت.
۳) خیزش میلیون¬ها نفر از مردم علیه کودتای انتخاباتی٬ بحران مشروعیت جمهوری اسلامی را به طرز بی¬سابقه¬ای نمایان کرده است. هر چند در لحظه¬ی حاضر این بحران حول تقلب در انتخابات و بیت رهبری٬ و نه نهاد ولایت فقیه٬ کانونی شده است؛ اما می¬تواند نتایج مرگ¬باری برای رژیم به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر٬ پیروزی جنبشی که در اعتراض به کودتای انتخاباتی و با خواست معین ابطال انتخابات گُر گرفته است٬ می¬تواند مسیر پیش¬روی¬های بعدی مردم ما را در پیکار برای آزادی و برابری ٬ و سرنگونی رژیم اسلامی هموارتر کند.
۴) مفهوم بحران مشروعیت گرچه برای خصلت¬بندی شرایط حاضر روشن¬گر است٬ با این وجود تصویری کامل از کلیت صحنه¬ی سیاسی به دست نمی¬دهد. در شرایط کنونی ما نه تنها با بحران مشروعیت روبه¬رو هستیم بلکه علاوه بر آن با بحران اقتدار یعنی شکاف عمیق در بلوک قدرت نیز مواجه¬ایم. این واقعیت که فصل¬الخطاب بودن ولی فقیه در میان بالایی¬ها نیز کارآیی خود را از دست داده است٬ شاخص¬ترین نمود بحران اقتدار در لحظه¬ی حاضر است. این بحران سیاسی مرکب (مشروعیت و اقتدار) وضعیتی را پدید آورده است که وجه مشخصه¬ی آن نه امتناع و بی ¬تفاوتی نسبت به حکومت- یعنی صرفا زیر سئوال رفتن حق حاکمیت زمام¬داران – بلکه به چالش کشیدن مشروعیت و اقتدار آن است.
۵) بحران سیاسی در کشور ما هنوز به بحران انقلابی فرا نروییده است. زیرا که هیچ جنبشی را نمی توان بدون مطالبه¬ی محوری و یا نیروی هژمونیک آن توضیح داد؛ و مطالبه¬ی جنبشی که آغاز شده اولا ابطال انتخابات است٬ ثانیا این جنبش در کلیت خود زیر نفوذ شبکه¬ی رهبری اصلاح طلبان قرار دارد. این در شرایطی است که بدیل سیاسی نیرومندی در مقابل جمهوری اسلامی در افق ِ مشهود وجود ندارد. این جنبش در قامت کنونی خود اگر بتواند موانع پیش¬روی خود را درهم شکند و به پیروزی دست یابد٬ در بهترین حالت یک رفرم ساختاری را- یعنی افزایش نقش نهادهای انتخابی نسبت به نهادهای انتصابی در چارچوب نظام حاکم- بر رژیم اسلامی تحمیل می¬کند. این رخداد- با همه¬ی اهمیت و امکان¬های مساعدی که برای پیش¬روی¬های بعدی فراهم می¬آورد- واجد معنای انقلابی نیست؛ این تغییری است در چارچوب نظام حاکم نه تغییرِ چارچوب آن.
۶) خیره شدن بر مختصات کنونی اوضاع سیاسی به معنای نادیده گرفتن پویایی درونی این جنبش نباید تلقی شود. تاریخ "باز" است و نتایح گلاویزی طبقات و نیروهای اجتماعی از پیش داده نیست. همه چیز به درایت، سیاستِ سنجیده و چگونگی برآمد نیروهای در حال نبرد بستگی دارد. بنابراین گذر از این بحران سیاسی به بحران انقلابی ناممکن نیست به همان میزان که سرانجام آن خارج از اراده طبقات و نیروهای اجتماعی ِ در حال نبرد از قبل مقدر نیست.
۷) چپ رادیکال تحت هیچ شرایطی نباید تمایل و اراده¬ی خود را جای¬گزین اراده و توانایی هم اکنون موجود مردم سازد. چپ ایران به طور سنتی هر برآمد توده¬ای را در همه¬ی سال¬های گذشته - بی توجه به تناسب واقعی نیروها- "نبرد در دوره¬ی سرنوشت¬ساز" یا "جنگ در خاکریز آخر" قلم¬داد کرده است. این امر کمکی به پیش¬روی جنبش مردمی نمی¬کند. تنها با "عقل سرد" و "خوش¬بینی اراده" می¬توان پویایی درونی جنبش توده¬ای را شناسایی و در جهت ارتقاء آن تلاش کرد. به علاوه دیرآمدگانی که درک روشنی از توان و ظرفیت مردم ندارند٬ و در ساختن آن نقشی ایفا نکرده¬اند٬ نمی¬توانند در پیشاپیش حرکت آنان قرار گیرند.
۸) برای آن که جنبش اعتراضی بتواند با آهنگ مناسبی گسترش یافته و بقا و پایداری خود را تضمین کند٬ لازم است اولا تا آن¬جا که می¬تواند از خواست حداقلی و فراگیر٬ که در عین حال بتواند حتا در صفوف محافظه¬کاران شکاف ایجاد کند٬ حرکت کند. ثانیا٬ از روش¬های گوناگون نافرمانی مدنی٬ هم¬چون تاکتیکی کارآ٬ بهره گیرد و ابعاد نافرمانی را متناسب با رشد جنبش در اشکال مختلف گسترش دهد. عنصر اصلی در این تاکتیک٬ خصلت مسالمت آمیز روش¬های مبارزه و بُرد و دامنه¬ی توده¬ای آن است. ثالثا٬ مبارزه¬ی جنبش¬های اجتماعی برای دست¬یابی به خواست¬های معین خود- که امری دایمی است- نه تنها در برابر پیش¬روی جنبش اعتراضی عمومی قرار ندارد٬ بلکه می¬تواند به آن یاری رسانده و آن را تقویت کند. با این همه نباید فراموش کنیم که در شرایط کنونی اساسا با حرکت حول خواست عمومی و مشترک مردم است که می¬توان فضای سرکوب را شکافت و مبارزه را ادامه داد. از این رو٬ آن حلقه¬ی کلیدی که ما را از این بن¬بست می¬رهاند همین خواست مشترک ابطال انتخابات است که از قدرت بسیح فوق¬العاده¬ای برخوردار است. در این شرایط٬٬ بازگشت به "جنگ موضعی" یعنی برجسته کردن درخواست¬های موردی، صنفی و گروهی هر چند لازم است اما این امر نباید تحت هیچ شرایطی به کم بها دادن به "جنگ جبهه¬ای" یعنی همین مبارزه عمومی، فراگیر و وحدت بخش مردم ( بر سر ابطال انتخابات) منجرشود. نبرد در این دو جبهه در برابر هم قرار ندارد بلکه یک¬دیگر را تقویت می¬کند. مساله اصلی در شرایط کنونی این نیست که صرفا بازوی کمکی این جنبش را تقویت کنیم٬ بلکه علاوه بر آن این است که چگونه می¬توان راه¬های دوام و پیش¬روی همین جنبش را مشخص و در عمل به کار بست.
۹) مبارزه برای سوسیالیسم از امروز٬ وظیفه دایمی و تعطیل ناپذیر چپ است. پیش¬روی این مبارزه در گرو این است که چپ اولا٬ تصور روشنی از منطق پیکار علیه استبداد دینی و برای دموکراسی داشته باشد و به الزام¬های این مبارزه پاسخی در خور دهد. و برای برپایی جنبشی فراگیر و نیرومند در مبارزه برای سرنگونی جهموری اسلامی و در دفاع از چند پرنسیب اساسی دمکراسی- که بدون تحقق آن¬ها پا گیری هیچ شکل از دمکراسی ناممکن است- هم¬چون حقوق برابر شهروندی٬ سکولاریسم٬ پلورالیسم٬ حاکمیت مردم٬ جهموری٬ و مخالفت با هر گونه مداخله ¬خارجی بکوشد؛ جنبشی مبتنی بر هم¬کاری گرایش¬های گوناگون٬ که در آن هیچ کس به دلیل حضور در این جنبش ناگزیر از دست شستن از پلاتفرم اخص خود نشده و به زائده دیگران بدل نشود. بدون پا گرفتن چنین جنبشی٬ حتا اگر سرنگونی رژیم اسلامی ممکن باشد٬ جلوگیری از تکرار فاجعه¬ی انقلاب ۵۷ بی¬گمان ناممکن است. ثانیا٬ باید منطق به میدان آمدن جنبش¬های اجتماعی را تشریح کند و برای تنگ¬تر کردن حلقه¬ی محاصره به دور جمهوری اسلامی تلاش کند. ثالثا٬ برای گسست کامل از سوسیالیسم روسی٬ و بازسازی یک چپ عمیقا دمکراتیک٬ ضد سرمایه¬¬داری٬ فمینیست و طرف¬دار محیط زیست تلاش کند. رابعا٬ ضرورت مبارزه برای سوسیالیسم و برپایی اتحاد بزرگ مدافعان سوسیالیسم را تشریح نماید و گفتمان لیبرالیسم را مورد چالش قرار دهد.
۲۸ ژوئیه ۲۰۰۹
|